امیرحسینی از ۳۰ سال حضور در ورزش ایران گفت

مهرعلیزاده، انتخاب اشتباه خاتمی بود/ ۲۰ روز در فشافویه زندانی شدم!

نزدیک به دو ساعت و نیم پای سخنان مردی نشستیم که حدود ۳۰ سال از عمر خود را با ورزش گره زده؛ اظهاراتی که صفحه جدیدی از آنچه مربوط به تاریخ ورزش این مرز و بوم است را باز کرد.

به گزارش ایسنا، سید امیر حسینی فردی با سابقه در ورزش ایران است که حدود ۲۶ سال عمر خود را در کمیته ملی المپیک سپری کرد. وی علاوه بر این رییس چهار فدراسیون شمشیربازی، هندبال، شطرنج و ورزش کارگری بوده است، سابقه معاونت سازمان تربیت بدنی را نیز در کارنامه دارد. پذیرای این مرد کهنه‌کار ورزش کشور در خبرگزاری دانشجویان ایران بودیم و از وی در مورد مسائل مختلفی از جمله سرنوشت مدرسه عالی ورزش، مسائل مهمی که طی آن‌ سال‌ها در کمیته ملی المپیک و سازمان تربیت‌بدنی رخ داد، طرح ۲۷ ساله‌ها که با کنار گذاشتن برخی بازیکنان تیم‌ملی فوتبال ایران از جمله مرحوم ناصر حجازی همراه بود، ماجرای شکایت مهرعلیزاده از وی و ۲۰ روز زندانی شدنش، از دست رفتن کرسی ایران در کمیته بین‌المللی المپیک پس از حذف مصطفی‌ هاشمی‌طبا، نگاه روسای جمهوری چون مرحوم هاشمی‌رفسنجانی، سید محمد خاتمی و محمود احمدی‌نژاد به ورزش، ماجراهای فدراسیون بین‌المللی ورزش زورخانه‌ای و پهلوانی و...پرسیدیم.

ویدئوی بخشهایی از این گفتگو را می‌توانید از این لینک تماشا کنید.

در ادامه مشروح کامل گفت‌وگوی تفصیلی ایسنا با سید امیر حسینی آمده است که شما را به خواندن آن دعوت می‌کنیم:

در مورد خود و خانواده‌تان بگویید و این‌که چه شد به ورزش گرایش پیدا کردید.

ما اصالتا همدانی هستیم. بنده متولد ۱۳۳۳ در محله امامیه تهران واقع در بهارستان و فرزند بزرگتر خانواده هستم. در مجموع چهار پسر و دو دختر بودیم که دو خواهرم به رحمت خدا رفتند و یکی از برادرانم در عملیات والفجر به درجه رفیع شهادت رسید و برادر کوچکم نیز جانباز و گرافیست است و هم‌اکنون در خارج از کشور زندگی می‌کند. پدرم زندگی بسیار ساده‌ای داشت و کارگر بود. وی مردی معروف به سفره‌داری بود و در دوران جنگ نیز در عملیات‌های مختلف اعزام شد و در نهایت نیز در سن ۸۲ سالگی درگذشت.

بنده دیپلم خود را در دبیرستان علمی تهران گرفتم، دبیرستانی که هم‌اکنون تخریب شده و به بخشی از مجلس تبدیل شده است. دوره لیسانس خود را نیز در مدرسه عالی ورزش پشت سر گذاشتم و این دوره تحصیلی مصادف با دومین دوره مدرسه عالی ورزش بود که تجربیات بسیار خوبی را با حضور در مسابقات آسیایی تهران برای من به همراه داشت.

از دوره حضورتان در مدرسه عالی ورزش بگویید، اینکه با چه افرادی هم‌دوره بودید و چه شرایطی را در این مدرسه پشت سر گذاشتید.

مدرسه عالی ورزش نقش کلیدی در توسعه ورزش ایران ایفا کرد و سابقه آن به دوره قبل از انقلاب و حضور تیمسار دفتری که رئیس وقت سازمان تربیت بدنی بود بر می‌گردد. وی دانش‌آموخته فرانسه بود و در دوره او جهت توسعه ورزش، تعدادی از مربیان انتخاب و به خارج از کشور اعزام شدند که از جمله آن‌ها می‌توان به آقایان وصالی، رسولی و دکتر امیرتاش اشاره کرد؛ این افراد پایه‌گذار انستیتو ورزش در کشور بودند اما به هر حال مدرسه عالی ورزش در سال ۱۳۵۰ به جهت بازی‌های آسیایی که در ایران برگزار شد به منظور تامین و تربیت نیروی انسانی ورزشی شکل گرفت و اولین دوره آن در سال ۱۳۵۱ در امجدیه آغاز شد.

از پروفسور سیروس جاوید که از ایرانیان تحصیل کرده در کلن آلمان بود دعوت به عمل آمد تا معاونت آموزشی مدرسه عالی ورزش را عهده‌دار شود. همچنین تیمسار حجت، رئیس وقت سازمان تربیت بدنی، تیمسار شبستری را که هم اکنون به رحمت خدا رفته و فردی متدین و مدیری بسیار سازنده بود به عنوان رئیس مدرسه عالی ورزش انتخاب کرد. سیروس جاوید به همراه خانم بختیار که همسر استاد امیر حمیدی بود در بخش آموزش فعالیت می‌کردند و در آن دوره یک موافقت‌نامه با آلمانی‌ها به امضاء رسید تا دانشگاه کلن آلمان متعهد شود در خصوص تامین مربیان مورد نیاز کشور اقدام کند و برهمین اساس مربیان بزرگ آلمان به ایران آمدند و علاوه بر آن مربیان بزرگ دیگری از کشورهای انگلستان، آمریکا و...در ایران حضور پیدا کردند و در کنار مربیان ایرانی که خارج از کشور تحصیل کرده بودند، مدرسه عالی ورزش پایه‌ریزی شد.

با مرحوم خرمی که از قهرمانان کشتی آسیا بود در آزمون ورودی شرکت کردم و پروفسور عدل از اساتید بزرگ ورزش که ریاست فدراسیون‌های والیبال و بسکتبال را نیز برعهده داشت در سال ۱۳۵۲ به عنوان ورودی‌های دومین دوره به مدرسه عالی ورزش وارد شدیم. هم دوره‌ای‌های ما نقش بسیار تعیین‌کننده‌ای در توسعه ورزش کشور داشتند. در کلاس ما احمد درگاهی که بعدا به عنوان رئیس سازمان تربیت بدنی فعالیت می‌کرد حضور داشت، علاوه بر این پرویز خاکی به عنوان رئیس فدراسیون والیبال، رضا رحیمی به عنوان رئیس فدراسیون هندبال، مرحوم حجت‌الله خطیب به عنوان رئیس فدراسیون کشتی، محمد مایلی‌کهن به عنوان سرمربی تیم ملی فوتبال ایران، سید نصرالله سجادی از مدیران کمیته ملی المپیک، محمد شاه‌حسینی به عنوان رئیس فدراسیون دوچرخه‌سواری، احمد اکبری به عنوان قهرمان شمشیربازی آسیا، دهخدا به عنوان رئیس فدراسیون دانشگاهی، برجسته، پورجوادی و... از جمله افرادی بودند که در توسعه ورزش کشور نقش آفرینی بسیاری داشتند. مدرسه عالی ورزش پس از انقلاب نقش بسیار موثری در توسعه ورزش ایران داشت و بسیاری از افراد تحصیلکرده توانستند در سطوح مختلف مدیریتی فعالیت‌ها را پیش ببرند. با این وجود بنده متعهد به آموزش و پرورش بودم و با توجه به علاقه‌ام به معلم بودن، کار خود را در آموزش و پرورش ادامه دادم.

سرنوشت مدرسه عالی ورزش در نهایت به کجا رسید و چرا دیگر اثری از این مدرسه در کشور نیست؟

پس از بازی‌های آسیایی تهران مدرسه عالی ورزش به ورزشگاه آزادی منتقل شد و بعد از انقلاب فرهنگی دانشکده‌های مختلف در هم ادغام شدند و مدرسه عالی ورزش نیز با دانشگاه علامه طباطبایی ادغام شد و با توجه به مسائل مختلفی که برای برخی اساتید پیش آمد، فعالیت‌ها تعطیل و مجددا مدرسه به ورزشگاه شهید کشوری منتقل شد و متاسفانه به دلیل برخی تندروی‌ها مدرسه عالی ورزش نتوانست شرایط را به خوبی پیش ببرد و همان تاثیر قبلی را داشته باشد.

بنده سال ۵۸ در آموزش و پرورش استخدام و ۵۹ معلم ورزش شدم. در حوزه وزارتی و ستادی کار کردم و در سال ۶۰ به اداره کل تربیت بدنی وزارت آموزش و پرورش رفتم و به عنوان معاون اداره کل با نصرالله سجادی همکاری کردم. ۱۰ سال در وزارت آموزش و پرورش در بخش مدیر کلی تربیت بدنی و معاونت این بخش عهده‌دار سمت بودم که شش سال را به عنوان مدیرکل تربیت بدنی فعالیت کردم. در توسعه نیروی انسانی ورزش در وزارت آموزش و پرورش، طی آن سال‌ها اقدامات بسیاری انجام دادیم و اساس کار خود را چارچوب‌های استراتژیک حسین بنایی به عنوان بنیانگذار سازمان پیش‌آهنگی قرار دادیم. وی پیش از انقلاب مدیرکل تربیت بدنی آموزش و پرورش بود و نزد وی رفتیم و خط مشی توسعه ورزش را تعیین کردیم و روی همین چارچوب‌ها ورزش را در آموزش و پرورش توسعه دادیم. دو مرکز تربیت معلم شهید چمران و نسیبه را برای تامین و تربیت نیروی انسانی مورد نیاز ورزش راه‌اندازی به عنوان دو مجموعه بزرگ ایجاد کردیم؛ یکی از آن‌ها مرکز تربیت معلم چمران بود که در حال حاضر دانشگاه فرهنگیان است و دیگری مرکز تربیت معلم نسیبه در شهرک ژاندارمری به عنوان یک مرکز بسیار بزرگ برای تربیت نیروی انسانی مدنظر قرار گرفت و در مجموع ادامه فعالیت مدرسه عالی ورزش در این دو مرکز دنبال شد.

در مورد حضور طولانی‌مدت خود در کمیته ملی المپیک بگویید، چه شد که طی این همه سال در این مجموعه مهم ورزشی فعالیت کردید؟

آشنایی بنده با جنبش المپیک از بازی‌های آسیایی 1974 تهران کلید خورد. عملا به عنوان یک دانشجوی تربیت بدنی جنبش المپیک را لمس و حس کردم و اوج و عظمت ورزش را به چشم دیدم. به عنوان داور دوومیدانی شاهد افتخارآفرینی تیمور غیاثی و جلال کشمیری بودم که موفق شدند مدال طلای بازی‌های آسیایی را کسب کنند. در دانشگاه نیز دروسی همانند مبانی تربیت بدنی و تاریخ تربیت بدنی وجود داشت که به بنده کمک کرد تا تاریخ تربیت بدنی را بیشتر و بهتر درک کنم و بیش از پیش به این حوزه علاقه‌مند شوم. پس از انقلاب به عنوان معلم ورزش در مدارس کرمانشاه فعالیت خود را دنبال کردم. آن زمان مصطفی داوودی مدیرکل تربیت بدنی وزارت آموزش و پرورش بود و از سوی شهید رجایی به عنوان رئیس سازمان تربیت بدنی انتخاب شد تا معاون نخست‌وزیر و رئیس سازمان تربیت بدنی باشد. این ماجرا مربوط به سال ۱۳۶۰ است و پس از انتخاب وی گزارشی از سوی کمیته ملی المپیک به شهید رجایی ارائه شد و باید بگویم در آن زمان جناح بندی‌ها آغاز شده بود و حرکتی در مورد جبهه ملی شکل گرفته بود.

