• دوشنبه / ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۵ / ۱۳:۲۷
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 95021307800
  • منبع : فضای مجازی

ادعا درباره واقعه‌ای تکان‌دهنده در زنجان

یک روزنامه محلی در استان زنجان با انتشار گزارشی تکان‌دهنده، مدعی تعرض یک معلم به دانش‌آموز 9 ساله مدرسه‌ای روستایی شد.

یک روزنامه محلی در استان زنجان با انتشار گزارشی تکان‌دهنده، مدعی تعرض یک معلم به دانش‌آموز 9 ساله مدرسه‌ای روستایی شد.

به گزارش ایسنا، علیرضا جماعت‌لو سردبیر روزنامه محلی «مردم نو»، با این مقدمه در شماره امروز این روزنامه نوشت: «هفته گذشته وقتی در دفتر روزنامه خبر تجاوز به یک کودک 9 ساله را از زبان خانواده‌اش شنیدم، ناخودآگاه اشک از چشمانم سرازیر شد. هم‌سن بودن او با فرزندم درد ماجرا را بیشتر می‌کرد.

به هر کجا که فکرم می‌رسید زنگ زدم و درخواست کمک کردم. اصرارهای خانواده‌اش مبنی‌ بر رسانه‌ای کردن ماجرا باعث شد مشروح آنچه اتفاق افتاده بود را به استناد اظهارات خانواده کودک و تایید معتمدین و شورای روستای قره‌محمد بنویسم و به چاپ برسانم اما به احترام روز معلم و برای اینکه بی‌احترامی ‌به جامعه زحمت‌کش و دلسوز معلمان نکرده باشم، آن‌را موکول کردم به امروز. درست است امروز نیز جزئی از هفته معلم است اما این کودک نیز زخم‌خورده یک «نامعلم» است. امیدوارم معلمان عزیز از اینکه به خاطر ضیق وقت مجبور به انتشار این گزارش شدم، مرا ببخشند.

«ندا» کودکی از کودکان این سرزمین است که روح و جسمش آزرده زیاده‌خواهی‌های یک «نامعلم» شده است. باز هم تجاوز، باز هم کودک!»

این روزنامه در ادامه گزارش داده است: «آخر به کدامین گناه؟ من می‌خواستم دکتر شوم. معلمی‌ به خود اجازه داد آبرو و حیثیت مرا به باد دهد. حالا من شده‌ام ورد زبان اهالی روستا و انگشت‌نمای این و آن! حالا دیگر نمی‌توانم به مدرسه بروم. حتی شاید دخترهای دیگر روستا هم به همین خاطر از رفتن به مدرسه محروم بمانند». اینها حرف‌های دختری است که حتی دوران پر التهاب بلوغ را به‌درستی تجربه نکرده است. ندا دختری است 9 ساله. انرژی و شور و نشاط کودکی هنوز هم در بندبند وجودش موج می‌زند. چشم‌های جست‌وجوگرش نشان از هوش سرشاری دارد که او را به‌ سوی مدرسه، به‌ سوی علم‌آموزی، به‌ سوی کتاب، مجله و هر آنچه که خوب است و مقدمه یادگیری است، هدایت می‌کند. هر کسی که او را برای اولین‌بار ببیند، خواهد فهمید که تا چه اندازه تشنه دانستن است. تشنه مطالعه، تشنه یادگیری و تشنه کتاب. ندا دوست دارد پزشک شود. شاید برای اینکه مرهمی باشد برای دردهای پدر، مادر و همه اهالی روستا. می‌خواهد پزشک باشد؛ پزشکی که همه او را بشناسند. دوست دارد افتخاری باشد برای مردم روستای آبا و اجدادی‌اش!

اما دیگر کدام روستا؟ کدام اهالی؟ پدر و مادر گفته‌اند که قصد ترک روستا را دارند. می‌خواهند از اینجا نقل مکان کنند. می‌خواهند هر چه هست را بگذارند و به جایی بروند که کسی آنها را نشناسد! و این یعنی پاک‌کردن صورت مسئله! و این یعنی از دست‌رفتن آبروی دختری که در به‌وجود آمدن وضع موجود مقصر نیست و این یعنی قسر در رفتن مقصر اصلی! یعنی پذیرفتن شکست از سوی شاکی. یعنی سکوت از ترس آبرو، یعنی بازنده‌شدن قربانی و قربانی‌شدن دوباره قربانی! و نامعلمی که نباید کسی او را بشناسد!

