گفت‌وگو با یاسر احمدوند

همه چیز درباره تغییر رویکرد معاونت فرهنگی، ماجرای کاغذ، نمایشگاه کتاب و...

معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از سختی کار دولتی می‌گوید و معتقد است به دنبال معجزه نیستند، همین که کارها را درست انجام دهند، خود یک اتفاق بزرگ است. او همچنین با انتقاد از واگذاری برخی از وظایف معاونت فرهنگی به نهادهای خارج از دولت در دوره قبل، از پیچیدگی‌های موضوع کاغذ و رسیدگی به تخلفات این حوزه می‌گوید. او همچنین با تأکید بر این‌که سیاست‌های ممیزی تغییری نکرده اما سیاست‌های موجود با دقت بیشتری اجرا می‌شوند، می‌گوید لیست سیاهی از نویسندگان در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وجود ندارد.

حدود یک‌سال است که یاسر احمدوند سکان معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را به دست گرفته است. در این دوره، بارها از تغییر در ساز و کار  برنامه و طرح‌های معاونت سخن به میان آمده، تغییراتی که گاه محسوس است و گاه نامحسوس. 

یاسر احمدوند با حضور در ایسنا  به برخی از پرسش‌های ایسنا درباه کاغذ، ممیزی و نمایشگاه کتاب و نیز برخی دیگر از طرح‌ها و برنامه‌های معاونت پاسخ داد که مشروح این مصاحبه در پی می‌آید:

کمتر معاون فرهنگی‌ای داشتیم که در زمان انتصاب، حوزه نشر و فعالانش را تا این حد می‌شناخته است. با توجه به شناختی که از قبل داشتید، در این چند ماهه که در کسوت معاونت فرهنگی با حوزه نشر برخورد داشتید، نگاهتان چقدر به این حوزه عوض شده است؟ آیا موضوعی بوده که در سال‌های فعالیتتان، از این زاویه به آن نگاه نکرده باشید و حیرت شما را برانگیخته باشد؟

با توجه به تجربه‌ای که در حوزه نشر و  کتاب‌فروشی داشتم، شناختی اجمالی از این حوزه، آشنایی و اطلاعات و ارتباطاتی داشتم اما حضور در جایگاه تصمیم‌گیری‌ و سیاستگذاری‌های کلان کشور تجربه‌ ‌تازه‌ همراه با یافته‌های نو برایم بود.

 این‌که بگوییم چیزی باعث حیرت یا شگفتی قابل توجه و زیادی برایم شد، این‌گونه نبود. تقریبا می‌دانستم وضعیت و ویژگی‌های این کار چیست، بنابراین اتفاقات این حوزه  برایم خیلی  شگفت‌آور نبود اما سختی کار در بخش دولتی بیشتر از آن‌که تصور می‌کردم برایم نمایان شد؛ یعنی وجود مولفه‌های مختلف در فرایند امور و در حوزه اجرا و ساختار اداری در  وزارت‌خانه بیشتر خود را نشان داد و طبعا اصلاح این کارها عزم و زحمت بیشتری نسبت به تصوراتم می‌طلبد.

اجرایی کردن خیلی از ایده‌های موثر بر کار نشر، در تقابل و مواجه با پیچیدگی‌های کار اداری، به سهولت قابل اجرا نیست و دچار تغییرات و گذر زمان و کندی می‌شود. بیشترین دغدغه‌ام  غلبه‌ ایده‌ها بر ساختار اداری و عادت‌های اداری و پیدا کردن راه‌هایی در این حوزه است اما این‌که بگویم شگفتی‌آور بود، این‌طور نبود.

 انتظار معجزه نداریم

به بازدارندگی‌ در ساختار اداری اشاره‌ کردید، معمولا در دوره‌های مدیریتی دولت‌های مختلف و گاه در یک دولت و در ساحت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، شخص وزیر تا معاونان و مراتب پایین‌تر، خط مشی فکری‌ای را ابراز می‌کنند و این‌که این بازدارندگی‌ها چقدر اجازه می‌دهد این خط مشی فکری را اجرا کنند یا خیر، همیشه محل مناقشه بوده است. استراتژی اصلی حوزه کتاب و نشر در دوره جدید چه بوده است؟ حس نکردیم که در حوزه نشر در این دوره شعار خاصی داده و گفته شده باشد که قرار است این اولویت‌ها را دنبال کنیم.

مهم‌ترین شعار ما این است که کارمان را خوب و با کیفیت انجام دهیم. این دغدغه‌ را نداریم که حتما فیلی هوا شود یا معجزه‌ای رخ بدهد، عصایی بزنیم و اتفاقی بیفتد. تصورات ما در خیلی از امور کشورمان این‌گونه است. به نظرم درست انجام دادن وظایفی که در دستگاه‌های مختلف تعریف شده، خود یک معجزه بزرگ است و توانمندی فوق‌العاده‌ای می‌خواهد که کارتان را با کیفیت انجام دهید.

 ما باید کتاب‌ها را ارزیابی کنیم و به آن‌ها مجوز بدهیم، این یکی از وظایف ماست اما چگونه انجام دادن این‌کار می‌تواند وجه ممیز یک دولت با دولت دیگر باشد. یا مثلا باید جایزه «جلال» را برگزار کنیم که چگونه برگزار کردن این جایزه اهمیت دارد. به نظرم بیشتر از این‌که عنوان‌ها اهمیت داشته باشد، کیفیت کار و چگونگی انجام کارهاست که می‌تواند وجه ممیز باشد.

 دغدغه‌ اصلی و نگاه کلی‌ خودم به کارها این است که اگر می‌خواهیم کاری را انجام دهیم، باید بهترین کاری باشد که انجام می‌دهیم؛ هرچند بهترین کار، ممکن نیست ولی باید بهترین کاری باشد که ما می‌توانیم انجام دهیم.

توجه و تأکید به نقش حاکمیتی معاونت فرهنگی

 در کارها رویکردهای کلانی هم داریم، مهمترین آن‌ها لحاظ کردن جایگاه حاکمیتی و سیاستگذاری بر امور معاونت فرهنگی است. یعنی در کارهایی که انجام می‌دهیم، حتما به نقش حاکمیتی خودمان به صورت پررنگ توجه کنیم.

گاه در دوره‌های قبل به نام واگذاری امور به بخش خصوصی و صنف، بعضی از وظایف حاکمیتی معاونت فرهنگی واگذار شده است. من این را نمی‌پسندم و معتقدم کار درستی نیست. نباید مرجعیت سیاستگذای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به نهادی در خارج از دولت واگذار شود و باید مرجعیت در اختیار وزارت فرهنگ باشد؛ زیرا این امر تداخل نقش‌ها و تداخل در کارهاست. این یکی از اصول ماست و به آن پایبندیم. البته ممکن است این موضوع تبعاتی داشته باشد و در جاهایی ناخوشایندی ایجاد کند اما بر این‌که جای تصمیم‌گیری‌های سیاستی در مجموعه وزارت فرهنگ ارشاد و معاونت فرهنگی است نه بیرون از آن، پافشاری می‌کنیم.

خطا در تخصیص و توزیع کاغذ

-چرا به  این نقطه ‌نظر رسیدید؟

احساس کردم این واگذاری‌ها در کارها اختلال ایجاد می‌کند، موضوع روشنش هم مسئله کاغذ در دوره قبل بود.

 در دوره قبل، معاونت فرهنگی به طور مطلق در تخصیص و واگذاری کاغذی که با ارز ترجیحی وارد می‌شد، نقشی نداشت؛ بیرون از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تصمیم گرفته می‌شد که به چه کسی، چه مقدار کاغذ داده شود. چه کسی کاغذ را بدهد و چه کسی بر مصرف آن نظارت کند. یعنی در بیرون از وزارتخانه کاغذ تخصیص داده می‌شد، در بیرون وزارت خانه تحویل داده می‌شد و در بیرون وزارت‌خانه شمارش می‌شد، همه این‌ها توسط یک نهاد صنفی انجام می‌شد. این خطاست. تخصیص و توزیع کاغذ و نظارت بر مصرف آن توسط یک مجموعه اشکال دارد.

 از طرف دیگر، کاغذ با ارز دولتی به معنای حمایت دولتی و امکان حمایتی است. اگر کاغذ به اندازه مصرف همه ناشران کشور وجود داشت، طبیعی بود که کاغذ به صورت یکسان توزیع شود اما زمانی که شما به اندازه نیاز همه ناشران کاغذ ندارید، لاجرم باید در تصمیم‌گیری اولویت‌بندی کنید،  تصمیم بگیرید به یک ناشر و کتابی کاغذ بدهید و به ناشری کاغذ ندهید. این‌جا، جای انتخاب است اما ملاک‌های انتخاب چیست؟ زمانی که به ملاک‌های انتخاب می‌رسید، می‌بینید انگار حوزه سیاست است نه حوزه بازار و صنف، زیرا در آنجا رقابت‌ وجود دارد و طبیعی‌است که اولویت‌ها چیزهای دیگری باشد که کاملا درست است و باید آن‌طور عمل کنند.

 منتهی اولویت‌ها و سیاست‌های شما به عنوان دولت در قانون تصریح شده است. در ماده ۲ قانون تشکیل وزارت و فرهنگ و ارشاد اسلامی ذکر شده که اولویت‌های شما چست و باید از چه  چیزی حمایت کنید. بنابراین اگر امکان حمایتی داشته باشید، باید به آن‌ها تخصیص دهید. تصریح قانونی است و وظیفه وزرات فرهنگ هم است این کار را انجام دهد.

اگر نتیجه عملکرد دوستان در زمینه توزیع کاغذ قابل دفاع بود، ممکن بود به این نتیجه نرسید؟

فرقی نمی‌کند. من با این شیوه اعتراض داشتم.

یعنی از نظر شما شیوه مفسده‌زاست؟

لزوما نمی‌گویم مفسده‌زاست، بلکه امکان ایجاد خطا و تعارض منافع و امکان فساد در آن وجود دارد. اصلا کسی که این کار را انجام می‌دهد، صلاحیتش را ندارد و برای آن کار درست نشده است.

یکی از اصول ما این‌بود جایی که وزارت فرهنگ باید سیاستگذاری کند، نباید واگذار کند. باید کار را خود انجام دهد. این یکی از اولویت‌های ما است.