اولین رئیس سازمان تربیت بدنی پس از انقلاب حسین شاه‌حسینی از چهره‌های خدوم، متدین، ورزشکار، عضو نهضت آزادی و مقاومت ملی بود و با مرحوم آیت‌الله طالقانی همکاری داشت و مورد وثوق بود. پس از انقلاب بازرگان وی را به عنوان مسئول سازمان تربیت بدنی انتخاب کرد و به این ترتیب اولین رئیس رسمی سازمان تربیت بدنی مرحوم شاه‌حسینی بود که خدمات بسیار بزرگی را در اوج هیجانات انجام داد و در آن دوران مسئولیت کمیته ملی المپیک را عهده‌دار بود و این مقطع زمانی با المپیک ۱۹۸۰ مسکو همزمان شد. از ورزشکاران ایرانی دعوت به عمل آمده بود که در این دوره مسابقات شرکت کنند اما امام خمینی (ره) به جهت مواضع انقلابی که داشتند و نیز حمله روسیه به افغانستان با اعزام ورزشکاران به بازی‌های المپیک موافقت نکردند. همان زمان بازی‌های المپیک مسکو از سوی آمریکا نیز تحریم شد و فضای تحریمی در دنیا به وجود آمده بود و ایران به هرحال این دوره از مسابقات را تحریم کرد.

به دوران مصطفی داودی بازگردیم؛ کمیته ملی المپیک کار خود را آغاز کرده بود و گزارشی برای شهید رجایی ارسال شد و نخست وزیر اعلام کرد که این مملکت اسلامی و ملی است. تصمیم دولت این بود که شاه‌حسینی برود و مصطفی داودی جایگزین آن شود. پس از ریاست به عنوان رئیس سازمان تربیت بدنی بحث کمیته ملی المپیک پیش می‌آمد و با تشکیل یک مجمع قرار بر این شد که اعضای هیات رئیسه تعیین شوند و مجمع مصطفی داودی را به عنوان رئیس کمیته ملی المپیک انتخاب کرد. بنده و نصرالله سجادی نیز که در آموزش و پرورش خدمت می‌کردیم به عنوان نایب رئیس دوم و اول انتخاب شدیم و رسما فعالیت خود را در کمیته ملی المپیک در سمت نایب رئیسی در سال ۶۰ آغاز کردیم.

گزارشی که به شهید رجایی در رابطه با کمیته ملی المپیک ارائه شده بود، چه محتوایی داشت؟

نامه این گزارش هم‌اکنون در اختیار خسروی وفا است و در آن نوشته شده بود در مملکتی که این میزان شهید تقدیم کرده است ملی‌گرایی معنایی ندارد. آن زمان نگاهی وجود داشت که همه چیز باید اسلامی باشد و مجلس شورای ملی به مجلس شورای اسلامی تبدیل شد. هضم فعالیت کمیته ملی المپیک برای دوستان سخت بود.

اوایل انقلاب نسبت به ورزش از سوی انقلابیون نظر مثبتی وجود نداشت اما امام خمینی (ره)، مقام معظم رهبری، آیت‌الله بهشتی، شهید باهنر و...ورزش را مقوله‌ای مثبت می‌دانستند. خبرنگار زن روز که در سال ۵۷ با امام خمینی (ره) مصاحبه کرد و نظر وی را در مورد ورزش پرسید و امام خمینی (ره) تاکید کرد که ورزش را برای زن و مرد لازم و واجب می‌داند. وقتی یک فقیه چنین صحبتی را بیان می‌کند به طور حتم اثرات مثبتی به دنبال دارد اما با این حال برخی انقلابیون ورزش را لهو و لعب می‌دانستند و ما نیز تحت تاثیر آن جو قرار داشتیم؛ به طور مثال تماشاگر بودن امری مضموم بود. برخی اعتقاد داشتند ورزش باعث می‌شود که مردم به مسائل اساسی توجه نداشته باشند و چند ساعت حضور در ورزشگاه‌ها به عنوان تماشاگر، مردم را از مسائل اساسی زندگی غافل می‌کند. به هرحال شرایط خاصی در ابتدای انقلاب وجود داشت و در همان زمان ورزش‌هایی مانند اسکی، بیلیارد، پرورش اندام، شمشیربازی، بوکس و شطرنج تعطیل شد و یک بازه زمانی طول کشید که مجدد توانستیم شرایط را برای فعالیت این رشته‌های ورزشی فراهم کنیم.

سال ۶۲ به سختی توانستیم برای اولین‌بار مسابقات قهرمانی آموزشگاهی کشور را برگزار کنیم. بسیار تلاش کردیم که ورزش را به عنوان ابزار تربیتی معرفی کنیم، اعتقاد داشتیم ورزش عرصه‌ای است که می‌تواند در ایجاد همبستگی جامعه، هویت ملی و مسائلی از این دست موثر باشد. به هر حال تغییر نگاه زمان می‌برد و به همین منظور عزم خود را جزم کرده بودیم تا نگاه به ورزش را تغییر دهیم. خوشبختانه دیدگاه امام خمینی (ره) بسیار کمک کرد. وی عنوان کرد لازم است همه ابعاد تربیتی خود را تحت تربیت ورزشی قرار دهیم. تربیت ورزشی موضوع بسیار مهمی است که در منشور المپیک قید شده است و ورزش را به عنوان بهترین ابزار آموزشی برای توسعه صلح و دوستی معرفی می‌کند.

علاوه بر این ورزش برای سلامت جسم و روح، کارکرد بسیار مهمی دارد و دیدگاه‌های کلی و فلسفی امام خمینی (ره) تشابه بسیاری با دیدگاه بنیانگذار بازی‌های المپیک نوین دارد. علاوه بر این امام خمینی (ره) معتقد بود ورزشکارانی که به خارج از کشور به منظور انجام مسابقات می روند، به عنوان سفیران انقلاب، هستند. همین اتفاق در بازی‌های آسیایی دهلی سال ۱۹۸۲ که ایران در آن شرکت کرده بود، رخ داد و ورزش به عنوان ابزاری برای صادر کردن انقلاب مدنظر قرار گرفت. زمانی که وارد ورزشگاه افتتاحیه مسابقات آسیایی شدیم پرچم بزرگی از سوی کاروان ایران حمل می‌شد که روی آن لااله‌الاالله و محمد رسول‌الله نوشته شده بود که پیام انقلاب اسلامی را به همراه داشت. پرچمدار کاروان ایرانی پهلوان رضا سوخته‌سرایی بود. سعی کردیم در این دوره از مسابقات پیام انقلاب را به عنوان نمایندگان ایران به جامعه جهانی منتقل کنیم. این مساله در المپیک نیز وجود دارد و المپین‌ها نمایندگان فرهنگ کشورهای خود هستند و باید برای صلح تلاش کنند و ما نیز ورزشکاران را نمایندگان فرهنگ ایرانی می‌دانستیم. اولین حضور رسمی ایران در مسابقات ورزشی در بازی‌های آسیایی دهلی رقم خورد، آن زمان مصطفی داودی رئیس سازمان تربیت بدنی بود و نتایج خوبی رقم خورد هرچند که با تندروی‌هایی مواجه بودیم در تیم فوتبال که حسین آبشناسان به عنوان رئیس فدراسیون فوتبال فعالیت می‌کرد و تصور می‌کنم خود وی مربی تیم ملی نیز بود، بازیکنانی نظیر محمد دادکان، محمد مایلی‌کهن و...حضور داشتند و به اصطلاح بازیکنان «شری» بودند و به همین دلیل نتوانستیم نتایج خوبی به دست آوریم چرا که روحیه تیمی به خوبی شکل نگرفت.

علت کنار گذاشتن برخی از بازیکنان تیم‌ملی در آن زمان چه بود؟

سال ۱۳۶۰ یکی از سیاست‌های مصطفی داودی، جوانگرایی در ورزش بود و بر این اساس، طرح ۲۷ ساله‌ها مطرح و قرار شد در تیم‌های ملی بازیکنان بیش از ۲۷ ساله حضور نداشته باشند و به جوانان میدان داده شود و به طور حتم زمانی که در تیم ملی چنین طرحی اجرا می‌شود، بازیکنان بزرگی نظیر مرحوم حجازی و...وجود دارند که! سال ۱۳۶۰ یکی از سیاست‌های مصطفی داودی، جوانگرایی در ورزش بود و بر این اساس، طرح ۲۷ ساله‌ها مطرح و قرار شد در تیم‌های ملی بازیکنان بیش از ۲۷ ساله حضور نداشته باشند و به جوانان میدان داده شود و به طور حتم زمانی که در تیم ملی چنین طرحی اجرا می‌شود، بازیکنان بزرگی نظیر مرحوم حجازی و...وجود دارند که باید از تیم ملی کنار گذاشته شوند و در جامعه عکس‌العمل‌های مختلفی نسبت به این طرح به وجود می‌آید. شما در ورزش با مقوله‌ای تحت عنوان بازنشستگی از نظر سنی مواجه نیستید و با توجه به تفاوت رشته‌های ورزشی ممکن است یک ورزشکار در یک رشته ورزشی در ۲۵ سالگی فعالیت خود را کنار بگذارد و در یک رشته دیگر ورزشکار در ۴۰ سالگی بازنشسته شود.  

توضیح دهید که از چه سالی و تا چه سالی در کمیته ملی المپیک فعالیت کردید؟ از اتفاقات خاص حضورتان در این کمیته بگویید.

بنده از سال ۱۳۶۰تا ۱۳۸۶ در کمیته ملی المپیک بودم و طی این سال‌ها در عناوین مختلف اعم از عضو هیات اجرایی، دبیرکل، نایب رئیس، رئیس آکادمی ملی المپیک، مدرس آموزش المپیک و...فعالیت کردم. بنده در دوره‌های مختلف با مصطفی داودی، مصطفی هاشمی طبا، محلوجی و غفوری‌فرد به عنوان روسای کمیته ملی المپیک همکاری داشتم.

پس از تشکیل انجمن تربیت بدنی و ورزش در سال ۱۳۱۳ که پس از آن شورای عالی تربیت بدنی شکل گرفت، در سال ۱۹۴۸ کمیته ملی المپیک نیز تقاضای عضویت جهانی می‌کند و به رسمیت شناخته می‌شود. مرحوم حسین بنایی رئیس کمیته ملی المپیک شد و بعدها ماموریت اصلی آن حضور در المپیک و اعزام ورزشکاران به این مسابقات تعریف می‌شود. قبل از انقلاب رئیس کمیته ملی المپیک شاپور غلامرضا بود که تحصیلکرده نظامی و ورزشی بود. وی به دلیل موقعیت خاصی که در سلطنت داشت و برادر شاه بود در فدراسیون‌های بین‌المللی، شورای المپیک آسیا و کمیته بین‌المللی المپیک به عنوان عضو حضور  داشت. با این وجود اما از نظر ساختار سازمانی کمیته ملی المپیک صرفا در یک طبقه از سازمان تربیت بدنی که در پارک شهر قرار داشت دارای یک دفتر بود! کمیته ملی المپیک عمدتا با سازمان تربیت بدنی هماهنگ بود و نقش پررنگ ورزش را سازمان تربیت بدنی به عنوان متولی ورزش ایفا می‌کرد و صرفا هماهنگی از سوی کمیته ملی المپیک به منظور حضور در مسابقات انجام می‌شد.