آیا در این شهر فریادرسی برای «ندا» هست؟ وقتی با خانواده ندا که به دفتر روزنامه آمده‌اند، برای بار اول ملاقات می‌کنم، مادر به سختی خودش را کنترل می‌کند تا گریه‌هایش را کسی نبیند. پدر نیز از فشار واردشده به ارکان زندگی‌اش بهت‌زده است و سخنی نمی‌گوید. دایی دختر سر سخن را باز کرده و گوشه‌ای از ماجرای تلخ را فریاد می‌کند. باورم نمی‌شود. سکوت، تنها حرفی است که بر زبانم جاری می‌شود. مادر از شدت فشاری که بر وی وارد شده است، فقط هر از چندی آهی می‌کشد و به نقطه‌ای نامعلوم خیره می‌شود. حرفی برای گفتن ندارم. خودم را جای پدر دخترک معصوم می‌گذارم؛ چه باید کرد و به که باید پناه آورد؟

می‌گویند از روستای قره‌محمد آمده‌اند، آن‌هم به سختی. فشار زندگی نا و نفس پدر خانواده را گرفته و این جنایت باری شده است روی دوش‌های پدر. در پایان داستان همه به‌ هم نگاه می‌کنیم، مستاصل و درمانده! نامه پزشکی قانونی را نشان می‌دهند. نمی‌دانم از میان سطور نوشته‌شده، دنبال چه باید باشم؟ به نوشته‌ها خوشبین باشم و دلم را خوش کنم به اینکه اتفاق ناگواری برای دختر نیفتاده و پرونده را همان‌جا ببندم یا قرمزی چشمان مادر و استیصال پدر دخترک را باور کنم؟ عکسی به یادگار از نامه پزشکی قانونی می‌گیرم! از من قول می‌گیرند چند روز بعد به دیارشان بروم؛ «قره‌محمد نزدیک زرینه‌رود نرسیده به پاسگاه توزلو.»

تا شنبه صبح که به دیدارشان بروم، هزاران فکر و خیال از سرم می‌گذرد. تجسم لحظات سخت و وحشتناک «تجاوز» که برای یک کودک 9 ساله گذشته، اعصابم را به‌ هم می‌ریزد. دائما قیافه دخترک، با آن چشمان کنجکاوش از جلوی چشمانم رژه می‌رود؛ خدایا تو به فریادمان برس!

«روستای قره‌محمد، اولین خانه دست چپ» نشانی است که اقوام دختر در تماس‌های پی‌در‌پی‌شان برای حضورم در منطقه یادآور می‌شوند. وقتی پیچ جاده‌ها را رد می‌کنم و به ورودی روستا می‌رسم، پدر دخترک کنار جاده ایستاده است. مغموم، دل‌شکسته و آشفته‌تر از روزی که دیدمش! وارد خانه‌ای می‌شوم که صفا و صمیمیت را می‌توان از آرامش حاکم بر فضای درونش حس کرد. احترام مرد و زن خانه به یکدیگر فضای صمیمی ‌ایجاد کرده است. شرح ماجرا از زبان دایی دختر گفته می‌شود و من ساکت فقط گوش می‌دهم. هرچه بیشتر می‌گوید، عمق فاجعه بیشتر عیان می‌شود. از ظلم «نامعلمی» به‌نام «ی.ن» می‌گوید. از اینکه ندا مدت‌ها توسط این شخص تحت آزار و اذیت جسمی ‌و روانی بوده اما از ترس تهدیدها و آبروریزی‌های احتمالی لب به سخن نمی‌گشوده است. مادر، سخنان برادر را قطع می‌کند و با صدایی حزن‌آلود می‌گوید: «ندا مدت‌ها بود که تمایلی به رفتن به مدرسه نداشت، هر روز صبح به بهانه‌ای از رفتن به مدرسه طفره می‌رفت و من او را با کتک روانه مدرسه می‌کردم. ای لعنت بر ...».

گویا ماجرای این آزار و اذیت مدت‌ها بوده که از سوی نامعلم مدرسه 22 بهمن قره‌محمد به دخترک بی‌نوا وارد می‌شده است اما در اواسط اسفند بغض ترک‌خورده ندا، نیت شوم «نامعلم» را افشا می‌کند. ماجرا از سوی ندا ابتدا به مادر و سپس به دایی گفته می‌شود و پدر نیز در تهران باخبر می‌شود. دایی دخترک بلافاصله ماجرا را به رئیس پاسگاه منطقه اطلاع می‌دهد و سپس قاضی زرینه‌رود در جریان قرار می‌گیرد و ندا به پزشکی قانونی فرستاده می‌شود. پس از استعلام پزشکی قانونی گویا ماجرا تایید شده و دستور بازداشت «ی.ن» صادر می‌شود. پرونده ابتدا به دادگستری خدابنده و سپس به زنجان ارسال می‌شود. دایی دخترک تمام ماجرا را شرح می‌دهد اما در آخر، حرفی می‌زند که باعث تعجب است؛ «ی.ن به قید ضمانت آزاد شده و به روستا بازگشته. او جلوی خانه ما رژه می‌رود و ما را مسخره می‌کند. دیگر خسته شده‌ایم. ندا انگشت‌نمای اهالی منطقه شده است. نمی‌دانیم چه بکنیم. هر کجا می‌رویم حرف این ماجراست، اما کسی پاسخگو نیست.»