مستغنی از مشورت گرفتن نیستیم

نکته دیگر، حضور و ارتباط گسترده با بدنه فعالان حوزه نشر بود. جلسات مکرر هم اختصاصی و هم گروهی با انجمن‌ها و تشکل‌های مختلف نشر داشتیم. رفت‌و آمد و نظر گرفتن و مشورت کردن با تشکل‌ها از اولویت‌های ماست. دائم با دوستان ارتباط داریم. با این‌که بی‌اطلاع از حوزه نشر نیستم اما مستغنی از دیدن و مشورت گرفتن از دوستان و تصمیم جمعی گرفتن هم نیستم. این امر با واگذاری امور فرق می‌کند.

موظفیم که در معرض مشورت‌ها، پرسش‌ها و انتقادات کسانی باشیم که ذی‌نفع تصمیم‌های ما هستند پس باید بشنویم، پاسخ دهیم و تعامل کنیم تا تصمیم درستی بگیریم. در واقع مسیر تصمیم‌سازی در ارتباط با فعالان و ذی‌نفعان بگذرد. ‌آیا باید این‌ها تصمیم‌ها را بگیرند؟ خیر. تصمیم باید در جای دیگری گرفته شود. تلاش کردیم این اتفاق بیفتد؛ یعنی رابطه با بدنه نشر وجود داشته باشد و حفظ شود، فرقی هم نمی‌کند مربوط به کدام جریان فکری و کدام نگاه و کدام رویکرد باشد.

کاری به انجمن‌های صنفی-کارگری نداریم

در حوزه کار نشر، همه تشکل‌ها و انجمن‌ها برای ما قابل احترامند و اهمیت دارند، اما درباره انجمن‌های صنفی- کرگری باید بگویم که اصولا کاری به آن‌ها نداریم، زیرا به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مربوط نیستند.

مشخصا انجمن‌های ویراستاران، مترجمان و داستان‌نویسان؟

هرجایی که تحت عنوان انجمن صنفی- کارگری مجوز داشته باشد.

 می‌توانند کارهای مربوط به کارگری‌شان را از وزارت مربوطه پیگیری کنند اما برای امور مربوط به حوزه فرهنگ باید ذیل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار گرفته و مجوز انجمن فرهنگی بگیرند تا یکی از طرف‌های ارتباط، مشورت، تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی‌ها بشوند.

به اندازه مصرف نشر، کاغذ نداریم

یکی از نکات مورد اشاره‌تان بحث کاغذ بود. شخصا جدول‌های منتشر شده در چند سال اخیر از جمله واگذاری‌های چندماهه ۱۴۰۰ را رصد کرده‌ام. خیلی از مسائل دوره قبل را هم نوشتیم و هم گفتیم، قاعدتا بخش‌های مهمی قابل دفاع‌ نبود. مخصوصا سوال بزرگ این بود که چطور کسانی که به نمایندگی از صنف برای تصمیم‌گیری انتخاب شده بودند، هرکدام هزاران بند کاغذ به نشر ذی‌نفع خود تخصیص دادند، در حالی که ناشرانی هم بودند که اصلا نتوانستند کاغذی بگیرند یا به اندازه کافی مشمول دریافت کاغذ باشند. در شیوه تخصیص تغییراتی اتفاق افتاد و منتظر بودیم در جدول‌ها تفاوت‌ها را حس کنیم. البته در قیاس با جدول‌های پیشین، تفاوت‌هایی وجود دارد، مثلا غیبت همان نشرهای مشخص تصمیم‌گیر رامی‌توان دید. نشرهایی هم اضافه شدند که قبلا نبودند یا کمتر بودند. اما بخشی از ماجرا انگار همچنان پابرجاست و برخی از ناشران که در ماه هزار بند می‌گرفتند، در این‌ دوره هم هزار بندشان را گرفته‌اند. این ابهام ایجاد می‌کند که چه توجیهی می‌توان برای آن داشت؟ آیا از نظر شما به مطلوبیت رسیده‌ایم و مسئله حل شده یا همچنان بخشی از ماجرا پا برجاست؟

 موضوع  کاغذ پیچیدگی‌هایی دارد که لازم است توضیحاتی درباره آن بدهم تا شاید مقداری موضوع روشن شود. در این دوره هنوز هیچ‌کاغذی با ارز ترجیحی توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وارد کشور نشده است.

همان‌طور که می‌دانید در سال ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ هیچ ارز ترجیحی برای کاغذ تخصیص پیدا نکرد، در ابتدای ۱۴۰۱  با تلاش‌هایی که صورت گرفت، ارز ترجیحی برای کاغذ اختصاص پیدا کرد و ما سفارش‌هایمان را ثبت کردیم و امیدواریم تا شهریورماه کاغذهای سفارش شده، برسد.

درباره کاغذهای موجود هم باید بگوییم، دو واردکننده کاغذ که در سال ۱۳۹۸  ارز ترجیحی دریافت کرده بودند، بخشی از کاغذها را تحویل وزارت ارشاد نداده بودند، وزارتخانه هم شکایت کرده بود و در فرایند قضایی قرار داشت. در این دوره با پیگیری‌های بیشتر توانستیم بخش عمده‌ای از کاغذها را دریافت کنیم که سرجمع حدود ۳ هزار تن کاغذ بود که در دوره قبل از این میزان، مقداری‌اش تعهد شده بود یعنی از ناشران پول گرفته اما کاغذ تحویل نداده بودند. حدود هزار تن از کاغذها تعهد داده شده بود و حدود ۲ هزارتن در اختیار ما قرار داشت.

  مصرف نشر کشورمان در سال حدود ۶۰ هزار تن کاغذ است. فاصله موجودی و نیاز و مصرف کشور قابل توجه است و اصولا امکان این‌که بخش قابل توجهی از نیاز نشر کشور را با کاغذب که در اختیار بود، پاسخ دهیم، وجود نداشت. فارغ از این‌که فرایند تخصیص و توزیع چگونه است، کاغذی موجود خیلی اندک بود. درخواست‌ بیش از ۲ هزار ناشری که در سامانه برای دریافت کاغذ ثبت‌نام کرده و کتاب‌هاشان را معرفی کرده ‌بودند، دقیق بررسی شد و حدود هزار ناشر کاغذ دریافت کردند. بنابراین سعی نشد که به تعدادی خاصی از ناشران  و یا جریان خاصی توجه شود.

چرا به برخی از ناشران کاغذ ندادند؟

 کسانی کاغذ دریافت نکرده بودند، عمدتا دو دلیل داشت؛ یکی این‌که از قبل بدهکاری داشتند، یعنی شمارش کتابی که بابتش کاغذی که گرفته بودند، حالا چه عادلانه بوده و چه نبوده، به میزان ۸۰ درصد نرسیده است. مثلا اگر۵۰۰ بند گرفته بودند باید به اندازه ۴۰۰ بند چاپ می‌کردند، شمارش می‌شد و بعد کاغذ جدید می‌گرفتند. اما شمارش کاغذ تعداد قابل توجهی از ناشران کمتر از میزان کاغذی بوده که دریافت کرده بودند.

 تعداد دیگری هم درخواست‌هایشان با سوابق‌شان مغایرت داشت. قرار بود اگر ناشری کاغذ دریافت می‌کند، در کتاب ذکر کند که «این کتاب با کاغذ حمایتی منتشر شده است». طبق قانون باید درج شود، در غیر این‌صورت تخلف است.

در دوره شما این قانون گذاشته شد؟

نه، در دوره قبل هم بود.

اما هیچگاه تبلغ نشده است؟

نوشتن این عبارت به نوعی اعلام حمایت وزارت ارشاد از ناشرانی بود که کاغذ دولتی گرفته بودند. در واقع با درج این عبارت، ناشر می‌گفت من حمایت شده‌ام اما زمانی که بخواهید بگویید من توسط دولت حمایت نمی‌شوم و ژست عدم حمایت بگیرید، عبارت را درج نمی‌کنید. درحالی که حمایت می‌شوید و نمی‌خواهید اعلام کنید. پس این اتفاق  می‌افتد.

شاید همه آگاهی نداشتند؟

همه آگاهی داشتند، زیرا ناشران که می‌خواهند ثبت‌نام ‌کنند، ضوابط را می‌خوانند و بعد ثبت‌نام می‌کنند.

البته این را هم بگوییم درج این عبارت تنها ملاک تصمیم‌گیری نیست، زیرا ممکن است واقعا احساس شود ناشر تعمدی نداشته و نمی‌خواسته پنهان‌کاری کند و به دلایلی این عبارت را درج نکرده است.

علاقه‌ای به سر و صدای رسانه‌ای نداریم

 پرونده تخصیص کاغذ دولتی در دوره قبل توسط بازرسان وزارتخانه درحال پیگری است. ما در این قصه علاقه‌مند به سر و صدای رسانه‌ای نیستم.

جزئیات کسانی که کاغذ گرفته‌ و مصرف کرده‌اند، کاغذها شمارش شده و نشده، واقعا کتاب چاپ شده یا نشده، علی‌رغم این‌که آمارها مغشوش است و آمار متقن و دقیقی ارائه نمی‌شود، از طریق منابع مختلف، نرم‌افزارها، توزیع و شرکت‌های واردکننده کاغذ  و... به زودی اعلام خواهد شد. اگر تخلف صورت گرفته باشد، طبعا روال قضایی خود را طی خواهد کرد و اگر تخلفی نباشد، اشکال ندارد و پرونده روال خود را پی می‌گیرد. ما فعلا خودمان را درگیر آن پرونده نکرده‌ایم و حراست وزارتخانه مشغول بررسی آن کار است.

البته توقع می‌رفت نهادهای نظارتی در دوره قبل ورد جدی‌تری به موضوع داشتند. اتفاقاتی که زیر چشم نهادهای نظارتی افتاده، باعث شگفتی است، تصمیماتی گرفته شده که الان محل تعجب است، در حالی که به راحتی امکان کنترل و نظارت بر آن‌ها وجود داشته و در این زمینه اهمال صورت گرفته است.