کمیته ملی المپیک از یک ساختار تشکیلاتی بهره‌مند نبود اما پس از انقلاب دارای یک ساختار مستقل تشکیلاتی شد اما باز هم جا و مکان مناسبی برای خود نداشت و در امجدیه یک دفتر را به آن اختصاص داده بودند و پس از انتقال از این مکان نیز ساختمان اجاره‌ای در خیابان مفتح به این کمیته اختصاص یافت تا فعالیت‌ها را پیش ببرد. زمانی که ما به کمیته ملی المپیک رفتیم از نظر منابع مالی بسیار محدود و با مشکلات جدی مواجه بودیم. تمامی مسائل مربوط به اعزام کاروان ایران به مسابقات آسیایی دهلی را نیز مصطفی داودی از طریق سازمان تربیت بدنی پیش برد.

اولین دوره‌ای که هیات اجرایی تعیین شد، دبیرکل آن خیام‌باشی و در آن دوره بهرام افشارزاده نیز با ما بود. از جهت منابع مالی کمیته ملی المپیک واقع در مضیقه بود، حتی صحبت از این بود که سکه‌های به دست آمده در بازی‌های آسیایی را بفروشیم تا بتوانیم فعالیت‌ها را پیش ببریم. کمیته ملی المپیک از نظر سخت‌افزاری و نرم‌افزاری طی آن سال‌ها مشکل داشت. در زمان احمد درگاهی به عنوان سازمان تربیت بدنی مشورت‌هایی با میرحسین موسوی به عنوان نخست وزیر انجام و به وی اعلام شد که اگر گزینه‌ای مدنظر دارد، معرفی کند. میرحسین موسوی نیز به احمد درگاهی می‌گوید مصطفی هاشمی‌طبا نیروی توانمندی است و وی را معرفی می‌کند. درگاهی با توجه به این‌که هاشمی‌طبا در ابتدای انقلاب در جهاد سازندگی و پس از آن وزیر صنایع بود و به عنوان مسئول طرح‌های دهه اول انقلاب فعالیت می‌کرد، تصمیم گرفت وی را انتخاب کند و پس از تشکیل مجمع، هاشمی‌طبا در سال ۶۵ به عنوان رئیس کمیته ملی المپیک انتخاب و معرفی می‌شود.

حضور هاشمی‌طبا در کمیته ملی المپیک به عنوان نقطه عطف به شمار می‌آید و با توجه به این‌که وی فردی اقتصادی و دارای استراتژی بود در اولین گام اعلام کرد که باید منابع مالی پایدار برای کمیته ملی المپیک تعریف و ایجاد شود. به همین دلیل شرکتی تاسیس کرد تا بتواند منابع مالی را برای کمیته فراهم کند. به طور مثال مجوز ۵۰۰ رنو ۵ اخذ و این رنوها فروخته شد وکه با سود ۵۰ هزار تومانی برای هر یک از خودروها همراه بود و این رقم به عنوان پایه پولی برای شرکت در نظر گرفته شد. همچنین شرکت مربوطه یک کارخانه سوله‌سازی تاسیس کرد و با توجه به طرح‌های تربیت بدنی در رابطه با سالن‌ها به عنوان یک منبع پایدار دیگر تلقی شد. همچنین از محل فعالیت‌های تجاری مربوط به آن شرکت یک ساختمان سه طبقه واقع در خیابان گاندی خریداری و با حضور سامارانش، رئیس وقت کمیته بین‌المللی المپیک افتتاح شد. در این مقطع زمانی کمیته ملی المپیک هویت ساختاری خود را تقویت کرد و بعد از آن توانست با خرید سهام کارخانه کاغذ سازی، خرید املاک و سایر فعالیت‌های اقتصادی صاحب بنیه مالی شود که البته بعدها متاسفانه به خوبی از آن نگهداری نشد و رییس بعدی کمیته ملی کمیته المپیک آن‌ها را به فروش رساند و از دست رفت.

در دوره محلوجی به عنوان رئیس کمیته المپیک با توجه به این‌که پیش‌تر وزیر معادن بود یکی از شرکت‌های معدنی ماهی ۲۰ میلیون تومان به کمیته المپیک کمک می‌کرد تا امورات جاری این کمیته سپری شود. باید بدانیم در واقع شکل‌گیری واقعی کمیته ملی المپیک، استقلال این کمیته و هویت‌بخشی به آن در زمان مصطفی هاشمی طبا رقم خورد.

مهم‌ترین اتفاقی که طی ۲۶ سال حضورتان در کمیته المپیک رقم خورد، چه بود؟

غفوری فرد یک روز تمام روسای فدراسیون ورزشی را در مجموعه ورزشی انقلاب فراخواند و به آن‌ها اعلام کرد صورت جلسه‌ای نوشته و هاشمی‌طبا حذف شود. آن‌جا رفتیم و صورت جلسه مربوطه تهیه شد و شخصا آن‌جا حضور داشتم. به بنده گفتند نامه را امضاء کن، اما بنده نوشتم: بسمه‌ تعالی، جناب آقای هاشمی‌طبا فردی خدوم و مدیری توانمند است که برای کمیته ملی المپیک زحمات زیادی کشیده است و این تغییر و تحول به هیچ وجه به صلاح ورزش کشور نیست. یکی از خاطرات ناراحت‌کننده برای بنده حذف هاشمی طبا، توسط غفوری‌فرد بود. متاسفانه اختلافات جناحی و سیاسی موجب شد روند رو به رشد کمیته ملی المپیک دچار خلل و وقفه شود. غفوری فرد یک روز تمام روسای فدراسیون ورزشی را در مجموعه ورزشی انقلاب فراخواند و به آن‌ها اعلام کرد صورت جلسه‌ای نوشته و هاشمی‌طبا حذف شود. آن‌جا رفتیم و صورت جلسه مربوطه تهیه شد و شخصا آن‌جا حضور داشتم. به بنده گفتند نامه را امضاء کن، اما بنده نوشتم: بسمه‌ تعالی، جناب آقای هاشمی‌طبا فردی خدوم و مدیری توانمند است که برای کمیته ملی المپیک زحمات زیادی کشیده است و این تغییر و تحول به هیچ وجه به صلاح ورزش کشور نیست. برخی افراد نامه را امضاء کردند و نامه به احمد ناطق نوری رسید. به یکباره اعلام کرد این چیزی که نوشته‌ایم به منزله تایید هاشمی طبا است! غفوری‌فرد قائم مقامی به نام عبداللهیان داشت که فردی بسیار سیاسی و عضو حزب موتلفه بود و این افراد علیه هاشمی‌طبا بودند.

سال‌های ۶۶ یا ۶۷ بود، زمانی که نامه به غفوری‌فرد رسید اعلام کرد آن‌هایی که مخالف هستند از جلسه خارج شوند. در آن جلسه علی آرمند به عنوان رئیس تنیس روی میز و وحید مرادی به عنوان رئیس فدراسیون شنا با بنده هم‌نظر بودند و به همین دلیل از جلسه خارج شدیم و به نوعی ما را از جلسه بیرون کردند. آن زمان بنده به عنوان رئیس فدراسیون هندبال فعالیت می‌کردم.

پس از این اتفاق، غفوری‌فرد به وزارت آموزش و پرورش که تحت مدیریت محمدعلی نجفی بود، فشار آورد تا بنده از آموزش و پرورش برکنار شوم اما در نهایت بنده از فدراسیون هندبال برکنار و مرحوم تیمسار سلیمی جایگزین بنده شد. هندبال در دوران بنده به عنوان فردی که رئیس انجمن هندبال و علاقه‌مند به این رشته ورزشی بودم به عنوان رشته‌ای آموزشی تلقی می‌شد و علت انتخاب و حضور بنده در فدراسیون، توسعه هندبال در مدارس کشور بود.

به هرحال غفوری‌فرد تحت تاثیر جواد متقی که مشاور وی بود و با آموزش و پرورشی‌ها نیز موضع داشت، مرا از فدراسیون هندبال حذف کرد. در نهایت نیز با پادرمیانی گروهی که از سوی هاشمی رفسنجانی تعیین شده بودند بررسی امر صورت گرفت و به هاشمی‌طبا با توجه به فشارهای غفوری‌فرد، اعلام کردند که برای خدمت به مجموعه دیگری برود و به همین دلیل نیز هاشمی‌طبا به مرکز توسعه صادرات رفت و پس از برگزاری انتخابات، کلانتری به عنوان رئیس کمیته ملی المپیک انتخاب شد.

یعنی برکناری شما از فدارسیون هندبال به دلیل حمایت از مصطفی هاشمی‌طبا بود؟

یکی از دلایل برکناری بنده همین بود. در آموزش و پرورش فشارهای وارده به بنده طی سال ۶۹ افزایش یافت. من منتخب سید کاظم اکرمی به عنوان وزیر آموزش و پرورش بودم و در دوران نجفی کار خود را تا سال ۷۰ ادامه دادم. محمدعلی نجفی به عنوان وزیر وقت به رضوی گفته بود تحت فشارهای غفوری‌فرد مجبور شده‌ام امیرحسینی را برکنار کنم. البته بنده پس از ۱۰ سال حضور در آموزش و پرورش به عنوان معاون و مدیرکل احساس می‌کردم باید به جای دیگری بروم و سرانجام بنا به پیشنهاد فائقی، پس از حضور هاشمی طبا در مرکز توسعه تجارت به عنوان مشاور فرهنگی این مرکز و نیز مدیر روابط عمومی کار خود را دنبال کردم.

آن زمان در کمیته ملی المپیک چه سمتی داشتید؟

عضو هیات اجرایی کمیته ملی المپیک بودم. هرچند بنده ارتباطم با کمیته المپیک قطع نشد و شاید در یک برهه زمانی از نظر سازمانی دارای سمت نبودم اما به عنوان کسی که در جنبش المپیک فعال بود همچنان با کمیته ملی المپیک فعالیت می‌کردم و فشاری به منظور قطع ارتباط کامل بنده با این کمیته وجود نداشت.

در دوران فعالیت شما در مرکز توسعه صادرات، شرایط ورزش چگونه پیش رفت؟

هرچند حدود سال ۷۲ بود که هاشمی طبا به سازمان تربیت بدنی بازگشت اما تصمیم بر این شد طرح دبیرستان‌های ورزش متوقف شود. حسین رضوی یک نیروی بسیار خلاق ورزش کشور بود و در دوران احمد درگاهی به عنوان مغز متفکر ورزشی فعالیت می‌کرد و طرح مربوط به دبیرستان‌های کشور را طراحی کرده بود. یکی از آفت‌های نظام مدیریت برنامه ‌ریزی کشور این است که هر کسی رئیس می‌شود به جای ادامه برنامه‌های مفید قبلی و تکمیل آن برنامه‌ها، متاسفانه به تضعیف برنامه‌ها می‌پردازد. به طور مثال برنامه دبیرستان‌های ورزش کشور  علی‌رغم شکل‌گیری ۱۱ دبیرستان و لحاظ برنامه و بودجه اما در دوران غفوری‌فرد و جواد متقی متوقف شد.