دیگر حرفی برای گفتن باقی نمانده. دست‌نوشته‌ای که ندا زیر آن‌ را به‌عنوان دردنامه امضا کرده و شورای روستا و معتمدین محل نیز به گفته‌های او صحه گذاشته‌اند را برمی‌دارم و با انبوهی سوال بازمی‌گردم. با برخی از مدیران آموزش‌و‌پرورش موضوع را در میان می‌گذارم. برخی از ماجرا خبر ندارند! برخی بی‌تفاوت و برخی مسئولانه به‌دنبال شرح ماجرا و پاسخ مناسب برمی‌آیند. اطلاع داده می‌شود که حراست آموزش‌و‌پرورش پیگیری کرده و مشخص شده که فرد خاطی از کار معلق شده و در بازداشت است. ساعاتی بعد اما از روستای قره‌محمد تماس می‌گیرند و می‌گویند که «ی.ن» در روستا پرسه می‌زند و خانواده را به مبارزه می‌طلبد!

موضوع به معاون سیاسی استاندار اطلاع داده می‌شود. وی با ابراز ناراحتی از مسئله پیش‌آمده، قول می‌دهد که در اسرع وقت رسیدگی کنند. به خانواده ندا قول داده‌ام که موضوع را پیگیری کنم. زنگ‌های پی‌درپی خانواده بیان می‌کند که فرد خاطی در روستا، آبروی آنها را برده است. اصرار دارند که ماجرا رسانه‌ای شود تا شاید دردی از دردهای ندا درمان شود. در برزخ چاپ‌کردن یا نکردن این ماجرا هستم که گفته‌های مادر ندا مانند پتکی بر سرم می‌خورد: «تو رو خدا کمکمان کن. پدرش جیبش خالی و دستش از همه‌ جا کوتاهه، امام حسین شفاعتت را بکند، کسی باید صدای ما را بشنود.» خودم را جای پدر ندا می‌گذارم. فرزند من هم امسال 9 ساله می‌شود. نمی‌دانم اگر این اتفاق برای او می‌افتاد چه اقدامی ‌می‌کردم. شاید بهترین وکیل ایران را برای پیگیری پرونده‌اش به‌کار می‌گرفتم. شاید و هزاران شایدی که مانند برق و باد به سرعت از جلوی چشمانم می‌گذرد.

نمی‌دانم در این ماجرا «ی.ن» چه کرده و دادگاه چه مجازاتی برای او در نظر خواهد گرفت. نمی‌دانم آیا اصلا مدرکی برای اثبات این مدعا وجود دارد یا نه، نمی‌دانم چرا «ی.ن» ابتدا دستگیر اما با قید وثیقه آزاد می‌شود. نمی‌دانم آیا صحبت خانواده ندا مبنی‌بر اینکه «نامعلم» خاطی با گذاشتن کلاه‌گیس در روستای دیگری مجددا مشغول به‌کار شده است، صحت دارد یا نه، اما می‌دانم حرف‌های ندا درست است. غم نشسته در چشمان کودکانه‌اش دروغ نمی‌گوید. اصولا کودکان دروغ نمی‌گویند. آنها از ما آدم‌بزرگ‌ها دروغ، پنهان‌کاری و خیانت را می‌آموزند. ندا کودکی است که می‌خواهد دکتر شود. توجهش به مجله‌های موجود در دفتر روزنامه بیانگر علاقه بی‌حد او به مطالعه است. ندا جزئی از جامعه ماست. سرنوشت او می‌تواند برای هر یک از کودکان ما رقم بخورد. ندا می‌توانست دختر یکی از مسئولانی باشد که پسرش را هر روز با ماشین دولتی به مدرسه می‌رساند تا مبادا گزندی از افراد جامعه به او برسد! ندا می‌توانست جای کودک من باشد که علاقه دارد درس بخواند و آتش‌نشان شود. ندا می‌توانست جای تک‌تک بچه‌های ایران باشد. اما ندا اکنون تنهاست با ذهنی آشفته و سرخورده از آزار کسی که به امید آموختن نزدش شاگردی می‌کرد.

ندا را دریابیم قبل از اینکه آرزوهایش به باد رود. ندا را دریابیم قبل از آنکه دختران روستای قره‌محمد و روستاهای اطراف از ترس بلایی که به‌ سر ندا آمده است، قید تحصیل و پیشرفت را بزنند و عطای مدرسه را به لقایش ببخشند. ندا را دریابیم.»