این‌که ناشرانی در یک جلسه یا در یک ماه، ۵۰۰ بند و هزار بند کاغذ گرفته باشند، وجود دارد؛ تخصیص کاغذ به معنای این نیست که بگوییم ۲۰ هزار ناشر  داریم و ۲۰ هزار بند کاغذ داریم،  پس به هرکدام یک بند کاغذ بدهیم تا عدالت برقرار شود. این روش نه روش قانونی و نه روش مور تأیید است. ناشران نیاز خود را اعلام می‌کنند و بر اساس اولویت‌های مصرفی که وجود دارد، تخصیص کاغذ صورت می‌گیرد.

چرا به چاپخانه‌ها کاغذ بدهیم؟

 چند وقت پیش در یکی از استان‌ها، ناشری به عنوان نماینده ناشران استان با ما گفت‌وگو کرد، نکاتی درباره کاغذ گفت و معترض بود که به ناشران شهرستانی ظلم می‌شود  و به آن‌ها کاغذ نمی‌دهیم. معترض اسم نشرش را گفت، در سامانه خانه کتاب سوابق او را بررسی کردیم، این نشر در سه سال گذشته هیچ کتابی منتشر نکرده است! هیچ‌کتابی نداشته اما نسبت به شیوه توزیع کاغذ بین ناشران معترض بود و به نمایندگی از ناشران یک استان  مطالبه می‌کرد. یا بزرگواری به من پیام داد که شما عدالت را رعایت نمی‌کنید، اگر چه رعایت عدالت کار سختی است و کار هرکسی نیست و ... او ناشری است که می‌خواهد کتابی را با یک وزارتخانه‌ مشترکا چاپ کند و درخواست کاغذ داده است. چون می‌خواهد با وزارت‌خانه‌ای کتاب چاپ کند، چرا من کاغذ آن‌ها را تأمین کنم؟ یا چاپخانه‌هایی که کاغذ می‌گرفتند. مثلا چاپخانه‌داری می‌گوید من دفتر با عکس‌های ارزشی چاپ می‌کنم، چرا کاغذ نمی‌دهید؟ چرا باید کاغذ بدهم، ناشر که نیستی. این درحالی است که در دوره قبل به چاپخانه‌ها در بندهای زیاد کاغذ پیش‌فروش شده است، پول چندهزار بند را از چاپخانه گرفته و کاغذ نداده‌اند و تعهدش برای ماست. چرا باید به چاپخانه کاغذ بدهیم؟!

به چاپخانه‌هایی که پروانه نشر داشتند، کاغذ داده شده است؟

پروانه نشر هم دارند اما کار کتاب نمی‌کنند. خودشان می‌گویند کارم چاپ است، پولی بوده که داده و کاغذ گرفته‌ایم. باید بررسی‌های دقیق‌تری انجام شود. تلاش ما این بوده که روش‌مان روش درستی باشد. از نیروهای حراست وزارتخانه دعوت کردیم تا در کارگروه‌های ما عضو ثابت باشند، آمار منتشر شود و دوستان نظارت کنند. معتقدیم مسیری که می‌رویم، مسیر درستی است اما این‌که در این مسیر درست درباره همه ناشران بررسی شده، امکان خطا وجود نداشته باشد، این‌طور نیست، امکان خطا وجود دارد.

معتقدیم مسیر و فرایندهایمان درست است. البته وقتی‌ حمایت‌هایمان در وزارت ارشاد دقیق خواهد بود که کل فرایند حوزه نشر قابل ارزیابی دقیق باشد. اگر نظام رتبه‌بندی ناشران به سرانجام برسد و به حمایت‌های ما متصل شود، این فرایند معنا پیداخواهد کرد. فعلا در بخش‌های مختلف آمار و اطلاعات و ارزیابی‌هایمان ضعف داریم. نشر کشور یک نظام یک‌پارچه ندارد و مجبوریم در همین بخش فکر و رفتار کنیم. تلاش داریم رفتار ما درست باشد اما این‌که کاملا قابل دفاع باشد، اینطور نیست. قابل انتقاد است و از دوستان می‌خواهیم نظر بدهند و اصلاح شود.

ناشران دولتی هم باید حمایت شوند

تخصیص کاغذ به ناشران دولتی یا نهادی منطقا چه توجیحی می‌تواند داشته باشد؟

عبارت ناشران دولتی و ناشران غیرخصوصی عبارتی است که ممکن است ما را دچار تصمیمات اشتباه کند. شاید از بیرون این‌طور به نظر بیاید که ناشر دولتی‌ به بازار و فروش کتاب هیچ‌گونه نیازی ندارد و همه نیازهای مالی‌اش توسط دولت تأمین می‌شود و نباید از حمایتی که از بخش خصوصی می‌شود، برخوردار شود زیرا بودجه‌اش را می‌گیرد. من مدافع این رویکرد که ناشران دولتی هیچ نیازی به حمایت ندارند نیستم. با خیلی از ناشران دولتی کار کرده و با آن‌ها آشنایی دارم و معتقدم درست است که آن‌ها به یک نهاد وابسته هستند اما اداره کارهای آن‌ها باید مبتنی بر کسب درآمد باشد، در واقع شبیه بخش خصوصی اداره می‌شوند و حمایت ندارند، نه این‌که هیچ حمایتی نباشد اما این‌که تصور کنیم بی‌نیاز از حمایت هستند، این‌طور نیست.

 نکته بعدی این است که برخی از کتاب‌های فاخر توسط ناشران دولتی تولید می‌شوند. آیا یک ناشر خصوصی می‌تواند دایره‌المعارف بزرگ اسلامی را تولید کند؟ یا دانش‌نامه جهان  اسلام و لغتنامه دهخدا را؟ انتشار خیلی از آثار بزرگ کشورمان اصولا در توان نشرهای خصوصی نیست. اگر لغتنامه دهخدا به دلیل نبود کاغذ برای انتشار متوقف شود، باید چه تصمیمی بگیریم؟ آیا تصمیم بگیریم که کاغذ ندهیم زیرا وابسته به دانشگاه تهران است و برود پولش را از وزارت علوم و دانشگاه تهران بگیرد؟ به نظرم منطقی نیست. یا کتاب‌های بزرگ را دانشگاه‌ها منتشر می‌کند که قاعدتا نشر خصوصی محسوب نمی‌شوند. اما اگر ناشری کارش روابط عمومی یک ورازت‌خانه است و گزارش عملکرد وزارت‌خانه را منتشر می‌کند، دلیل ندارد که حمایت شود.

 همه ناشران غیرخصوصی که کاغذ دریافت کرده‌اند، برای آثاری بوده که ‌آثار مهمی هستند؛ کتاب‌ها بررسی می‌شود اگر گزارش عملکرد وزارت‌خانه باشد، مستحق دریافت کاغذ دولتی نیست و باید خودشان پول کاغذ و چاپ را بدهند اما کاری باشد که عموم مردم مصرف می کنند و کار مهم و ارزشمندی است، باید همه حمایت شوند. این تفکیک (ناشر دولتی و غیردولتی) را تفکیک دقیق برای همه امور نمی‌دانم.

ناشران شهریورماه منتظر کاغذ باشند

با این توضیح، تخصیص  کاغذ دولتی با ارز ترجیحی تداوم پیدا می‌کند؟

 امیدواریم کاغذهایی که سفارش داده شده، در شهریورماه به دست ما برسد. پیش‌بینی ‌ما این است که بتوانیم نصف نیاز نشر کشور یا ۴۰ درصد آن را تأمین کنیم. اگر این اتفاق بیفتد، هم بار بزرگی از دوش ناشران برداشته خواهد شد، هم در قیمت تمام شده کتاب تأثیر خواهد گذاشت و  هم باعث رونق حوزه نشر خواهد شد.

نباید کاغذ با ارز ترجیحی وارد شود

برخی معتقدند مسئله، دخالت دولتی در بخش تأمین کاغذ است. یعنی باید رها کنیم تا بازار خودش تصمیم بگیرد.

موافق این هستم که کاغذ نباید با ارز ترجیحی وارد شود اما این موضوع شرایطی دارد. دولت باید ظرفیت تولید کاغذ را به صورت جدی فعال کند تا بتوانیم بخشی از نیاز داخل را تأمین کنیم. به نظرم این موضوع یک مقدمه واجب دارد و داریم تلاش می‌کنیم که این اتفاق بیفتد.

 کاغذ مازندران حرکت خوبی کرده و امسال ۳۰ هزار تن کاغذ مورد نیاز کتاب‌های درسی آموزش و پروش را تحویل می‌دهد. از مرداد ماه شروع کرده و ماهی هزار تن مازاد این تولیدات را دریافت کرده و توزیع خواهیم کرد. البته این کاغذها به قیمت کاغذ دولتی و ارز ترجیحی نیست اما از قیمت بازار آزاد کمتر خواهد بود و در بازار تعادلی ایجاد می‌شود.

 امیدواریم در سال آینده با کمک کارخانه پارس و کاغذ مازندران بتوانیم حداقل نصف نیاز نشر کشور را بدون واردات کاغذ با ارز ترجیحی تأمین کنیم.

کارخانه تولید کاغذ مازندران مشکل محیط زیستی ندارد

درباره  کاغذ تولید داخل چند ابهام وجود دارد. اولا در مصاحبه‌ای اعلام کرده‌اند، فقط کیلویی ۵ هزارتومان ارزان‌تر از کاغذ وارداتی می‌توانند کاغذ ارائه دهند. از این گذشته، درباره تأمین درخت و آب برای تولید کاغذ یک دغدغه محیط زیستی وجود دارد.

 دو کارخانه داریم که یکی کارخانه مازندران است که مشکلات زیست محیطی ندارد زیرا الوار مورد نیاز آن از روسیه وارد می‌شود. الان برداشتی از جنگل‌های شمال کشور نداریم. البته می‌تواند توافقاتی صورت بگیرد که از درخت‌های شکسته استفاده کرد اما فعلا برداشتی از جنگل نداریم. بنابر این  این کارخانه مشکل محیط زیستی ندارد. الوار وارد می‌کنند البته مواد اولیه وارداتی دارند مانند آب اکسیژنه که دارند از ترکیه و کشورهای همسایه می‌خرند.

 این کارخانه قبلا تا ۹۰ هزار تن کاغذ در سال تولید کرده است و می‌تواند به این ظرفیت برسد. امسال بالای ۴۰ هزار تن کاغذ تولید خواهد کرد و امیدواریم سال بعد به ۷۰ هزار تن برسد اما کارخانه پارس مشکلاتی دارد که اشاره کردید.