علاوه بر این، انیستیو ورزش توسط رضوی طراحی شد که یک مرکز بزرگ برای تامین و تربیت نیروی انسانی ورزش بود و بسیاری از ورزشکارانی که امروز در ورزش ایران می‌بینید از طریق این انیسیتو راه خود را پیدا کردند. علاوه بر این مدیریت ورزش بانوان در دوره احمد درگاهی شکل گرفت و برنامه پنج ساله اول نوشته شد و کارهای بسیار دیگری نظیر مسابقات دهه فجر و جهاد تربیت بدنی ورزش همگانی، مدنظر قرار گرفت اما متاسفانه گروه بعدی که روی کار آمدند این طرح‌ها و پروژه‌ها را مورد کم‌لطفی قرار دادند.

یکی از بدترین انتخاب‌هایی که محمد خاتمی به عنوان رییس جمهور وقت داشت انتخاب مهرعلیزاده بود و در جلسه حضوری نیز به آن اذعان کرد که وی انتخاب خوبی نبود و مردم راضی نبودند.

در دوره هاشمی طبا، فدراسیون‌ها از نظر سخت‌افزاری و نرم‌افزاری تقویت شدند. قبل از آن فدراسیون‌ها به یک کیف خلاصه شده بود و با رفتن یک مدیر تمام اطلاعات از طریق همان کیف از بین می‌رفت. خوشبختانه فدراسیون‌ها در دوره هاشمی طبا دارای ساختار و از امکانات و ساختمان بهره‌مند شدند. به منظور این‌که بتوانیم ورزش قهرمانی را توسعه بخشیم و موفقیت‌ها را پایدار کنیم، پایگاه‌های ورزش قهرمانی را شکل دادیم. علاوه بر این مرکز سنجش قابلیت جسمانی در زمان دبیرکلی بنده طی سال ۷۶ ایجاد شد و تیم‌هایی که به خارج از کشور می‌رفتند باید از آمادگی جسمانی خوبی برخوردار بودند چرا که آمادگی جسمانی یکی از دلایل موفقیت ورزشکاران است. بنابراین با دیدگاه مهندسی ورزشی فعالیت‌ها را با متر و معیار مشخص پیش بردیم و سعی کردیم فعالیت‌ها را آماری انجام دهیم. این مساله به عنوان یک الگو مدنظر قرار گرفت تا از طریق آن پایگاه‌های ورزش قهرمانی در تمامی استان‌ها ایجاد شود. امکانات فراهم شد و هاشمی‌طبا توانست بودجه را در برنامه اختصاص دهد اما با حضور مهرعلیزاده تحت عنوان رئیس بعدی، هم آموزش تضعیف و محو شد و هم پایگاه‌های المپیک جایگاه خود را از دست دادند و از ماموریت اصلی خود دور شدند.

یکی از بدترین انتخاب‌های صورت گرفته در سازمان تربیت بدنی پس از انقلاب، محسن مهرعلیزاده بود. وی اساسا علاقه‌ای به سازمان تربیت بدنی نداشت، استاندار بود و با توجه به این‌که قبلا با وی کار کرده‌ بودم، فردی جاه طلب بود. پس از آنکه به او اعلام کردند به سازمان تربیت بدنی برو در ابتدا ناراحت شد اما زمانی که به سازمان تربیت بدنی آمد و دوربین‌ها و رسانه‌ها را دید، متوجه شد هیچ‌ کجا به اندازه سازمان تربیت‌بدنی به مدیران خوش نمی‌گذرد.

یکی از بدترین انتخاب‌های صورت گرفته در سازمان تربیت بدنی پس از انقلاب محسن مهرعلیزاده بود. وی اساسا علاقه‌ای به سازمان تربیت بدنی نداشت، استاندار بود و با توجه به این‌که قبلا با وی کار کرده‌ بودم، فردی جاه طلب بود. پس از آنکه به او اعلام کردند به سازمان تربیت بدنی برو در ابتدا ناراحت شد اما زمانی که به سازمان تربیت بدنی آمد و دوربین‌ها و رسانه‌ها را دید، متوجه می‌شود هیچ‌ کجا به اندازه سازمان تربیت‌بدنی به مدیران خوش نمی‌گذرد، بنابراین یکی از بدترین انتخاب‌هایی که محمد خاتمی به عنوان رییس جمهور وقت داشت و در جلسه حضوری نیز به آن اذعان کرد این بود که مهرعلیزاده انتخاب خوبی نبود و مردم راضی نبودند.

به هر حال دوست و در یک جناج بودند، اما انتخاب خوبی صورت نگرفت چرا که برنامه‌های پایه‌گذاری شده برای توسعه ورزش، ابتر ماند. یکی از آفت‌های مدیریتی در ورزش کشور ما این است که افرادی قصد دارند از یک جایگاه برای رفتن به جایگاه دیگری، پل بزنند و همین مسئله موجب می‌شود آن‌ها دغدغه اصلی را فراموش کنند، بنابراین چنین اتفاقی باعث شد به ورزش کشور لطمه وارد شود.

یک زمانی فردی به عنوان رئیس سازمان تربیت‌بدنی انتخاب می‌شود و مدیران این سازمان را مکلف می‌کند امکانات خود را برای انتخابات اختصاص دهند و اگر چنین رویکردی را مدنظر قرار ندهند با اخراج مواجه می‌شوند. علی غلامی مدیرکل سیستان و بلوچستان بود و به دلیل آنکه همراهی نکرد، برکنار شد. باز هم تاکید می‌کنم انتخاب صورت گرفته بد بود و اگر یک مدیر بخواهد در جایی که مشغول فعالیت است به مجموعه دیگری پل بزند به آن دستگاه اصلی لطمه می‌خورد و از روند مطلوب دور می‌شود. در مجموع یکی از خاطرات بد بنده، همکاری با مهرعلیزاده در سازمان تربیت بدنی بود.

گویا مهرعلیزاده در گذشته از شما شکایت کرده است و شما به جرم نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی، بازداشت و زندانی می‌شوید!

زمانی که بنده معاون فرهنگی سازمان تربیت بدنی بودم، مصطفی هاشمی طبا حکمی را برای بنده صادر و اعلام کرد با توجه به نظر مقام معظم رهبری برای فراملی کردن ورزش باستانی ملی، ‌ مسئولیت فعالیت دارید. سازمان بازرسی کل کشور که عملکرد سازمان تربیت‌بدنی را ارزیابی می کرد در گزارشی به مسائل مختلف پرداخت و یکی از آن‌ها این بود که این سازمان برای جهانی‌سازی ورزش باستانی اقدام نکرده است و در همین رابطه چند پیشنهاد ارائه و اعلام کرد برای گسترش فضائل اخلاقی باید اقداماتی از سوی سازمان تربیت بدنی مدنظر قرار گیرد.

هاشمی‌طبا به بنده ۲ حکم داد، یکی از این احکام فعالیت در فراملی کردن ورزش باستانی و دیگری رشد و توسعه فضائل اخلاقی در ورزش بود. بنده به منظور توسعه و رشد فضائل اخلاقی، اهتمام ویژه‌ای جهت طراحی و گسترش امر آموزش سراسری مربیان مدنظر قرار دادم و این آموزش سراسری باعث شد بیش از ۱۱۳ هزار نفر در این دوره آموزشی شرکت کنند و خوشبختانه جریان آموزشی قوی شکل گرفت. مورد دیگر که به فراملی کردن ورزش باستانی مربوط و دغدغه بنده بود به زمان دبیرکلی‌ام در کمیته ملی المپیک مربوط می‌شود و تصمیم گرفتم به احیای ورزش‌های ملی، مدال‌آور و پایه به عنوان راهبردهای اصلی توجه کنیم.

یک روز مدیر همبستگی المپیک به ایران آمد و او را جهت بازدید از یک زورخانه به اصفهان بردم. وی به بنده گفت چرا چنین رشته زیبایی را المپیکی نمی‌کنید؟ گفتم ورزش‌های مدرن و رسانه‌ای گوی سبقت را از ورزش‌های سنتی ربوده‌اند. گفت حداقل به صورت موزه‌ای به این رشته ورزشی نگاه کنید. این مساله، دغدغه خود بنده نیز بود و پس از صدور حکم از سوی هاشمی طبا با جدیت بیشتری کار را دنبال کردم و با بزرگان ورزش نظیر بهمنش، کاظمینی، قهرمانان المپیک نظیر رسول و امیر خادم و...جلساتی را برگزار کردیم تا ببینیم این رشته ورزشی ظرفیت جهانی و فراملی شدن دارد یا خیر؟ علاوه بر این از نظرات اساتید دانشگاهی نظیر نمازی‌زاده، خالدان، حمیدی، طالب‌زاده و...کمک گرفتیم و ماحصل مذاکرات صورت گرفته این بود که ورزش زورخانه‌ای از قابلیت خوبی برخوردار است و می‌توان آن را توسعه بخشید و به همین دلیل کمیته فراملی کردن ورزش باستانی را تشکیل دادم اما تشکیل این کمیته با تغییر رئیس سازمان تربیت بدنی مصادف شد و مهرعلیزاده به جای هاشمی طبا آمد.

در ابتدای امر مهرعلیزاده در مورد من عنوان کرد هیچ معاونی همانند شما طرح و برنامه ندارد اما پس از آنکه با گذشت زمان روبه رو شدم یک روز برخورد سردی با بنده داشت. با وی تماس گرفتم و به دفترش رفتم و جویای مساله شدم. مهرعلیزاده گفت روزی که به سازمان تربیت بدنی آمدم باید ۳ معاون را تغییر می‌دادم که فائقی و تو جزو آن سه نفر بودید. بنده نیز به وی گفتم با کمال میل به آموزش و پرورش باز می‌گردم اما مهرعلیزاده گفت نه شما نروید چرا که تحصیلکرده ورزشی هستید. در نهایت فائقی به اداره پست رفت اما مهرعلیزاده به بنده گفت شما از سازمان تربیت بدنی نروید چرا که می‌گویند تحصیلکرده‌های ورزش از سازمان تربیت بدنی خارج شده اند. علاوه بر این به بنده گفت اگر در سازمان تربیت بدنی بمانی، چه اقداماتی انجام می‌دهی؟

به وی گفتم به ورزش‌های ملی توجه داشته باشید چرا که ورزش باستانی مورد نظر مقام معظم رهبری است و کمیته فراملی نیز به همین دلیل تشکیل شده است. علاوه بر این ورزش تیروکمان ورزش ملی است که به آن طی سال‌های گذشته توجه جدی شده و حمایت‌های بسیاری از این رشته ورزشی صورت گرفته است. همچنین عنوان کردم چوگان ورزش ملی و مدنظر مقام معظم رهبری است. به او گفتم تیروکمان و چوگان تبدیل به فدراسیون شده‌اند. در کمیته فراملی به عنوان مشاور معاون رئیس جمهور و رئیس کمیته فراملی فعالیت خود را ادامه دادم. در همین مقطع زمانی بود که هاشمی طبا رئیس کمیته ملی المپیک به بنده گفت به این کمیته بیا و آکادمی ملی المپیک را راه‌اندازی کن. به بنده ابلاغیه زد و به مهرعلیزاده گفت با فعالیت و انتقال بنده به آکادمی ملی المپیک موافقت کند. بنده به عنوان رئیس آکادمی ملی المپیک و طبق ابلاغیه، اقدام به تدوین اساسنامه آکادمی کردم تا این اساسنامه به تصویب هیات اجرایی کمیته ملی المپیک برسد و سرانجام راه‌اندازی شود.