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۳ ۱۴:۲۳

بايد اين نامعلم را به دار مجازات کشيد تا درس عبرتي بشود براي ديگر متظاهرين. اين فرد نه تنها بايد پاسخگوي درگاه ايزدي باشد بلکه در مقابل همکاران و همجنسان خود نيز بايد پاسخگوي اين عمل شنيع باشد که آبروي تمام مردان را در جامعه اسلامي کشور برده است. او در واقع حق الناس را بر گردن دارد.

avatar

اي کاش اين خبرها را هيچ وقت نمي‌شنيدم. دلم به درد می‌آيد و مدتها ذهن مرا درگير میکند و آدم تاسف مي‌خورد

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۳ ۱۴:۳۳

اي واااااي من!!! ايسنا لطفا خودتان هم پيگيري کنيد.

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۳ ۱۴:۴۵

از پدر مادرها خواهش مي کنم بيشتر مراقب فرزندانشان باشند. هرچند مادر و پدر بچه را مي فرستند به مدرسه (خانه دوم!!!!!) اما امان از هواي نفس

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۳ ۱۴:۴۷

خدا لعنتش کنه

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۳ ۱۴:۵۰

هميشه سرپوش گذاشتن روي مواردي اينچنين باعث شده تا متجاوزين هنوز هم ترسي از تجاوز نداشته باشند، چقدر ندا بايد قرباني شود تا بالاخره روزي برسد كه همه كودكان در امنيت باشند؟!

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۳ ۱۵:۰۹

اشک امان نمي دهد که چه و چگونه بنويسم اما اين درد فروخورده نه براي اولين بار است و نه آخرين بار که در گلوي همه ما بغض مي شود بايد ريشه هاي اين فجايع را يافت و مرهمي برآن گذاشت. اين نامعلم بيمار را بايد قبل از استخدام مي شناختند ... بابا پس کي بايد روانشناسي کثيف او را و عقده هاي ساطورخورده اش را ارزيابي مي کرد؟ چرا در جامعه ما بايد شغل مقدس معلمي به کثيف ترين شيوه هتک حرمت شود؟ آي مسئولان بخدا راه را اشتباه رفتيد تو رو به قران برگرديد و همه چي را با هم قاطي نکنيد. نگذاريد همه دروغگوتر شيم که شديم همه رياکارتر شيم که شديم و....

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۳ ۱۷:۵۴

اخبار اينچنيني را بايد تلويزيون اطلاع رساني کند تا مردم آگاه شوند و مواظب دختران خود باشند.

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۳ ۱۸:۲۰

خدا ازش نگذره

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۳ ۱۸:۳۷

بنده به عنوان يک فرهنگي با 29 سال سابقه خدمت از خواندن اين خبر فقط مي توانم به گويم دست مريزاد به هسته گزينش آن شهرستان و روستاي قره محمد که با فرستادن چنين معلمي به آن روستاي مظلوم عملاً گرگ را به جان بره انداخته اند. خانواده محترم قرباني بداند و آگاه باشد تا افراد بزرگواري همچون آيت الله آملي لاريجاني رياست محترم قوه قضاييه در مسند قضاوت است و به عنوان قاضي القضات مي‌باشند عدالت در مورد اين خانواده محترم روستايي اجرا خواهد شد. روي سخن ديگر بنده به جناب دکتر فاني ميباشد که جا دارد ايشان بزرگواري نموده و در اسرع وقت با اعزام يک تيم بازرسي ويژه زواياي واقعه را بررسي و برخورد قاطع بنمايند. در پايان بنده و قاطبه اقشار فرهنگي ضمن همدردي با اين خانواده روستايي اگر هزينه اي بابت پيگيري قضايي و هر مورد ديگري که خانواده شاکي را التيام دهد حاضر به پرداخت مي‌باشيم؛ لذا اهواز - صندوق پستي شماره 4519-61335 معرفي تا سردبير محترم روزنامه آقاي عليرضا جماعت لو مکاتبه نمايند.

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۳ ۱۹:۳۰

واقعا اشکمو در آور،از مرد بودن خودم بدم مياد،چرا بايد اين طور بشه اين عمل وحشيانه هيچ توجيهي نداره،اين جور انسان نماها بايد در بيمارستان رواني بستري بشن

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۳ ۱۹:۴۴

سيل اشکم روانه شد،نميدانم چه بگويم چه کاري از دستم بر مي آيد براي اين طفل معصوم، اما افسوس هيچ کاري از دستم بر نمی‌آيد کار از کار گذشته آن رواني کار خودش را کرده از مرد بودن خودم بدم مي‌آيد. هيچ توجيهي براي اين عمل وحشيانه وجود ندارد، اينها بايد در بيمارستان رواني بستري بشون

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۳ ۲۱:۵۶

واقعا دلمون به درد اومد. خوانندگان‌ محترمي که دستي در کار داريد يا توانشو‌ داريد و‌ ايسنا لطفا پيگيري کنيد تا نامعلم به سزاش برسه و‌ ندا را در يابيم.