البته به نظرم مشکل اصلی این‌ها نیست، بلکه مشکل اصلی اراده مدیریتی برای تولید کاغذ در این‌جاست که هنوز این اراده به دلیل سودآور بودن تولیدات دیگر آن کارخانه، جزم نشده است. به یک الزام مدیریتی نیاز داریم که ان‌شاءالله اتفاق خواهد افتاد.

در فرایند صدور مجوز نشر سخت‌گیری صورت نگرفته

در صحبت‌هایتان به ممیزی اشاره داشتید و نقش موثر معاون فرهنگی در صدور مجوز پیش از نشر. آیا در دوره شما تغییری در ممیزی ایجاد شده است؟

منظورتان از تغییر چیست؟

سیاست‌هایتان تغییر کرده است؟ آیا انقباضی ایجاد شده است؟

خیر، در سیاست‌های ممیزی، اصولی وجود دارد که دارد آن‌ها اجرا می‌شود. ما دوست داریم و نگاهمان این است که حوزه ممیزی، حوزه ارزیابی کیفی اثر باشد. نگاه ما به آینده این است. بنابراین نمی‌خواهیم صرفا نگاه سلبی و پیدا کردن مشکلات متن را داشته باشیم. بلکه دوست داریم ارزیابی کیفی داشته باشیم. اگر اثری نثر فارسی‌اش اشکالات فاحش دارد، به آن تذکر داده شود، یا اثری که کتاب‌آرایی خوبی ندارد، معلوم شود، اثری که ترجمه شایسته‌ای ندارد معلوم شود، نه این‌که مجوز ندهیم منتهی حتما ارزیابی کیفی داشته باشیم.

طبق قانون نمی‌توانیم به یک ترجمه ضعیف مجوز انتشار ندهیم اما می‌توانیم از آن حمایت نکنیم مثلا کتاب خریداری نشود یا کاغذ دریافت نکند. در واقع مشمول حمایت‌های ما نشود. بنابراین حوزه ممیزی را به حوزه ارزیابی کیفی توسعه دادیم و برای آن برنامه‌ریزی و تلاش می‌کنیم تا کمک ‌حال ناشران برای ارتقای کیفیتشان باشیم. البته این از ایده‌هایی است که به راحتی اجرا نمی‌شود و اجرا کردن آن کار سختی است. داریم تلاش می‌کنیم آن را اجرایی و عملیاتی کنیم.

 در فرایند صدور مجوزهای سخت‌گیری‌ای صورت نگرفته اما دقت‌ها بیشتر شده است. گاهی در صدور مجوز کتاب اشتباهات فاحش رخ می‌داد که خود همکاران ما در وزارت فرهنگ متعجب می‌شوند که چنین خطایی رخ داده است. این کار حتما باید با دقت بیشتری صورت بگیرد. اما این‌که احساس شود انقباض یا سخت‌گیری بیشتری شده، خیر این‌طور نیست.

ناشران ممیز آثار خود باشند

کلا دوست داریم به سمتی برویم که حداقل کتاب‌ها غیرمجاز باشند.  معتقدیم اگر خود ناشران دقت بیشتری در ارائه نسخه نهایی اثرداشته باشند، حتما تعداد آثاری که غیرمجاز می‌شوند، خیلی کاهش پیدا خواهد کرد. متأسفانه تصور ناشران این است که اداره کتاب آخرین حلقه نشر آثار است. کار را آماده می‌کنند و حتی نظرات نهایی را انجام می‌دهند و می‌گویند اگر مشکلی باشد اعلام می‌کنند و اگر نباشد، کتاب منتشر می‌شود. این نگاه نباید باشد. حتی برخی از ناشران می‌گویند که فلان کتابمان که غیرمجاز شد، کاملا درست بود، خیلی کتاب بدی بود. خب پس چرا ارائه کردید؟ می‌گویند کتاب را نخوانده بودیم. به نظرم اگر خود ناشران هم بدانند کتابشان را کسی دیگری نخواهد خواند، شاید توجه بیشتری در ارائه کتاب‌ها صورت بگیرد و مجموعه این‌ها باعث می‌شود فرایند بررسی کتاب آسان‌تر شود.

این موضوع بر چه اساس اتفاق خواهد افتاد؟ ناشران بعضا شانس خود را مثلا برای فروش بیشتر امتحان می‌کنند و اتفاقا اگر بخش‌هایی از کتابشان از این مرحله به سلامتی بگذرد، کتابشان فروش بیشتری دارد و خب ناشر تشویق می‌شود که به این کار ادامه دهد. چطور این خودممیزی که گفتید، در چنین شرایطی ممکن است؟

مقدمه کار، رتبه‌بندی ناشران است که روند آن‌آغاز شده است. آثاری که ناشر ارائه می‌دهد و این آثار، آثار مکشوک و غیرمجاز است، در ارزیابی ناشر اثر خواهد گذاشت.

این‌طور نیست که عده‌ای در وزارت فرهنگ و ارشاد بنشینند و خطاهای جاهای دیگر را بپوشانند. کار آن‌ها این است که اگر احیانا در جایی با شئونات فرهنگی جامعه تطبیق داده نشده باشد و یا ملاحظه‌ای وجود داشت، تذکر بدهند. کار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارزیابی کیفی ناشر نیست و ناشران خود باید این ارزیابی را داشته باشند.

شما می‌گوید با توجه به فضای فرهنگی کشور فکر می‌کنم کتاب قابل انتشار نیست و باید مواردی حذف شود، اگر همه ناشران با این دقت آثار خود را ببینند، حتما آثاری که ارائه می‌شود خیلی احتیاج به بررسی نخواهند داشت و به مرور مشخص خواهد شد چه تعداد از آثار یک ناشر بدون مشکل مجوز می گیرد.

ناشر نباید باری به وزارتخانه اضافه کند و بعد با مشوق‌های بازار چون فروش بیشتر، تشویق هم شود اما چون نظام جامع نشر در وزارتخانه طراحی نشده است، فعلا امکان بررسی و رتبه‌بندی را نداریم. اما این مسیری است که در آن داریم به کار ادامه می‌دهیم.

تأکید بر احیای هیأت نظارت بر نشر

در دوره شما ساختار و بدنه ممیزی و سرممیزی تغییر داشته است؟

فعلا خیر. تعداد گروه‌ها همان است. البته تعدادی از افراد به‌طور طبیعی جابه‌جا شدند یا خواهند شد اما ساختار کار در اداره کتاب همان است. ابتدا آقای اللهیاری مستقر شدند، بعد ایشان به دفتر موسیقی برگشتند و حالا آقای ظریفیان مشغول به کار هستند.

 ما بعد از وقفه‌ای چند ساله هیئت نظارت بر ضوابط نشر بزرگسال و کودک را فعال کردیم. این هیئت جلساتی هم برگزار  کرده، دارند کار می‌کنند و در حوزه نظارت فعال هستند. هیئت نظارت یکی از بخش‌های مهم کار ممیزی است که متأسفانه کمرنگ شده بود اما به صورت جدی پیگیری می‌کنیم.

هیئت نظارت در برخی از کتاب‌ها که محل اختلاف نظر می‌شود، می‌تواند واسط باشد. مثلا دوستی از ارزیابان ما می‌گوید این اثر نباید منتشر شود و دوست دیگری نظر مخالفی دارد و می‌گوید اشکالی ندارد. شواریی تشکیل می‌شود و آن شورا ممکن است به جمع‌بندی دیگری برسد و یا نرسید و به هیئت نظارت ارجاع بدهد. کتاب به هیئت نظارت می‌رود، اعضای هیئت نظرات موافق و مخالف و داوری‌ها را می‌خوانند و به جمع‌بندی می‌رسند.

دنبال مدیریت جدی‌تر حوزه کتاب هستیم

آیا کار هیئت نظارت صرفا همین است یا سیاست‌گذاری هم می‌کند؟

عمده کار هیئت نظارت تدوین سیاست‌گذاری‌های حوزه نشر است که خیلی به آن نیاز داریم، اولویت‌هایش دسته‌بندی شده و شروع خواهد شد. تصمیم‌های هیئت نظارت بر سیاستگذاری هیئت نشر جدی است  که احتمالا مناقشه‌برانگیز خواهد بود. ولی چاره‌ای نیست جز این‌که به سمتی برویم که مدیریت جدی‌تری در حوزه کتاب داشته باشیم.

استفاده از هوش مصنوعی در ممیزی

در  حوزه ممیزی بحث قاچاق کتاب را هم داریم. یک ایراد که به سازو کار ممیزی گرفته می‌شود، این است که شاخک‌هایش نسبت به سرقت ادبی در آثار ترجمه حساس نیست و شیوه‌ای برای تشخیص ندارد و به همین دلیل سودجویان با مجوز وزارت ارشاد کتاب تقلبی را منتشر می‌کنند.

درست است. حجم ورودی کتاب به اداره کتاب آن‌قدر زیاد است که طبعتا از دست نیروی انسانی بر نمی‌آید که کار مشابهت‌یابی را انجام دهد. در سال گذشته به ۱۱۲ هزار عنوان کتاب مجوز دادیم، امسال در سه‌ماهه نخست و نسبت به سال گذشته ۵۲ درصد افزایش عنوان داشتیم. پیش‌یبنی من این است که امسال به ۱۴۰ هزار عنوان کتاب در سال برسیم. درست یاغلط  بودن آن را کنار می‌گذاریم، می‌خواهم بگویم حجم عملیات یک اداره برا بررسی کتاب، حجم عظیمی است. گاهی ۴۰۰ تا ۵۰۰ کتاب به صورت روزانه وارد  اداره می‌شود. طبیعی است که ممکن است ترجمه اثری را شما خوانده باشد و همان اثر را ناشر دیگری آورده باشد و من بخوانم. بنابراین متوجه نمی‌شویم. حتی اگر شما هر دو کتاب را خوانده باشید ممکن است در حجم کارها متوجه مشاهبت‌ها نشوید. این کاری است که باید نرم‌افزاها انجام دهد. نرم‌افزار ما چنین توانایی را نداشت، از سال گذشته با چند شرکت مذاکره کردیم. با یکی از شرکت‌ها توافق نهایی انجام دادیم و کار طراحی جدید سامانه  شروع شده  است که یکی از ویژگی‌ها مشابهت‌یابی است. البته امکان‌های دیگری هم دارد که در حوزه هوش مصنوعی به ممیزی کمک خواهد کرد.