همچنین قرار شد از امکانات آکادمی المپیک برای فراملی کردن ورزش باستانی استفاده کنیم و بنده نیز خرسند از این اتفاقات آکادمی ملی المپیک را راه‌اندازی کردم و اساسنامه آن را نوشتم و ۱۸۰ پست سازمانی ایجاد شد که با فرصت‌های شغلی برای کارشناسان ورزشی همراه بود و شامل مرکز پزشکی ورزشی، مرکز آمادگی جسمانی، مرکز آب درمانی، مرکز آموزش و...می‌شد. از امکانات این آکادمی نیز برای جهانی سازی ورزش باستانی استفاده کردم و در سال ۱۳۸۳ بود که اساسنامه فدراسیون بین‌المللی ورزش زورخانه‌ای را نوشتم و با توجه به این‌که در اجلاس بین‌المللی شرکت کرده‌ بودم و نسبت به رئیس فدراسیون جهانی ورزش همگانی شناخت داشتم به او گفتم قصد داریم چنین فدراسیونی را ایجاد کنیم که با استقبال مواجه شد و به عنوان رئیس هیات موسس به ایران آمد.

مرحوم استاد امیرحمیدی به بنده گفت قصد نداری که مجددا چرخ را ابداع کنی، بیا و از اساسنامه فدراسیون جهانی کشتی استفاده کن، بنابراین اساسنامه فدراسیون بین‌المللی کشتی را ترجمه و آن را به اساسنامه فدراسیون ورزش‌های زورخانه‌ای تبدیل کردیم. در آن زمان تصمیم گرفتیم اگر قرار است ورزش باستانی را توسعه بخشیم باید از حمایت رئیس سازمان تربیت بدنی برخوردار باشیم به همین دلیل نیز رئیس وقت سازمان تربیت بدنی را به عنوان رئیس فدراسیون جهانی ورزش‌های زورخانه‌ای و کشتی پهلوانی، انتخاب کردیم. همچنین اعلام کردیم دبیرکل و رئیس کمیته فنی و نیز نماینده ورزش بانوان نیز باید از ایران باشند.

پیش‌بینی کرده بودیم که اگر رئیس سازمان تربیت بدنی از این سازمان رفت از ظرفیت رئیس بعدی سازمان تربیت بدنی استفاده کنیم اما متاسفانه زمانی که مهرعلیزاده از سازمان تربیت بدنی رفت دیگر راضی نشد که رئیس بعدی سازمان تربیت بدنی که علی‌آبادی بود به عنوان رئیس فدراسیون جهانی ورزش زورخانه‌ای و کشتی پهلوانی انتخاب شود. در ۲۰ مهر ۱۳۸۳ از ۲۲ کشور دعوت به عمل آوردیم و در حضور یورگن پالم، رئیس فدراسیون جهانی ورزش‌های همگانی، اساسنامه به تصویب رسید و بنده به عنوان دبیر فدراسیون و مهرعلیزاده به عنوان رئیس فدراسیون پیشنهاد شدیم. پیش‌بینی کرده بودیم که اگر رئیس سازمان تربیت بدنی از این سازمان رفت از ظرفیت رئیس بعدی سازمان تربیت بدنی استفاده کنیم اما متاسفانه زمانی که مهرعلیزاده از سازمان تربیت بدنی رفت دیگر راضی نشد که رئیس بعدی سازمان تربیت بدنی که علی‌آبادی بود به عنوان رئیس فدراسیون جهانی ورزش زورخانه‌ای انتخاب شود. برای این‌که راه‌حلی برای مساله پیش آمده داشته باشم با توجه به این‌که خزانه‌دار فدراسیون قرقیزستانی و از کاندیداهای ریاست جمهوری این کشور، ترور شده بود با علی‌آبادی به عنوان رییس سازمان تربیت‌بدنی صحبت کردم و از وی خواستم به عنوان خزانه‌دار فدراسیون قبول سمت کند. علی‌آبادی نیز این سمت را پذیرفت. وی ویژگی مثبت داشت، حداقل این‌که تکلیف ما با وی روشن بود. او در ابتدا استقبال کرد اما با گذشت زمان به علی‌آبادی گفته بودند نباید مهرعلیزاده در فدراسیون جهانی باشد و به همین دلیل اعلام کرد که دیگر به عنوان خزانه‌دار فعالیت نمی‌کند. بعد از وی نیز احمد دنیامالی را به عنوان خزانه‌دار فدراسیون انتخاب کردیم.

مهرعلیزاده از سازمان تربیت بدنی رفته بود و دیگر جایگاهی در این سازمان نداشت و وقت خود را در فدراسیون جهانی ورزش‌های زورخانه‌ای و کشتی پهلوانی سپری می‌کرد.  در یک مقطع زمانی درگیری ما با سازمان تربیت بدنی به دلیل حضور مهرعلیزاده خیلی زیاد شده بود و فشار زیادی به همین دلیل به بنده وارد می‌شد.

به دلیل حضور مهرعلیزاده در فدراسیون جهانی بنده را از ریاست آکادمی ملی المپیک برکنار کردند. به مهرعلیزاده گفتم اجازه دهد علی‌آبادی رئیس فدراسیون و خودش به عنوان عضو افتخاری انتخاب شود اما زیر بار نرفت! بعدها اساسنامه را به فردی به نام قدمی داد و آن را اصلاح کردند. اتفاقی که افتاده این بود که جایگاه مهرعلیزاده در فدراسیون جهانی محکم شده بود و یکی از موارد اختلافی بنده با وی این بود که در اساسنامه امضای بنده را جعل کرده بودند و از طریق فتوشاپ برای ثبت شرکت‌ها، اقدام کرده بودند. اختلاف بنده با مهرعلیزاده افزایش یافت و به شکل‌های مختلف قصد داشت بنده را از دبیرکلی برکنار کند. یکی از موارد اختلاف بنده این بود که اساسنامه دستخوش تغییرات نادرست شده بود!

یک روز خبرنگاری از بنده سوال پرسید که علت اختلافات چیست؟ گفتم ایراد بنده به تغییرات اساسنامه است و علاوه بر این با برخی ایرادات مالی در فدراسیون مواجه هستیم. در نهایت مهرعلیزاده از بنده شکایت کرد که به چه علت چنین صحبتی را مطرح کرده‌ای؟ بازپرس نیز از بنده سوال کرد که شما چنین صحبتی را بیان کرده‌اید؟ گفتم بله و مهرعلیزاده چنین کاری را انجام داده است. حتی شاهد نیز به دادگاه بردم اما بازپرس به هیچ یک از شاهدها توجهی نداشت. ضمن اینکه محل دادگاه ونک بود اما دادگاه ما به منیره منتقل شده بود! قاضی  به بنده اعلام کرد تا جرمی توسط دادگاه مشخص نشده است شما نباید چنین صحبتی را مطرح می‌کردید و با استناد به این مساله بازپرس اقدام کرد. علاوه بر این بنده یک وکیل افتخاری داشتم اما مهرعلیزاده از یک وکیل خوب برخوردار و هزینه کرده بود و در نهایت پرونده را پیروز شد.

یک روز که به مرقد امام خمینی (ره) رفتم افرادی را فرستادند و از بنده خواستند مطلبی را امضاء کنم اما اعلام کردم چنین مطالبی را قبول ندارم و به زندان می‌روم. معتقد بودم مهرعلیزاده تخلف کرده است و در مقابل تخلف وی ایستادگی کردم. به زندان رفتم و به هرحال این دوره نیز یک کلاس آموزشی بود و برخی مسائل را آموختیم و از نزدیک با آسیب‌های اجتماعی آشنا شدیم (با خنده).

چند روز در زندان بودید و چه اتفاقی افتاد که آزاد شدید؟

حدود ۲۰ روز در زندان فشافویه بودم. یک روز در جلسه فدراسیون‌های ورزشی، خسروی وفا اعتراض می‌کند که این چه وضعی است! ورزش که باید مظهر مروت و جوانمردی باشد و باعث شود اختلافات اعضای فدراسیون‌ها به دادگاه کشیده نشود و در میان خود آن را حل کنند چرا باید چنین شرایطی داشته باشد و شاهد زندانی‌شدن امیرحسینی باشیم؟ با توجه به صحبت‌های مطرح شده اعضای فدراسیون‌ها به مسعود سلطانی‌فر به عنوان وزیر ورزش و جوانان اعتراض می‌کنند و سلطانی‌فر نیز به داورزنی، خسروی وفا و چند نفر دیگر از روسای فدراسیون‌ها گفته بود بروید و این مساله را حل کنید. بنده تقاضای مرخصی یک هفته‌ای کرده‌ بودم و پس از آن نیز به تعطیلات عید نوروز می‌رسیدیم و خود به خود دوره زندانی شدن من به اتمام می‌رسید و مشکلی در این رابطه نداشتم اما زمانی که دیدم برخی از افراد در ورزش به خاطر زندانی شدن بنده ناراحت هستند به نظر خسروی وفا و سایر دوستان احترام گذاشته و مصالحه کردم.

به عقیده بنده مهرعلیزاده به ورزش ظلم کرد و اصلا حضور وی در ورزش مناسب نبود و زمانی که انسان‌ها جاه‌طلبی دارند لطمه می‌زنند.به عقیده بنده مهرعلیزاده به ورزش ظلم کرد و اصلا حضور وی در ورزش مناسب نبود و زمانی که انسان‌ها جاه‌طلبی دارند لطمه می‌زنند. فدراسیون اسلامی ورزش زنان یکی از افتخارات این نظام است. ما از طریق فدراسیون زنان مسلمان و با نظر مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی همراه بود و از ایجاد از آن حمایت شد، الگوی جدیدی از ورزش بانوان را ارائه کردیم.

زمانی که این فدراسیون قرار بود شکل بگیرد، کمیته بین‌المللی المپیک نمی‌پذیرفت و معتقد بود نباید زنان حجاب داشته باشند. حتی نایب رئیس کمیته ملی‌المپیک نسبت به این مساله موضع داشت اما زمانی که به ایران آمد و با بنده و هاشمی‌طبا جلساتی را برگزار کرد. به او گفتیم اگر زنان مسابقه دهند آیا مخالف این‌ هستید که داوران و مربیان مسابقات زن باشند؟ پاسخ داد خیر. به او گفتیم بنابراین اگر در یک جامعه اسلامی مردم به ورزش علاقه‌مند باشند و به ارزش‌های اسلامی پایبند، فکر نمی‌کنید با رویکرد ضد ارزشی بخشی از جامعه از ورزش کردن محروم می‌شوند؟

بنده اختلافم با مهرعلیزاده این بود که ورزش زورخانه‌ای را به دکان و دفتر شخصی خود تبدیل کرده است.  پول‌هایی که مهرعلیزاده به عنوان رئیس فدراسیون ورزش‌های زورخانه‌ای دریافت کرده، شفاف نبوده و به هیچ کس هم پاسخگو نیست! شما چند میلیارد پول از کمیته ملی المپیک، مجلس شورای اسلامی، سازمان تربیت بدنی و...دریافت کرده‌اید.