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۳ ۲۲:۳۹

متاسفانه سرپوش گذاشتن بر چنين مواردي باعث گستاخ تر شدن خاطياني از اين دست ميشود. در کشوري که قانون مداري سرلوحه باشد و با جنايتکار سخت برخورد شود و چنين موضوعاتي رسانه اي شود تا فرد خطاکار بداند که تنها با خانواده قرباني طرف نخواهد بود بلکه با جامعه‌اي رو در رو ميشود که تک تک افراد آن دادخواهي قرباني را از وي ميکنند، ديگر فکر چنين حرکاتي را نخواهد کرد. اما وقتي به بهانه‌هاي مختلف از قبيل رسوايي جامعه معلمين عزيز يا آبروي خانواده يا ... جلوي انتشار خبر گرفته ميشود، نتيجه اينست که ايشان پس از آزادي به قيد وثيقه باز هم ايجاد مزاحمت کرده و مبارزه طلبي ميکند. کاش از اين ماجراي ندا اقدامي سخت شروع شود بلکه نداهايي ديگر در گوشه هاي دور افتاده اين سرزمين پهناور زخم چنين افرادي را نخورند

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۴ ۰۰:۳۵

پدر و مادر من هردو معلمند و از شنيدن اين خبر واقعا متاثر شدم.

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۴ ۰۱:۱۹

ايشان معلم نيستند بلکه از جنس موجودات رده پايين هستند . بنده با گفته يکي برادران موافقم در گزينش چرا به اينجور افراد صلاحيت داده ميشود.متاسفانه در اموزش و پرورش باند بازي بيشتررخنه کرده است

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۴ ۰۸:۲۵

وقتي درجريان تجاوز ناظم مدرسه به چند دانش آوز درتهران,با اين سخن يکي از مسيولين وزارت آموزش و پروش مواجه شدم که اصرار به نوعي رابطه بارضايت بين قرباني و متجاوز مي کردند به خودم اين وعده شوم را دادم که بازهم شاهد اينگونه ماجراها خواهم بود.ياد قسمتي از کتاب راز داوينچي افتادم که سربازرس فرانسوي درباره افتضاح تجاوز کشيشان کاتوليک به کودکان گفت. "اين کشيشا رو بايد دوبار دار زد.يبار بخاطر تجاوز به بچه ها, يه بارم بخاطر بدنام کردن کليسا"

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۴ ۱۰:۵۲

اگر به گفته هاي متجاوزين اينچنيني دقت کنيد اکثرا ميگويند قرباني را تنها يافتم پس نيت شوم خود را عملي کردم. اگر اين متجاوزين احساس کنند جرمشان در اندک زمان ممکن مورد توجه رسانه ها و مسئولين قرارميگيره ديگه جرات اين کارهارو نميکنن. مشکل اينه که هم صدمه ديده و هم مسئولين سعي در مخفي کردن اين گونه جرائم ميکنن. نهايتا خيلي متاسفم

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۴ ۱۰:۵۳

اگر به گفته هاي متجاوزين اينچنيني دقت کنيد اکثرا ميگويند قرباني را تنها يافتم پس نيت شوم خود را عملي کردم. اگر اين متجاوزين احساس کنند که مانند کشورهاي ديگه جرمشان در اندک زمان ممکن مورد توجه رسانه ها و مسئولين قرارميگيره ديگه جرات اين کارهارو نميکنن. مشکل اينه که هم صدمه ديده و هم مسئولين سعي در مخفي کردن اين گونه جرائم ميکنن. نهايتا خيلي متاسفم

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۴ ۱۲:۰۷

چرا بايد به قيد وثيقه آزاد شود؟ چه کسي نين اجازه اي دارد که متجاوز به يک دختربچه پاک و معصوم را به قيد وثيقه اي نه چندان زياد آزاد کند؟

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۴ ۱۲:۱۰

اينجور انسانها توي بيمارستان رواني باید بستري بشن با اشد مجازات و مراقبت‌ها.

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۴ ۱۲:۳۹

جالب است که همه پنبه در گوش کرده اند و ميگويند اين شايعه است و هيچ کس نتوانست به درد اين دختر هم وطن برسد. او هم ستايش قريشي ديگريست از نوع هم وطن.

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۴ ۱۲:۴۴

سلام، من ساکن منطقه فوق الذکر هستم، کاش فقط کاش اين فرد را ببينم ، تا.... ديگر تاب نوشتن تنفر خود را ندارم. جناب رييس و روساي استان زنجان، اگر شماها معلم خاطي شبيه اين را که در زمانهاي قبل هم نظيرشان را استان تجربه کرده بود، عملا و واقعا (نه مثلا) تنبيه ميکرديد الان وضع ما اين نبود. شماها مسئول اصلي اين فاجعه‌ايد

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۴ ۱۳:۰۱

با سلام متاسفم واسه مسئوليني که چشم بر روي با اهميت ترين موضوعات مي بندند و با اين کار افراد بيمار را بيشتر به مسائل زشت و وقيحانه سوق مي دهند.