شکایتی که نمی‌شود!

مسئله‌ای که وجود دارد این است؛ اثری که بیرون می‌آید، طبیعتا مترجم اصلی کار متوجه می‌شود که کتاب‌ کپی شده و امکان شکایت و پیگیری وجود دارد. در واقع اگر کسی دارایی‌اش مورد تصرف غیر قرار بگیرد، می‌آید و اعتراض، شکایت و پیگیری می‌کند. دوستان ناشر باید در این زمینه فعال‌تر باشند.  اگر جایی حقشان مخدوش و یا غصب شده و یا  مترجم و نویسنده‌ای اثرش دچار این مشکل شده اعلام کند تا در هیئت رسیدگی به تخلفات، رسیدگی شود.

اتحادیه ناشران  در این زمینه کاری نمی‌کند؟

اتحادیه ناشران مسئولیتی ندارد. هیئت رسیدگی به تخلفات ناشران جزو ضوابط تمدید و صدور پروانه نشر است که اگر  چنین تخلفاتی صورت بگیرد هیئت وارد شده و بر اساس سطح تخلف، مجازات‌های مختلف برای ناشر در نظر می‌گیرد؛ حتی تا لغو پروانه نشر.  اما اعتراضات در هیئت رسیدگی تخلفات به صورت اندک است که این باعث شگفتی است.

 از افراد زیادی خواهش کردم این کار را انجام دهند و  در دور مورد دوستان آمدند و شکایت خود را اعلام کردند و موضوع  برای رسیدگی در دستور کار هیئت قرار گرفت.

برای مواردی هم که اخیرا در گزارش‌هایی به آن اشاره و ما مطلع شدیم، گروهی در وزارت‌خانه تشکیل شده و دارند کار تطبیق را انجام می‌دهند تا اگر آثاری دارد کپی می‌شود، رسیدگی ‌و با ناشران متخلف برخورد لازم صورت بگیرد.

احیاء و قدرت‌دادن به هیئت رسیدگی به تخلفات

این نکته مهمی است که چرا شکایت کم است، به نظر می‌رسد دو مقوله در کم ‌امیدی ناشران برای  پیگیری این موضوع موثر است، یکی تجربه کسانی که شکات کردند و بعد گفتند خود و خانواده‌شان مورد تهدید جانی قرار گرفتند و احساس کردند مرجعی وجود ندارد که از آن‌ها در برابر تهدیدهای قاچاقچیان که کارتل‌های اقتصادی نشر هستند و دست به هر کاری می‌زنند، حمایت کنند. موضوع دیگر این‌که دیده شد کار ناشرانی به مرحله لغو پروانه رسیده‌ اما در فاصله یکی دو سال همان فرد با یک اسم جدید فعالیت‌های انتشاراتی خود را از سر گرفته که این قطعا حس یأس در ناشران متضرر ایجاد می‌کند.

 نکاتی که می‌فرمایید باید بررسی شود. یعنی اگر عواملی وجود دارد که ناشران یا مترجمان علاقه‌مند به پیگیری حق‌شان نیستند باید به صورت جدی رسیدگی شود و از تکالیف بنده است. یکی از بندهای حکم من همین است.

در احیاء و قدرت دادن به هیئت رسیدگی به تخلفات جدی هستم و می‌خواهم این نهاد به عنوان یک نهاد مهم در وزارت فرهنگ فعالیت کند. می‌دانم نهادهای انتظامی و امنیتی هم کمک جدی در این قضیه خواهند کرد. به نظرم اگر وزارت فرهنگ پیشتاز این قصه شود مشکلات حل خواهد شد. عده‌ای با مطرح کردن تهدیدها می‌خواهند فضای ناامنی را برای کسانی که می‌خواهند حقشان پیگیری کنند، ایجاد کنند. خود انتشار این تهدیدها یکی از ابزارهای آن‌هاست تا خود را قوی نشان دهند، در حالی که خود می‌دانند گردنشان کلفت‌تر از قانون نیست و اگر تخلفی کردند باید رسیدگی شود. این کار ان‌شاءالله اتفاق خواهد افتاد.

یک شعار قشنگ و فانتزی!

یکی از شعارهای دولت قبل به ویژه دوره اول این بود که  «سایه سیاست را از سر فرهنگ بر می‌داریم». البته در دوره بعد این شعار هم خیلی تکرار نشد، شاید خود ارائه‌دهندگان در شعارشان تجدید نظر کردند. شما سایه سیاست را بر عرصه فرهنگ حس می‌کنید؟

به نظرم شعار قشنگی است و خاصیت ویترینی خوبی دارد. همه ما می‌دانیم هیچ‌جای دنیا نه ورزش و نه فرهنگ و نه اقتصاد نمی‌توانند بدون پیستگی با حوزه‌های قدرت و سیاست رفتاری داشته باشند. حتما رفتار همه این‌ها در همه حوزه‌ها متأثر از یکدیگر است.

این که چیزی از چیز دیگری جداست، شعار قشنگ و فانتزی است. شما می‌بینید روسیه به اوکراین حمله می‌کند اما تیم فوتبال‌شان تحریم می‌شود و یا آثار داستایوفسکی را چاپ نمی‌کنند. این‌ها حرف‌های قشنگ و ژورنالیستی است.

اهالی فرهنگ باید تصمیم‌گیران حوزه باشند

شاید منظورشان سایه امنیتی بوده است؟

اگر منظور این بوده، حرف درست و دقیقی است و نباید حوزه امنیتی بر حوزه فرهنگ غلبه کند. اما باز هم همه ما می‌دانیم حوزه امنیتی از جاهای موثر در تصمیم‌گیری‌های مختلف است. طبعا برخی از رویکردها از دغدغه‌های مهم حوزه امنیت هستند که باید لحاظ شود اما تصمیم‌گیران حوزه فرهنگ حتما تصمیم‌گیران حوزه امنیت نیستند و باید اهالی فرهنگ تصمیمات فرهنگی را بگیرند.  

حوزه‌های مختلف باید با یکدیگر مشورت کنند، به یکدیگر کمک کنند و راهنمایی داشته باشند؛ مثلا در حوزه قاچاق می‌توان از حوزه‌های مختلف کمک گرفت یا درباره تکثیر غیرقانونی آثار در فضای مجازی. اما شیوه تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری در حوزه فرهنگ طبعا بر عهده اهالی فرهنگ است.

 سعی داریم در حوزه فعالیت‌هایمان تحت تأثیر تصمیم‌های حوزه‌های دیگر نباشیم اما خود را در معرض مشورت و راهنمایی حوزه‌ها قرار دهیم.

دسته‌بندی سیاسی در تخصیص کاغذ وجود ندارد

در بخش کاغذ گفتید دلیل نامطلوبیتی که در تخصیص دوره قبل ایجاد شده بود، بعضا اولویت دادن به رویکرد سیاسی بوده است. الان در تخصیص دوره جدید هم قشری از ناشران حضور پررنگ‌تری پیدا کرده‌اند، نگاه مقابل شما همین حرف را  درباره شما می‌زنند که ناشران حوزه مذهبی یا ناشران قم را با رویکرد سیاسی تقویت می‌کند. پاسخ‌ شما در برابر این نگاه متناظر چیست؟

نشنیده‌ام به ما چنین حرفی بزنند. البته شاید ملاحظه ما را می‌کنند. در تخصیص کاغذ دوره ما حدود دوهزار ناشر بررسی شده‌اند. اگر دو هزار ناشر فعال کشور خودی ما هستند و بقیه غیر خودی این را می‌شود سیاسی تعبیه کرد اما چنین دسته‌بندی‌ای در جدول ما به چشم نمی‌خورد.

آیا معتقدید دارید قانون را اجرا می‌کنید یا این‌که رویکردهای شخصی و سیاسی‌تان را؟

 مفروض من این است ما در یک ساختاری با عنوان ساختار فرهنگی جمهوری اسلامی ایران زندگی می‌کنیم. این ساختار اصول، وظایف، چارچوب‌ها و اولویت‌هایی دارد. اگر در این ساختار قرار می‌گیرم یا باید ساختارشکنی کنم و بگوییم قوانین این نظام را قبول ندارم و می‌توانم هر شعاری بدهم اما زمانی که در قانون تصریح شده که باید از زبان و ادبیات فارسی، از خانواده، از فضایل اخلاقی، از تمامیت ارضی، امید و نشاط و معارف دینی حمایت کن، که اگر نکنم تخلف است.

 معتقدم بیش از هشتاد درصد ناشران کشور در همین فضا و چارچوب فعایت می‌کنند. کسی که در حوزه ورزش هم کار خوب انجام می‌دهد، در همین چارچوب است. کسی که صنایع دستی کار می‌کند در این چارچوب است. کسی که کار هنری می‌کند هم همین‌طور. این چارچوب موسع و سالمی است. اگر کسی کار دیگری می‌کند، استثنا است.

علت این‌که تصمیم گرفتید در برخی از مقوله‌های اجرایی تجدید نظر شود مانند کاغذ و موارد مشابه دیگر این بوده که احساس کردید به اولویت‌ها بی‌توجهی شده و باید بازنگری شود؟

بله.

چرا هیئت خرید کند شد؟

به همین دلیل هیئت خرید هم کند شده است؟

این موضوع دو دلیل داشت؛ یکی مشکلات نرم‌افزاری که در وزارتخانه با آن مواجه شدیم که کارها را کند کرد. همه این اطلاعات باید این‌بازیابی و آماده می‌شدند. سامانه انبار و خرید به هم متصل می‌شدند که این‌ کارها زمان برد. مجبور بودیم برخی از سامانه‌ها را در اولویت راه‌اندازی قرار دهیم؛ مانند سامانه صدور کتاب زیرا ناشران باید کتاب را به نمایشگاه می‌رسانند و اولویت بعدی‌مان سامانه خرید و انبار بود که کمی طول کشید.