با چنین اظهاراتی نگاه و رویکرد کمیته بین‌المللی المپیک را تغییر دادیم و فدراسیون اسلامی ورزش زنان الگوی بسیار خوبی بود و موجب شد مربیان و داوران بسیاری در کشور تربیت شوند و نهضت توسعه ورزش زنان را در کشور رقم بزنند. همچنین سبب شد دنیا ورزش زنان با حجاب اسلامی را پذیرا باشد چرا که تا همین چند سال پیش فدراسیون‌هایی نظیر کاراته، بسکتبال و حتی فوتبال نمی‌پذیرفتند زنان با حجاب ورزش کنند اما به مرور زمان به این مساله توجه کردند و امروز زمانی که کارخانجات بزرگ تولیدی ورزشی اقدام به تولید محصول می‌کنند، بخشی از تولیدات آن ها مربوط به زنان کشورهای اسلامی است. این یک دکان نبود که مهرعلیزاده عنوان کرده این دکان را تعطیل کرده است.

پول‌هایی که مهرعلیزاده به عنوان رئیس فدراسیون ورزش‌های زورخانه‌ای دریافت کرده، شفاف نبوده و به هیچ کس هم پاسخگو نیست! شما چند میلیارد پول از کمیته ملی المپیک، مجلس شورای اسلامی، سازمان تربیت بدنی و...دریافت کرده‌اید و برخی حرف‌ها بی‌ربط است و افرادی که حرف زیاد می‌زنند دچار خطا می‌شوند. فدراسیون اسلامی ورزش زنان دکان نبود و یک تصمیم حاکمیتی فرهنگی بود که بسیار موفق عمل کرد و بسیار افسوس خوردم که در زمان علی‌آبادی تعطیل شد. این فدراسیون تحت حمایت کمیته ملی المپیک بود و اقدامات فرهنگی بسیاری انجام داد و خانم‌ها طاهریان و فرهادی‌زاد می‌توانند از این مساله دفاع کنند و به عنوان تاریخ شفاهی موجود هستند.

آیا طبق اساسنامه فدراسیون جهانی ورزش زورخانه‌ای و کشتی پهلوانی، انتخاب رئیس هر چهار سال یکبار است؟ چرا خبری از برگزاری مجمع انتخاباتی نیست؟

طبق اساسنامه‌ای که ما مصوب کردیم رئیسی که برای دوره چهار ساله انتخاب می‌شود به منظور انتخابات بعدی از شش ماه قبل باید به تمامی کشورها اعلام کند که انتخابات برای پست‌های مشخص فدراسیون جهانی ورزش زورخانه‌ای و کشتی پهلوانی برگزار خواهد شد تا نامزدها اقدام به معرفی کاندیدا کنند اما اصلا این پروسه قانونی اجرا نشده است.

وی در حاشیه بازی‌های آسیایی جاکارتا ۲۰۱۸ همه را دورهم جمع می‌کند و در آن جلسه در اندونزی رای‌گیری می‌کنند و از افراد حاضر می‌خواهد در صورت موافقت دست خود را بالا ببرند اما طبق اساسنامه رای‌گیری و روند باید مخفی باشد. علت این‌که وی با من دچار موضع شد این بود که در مجمعی که در تهران انتخاب شده بود و بنده نیز موافق آن مجمع نبودم و با تعهد شخصی خودم آن را برگزار کردم، بالاتر از وی برای دبیرکلی رای آوردم اما تعدادی افراد بادمجان‌ دور قاب چین به وی گفتند که چرا آرای تو کمتر از امیرحسینی است؟ پس از آن مجمع او بلافاصله شروع به تخریب دبیرکل و حذف وی کرد. وی بعد از بنده قصد داشت خلاء حضورم را با آوردن نام‌های بزرگ پر کند، به طور مثال یزدانی خرم را آورد اما او زمانی که متوجه شد ادامه فعالیت نداد. پس از او نیز افشارزاده آمد و پس از یک مدت حضور فدراسیون را ترک کرد. همچنین حمید سجادی به فدراسیون آمد و رفت و شجاعی نیز به عنوان رئیس فدراسیون تیروکمان نفر بعدی بود.  

وی ارتباطات قوی داشت. علی‌آبادی به بنده گفت زورت به مهرعلیزاده نمی‌رسد. وی معنی مدیریت و رهبری را نمی‌دانست و قصد داشت در مسائل دخالت کند و بنده متاسف هستم فدراسیونی که ظرفیت خوبی داشت و در زمان ما ۳ دوره مسابقات قهرمانی آسیا، ۳ دوره مسابقات قهرمانی اروپا، ۲ دوره مسابقات قهرمانی جهانی، اولین دوره مسابقات آفریقا، برگزاری کلاس‌های آموزشی گسترده را برگزار کرد اما تمام شاخص‌هایش پایین آمد و وی نیز جوابگو نیست.

معتقدم ظلمی نیز از سوی محمود گودرزی به عنوان وزیر ورزش به بنده وارد شد. وی می‌دانست اقدام به برکناری بنده از دبیرکلی فدراسیون جهانی ورزش زورخانه‌ای و کشتی پهلوانی تخلفی بود که از سوی مهرعلیزاده صورت گرفته است. حتی بنده به وزارت ورزش شکایت کردم و این وزارتخانه نظریه حقوقی داد که اقدام مهرعلیزاده تخلف است اما وزیر ورزش دستور داده بود که پاسخ بنده را ندهند.

این جوابیه در بخش حقوقی وزارتخانه خاک خورد، هرچند به بنده جواب دادند که در آن مقطع زمانی چنین جوابیه‌ای صادر شده است اما به جهت ارتباطات سیاسی که مهرعلیزاده داشت گودرزی نمی‌خواست خود را درگیر کند. فدراسیون ورزش‌های زورخانه‌ای ظرفیت مناسبی است که نتوانستیم از آن به خوبی استفاده کنیم.

به نظر شما درحال حاضر چه نهادی باید نسبت به فعالیت‌ها در فدراسیون جهانی ورزش زورخانه‌ای و کشتی پهلوانی ورود کند؟

به عقیده بنده سازمان بازرسی کل کشور باید نسبت به مساله ورود کند چرا که با توجه به منابع عمومی و مالی که به یک دستگاه اختصاص می‌یابد متناسب آن سازمان بازرسی کل کشور می‌تواند نسبت به مساله اقدام کند اما آن گونه که باید به مسئله توجه نشده است. فدراسیون جهانی ورزش زورخانه‌ای و کشتی پهلوانی یک ظرفیت بسیار خوبی برای فرهنگ کشور بود و می‌توانست در گسترش ادب و فرهنگ فارسی کمک کند. ما یک زورخانه در تاجیکستان و یک زورخانه در افغانستان ساختیم و جالب است بدانید که کتیبه‌های زورخانه تاجیکستان کاملا خط فارسی بود، ناگفته نماند که مهرعلیزاده آن زمان رئیس وقت بود و مخالفتی نمی کرد و از این مساله حمایت می‌کرد. علاوه بر این از کمک 250 میلیون دلاری که جمهوری اسلامی ایران به افغانستان می‌کرد، یک میلیون دلار را با دوندگی‌های بسیار، برای اقدامات فرهنگی دریافت و یک مجموعه ورزشی خیلی خوب در کابل ایجاد کردیم و باعث شد آکادمی المپیک کابل ایجاد شود و اثر بسیار خوبی داشته باشد اما متاسفانه پس از رفتن ما متوجه نشدیم چه اتفاقی افتاد که فعالیت‌ها کاهش یافت و با افت مواجه شدند. شاید کرونا نیز عامل دیگری بود اما در مجموع اگر فعالیت‌ها روی ریل درستی قرار نداشته باشد با نتیجه خوبی نیز روبه‌رو نخواهیم شد.

از دوران حضور خود در کمیته ملی المپیک بگویید.

در دوران دبیرکلی بنده در کمیته ملی المپیک کار به صورت تیمی پیش می‌رفت و شوق و شور فراوانی وجود داشت. امور بین‌الملل به عنوان یک بخش راهبردی فعالیت‌ها را دنبال می‌کرد، قراردادی با ایتالیایی‌ها بسته بودیم و کمیته ملی المپیک ایتالیا با ما همکاری داشت، همچنین قراردادی با کوبا امضاء کردیم و ۳۰ مربی خارجی و کارشناس از کوبا آمدند، همچنین مقوله متدولوژی تمرین به خوبی مدنظر قرار گرفت. علاوه بر آن یک قرارداد با کره شمالی بستیم و چندین مربی از این کشور به ایران آمدند و مدال طلای جهانی آرش میر اسماعیلی در دوره مربی کره‌ای به دست آمد. مورد دیگر اینکه از تاجیکستان نیز مربیان زیادی به ایران آمدند که مرحوم حسن‌اف در قایقرانی قهرمان المپیک بود و با قراردادی ۳۰۰ دلاری در ایران کار کرد. علاوه بر این زبیدالله سلیم‌اف در تیر و کمان به ایران آمدند و از ارمنستان مربیان شمشیربازی وارد کشور شدند و علاوه در رشته ژیمناستیک و تنیس روی‌میز هم شرایط را به همین منوال دنبال کردیم.

 همکاری شما با کمیته‌ملی المپیک به چه علت قطع شد؟

یکی از دلایل برکناری من حمایت از مهرعلیزاده بود. بنده در سال ۱۳۸۶ که رئیس آکادمی المپیک بودم تحت فشارهای علی‌آبادی به دلیل حمایت از ریاست مهرعلیزاده به عنوان رئیس فدراسیون جهانی زورخانه‌ای و کشتی پهلوانی برکنار شدم.

یکی از دلایل برکناری من حمایت از مهرعلیزاده بود. بنده در سال ۱۳۸۶ که رئیس آکادمی المپیک بودم تحت فشارهای علی‌آبادی به دلیل حمایت از ریاست مهرعلیزاده به عنوان رئیس فدراسیون جهانی زورخانه‌ای و کشتی پهلوانی برکنار شدم. یک روز علی‌آبادی بنده را خواست و گفت که حاکمیت مهرعلیزاده را نمی‌خواهد و به همین دلیل شرایطی فراهم کنید تا به فعالیت وی در فدراسیون پایان یابد. به او گفتم شما رئیس سازمان تربیت بدنی هستید و مهرعلیزاده نیز قبل از شما در این سمت فعالیت کرده و زحمت کشیده است و بهتر است با تعامل، فعالیت‌ها پیش برود اما علی‌آبادی به بنده گفت هرچقدر پول خواستید به شما می‌دهیم تا شرایطی فراهم آوردید که مهرعلیزاده از فدراسیون برود. بنده آن زمان احساس کردم این اقدام درست نیست، شاید بنده اشتباه و ساده‌اندیشی کردم، شاید باید تمکین می‌کردم، شاید این دیواری نبود که کسی روی آن یادگاری بنویسد. بعد از این اتفاقات علی‌آبادی فشار آورد و بنده و قراخانلو از آکادمی ملی المپیک برکنار شدیم و بعد از حدود هفت سال فعالیت در این آکادمی کار خود را خاتمه دادیم. این مرکز به عنوان مرکز برتر تمرینات جهان و آسیا شناخته شد و بسیاری از تیم‌های خارجی به ایران می‌آمدند و آنجا تمرین می‌کردند. در حوزه پزشکی ورزشی نیز رشد بسیار زیادی پیدا کردیم و بسیاری از ورزشکاران در آکادمی ملی المپیک مراحل درمانی خود را طی می‌کردند. علاوه بر این فعالیت‌ها به خوبی پیش می‌رفت و آکادمی ملی المپیک به عنوان مرکز ضد دوپینگ فعالیت می‌کرد و شرایط بسیار خوب بود اما در نهایت چنین تصمیمی را اتخاذ کردند.