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۴ ۱۴:۳۴

با عرض سلام. من متاسف هستم که در کشوري زندگي ميکنم که وقيح ترين گناه رو افراد انجام ميدن بعد مخفي که ميشه هيچ تازه آگهی به زور تو روزنامه چاپ هم بشه فقط با اختصار اسم طرف رو مينوسن. ي.ن...نه عکس طرف پخش ميشه که همه بشناسنش و نتونه دوباره همچين غلطي کنه نه اسمش.حالم از اين کارا به هم ميخوره

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۴ ۱۸:۱۲

وقتي اين خبر رو شنيدم خيلي افسوس خوردم و ناراحت شدم که همچين موجودي هم پيدا ميشه که به يه کودک 9 ساله هم رحم نميکنه. اين انسان نيست بلکه حيواني 2 پا هستش. بايد اعدامش کنن. اين موجود باعث شرمساري قشر زحمتکش فرهنگيان هست.

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۵ ۱۲:۲۸

سلام.چرا اسم اين اقا رو منتشر نميکنيد

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۵ ۱۵:۱۲

دروغ است دروغي بزرگ تهمت است

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۶ ۱۶:۲۵

تورو خدا نظر منو زود پخش کنيد. به خدا قسم اين ماجرا تماما تهمت و دروغ است . شما چه ميدانيد کسانی که از آنها دفاع می کنید چه آدمهايي هستند؟ من برای احساس پاک مردم ايران احترامي ویژه قايلم ولي قسم به احساس پاکتون اگه شما از شرارتهاي برخی افراد مطلع بشيد همتون يک صدا از معلم بينوا دفاع مي‌کنيد؛ معلمي که صداي شکستن استخوانهايش را هيچ کس نمي‌شنود، معلمي که بي گناه ارزشمندترين داشته خودش يعني آبرويش را باخته است . مردم عزبز به عزت و آبروي مومنين قسم اين معلم بيچاره را دريابيد. مي دانم روزي خواهيد فهميد ولي افسوس که آن روز دير است

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۶ ۱۹:۵۲

سلام، خدمت دوستان بزرگوار درنظرها خودندم که فردي ادعا ميکرد اون فرد بي گناهه اما علتي ذکر نکردند...چرا!!!!

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۷ ۰۹:۱۱

سلام من ساکن زرين رودم , مردم ايران از شما ميپرسم مساله به اين بزرگي در يک منطقه چندهزار نفره چند روزه پخش مي شود و لقله زبان مردم ميگردد؟ به قرآن مجيد من اين داستان را فقط از اين رسانه و يک نشريه محلي ( که بايد صدق بودن اين مطلب را تحقيق ميکرده) شنيده ام. به قرآن خبري از اتفاق افتادن چنين چيزي در بزينه رود نيست . لطفا با عولطف و احساسات و آبروهاي مردم و اقشار بازي نکنيد.

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۷ ۱۱:۵۴

سلام.من هم ساکن زرين رودم.اين ماجرا واقعيت دارد همه اينجا از صحت اين ماجرا خبر دارن وبا خانواده ي ندا احساس همدردي ميکنن.اينايي که ميان ميگن دروغه از اقوام فرد خاطين.خواهشن نظرم رو پخش کن تا همه بدونن که اين ماجرا دروغ نيس

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۷ ۱۷:۳۰

مزخرفه

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۷ ۱۷:۴۳

البته صحت اين خبر تاکنون کاملا تاييد نشده اما يادمان باشد که در پرونده اختلاس ها ما دزدها رو با حروف اختصاري نام گذاري ميکرديم(ب.ز)حالا چي شده که حتي آدرس درب منزل طرف رو به انضمام شجره نامش ميزنيم تو رسانه ها .اگر اين اتهام ثابت نشه چ اتفاقي خواهد افتاد .آب رفته ب جوي باز نميگرده.البته اگر ثابت شود بايد بدترين مجازات ها رو براي اين نامعلم در نظر گرفت اما بحث آبروي چندين خانواده در يک محيط کوچک مطرحه که ما با رسانه اي کردن و دامن زدن ب اون کارو خراب تر ميکنيم.خيلي ها با انتشار خبر فقط به فکر بالا بردن تيراژ خودشونن.

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۷ ۱۷:۴۷

منم متاسف هستم که زود اين جريان پخش ميشود هرچند دروغ باشد.ما که اين طرفا از اين جريان چيزي نشنيديم. نميدونم چه کسي قصد بدنامي معلمان رادارد. جالبه بدونيد اين رو شنيدم که دانش آموزي عاشق معلم شده بود وبه هر روشي ميخواست که معلمش با او ازدواج کند اما معلم بيچاره .... حالا اين جريان صحت داشته باشه يا دروغ باشد بايد گفت که پدر ومادرها مواظب دختران وپسران خود باشيد. هواي نفس کاري ميکند که ....