دلیل دیگرمان تغییر در شورای خرید بود؛ پیش‌تر چهار شورای خرید داشتیم که خب، با توجه به حجم کتاب، زمان کافی برای بررسی کتاب‌های مختلف نداشته باشیم. نمی‌شود سه‌چهار نفر بنشینند و تصمیم بگیرند ۵۰۰ عنوان کتاب را بخرند یا نخرند. کار شدنی‌ای نیست. تعداد گروه‌ها اضافه شد، ۱۲ گروه شدند تا بتوانند به کتاب‌های کمتری رسیدگی کنند، طبعا اعضا هم تغییر کرد.

 اما مشکل نرم‌افزاری و تغییر ساختاری باعث کند شدن هیئت خرید بود. البته چندهفته‌ای است که کار شروع شده است.

از ظرفیت ممیزان استفاده کنیم

در بخش تغییر در ساختار خرید، موضوعی شنیده‌ایم که شما گفته‌اید از این پس ممیزها تصمیم می‌گیرند چه کتابی خریداری شود.

خیر من چنین حرفی نزدم.

چیزی که شایع شد این بود که شما گفتید «در فرم ممیزها توصیه برای خرید، ذکر شود».

عجیب است، گاهی از حرف‌های آدم چیزهایی فهمیده می‌شود که خود آدم از شنیدنش تعجب می‌کند. اجازه دهید که بحث کامل را بگویم تا موضوع مشخص شود که چقدر وارونه شده است؛ عرضم این بود، تنها جایی که در کشور همه آثار خوانده می‌شود، اداره کتاب است، بنابراین باید از این فرصت استفاده حداکثری داشته باشیم. می‌توانیم انتخاب کنیم که این کتاب به درد جایزه می‌خورد یا نه؟ مثلا در همان فرم ارزیابی عنوان شود به درد جایزه جلال و شعر فجر می‌خورد، یا اگر به درد خرید می‌خورد ذکر شود. در واقع کسی که دارد کتاب را می‌خواند، پیشنهادهایی به بخش‌های مختلف حمایتی وزارتخانه داشته باشد و  فرم کامل‌تر شود. مثلا این کتاب به درد ترجمه در خارج از کشور می‌خورد. این کتاب به درد جایزه می‌خورد، با استعدادی را کشف کند. این فرم‌ها اطلاعات بیشتری می‌دهد و به کارشناسان را راهنمایی می‌کند.

 نباید از این امکان استفاده کنیم؟ یکی از  کمک‌کننده‌ها با حوزه خرید هم همین فرم‌هاست. کتاب خوبی برای فلان مخاطب است. طبیعی است کسانی که  کارشناسی خرید می‌کنند، مولفه‌های متفاوت نسبت به کسانی که کتاب را ازریابی و بررسی می‌کنند، دارند اما می‌شود از اطلاعات آن‌ها استفاده کرد. حرفم این بود.

 به دنبال مقابله با جریانی در نشر نیستم

در زمینه تجدید نظر در برخی از رویکرد معاونت فرهنگی، با توجه به جلساتی که شما در چند ماهه‌ نخست با ناشران آموزشی و دانشگاهی و در ضمن، ناشران کودک و نوجوان داشتید، این حس به وجود آمد که می‌خواهید از این طیف از ناشران حمایت کنید. درواقع این تصور به وجود آمد که این موضع بر این اساس است که در طیف ناشران عمومی یک جریان روشنفکری غلبه پیدا کرده است و با این حمایت به دنبال ایجاد وزنه‌ در برابر آن‌ها هستید.

 واقعا این‌طور نبود. من علاقه‌مند بودم با بخش‌های مختلف نشر ارتباط و جلسه داشته باشم. همه کسانی که با آن‌ها دیدار کردم درخواست مکتوب دیدار با معاون فرهنگی را داشتند. اگر با کسی دیدار نکردم به این دلیل بوده که درخواست نداشته‌ است. در شورای سیاستگذاری نمایشگاه هم سعی کردیم از همه بخش‌های نشر حضور داشته باشند.

 اصلا نگاهم این نیست که با اتکاء به جریانی جلوی جریان دیگر بایستم. اصلا نگاهم این نیست. اگرچه رفتاری را که برخی از  جریان‌های نشر داشتند به سود و به صلاح نشر نمی‌دانم، آثارشان هم معلوم است اما این به معنای نگاه سیاسی و اعتقادی نیست. بسته به خود صنف دارد. می‌خواهد جریانی را تقویت کند یا نکند، رأی دهد یا ندهد، آن‌ها مسائل داخلی صنف است و من دخالتی در آن ندارم. اما جلساتم بر آن مبنا نبوده  که توازن و تعادلی در بین تشکل‌های مختلف نشر برقرار شود.

 ما گروهی که نمایندگی حداکثری جامعه نشر کشور  را داشته باشد، نداریم. در بین تشکل‌ها، تشکیلات ملی نداریم که کل کشور را پوشش بدهد و به دلیل ساختار قانونی نهایتا اتحادیه شهری داریم که نمی‌تواند نمایندگی کل کشور را در حوزه‌های مختلف نشر داشته باشد.

در برخی از تشکل‌های موضوعی مانند آموزشی و کودک، ناشران مختلفی در آن عضو هستند و بخش قابل توجهی از ناشران کشور در آن‌جا کنار هم هستند، به همین دلیل من به آن‌ها توجه کردم.

با اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران جلسه داشتید؟

با رییس اتحادیه مفصل گفت‌وگو کردیم و مرتبط هم هستیم و دائما در ارتباط هستیم اما عمده مسائلشان مربوط به تهران است و با اداره کل ارشاد استان تهران مرتبط هستند.

منظورم جلسات عمومی است. با انجمن‌های ناشران آموزشی و کودک و دانشگاهی جلسه عمومی حتا چندباره داشتید اما با این اتحادیه فکر نمی‌کنم، یا خبری از آن ندیدیم.

 نه، جلسه جمعی با اتحادیه نداشتیم.

 حتی با انجمن صنفی کاگری هم جلسه داشتم و به آن‌ها گفتم هویت فرهنگی پیدا کنید تا بتوانیم ارتباط کاری جدی‌ای داشته باشیم. وگرنه رفاقت و رفت‌و آمد داریم.

آن‌ها (انجمن‌های صنفی کارگری) می‌گویند در مسیر کسب مجوز مجبور شدند به این سمت بروند، نتوانستند انجمن‌هایشان را آنجا که باید ثبت کنند و امکان ثبت در مسیر کارگری براشان فراهم شد.

ما صحبت کردیم. الان در ارشاد امکان ثبت انجمن فرهنگی‌شان فراهم است تا زیر نظر ارشاد باشند. شایسته نیست ما انجمن صنفی کارگری مترجمان داشته باشیم. مسیر خوبی طراحی نشد و به الان هم به اشکال قانونی خورده است.

 کسانی که ادعا می‌کنند سیاست را از فرهنگ جدا کردند، رفتارشان نشان می‌دهد که چقدر این‌کار کردند.

دنبال حذف فروش در نمایشگاه کتاب نیستیم

و اما درباره نمایشگاه کتاب؛ شرایطی را از سر گذراندیم، شرایط تحمیلی کرونا و ایده برگزاری نمایشگاه مجازی. خود وزیر شخصا بر برگزاری نمایشگاه فیزیکی مصر بود زیرا نمایشگاه ویترین طراوت فرهنگی کشور شده که موافقان و مخالفانی هم دارد. برای دوره اخیر که اولین نمایشگاه کتاب فیزیکی پس از شیوع ویروس کرونا بود، ساز و کاری طراحی شد که بخشی بر اساس رویکرهای ذهنی و تجربی و بخشی هم قاعدتا بر اساس الزام‌های ستاد ملی کرونا بود. می‌توان گفت دوره خاص و جدیدی از نمایشگاه را از سر گذراندیم. یکی از حرف‌هایی که قبل و حین نمایشگاه زیاد از شما شنیدیم این بود که نمایشگاه باید شکل واقعی نمایشگاهی پیدا کند. این، یکی از مطالبات قدیمی حوزه متفکران این عرصه هم بوده است. سوالی که پیش می‌آید این است وقتی شکل نمایشگاهی پیدا کند، دقیقا چه اتفاقی قرار است در آن بیفتد؟

یادم نمی‌آید من چنین حرفی را گفته باشم و اگر گفته باشم در خاطرم نیست. اگر گفته باشم شاید لازم است توضیحات دقیق‌تری در این زمینه بدهم که منظورم چه بوده است. برخی از گزاره‌ها در حوزه فرهنگ به صورت گزاره‌هایی هستند که دائم تکرار و  نقل می‌شوند و بر مبنای همان گزاره‌ها، تحلیل ارائه می‌شود. یکی از گزاره‌ها این است که نمایشگاه کتاب ما، یک فروشگاه بزرگ است، درحالی که این‌طور نیست.

گزاره دیگر این است که نمایشگاه به کتاب‌فروشی‌ها لطمه می‌زند که مفروض است و باید درباره آن تحلیل نوشته شود. شما در خبرگزاریتان از این موضوع دفاع کرده و توجه می‌کنید که نمایشگاه باعث لطمه به کتابفروشی‌ها می‌شود.

تغییر نمایشگاه کتاب سخت است

 ما که نظرات را منعکس می‌کنیم. اما در ساختار دولتی هم به این گزاره معتقد بودند و برخی از طرح‌های عرضه شده مانند طرح‌های فصلی بر  اساس پذیرش همین گزاره بود.

من مسئله‌ای ندارم که در حوزه‌های مختلف نگاه متفاوت وجود داشته باشد. قرار نیست همه مثل هم فکر کنیم.

اما مساله این است که تغییر در نمایشگاه کتاب تغییر سختی است. اولا نمایشگاه کتاب آورده‌های بزرگی برای کشور دارد که به راحتی نمی‌شود این بنا را با تصور ساختن بنای دیگری تخریب کنید که هنوز تجربه نشده و معلوم نیست چه اتفاق دیگری در آن می‌افتد. بنابراین باید با احتیاط نسبت به این موضوع رفتار کرد.