تا چه سالی در سازمان تربیت بدنی کار کردید؟

بنده از سال ۷۹ پس از کمیته ملی المپیک تا سال ۸۰ به سازمان تربیت بدنی رفتم و حدود یکسال در این سازمان فعالیت کردم. در دوره هاشمی‌طبا به مدت یکسال در معاونت فرهنگی حضور داشتم و پس از آن مهرعلیزاده روی کار آمد و فعالیت بنده در این سازمان خاتمه یافت.

در زمان حضورتان در سازمان تربیت بدنی چه اقداماتی انجام دادید؟

یکی از اقدامات ما در رابطه با اساسنامه فدراسیون‌های ورزشی بود که بر اساس آن روسا انتصابی بودند و این مسئله تغییر پیدا کرد و با تصویب هیات دولت تصمیم بر این شد فدراسیون‌ها دارای مجامع عمومی باشند و از طریق این مجامع روسا برکنار شوند که بلافاصله بعد از حضور مهرعلیزاده در سازمان تربیت بدنی بندی تحت عنوان بند ۱۰ به این اساسنامه اضافه و اعلام شد که عزل رئیس فدراسیون‌ها بر عهده رئیس سازمان تربیت بدنی است. در همین راستا به محمد خاتمی اعلام کردم دولت اصلاحات که شعار آن جامعه مدنی بود و اساسنامه‌ای که طبق آن، مجمع عمومی تصمیم‌گیری می‌کرد بر خلاف جامعه مدنی، روش اقتدارگرایانه‌ای از سوی مهرعلیزاده مدنظر قرار گرفت و با همان روش ۱۷ رئیس فدراسیون عزل و افراد دیگری به جای آن‌ها انتخاب شدند و زمینه حذف هاشمی‌طبا از کمیته ملی المپیک و کرسی ایران در کمیته بین‌المللی المپیک را فراهم کردند. در همان مقطع، دهناد به عنوان کارشناس ورزش‌های رزمی با بنده صحبت کرد و گفت اگر هاشمی‌طبا از کمیته ملی المپیک حذف شود، ‌ کرسی ایران از کمیته بین‌المللی المپیک نیز حذف خواهد شد. وی، بنده و نصرالله سجادی نزد مهرعلیزاده رفتیم و به او گفتیم اجازه دهید هاشمی‌طبا به عنوان عضو افتخاری در کمیته ملی المپیک فعالیت خود را ادامه دهد اما مهرعلیزاده اصلا توجه نکرد و پس از مجمع نیز چندین مرتبه به قراخانلو گفتم تا هاشمی‌طبا از کمیته ملی المپیک حذف نشود. بروید مصاحبه‌های آن زمان مهرعلیزاده را ببینید که چه گفته است! اگر ارتباط هاشمی‌طبا با کمیته ملی المپیک قطع نمی‌شد کرسی ایران نیز در کمیته ‌بین‌المللی المپیک حفظ می‌شد.

اگر ارتباط هاشمی‌طبا با کمیته ملی المپیک قطع نمی‌شد کرسی ایران نیز در کمیته ‌بین‌المللی المپیک حفظ می‌شد. نزد مهرعلیزاده رفتیم و به او گفتیم اجازه دهد هاشمی‌طبا به عنوان عضو افتخاری در کمیته ملی المپیک فعالیت خود را ادامه دهد اما وی اصلا توجه نکرد. متاسفانه با تنگ‌نظری و برخوردهای کوچکی مواجه بودیم.  پس از هاشمی‌طبا دیگر نماینده‌ای در کمیته بین‌المللی المپیک نداشته‌ایم.

خیر. رئیس فدراسیون جهانی بوکس که خود عضو کمیته بین‌المللی المپیک بود به بنده گفت چرا این کار را در مورد هاشمی طبا کردید چرا که او فردی بسیار فعال و در جلسات IOC صاحب نظر و از زبان انگلیسی خوبی برخوردار بود. زمانی که آن اتفاق برای آرش میراسماعیلی در المپیک رخ داد ژاک روگ از هاشمی‌طبا خواست تا مساله را بررسی و حل کند که خوشبختانه با تدبیر این مساله حل شد. متاسفانه با تنگ‌نظری و برخوردهای کوچکی مواجه بودیم. از وحید مرادی بپرسید که چه شخصیت‌های جهانی بابت حذف کرسی ایران در کمیته بین‌المللی به ما خرده گرفتند و گفتند دیگر چنین فرصتی در اختیار ورزش ایران قرار نمی‌گیرد.

با کدام روسای جمهور به طور مستقیم در حوزه ورزش ارتباط داشتید و اگر نکاتی در مورد آن‌ها وجود دارد به آن اشاره کنید.

شورای عالی ورزش در واقع شورای عالی تربیت‌بدنی بود و با حضور رئیس جمهور تشکیل می‌شد و وزرای مختلف در جلسات این شورا شرکت می‌کردند. بنده در دوره مرحوم هاشمی‌رفسنجانی و محمد خاتمی در جلسات شورای عالی ورزش حضور داشتم. مرحوم رفسنجانی متفکرانه و مشوقانه در جلسات حضور پیدا می‌کرد و مصوبات خوبی در آن زمان مدنظر قرار گرفت که یکی از آن‌ها امکان تحصیل برای ورزشکاران قهرمان مسابقات بین‌المللی بود و این گونه نسلی از ورزشکاران تحصیلکرده قهرمان شکل گرفت و دیدگاه‌های مثبت‌تری نسبت به ورزش به دست آمد. دکتر رسول خادم، دکتر امیر خادم و سایر قهرمانان خوشبختانه تحصیلات خود را ادامه دادند و دیدگاه‌های بهتری پیدا کردند که به ورزش ایران کمک کرد. در جلسات متعدد با حضور هاشمی رفسنجانی وی از مصوبات ورزشی حمایت و به دستگاه‌های مختلف دستور می‌داد که آن‌ها نیز از ورزش، حمایت کنند.

در دوران محمد خاتمی نیز از جمله طرح‌های موفقی که شورا مدنظر قرار داد، موظف‌شدن تمام فدراسیون‌ها به برگزاری لیگ رشته‌های ورزشی بود و مصوب شد تمامی فدراسیون‌ها باید لیگ‌های ۱۶ تیمی داشته باشند. این مصوبه واقعا تحول آفرین بود و در حال حاضر می‌بینید برخی از لیگ‌ها صنعت ورزش را متحول کرده‌اند. در رشته‌های مختلف نظیر والیبال، هندبال، بسکتبال، شمشیربازی و...لیگ شکل گرفت و این یکی از مصوبات بسیار خوبی بود که موجب توسعه صنعت ورزش ایران شد.

در مجموع نقش مرحوم هاشمی رفسنجانی بسیار ویژه بود و نگاه توسعه‌گرا به ورزش داشت و انتخاب هاشمی‌طبا به عنوان رئیس سازمان تربیت‌بدنی شرایط بسیار خوبی را برای ورزش کشور به ارمغان آورد.

آیا در دوران احمدی‌نژاد شورای عالی ورزش ادامه پیدا کرد؟

خیر جلسات این شورا در دوره ریاست جمهوری احمدی‌نژاد دنبال نشد هرچند وی نیز انصافا از ورزش حمایت کرد و دستش از نظر تزریق اعتبارات باز بود و خوشبختانه از ورزش حمایت می‌کرد.

شما رئیس چهار فدراسیون کارگری، شطرنج، هندبال و شمشیربازی بودید؛ گریزی به فعالیت خود در این فدراسیون‌ها بزنید و در مورد هر یک از این ۴ فدراسیون صحبت کنید.

۵ سال در فدراسیون شمشیربازی، ۴ سال در هندبال، حدود یکسال در فدراسیون شطرنج و حدود ۲ سال در فدراسیون کارگری حضور داشتم.  زمانی که به فدراسیون هندبال رفتم هیچ سالن استانداردی نداشتیم و ورزشکاران در زمین‌های خاکی و آسفالت فعالیت می‌کردند. یکی از اقدامات بسیار خوب ما در آن دوره زمانی ایجاد زیرساخت‌های مربوط به هندبال در وزارت آموزش و پرورش بود. هر جایی که سالن ورزشی تاسیس کردیم شرایط را به گونه‌ای پیش بردیم تا رشته هندبال امکان فعالیت داشته باشد. در سازمان تربیت بدنی نیز در حوزه هندبال لیگ جمهوری اسلامی ایران را طراحی کردیم که خوشبختانه ۱۹ دوره آن تاکنون برگزار شده است و یکی دیگر از اقدامات زیربنایی در حوزه هندبال برگزاری جشنواره شهرهای ایران، اقدام بسیار بزرگی بود و جوانان شهرهای مختلف از آن استقبال کردند. به وزیر وقت کشور نامه‌ای نوشتم و درخواست کردم که دستور دهد شهرداری‌ها از تیم‌های هندبال حمایت کنند. هندبال در آموزش و پرورش بسیار تقویت شد و خاطرات بسیار خوبی از این رشته ورزشی دارم.

از شمشیربازی بگویید.

زمانی که وارد فدراسیون شمشیربازی شدم با توجه به علاقه‌مندی خود به این رشته ورزشی فعالیت‌ها را آغاز کردم. رئیس قبلی این فدراسیون بعد از احیاء، رحیمی و زحمات زیادی کشیده بود اما بنده با تغییر نسل ورزشکاران ملی‌پوش هندبال و نیز فرا رسیدن دوران بازنشستگی قهرمانان شمشیربازی روبرو بودم. اصغر پاشاپور، سرکیس آسادوریان، زرنگارها، منوچهر شفاهی، سرهنگ‌پور، احمد اکبری و...از جمله ورزشکارانی بودند که با پایان دوره فعالیت خود روبرو شدند. بنابراین اولین فعالیت بنده این بود که روی جوانان و نوجوانان سرمایه‌گذاری کنم اما در عین حال به آموزش به عنوان محور کلیدی فعالیت‌ها توجه کردم و به همین دلیل مربیان متعددی از آسیای میانه و روسیه به ایران آمدند.