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۸ ۰۹:۰۲

سلام موضوع کاملا" صحت داره نا معلم توکوچه ها پرسه ميزنه وخوش ميگذرونه خدا به داد خونواده بچه برسه

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۸ ۲۲:۳۷

از ابرو مهمتر چيزي وجود نداره اگه ابرو خانواده ندا بره ابرو روستا رفته

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۸ ۲۳:۲۹

بنده ايرج بدرباني نويسنده ساکن تهران هستم متاسفانه ازراديوهاي بيگانه وقتي خبرراشنيدم شوکه شدم، من به داشتن دختر ومادري چون ندا ومادرش وپدري که فقيرهست ولي حقيرنيست افتخار ميکنم.درود به دايي ندا شرم برآن نامعلم باد. اي خانواده محترم ندا شماباافتخارسرتان رابالا بگيريد زيراازوجوديک خوک وکفتارميان سکوت بره ها همه رابيدارنموديد! ودرودخدا ورسول خدا برقلم زرين آن روزنامه نگار چنين طبل بيدارباش براي همه ي ما وذلت باربراي متجاوز به حرمت کودکانه آن طفل و....به مسئوليت قلم عمل نمود همه دست وقلمت راميبوسيم! ازاينجا خودراعضوخانواده نداميدانم وحاضرم تمام هزينه هاي وکالت اياب وذهاب وهزينه تحصيل ندا راچون دخترم که يک سال ازنداکوچکتراست باافتخاربپذيرم.

avatar
۱۳۹۵-۰۳-۱۳ ۱۴:۱۶

افرادانسان دوستي که ابرازهمدردي نموديد، واقعا در عمل هم به اين خانواده کمک کرديد با توجه به نيازمالي شديد وهزينه هاي مشاوه ورفت آمد ووضعيت مالي خانوده ، خواهشاازلحاظ مالي کمک کنيد ، قضاوت ماجراباسيستم قضايي کشور، لطفاشماکمک کنيدتااون بچه وخانوادش خودشونوازلحاظ رواني بازسازي کنند .به نظرمن بادفترروزنامه تماس بگيريد

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۱۹ ۰۷:۲۴

بايد إعدام شود

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۲۰ ۱۴:۵۴

من زنجانيم ...چيه چرا مردم حرکتي نميکنن

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۲۰ ۱۷:۰۱

کاش شما واقعا رسانه بودين و جدي‌تر اين قضيه رو پيگيري مي‌کردين؛ کاش.

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۲۰ ۲۰:۲۴

کاش همانقدر که ب مسله ستايش دختر افغان رسيدگي ميشه به اين مساله هم توجه ويژه بشه. بلاخره ندا هموطن ماست .

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۲۰ ۲۰:۲۷

اميدوارم چنين خبرزشتي صحت نداشته باشد ولي در صورت صدق خبر آن فرد اعدام وديه اش توسط آموزش وپرورش ودستگاه قضايي کشور بايد پرداخت شود.

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۲۰ ۲۲:۳۴

باسلام من خودم اهل همين منطقه ام فعلا چيزي معلوم نيست مواظب حرفهايمان باشيم چرا که فردا در مقابل پروردگار خودبايد پاسخگو باشيم خداوند جاي حق نشسته اگر تهمت باشد چه کنيم بر آبروي مردم چوب حراج نزنيم هر چيز را باور نکنيد شايد دروغ باشد يا راست زود قضاوت نکنيد.

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۲۱ ۰۰:۳۳

واقعا بعد از شنيدن اين خبر حالم بد شد قوه قضاييه بايد اين نا معلم رو به شدت مجازات کنه تا مرهمي بشه به دل سوخته ندا و خانواده اش

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۲۱ ۰۳:۵۹

سلام هموطنان عزيز ؛ من ساکن استان فارس هستم و وقتي امشب تواينترنت کل ماجراي شنيع را خبردار شدم نسبت به مظلوميت دختر 9 ساله که از خانواده فقيري هم بوده بسيار تحت تأثير قرار گرفتم و قلبم جريحه دار شده

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۲۲ ۰۱:۲۵

سلام خواهش من از همه مردم اين است که زود قضاوت نکنيد من اهل منطقه ام خانواده ها را از نزديک مي شناسم يعني چندين سال مدير آن مدرسه بودم . شما را به خدا مواظب اين زبان باشيم که جرمش(وزن) کوچک ولي جرمش بزرگ است اگر اين اتهام درست نبود فرداي قيامت بايد در محضر پروردگار پاسخگو باشيم

avatar
۱۳۹۵-۰۳-۰۹ ۰۸:۴۸

معلومه كه شمام هم دست معلمي چرا بايد سيستم فيلمهاي مزخرف توي دفترتون باشه و اون معلم ازش استفاده كنه چون پاي خودتم گيره حرف از سكوت مي زني ؟ دختره 9 ساله چيزي حاليشه كه دنبال اين مسايل باشه؟ حيا كنيد خدا ازتون نگذره