 اتفاقی که ما دوست داریم به تدریج به آن سمت برویم، این است که با پررنگ کردن فروش بخش مجازی وجه غلبه فروش در بخش حضوری را مقداری کمرنگ ‌کنیم و مردم صرفا برای خرید کتاب لازم نیست به نمایشگاه بیاند و می‌توانند از طریق نمایشگاه مجازی کتابشان را بخرند.

 آمدن مردم به نمایشگاه یک رفتار فرهنگی است

اتفاقا حضور مردم در نمایشگاه کتاب امسال نشان داد مردم فقط برای  خرید کتاب به نمایشگاه نمی‌آیند. تصور این بود برای چه زمانی که امکان کتاب خرید از سایت هست مردم به نمایشگاه بیایند؟ منتها دیدیم با توجه به این‌که بن‌ها فقط در فضای مجازی قابل استفاده بود، باز فروش بخش حضوری از بخش مجازی بیشتر بود و نشان داد  مردم فقط برای خرید نمی‌آیند و آمدن به نمایشگاه یک رفتار فرهنگی است. مردم دوست دارند به نمایشگاه بیایند و چرخی بزنند. بنابراین حفظ جنبه فروشگاهی و رونق نمایشگاه باید از اولویت‌های ما باشد و آن را تحقیر نکنیم.

فرصت برای تغییر نبود

در نمایشگاهی که گذشت به جهت محدودیت زمانی که وجود داشت، و به جهت ابهامی که در اصل برگزاری نمایشگاه بود، شاید فرصت کافی برای تغییر هم وجود نداشت.

در همین نمایشگاه دو ایده مختلف وجود داشت که ما نمایشگاه کتاب را کاملا نمایشگاهی برگزار کنیم و به هیچ وجه در آن فروش اتفاق نیفتد تا مردم را به حضور در نمایشگاه تشویق نکنیم، فروش در بحش مجازی باشد و و در بخش حضوری، صرفا نمایش باشد. البته در این بخش درباره این‌که بخش‌های مختلف نمایشگاه به صورت موضوعی باشد یا به همین شکل به ناشران غرفه‌ داده شود و کتاب‌هاشان را معرفی کنند، بحث داشتیم.

داشتیم به این سمت می‌رفتیم که در نمایشگاه حضوری، فروش نداشته باشیم و غرفه‌هایی که به ناشر داده می‌شود، غرفه‌های کوچکی باشد، زیرا نیاز نیست تعداد زیادی کتاب بیاورند و  صرفا کتاب‌های دو سال اخیرشان باشد. این موضوع در فضای شورای سیاستگذاری ما نهایی شد اما دوستان ناشر نسبت به این تصمیم به شدت مخالفت و مقاومت کردند و گفتند در دو سال کرونا فروش‌ها ناجور بوده و این ظلم است و به اقتصاد نشر آسیب می‌زند.

 فضای نمایشگاه باید فضایی باشد که ناشران بهره‌ای از این فضا ببرند و لازم است از ناشران حمایت شود، پس به این سمت رفتیم که فضای فروشگاهی در آن وجود داشته باشد.

 اما این‌که نمایشگاه تهران چه موجودی باشد با چه ویژگی‌هایی به نظرم از موضوعاتی است که معرکه آراست و نظرات متفاوتی درباره آن وجود دارد که چه کنیم و چه نکنیم. دبیرخانه دائمی نمایشگاه را ایجاد کردیم.‌ آقای علی رمضانی مسئولیت این کار را بر عهده دارد، از دوستان دعوت می‌کند و جلسه‌های مفصلی می‌گذارد تا به یک ساختار مناسب برای نماشگاه تهران برسیم. این‌که چه چیزی باشد که به فرهنگ ما بخورد و تجربه ۳۳ نمایشگاه را دور نریزیم، محل بحث است. همچنین  این‌که اجزا مختلف نشر به آن کمک کند، مثلا این‌که کتابفروشان می‌توانند نقشی داشته باشند و کجا باید باشند و چه اتفاقی بیفتد. شاید به جای این‌که فروش را از نمایشگاه حذف کنیم، راهش این‌ باشد که فروشندگان را در نمایشگاه دخالت دهیم. ویژگی‌های مختلف باید بررسی شود.

 ان‌شاءالله در کنار نرم‌افزار جامع نشر که به زودی رونمایی خواهد،  نرم‌افزار عرضه و فروش کتاب هم رونمایی می‌شود. با این نرم‌افزار بخشی از این مشکلات را حل خواهد کرد و  امیدوارم این اتفاق بیفتد.

 این نرم‌افزار در نمایشگاه چه تاثیری خواهد گذاشت؟

 ما به بستر دائمی نیاز داریم که در طول سال بتواند به مردم خدمات فروش کتاب با اولویت حلقه‌های توزیع و فروش کتاب ارائه دهد. این اتفاقی است که دارد نهایی می‌شود. تست‌ها و آزمایش‌هایی انجام شده است. اگر این سامانه شکل بگیرد، نگاه ما به برخی از رویدادهای کتاب مانند طرح‌های فصلی و نمایشگاه  کتاب و فروش در بخش مجازی متفاوت خواهد شد.

شرکت فروشندگان کتاب در نمایشگاه، طرحی است که پیش‌تر در نمایشگاه‌های استانی کتاب انجام شد و موسسه نمایشگاه‌های وقت متولی انجام این ماجرا بود اما تجربه موفقی نبود.

بله تجربه خوبی نبود. و هرکدام از این‌ها نکاتی دارد که باید مفصل درباره آن‌ها حرف بزنیم.

لیست سیاه نداریم

خیلی درباره مسائل ناشران صحبت کردیم. آیا در تغییر رویکردهای دولت، شما در وزارت ارشاد لیست سیاه مولفان دارید؟ من اضافه می‌کنم لیست خاکستری و لیست سفید هم برای تصمیم‌گیری دارید؟

نمی‌دانم منظورتان از لیست سفید و خاکستری چیست؟

لیست سفید یعنی کسانی که باید حمایت شوند و لیست خاکستری نه این‌وری هستند و نه آن‌وری.

در وزارت ارشاد لیستی به معنای این‌که از فلان حمایت شود و از آن یکی حمایت نشود، وجود ندارد. اما به برخی از افراد با ملاحظاتی توجه داده می‌شود؛ مثلا نویسنده‌ای در خارج از کشو اثری ضداسلام نوشته، باید مراقبت کنید که آثارش در ایران ترجمه و منتشر نشود. از این دست ملاحظات به ما اعلام می‌شود.

از نهادهای دیگر؟

گاهی از نهادهای دیگر اعلام می‌شود و گاه خود دوستان ما به این جمع‌بندی می‌رسند. مثلا اخیرا مولف عربی گرایش‌های داعشی داشت، درحالی که قبلا کتاب‌هایی حوزه علوم  داشته و برخی از آن‌ها در ایران کار شده است. خب طبیعی است که خود دوستان متوجه می‌شوند که باید مراقب باشند. در میان ۱۰ میلیون نویسنده و شاعر، افرادی هستند که زاویه مستقیم  با ایران دارند و یا نویسنده‌ای باشد که ضدیتی روشنی با ایران داشته باشد، طبیعی است که ملاحظاتی نسبت به آثار این نویسنده‌ها وجود داشته باشد. در این محدوده‌ ملاحظاتی وجود دارد اما این‌که بگوییم لیست سیاسی است، این‌طور نیست، حتی برخی از چهره‌های سیاسی که انتسابی به دولت ندارند یا زاویه فکری متفاوت با آن دارند، آثارشان را از خود من پیگیر می‌کنند که اثرم مشروطی خورده و یا این‌طور شده. تلاش بر این است که طبق  ضوابط، مسائل با نگاه سیاسی گره نخورد. کار ما دشواری‌های دارد و گاه از این‌ور مورد شماتت قرار می‌گیرم که آثاری دارند و انتظار دارند به راحتی مجوز نشر بگیرد، در حالی اثر توهین است یا استناد نداد و نمی‌شود منتشر کرد. هر دو هست حوزه ما حوزه‌هایی است که حرف در آن زیاد هست.

گاه حکایت در دروازه و سوراخ سوزن هم اتفاق می‌افتد. گاهی آثار مولفی اجازه انتشار ندارد که درک نمی کنیم چرا؟ و گاه آثاری منتشر می‌شود که باز مایه تعجب ماست.

ممکن است این اتفاقات بیفتد. این حوزه، حوزه‌ای است که نیروی انسانی دارد و عمده نقش را چه در ممیزی و چه اعلام  نظرات عهده‌دار است. طبیعی است که در آن خطا و برداشت‌های متفاوت اتفاق بیفتد. یکی از اصول ما این است که نباید به اقوام توهین کرد. گاه متنی را می‌خوانید و ممکن است این برداشت را داشته باشید که توهین است اما من آن را می‌خوانم و این حس را ندارم و می‌گویم اتفاق تاریخی است. گریزی از آن وجود ندارد و این نظرات مختلف لزوما به معنای جهت‌گیری خاص هم نیست. مثلا من لر هستم و ممکن است به متن‌هایی تعصبی داشته باشم و هیچ متنی ولو تاریخی را نپذیرم  و کس دیگر آذری باشد و متن‌هایی را نپذیرد. در فوتبال هم که قواعد دقیق است، در صحنه‌ای که با چند دوربین ضبط شده و صحنه آهسته هم پخش می‌کنند باز دو کارشناس نظرات متفاوت دارند. بنابراین برخورد سلیقه‌ای در حوزه کارهایی که انسان می‌کند، حتما وجود دارد؛ زیرا سلیقه ما ناشی از محیط، دانش و  خیلی چیزهای دیگر است.

 برداشت‌های مختلف خود اختلاف‌انگیز نیستند. کتابی به دست ما رسیده که برای دوستان حزب‌اللهی است و هر رون من را در دایرکت می‌نوازند. دوستان کتاب را خواندند و گفتند در جاهایی به عرب‌های خوزستان نگاهی دارد که ممکن است ایجاد حساسیت کند. یکی از دوستان خوزستانی هم خواند و  گفت دو اشکال گرفته شده بی‌خود است اما دو تا دیگر درست است می‌خواهم بگویم فهم آدم‌ها از موضوعات متفاوت است.

 دوستی آمده بود و نگاه او به خیلی از آثار این بود که اجازه انتشار ندهیم  و استدلال هم داشت. کسانی دیگر هم نظارت را کار بی‌معنایی می‌دانند. باید در این دو سر طیف رفتار قانونی صورت بگیرد.