اکتای مربی آذربایجانی از مربیان خوب روسی بود، همچنین بیچکوف از مربیان بازی‌های آسیایی برای کلاس‌های آموزشی به ایران آمد و چندین مربی از ارمنستان نیز به ایران آوردیم و با حقوق ماهانه ۱۰۰ تا ۲۰۰ دلاری با آن‌ها همکاری کردیم و این اتفاق برای دو طرف بسیار خوب بود و با اعزام آن‌ها به شهرهای مختلف، شرایط اعزام ورزشکاران به مسابقات جهانی و آسیایی را فراهم کردیم. این اتفاقات موجب شد از دل ورزشکاران آن زمان امثال پیمان فخری بیرون بیاید و خوشبختانه ثمره فعالیت زیربنایی خود را در سال‌های بعد به چشم دیدیم. همچنین در همان زمان در دبیرکلی کمیته ملی المپیک، اساسنامه فدراسیون کشورهای غرب آسیا را به تصویب رساندیم و افشارزاده به عنوان دبیرکل آن انتخاب شد و اولین دوره بازی‌های غرب آسیا را در ایران برگزار کردیم و شمشیربازی به خوبی در آن دوره از مسابقات درخشید و مدال‌های بسیاری کسب کرد.

علاوه بر این در بخش برگزاری مسابقات اقدام کردیم و لیگ شمشیربازی راه‌اندازی شد. ارتباطات بین‌المللی خود را تقویت بخشیدیم و رییس وقت فدراسیون جهانی را در انتخابات حمایت کردیم وی پس از ریاست به ایران آمد و خوشبختانه امتیازات خوبی به شمشیربازی ایران اعطا کرد و برگزاری مسابقات A جهانی به ایران واگذار شد. برای اولین‌بار شمشیربازی را از سالن به میدان منتقل کردیم و اولین دوره مسابقات بین‌المللی در میدان نقش جهان که از فضای بسیار زیبایی برخوردار بود، برگزار شد. بعدها نیز این فعالیت ادامه پیدا کرد و در تخت جمشید و میدان آزادی نیز مسابقات برگزار و به مرور شمشیربازی مطرح شد و در بخش بین‌المللی توانستیم نتایج خوبی کسب کنیم. همچنین با توجه به این‌که بنده مدیر گروه ورزش شبکه یک و سه بودم و به عنوان رئیس فدراسیون شمشیربازی فعالیت می‌کردم توجه ویژه‌ای به پوشش خبری و پخش زنده‌ مسابقات شمشیربازی داشتیم.

به دوران کوتاه حضور خود در فدراسیون شطرنج به عنوان سرپرست اشاره کنید.

مدت کوتاهی بنده در فدراسیون شطرنج بودم و کامبوزیا از من خواسته بود جهت کمک به این فدراسیون بروم و در آن مدت کوتاه در راستای حضور در مسابقات جهانی اقدام کردیم و مقوله شطرنج و رسانه را تقویت کردم. همچنین قرارداد برگزاری مسابقات جهانی در ایران را به امضا رساندیم و منابع مردمی را به شطرنج تزریق کردیم که در این رابطه علیرضا دبیر به عنوان عضو شورای شهر به فدراسیون شطرنج کمک کرد و موفق شدیم وسیله نقلیه برای فدراسیون خریداری کنیم.

در فدراسیون آماتوری ورزش‌ کارگری شرایط چگونه دنبال شد؟

از بنده درخواست کردند به فدراسیون کارگری کمک کنم و از جمله اقدامات بزرگ ما سند راهبردی ورزش کارگری بود و سند استراتژیکی برای فدراسیون کارگری تهیه کردیم و به تصویب رساندیم. همچنین توسعه ورزش کارگری و حضور در مسابقات جهانی را در دستور کار قرار دادیم و برای اولین بار میزبانی مسابقات رزمی کارگری را در ایران با حضور نمایندگان ۱۴ کشور برگزار کردیم. در مسابقات جهانی لیتوانی نیز کاروان بزرگ ۲۲۶ نفری کارگری را اعزام کردیم که خیلی موفق بود.

در فدراسیون کارگری با ۱۰۰ درصد آرا انتخاب شدم و به دلیل قانون بازنشستگی مجبور شدم در اوج توانایی و پختگی برای فعالیت بنابر قانون بسیار بد قاضی‌زاده بازنشسته شوم. همواره به جانشین پروری اعتقاد داشته‌ام و هر جایی فعالیت کرده‌ام با مدیریت مشارکتی کار را پیش برده‌ام. این قانون یکی از اشتباهات بزرگ مجلس شورای اسلامی بود و ما در ورزش دنیا، بازنسشتگی به این معنا نداریم. این مسئله موجب شد ورزش کشور از برخی تجربیات محروم شود. ما یک سیاست جهان سومی داریم، یک نفر چاله حفر می‌کند و دیگری باید بیاید و چاله پر کند؛ برای جوانگرایی راهکارهای دیگری وجود دارد اما اینکه افراد را در اوج پختگی و نشاط کنار بگذاریم، اصلا جالب نیست.

در چند دوره بازی‌های آسیایی و المپیک حضور داشتید و از نزدیک مسابقات را نظاره‌گر بودید؟

در بازی‌های آسیایی دهلی، سئول، همچنین در بازی‌های المپیک سئول، آتلانتا، سیدنی و پارالمپیک پکن و پارالمپیک لندن و در بازی‌های هیروشیما به عنوان مدیر تلویزیون برای پوشش و هماهنگی مسابقات حضور داشتم.

در مورد شاهین نصیری‌نیا در المپیک 2000 سیدنی شایعه شده بود مصدومیت وی ساختگی است تا مدال نگیرد؛ اینکه زد و بندی پشت پرده صورت گرفت تا مدال به ورزشکار یونانی برسد. آیا اتفاقاتی در پشت پرده رخ داد؟ این مسائل صحت دارد؟

فدراسیون جهانی وزنه‌برداری با ریاست تاماش آیان کار را پیش می‌برد. وی معتقد بود مدال‌های وزنه‌برداری باید بین کشورهای مختلف توزیع شود. بنده نمی‌دانم، خدا می‌داند چه زد و بندهایی با آیان صورت می‌گرفت و بعدها نیز پرونده‌هایی برای وی جهت فساد و...تشکیل و محکوم شد. سیاست آیان این نبود که ما ۳ مدال طلا کسب کنیم. آن‌ها فکر می‌کردند نصیری‌نیا و رضازاده مدال کسب می‌کنند. علی مرادی آن زمان رییس فدراسیون وزنه‌برداری بود و جزئیات بیشتری می‌داند و بنده علاقه‌ای برای ورود به جزئیات نداشتم  اما سوالات متعددی در این رابطه وجود داشت و با ابهام همراه بود.

مدال کدام‌ یک از ورزشکاران در مسابقات ورزشی برای شما شیرین بود و عدم مدال‌آوری کدام ورزشکار برای شما تبدیل به حسرت شد؟

در المپیک سیدنی ۳ طلا و یک برنز گرفتیم و مدال برنز هادی ساعی در واقع اولین مدال ما در رشته تکواندو بود. مدال طلای حسین توکلی خیلی برای بنده شیرین بود؛ شب قبل از اردو مشکلی برای شاهین نصیری‌نیا به وجود آمده و غم بزرگی کاروان ایران را فرا گرفت و با توجه به اینکه مسابقات مدال‌آور ایران به روزهای پایانی المپیک موکول شده بود، مردم ایران روحیه چندان شادابی نداشتند.

بعد از ماجرای پیش آمده برای نصیری‌نیا به عنوان یکی از امیدهای کسب مدال با فائقی به دهکده المپیک رفتیم و با ورزشکاران حرف زدیم و سعی داشتیم آن‌ها را دلداری دهیم. زمانی که با وزنه‌برداران صحبت کردیم حسین توکلی روی ماشین‌های حمل مسافر در دهکده نشسته بود و به ما گفت "جبران می‌کنم". این گفتن او قوت قلب بود اما راستش را بخواهیم فکر نمی‌کردیم مدال طلا کسب کند.  فردای آن روز که حسین توکلی مدال طلا را گرفت خیلی لحظات شیرینی را تجربه کردیم. دومین مدال شیرین برای بنده مدال طلای حسین رضازاده به عنوان قویترین مرد دنیا بود. اتفاق خیلی لذتبخشی رقم خورده بود چرا که یک جوان ایرانی توانست یکی از سه عبارت مربوط به شعار المپیک را تحت عنوان «سریع‌تر، بالاتر، قوی‌تر» به خود اختصاص دهد و نماد قوی‌ترین شود. فردای روزی که رضازاده قهرمان المپیک شد، تمام ایستگاه‌های اتوبوس شهر سیدنی، حسین رضازاده را به تصویر کشیده بودند و خوشرو، سفیر ایران در سیدنی به بنده گفت مدال رضازاده تاثیر بسیار ارزنده‌ای دارد و شاید این تاثیر بیشتر از تمام هزینه‌های انجام شده برای برگزاری مسابقات در ایران و آوردن مهمانان بود.

مدال علیرضا دبیر نیز که باعث شد کاروان ایران ۳ طلایی شود، خیلی شیرین بود. دیگر خاطره شیرین بنده نیز به مسابقه تیم‌ملی فوتبال ایران مقابل استرالیا در سال ۹۸ بر می‌گردد. تاثیر این صعود در کشورهای آسیایی و کشورهای مسلمان نیز خیلی زیاد بود و حتی در تاجیکستان نیز برای صعود ایران به جام جهانی جشن گرفتند و تمامی دوستداران ایران در دنیا خوشحال بودند.

یک خاطره جالب برای شما تعریف کنم. آن زمان رابطه بسیار خوبی با عربستان سعودی داشتیم و بنده عضو فدراسیون همبستگی کشورهای اسلامی بودم و طرح‌های بسیاری را به این فدراسیون بردم و همواره با طرح‌های ما موافقت می‌کردند. در همان ایام مسابقات شنا، شیرجه و واترپلو را در ایران برگزار کردیم و شاهزاده فیصل به ایران آمد و هزینه شرکت‌کنندگان ۵۴ کشور اسلامی را پرداخت کرد و صرفا اقامت، پذیرایی و برگزاری مسابقات بر عهده ما بود و رابطه بسیار با یکدیگر داشتیم. علاوه بر این مسابقات تنیس‌روی میز کشورهای اسلامی را نیز برگزار کردیم و ۳۳ کشور به ایران آمدند. زمانی که با هاشمی‌طبا جلسه داشتیم و قرار بود به تیم‌ملی فوتبال ایران جایزه دهیم. تصمیم گرفتیم ورزشکاران را به مکه بفرستیم. با شاهزاده فیصل مذاکراتی داشتیم و قبول کرد که پذیرای کاروان ایران باشد. نامه‌ای نوشتیم و گفتیم ورزشکارانی که به جام جام جهانی فوتبال رفته‌اند جایزه آن‌ها را سفر حج اختصاص داده‌ایم و در نهایت کاروان بزرگ ۲۰۰ نفره‌ای از ایران با خانواده به مکه رفتند و مورد بهترین پذیرایی قرار گرفتند. تمامی این‌ موارد ناشی از دیپلماسی مناسب ورزشی بود و ارتباط خوبی با کشورهای دنیا داشتیم و خوشبختانه موفق بودیم و حتی ۲ ماه یکبار نشریه پیام المپیک را به تمام کشورهای دنیا ارسال کردیم و آن‌ها دوست داشتند به ایران بیایند و ببینند واقعا در کشور ما چه خبر است.

انتهای پیام

  • دوشنبه/ ۷ شهریور ۱۴۰۱ / ۱۱:۳۳
  • دسته‌بندی: سایر ورزش‌ها
  • کد خبر: 1401060705297
  • خبرنگار : 71469

برچسب‌ها