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۲۲ ۲۲:۱۹

بايد از نداوخانواده ش حمايت بشه.بايد ازشون حمايت بشه تا هيچکس درمقابل چنين اعمالي سکوت نکنه.بگيد چطور ميشه حمايتشون کرد؟

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۲۳ ۰۳:۳۳

با سلام او را اعدام کنيد تا درس عبرتي باشد براي متجاوزين از طرفي نبايد او را از دسته معلمان دانست چون معلمي شغل شريفيست و وجود همچين افرادي متاسفانه باعث تخريب معلم و تنفر مردم از اساتيد و معلمان شده

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۲۳ ۱۰:۳۵

تو رو خدا ... من مادر دارم دق مي کنم

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۲۳ ۱۱:۳۸

متاسفم براي مسئولين ذيربط که هيچ حرکتي نميکنند

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۲۶ ۰۵:۱۳

واقعا براي ايراني ها متاسفم براي يه دختر افغاني همچنان فعاليت ميکنن ولي براي هموطن ؟؟؟؟

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۲۶ ۲۰:۰۴

با سلام من هم يک معلم هستم از همان ديار وقتي اين خبر را شنيدم باورم نميشداما وقتي ديدم که رسانه هاي خارجي هم به اين خبر پرداختندمتوجه شدم که درست است...من به عنوان يک معلم از جامعه فرهنگيان ومعلمان کشور خواستار صدور بيانيه اي در محکوميت اين عمل غير انساني اين نامعلم واشد مجازات را دارم.مردم ما حق دارند وقتي در رسانه گفته مي شود فلان معلم فلان دانش آموز را در فلان روستا نجات داد اين را هم بگويند که يک نامعلم يک انسان رادر يک روستا کشت! شايان ذکر است که اين نامعلم در دوره آقاي احمدي نژاد که اقدام به استخدام چهل هزار نفر کردن بدون گذراندن دوره تربيت معلم به راحتي از فيلتر گزينش رد شده و ّآبروي معلمان کشور را برده....اين فرد قطعا يک معلم نيست...مفسد في الارض هست.

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۲۸ ۲۱:۴۷

من واقعا متاثر شدم پدربزرگ من يه فرهنگي بود واقعا تصورش براي من سخته انسان شريفي مثل معلم همچين کاري بکنه به نظرم مجازات اين آقا اعدامه. اين آقا اصلا معلم نيست. واقعا آدم چجوري دلش مياد به يه دختر بچه که هنوز کاملا بالغ نشده تعرض کنه.خواهشا قوه قضائيه جدي پيگيري کنه اين قضيه رو واقعا اين اعمال و رفتار تو يه کشور اسلامي نبايد بي جواب بمونه

avatar
۱۳۹۵-۰۲-۲۹ ۱۱:۳۵

بسيار اميدوارم که خبر شايعه باشد که اگر نباشد واقعا نميدونم حس تنفرم رو چطور بيان کنم. من خودم يک دختر يک و نيم ساله دارم و وقتي خودم رو جاي اين خانواده مصيبت ديده ميگذارم تموم دنيا تو سرم خراب ميشه. در صورت صحت اين موضوع ميبايست اين نامعلم و نامرد به اشد مجازات محکوم شود.

avatar
۱۳۹۵-۰۳-۰۴ ۲۲:۰۳

هرچه سريع تر بايد اين ننگ از دامان پاک اين شغل مقدس پاک شود

avatar
۱۳۹۵-۰۳-۰۸ ۱۴:۱۳

چراپیپيگيري نمي کنن اون نامعلمه ميره کوه واسه ي گردش با داداشش

avatar
۱۳۹۵-۰۳-۰۹ ۱۴:۲۸

اي کاش کمپين براي حمايت مالي خانواده اين دخترتشکيل بشه تابتونندحقشون رابگيرند وحمايت رواني ازآنهابشه (مثل مشاوره رايگان )

avatar
۱۳۹۵-۰۳-۱۴ ۰۹:۱۲

به نظرمن بهترين کار اينه که دست ازقضاوت و شعاردادن برداريم وعملا به اين خانواده کمک کنيم ، کمک مالي براي برگشتن اين دختروخانواده به زندگي اگرچه خيلي سخته ، وقتی ميگن اين خانواده بايارانه زندگي ميکنه وپدرش کارگرفصلي بوده والان بيکاره وحتي کرايه بردن تازنجان براي مشاوره رايگان روهم نداره خواهشاازطريق بهزيستي زنجان که اطلاعاتشون راداره کمک مالي کنيدوبراشون دعاکنيد که به حقشان برسند

avatar
۱۳۹۵-۰۳-۲۶ ۱۲:۰۶

به خداوندی خدا قسم این خبره دروغه و خانواده این دختر به دروغ تهمت زده