مصوبات شورای عالی فرهنگی درحکم قانون است

اصل ممیزی حمایت قانونی را دارد؟ تفسیری وجود دارد که آیا مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی قانون محسوب می‌شود یا نه؟ این موضوع هم مدافعان و مخالفانی دارند. مدافعان می‌گویند صدردصد قانون است و نگاه مقابل می‌پرسد اگر پشتوانه قانونی دارد چرا ابلاغیه‌های اصلاحیه در تمام سال‌ها، بدون سربرگ و بدون مهر و امضا بوده و این را بهانه‌ای می‌دانند که این موضوع پشوانه محکم قانونی ندارد. دیگر این‌که چرا ممیزی در مجلس تصویب نمی‌شود؟ برخی می‌گویند چون این موضوع مغایر با اصولی از قانون اساسی سناخته می‌شود و شورای نگهبان را در شرایط سخت قرار می‌دهد.

مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی در کشور جاری و محل تصمیمات قانونی قوای مختلف است و بر اساس آن عمل می‌شود. در اظهار نظر مقام معظم رهبری هم تصریح  شده که مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی در حکم قانون است.  این شورا اعضای مختلفی دارد، قاعده می‌گذارد، مصوبه دارد و... قطعا جمع‌شدن جمعی کار بی‌حاصل نیست. اما لفظ «قانون» به مصوبات مجلس شورای اسلامی اطلاق می‌شود، پس قانون نیست اما این‌که لازم الاجرا است. بله لازم الاجرا است. مانند این است که مصوبات مجمع مصلحت تشخیص نظام قانون نیست اما لازم الاجراست. آیین‌نامه‌ها هم برای ذی‌نفعان لازم‌الاجراست، مقرره‌های دولت لازم الاجرا است.

 مصوبه ۶۰۶ کاملا تصریح دارد که آثاری باید بررسی و مجوز نشر بگیرند و مواردی را هم که نباید مجوز انتشار بگیرند ذکر کرده است. هیئت نظارت بر همان مبنا شکل می‌گیرد. بنابراین گرفتن مجوز کتاب لازم است و باید گرفته شود. دبیرخانه هیئت نظارت هم اداره کتاب است. بنابراین رفتار لازم الاجرا است. گرفتن مجوز برای انتشار کتاب لازم است و در آن تردیدی نیست. روال این بوده و بر همین مبنا عمل شده است. نشنیدم کسی در این ماجرا تشکیک کند که غیرقانونی است.

نرفتن مصوبه به مجلس هم به معنای ایجاد تعارض نیست. خیلی از آیین‌ها و مصوبات به مجلس نمی‌رود، زیرا اگر به مجلس بروند، مجلس نمی‌تواند به همه آن‌ها برسد.

اما شمای شهروند مولف از نظر قانونی نمی‌توانید برگه اصلاحیه‌ای را که بدون سربرگ و مهر رسمی به شما ارایه می شود به دیوان عدالت اداری ببرید و شکایت کنید، زیرا در حکم سند نیست. برگه سفیدی است که حکم توافق پیدا کرده است.

این را نشنیده‌ بودم.

بالاخره بودجه نمایشگاه کتاب چقدر بود؟

خب درباره نمایشگاه امسال سوال دیگری هم داریم. بر اساس شنیده‌ها، بودجه نمایشگاه اسمال رقمی حدود ۶۴ میلیارد تومان بوده است. این موضوع بارها مورد پرسش ما قرار گرفته است اما شما پاسخ روشنی به آن نداده‌اید.

 عدد دقیقی ندارم اما مجموعه هزینه‌هایی که در نمایشگاه می‌شود، عدد بالایی است. البته توجه داشته باشیم چیزی نزدیک ۲۵ میلیارد تومان یارانه بن پرداخت می‌کنیم، حدود ۱۰ میلیارد تومان یارانه پست داده می‌شود، یعنی چیزی بالای ۳۰ میلیار تومان پولی است که برای این موضوعات است، هزینه‌های مصلی برای رائه خدمات مصلی می‌دهد هم هست. عمده هزینه‌ها از  این جنس است. شاید در نگاه اول بگوییم ۶۰ میلیارد زیاد است و با ۵ میلیارد هم جمع‌می‌شود. اما این نگاه درست نیست.

این رقم غیر از یارانه‌ها نبود؟

نه این عدد نیست. مجموعه هزینه‌ها چنین عددی است. برخی از هزینه‌ها در حالت عادی دیده نمی‌شود. مثلا در نمایشگاه  ۷۰۰ دوربین کار گذاشته می‌شود که  بیش از ۲ میلیارد تومان هزینه آن است اما ممکن است در در محاسابات معمولی دیده نشود. خیلی از بخش‌ها در نمایشگاه کمک می‌کنند، پلیس و شهرداری و.. درست است که از ما هزینه‌ای نمی‌گیرند اما انتظار دارند حداقل ناهار نیروها را بدهیم که مثلا می‌شود روزی پنج هزار غذا. هزینه‌های نمایشگاه به دلیل ابعاد بزرگ کار واقعا زیاد است اما سرجمع هزینه‌ها چنین عددی است. به نظرم عدد منطقی است. اگرچه باید به سمتی برود که نمایشگاه درآمدهای خود را افزایش دهد.

از محل تبلیغات؟

نه تبلیغات به معنای موردی. اما فکر دوستان این است که بدون آسیب زدن به وضعیت فرهنگی نمایشگاه، اسپانسری از نمایشگاه حمایت کند.

هزینه اجاره مکان برگزاری نمایشگاه در این رقم چقدر موثر است؟

 هزینه اجاره مکان برگزاری به تنهایی نیست. محیط مصلی برای نمایشگاه ساخته نشده است، غرفه‌بندی و کابل‌کشی برق و دستگاه پز به غرفه‌ها برای نماشگاه ۵ میلیارد تومان هزینه دارد و مصلی مجموع  هزینه‌ها را دریافت می‌کند که رفت و برگشت دارد.

از این جهت سوال شد که شعار برخی از وزیران احداث محل ثابت برای نمایشگاه بود.

شعار خوبی است.

زمانی باغ کتاب قرار بود، محل برگزاری نمایشگاه شود.

باغ کتاب برای این موضوع راه‌اندازی شد اما ابعاد نمایشگاه  بزرگتر از باغ کتاب است. الان دوستان باغ کتاب علاقه‌مند هستند و می‌گویند نماشگاه را خرد کنید مثلا در ۶ نمایشگاه تخصصی و موضوعی و باغ کتاب میزبان باشد اما تجربه نشان داده، نمایشگاه موضوعی تجربه موفقی نبوده است.

آیا نمایشگاه کتاب صاحب‌ خانه می‌شود؟

قرار نیست ایده محل ثابت نمایشگاه پیگیری شود؟

سه امکان برای محل ثابت نمایشگاه در تهران داریم؛ شهر آفتاب، خیابان سئول و مصلی. شهر آفتاب تجربه موفقی برای ناشران و مردم نبود. در ارزیابی و نظرسنجی‌ها هم رضایت‌مندی نداشت.

طبیعی است مردم به اینجا عادت کردند. اما به شهر سئول کره جنوبی هم که بروید موقعیت مکانی محل برگزاری نمایشگاه کتابشان مانند شهر آفتاب نسبت به تهران است.

قبول دارم. یک ماه پیش نامه‌ای به شهردار تهران و رئیس شورای شهر آقای چمران نوشتم اعلام کردم برای سال‌ آینده حاضریم به شهر آفتاب بیایم به این شرط ‌که به ما ۱۴۰ هزار متر مربع فضای مسقف بدهید. شهر آفتاب حدود ۵۰ هزار متر مربع فضای مسقف دارد، یعنی باید ۳ برابر فضای مسقف را ایجاد کنید یا سازه موقت داشته باشیم. اما تجربه نشان داد سازه موقت آتش‌سوزی و مشکلات بارندگی دارد. اما اگر امکان آماده کردن فضا را دارید به ما زمان را اعلام کنید. نمی‌شود هم به فضای ناآماده برویم و هم مردم مشکلات رفت‌و آمد داشته باشند.

 معتقدم اگر مشکلات سئول (محل برگزاری نمایشگاه‌های بین‌المللی کتاب) حل می‌شد، برای برگزاری نمایشگاه جای مطلوبی بود.

اگر هزینه‌ای که شهر آفتاب شد در نمایشگاه سئول اتفاق می‌افتاد، بهینه‌سازی می‌شد دسترسی‌ها، اتصالات و ایستگاه‌ها و پارکینگ‌ها فراهم می‌شد شاید منطقی‌تر بود؛ اما تصمیم مدیران شهری چیز دیگری بود.

ناشران و مردم  هرجا که راضی باشند، نمایشگاه را در آنجا برگزار می‌کنیم اما تصورم این است که شرایط مطلوب‌تر را مصلی دارد.

دوستان شهرداری معمولا هفته‌های آخر توپ را در زمین  ارشاد می اندازند و می‌گویند ما آمادگی داریم.

بله اتفاقا پارسال هم از شهر آفتاب بازدید کردم که شرایط برگزاری نمایشگاه را نداشت. برای امسال هم نامه زدیم که فعلا  ۱۰ ماه فرصت دارید اگر می‌رسید تا فلان تاریخ اعلام کنید که می‌شود یا نمی‌شود. 

برگزاری طرح فصلی در روزهای آینده

درباره طرح‌های فصلی کتاب گفته بودید بلافاصله بعد از نمایشگاه اجرا خواهد شد اما خبری نشد.

 برنامه این بود که این‌طور باشد. اما درحال تغییر نرم‌افزار طرح فصلی به نرم‌افزار بهتری بودیم و به همین دلیل کارها مقداری عقب افتاد. البته به صورت آزمایشی با یک کار موضوعی پیش رفتیم، امیدوارم جواب نرم افزار مثبت شود و  در چند روز آینده طرح فصلی هم داشته باشیم.

گفت‌وگو از: علیرضا بهرامی و ندا ولی‌پور

 انتهای پیام

  • سه‌شنبه/ ۲۵ مرداد ۱۴۰۱ / ۰۱:۰۳
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 00062024494
  • خبرنگار : 71573