ایسناپلاس: کنکور برای اغلب ما یکی از مراحل سخت زندگی است که با تلاش و استرس زیاد آن را پشت سر میگذاریم. اما این مرحله برای افراد نابینا سختتر هم است؛ کسانی که به منابع تستی و کنکوری خیلی کمتری دسترسی دارند و باید تلاشی دو چندان برای ورود به دانشگاه داشته باشند. اما وقتی غول کنکور را پشت سر میگذارند و وارد دانشگاه میشوند، به جای بهتر شدن شرایط، با دردسرهای جدیدی مواجه میشوند؛ دردسرهای دانشگاهی که با نابیناها چندان مهربان نیست!
«فاطمه دونصب» دانشجوی کارشناسی رشته تاریخ تمدن ملل اسلامی دانشگاه تهران است. از شهر ساوه آمده و ساکن خوابگاه است. «فاطمه رشیدی راوندی» نیز دانشجوی کارشناسی رشته ادبیات عربی است، از کاشان به دانشگاه تهران آمده و ساکن خوابگاه است. هر دو نابینای کامل هستند و از دوران دانشجویی و شرایط دانشگاه برایمان گفتند. در روزهایی که تریبونهای دانشگاه به خاطر ایام روز دانشجو شلوغ و پر رفت و آمد است؛ سراغ این دو دانشجوی دانشگاه تهران رفتیم تا پای حرفها و دغدغههایشان بنشینیم.
کنکور عادلانه نیست
اگرچه برخی سهمیههای مخصوص افراد معلول در کنکور برای نابینایان در نظر گرفته شده، اما به گفته خود افراد نابینا این سهمیهها جبران میزان عقب ماندنشان در زمینه درس و تست زدن را نمیکند. با این مدل کنکور که صرفا با کتابهای درسی نمیتوان از پس آن برآمد، نداشتن منابع درسی و تستی کافی نابیناها را در کنکور به دردسر انداخته است.
فاطمه رشیدی از سال کنکورش اینطور میگوید: «منابع کنکورمان خیلی محدود بود. من ورودی سال 98 هستم. سالی که ما کنکور دادیم، اولین سال کنکور نظام جدید آموزشی بود و تقریبا چیزی از منابع سالهای قبل هم کمکمان نمیکرد. شرایط کنکور اصلا عادلانه نیست. ما در مدرسه شبانهروزی نرجس تهران که مخصوص نابینایان است درس میخواندیم و نسبت به مدارس استثنایی شهرستانها شرایط بهتری هم داشتیم! با این حال این غیر قابل انکار است که ما باید خیلی بیشتر از بچههای بینا تلاش کنیم و وقت بگذاریم. من چون محور اصلی زندگیام درس است، همه وقتم را برای درس خواندن میگذاشتم تا نتیجه بگیرم. دوست داشتم دانشگاه تهران قبول شوم؛ از دانشگاه تهران یک مدینه فاضله در ذهنم داشتم.»
دانشگاه شبیه آنچه فکر میکردم نبود!
نابیناها با خط بریل مینویسند اما همه کتابها و منابع درسی با خط بریل وجود ندارند. تعداد منابعی که با این خط چاپ شدهاند هم کم است و پاسخگوی نیاز دانشجویان نیست. فاطمه رشیدی این طور توضیح میدهد: «کاغذهایی که روی آنها مینویسیم ضخیم هستند و اگر کتابهای درسی را به این صورت چاپ کنند، شاهد کتابهای قطور و سنگینی خواهیم بود. ما منابع درسی را به صورت صوتی استفاده میکنیم. البته برای رشتهای مثل ادبیات عربی یا برخی رشتههای دیگر، این منابع زیاد نیستند و دانشگاه باید امکانی را فراهم کند تا جزوه اساتید و کتابها هر ترم به صورت صوتی در اختیار دانشجویان آسیب بینایی قرار بگیرد. برخی از صوتهایی که در اختیارمان میگذارند مربوط به 20 سال پیش است که مشخص است روی نوار کاست ضبط شده. هم این صوتها کیفیت پایینی دارند و هم کتابها در این سالها تجدید چاپ شدهاند و تغییر کردهاند. جزوههای اساتید هم اگر همکلاسیهایمان برایمان ضبط کنند میتوانیم استفاده کنیم، وگرنه غالبا به مشکل میخوریم. حتی ما برای استفاده از گوشی و لپتاپ از نرمافزار صفحهخوان استفاده میکنیم که زبان عربی را خوب نمیخواند. بهطور کلی دانشجوهای نابینا در کل دانشگاه تعداد زیادی نیستند و شاید همین باعث شده نیازهایشان توسط دانشگاه نادیده گرفته شود.»
فاطمه دونصب در غیاب امکانات دانشگاه برای افراد نابینا راه دیگری برای دستیابی به منابع درسی پیدا کرده است: «من از سایت موسسه رودکی یا کتابخانه ملی ایران استفاده میکنم. آنها گروهی دارند که وقتی سفارش بدهیم، منابع را به صورت صوتی در اختیار ما قرار میدهند. البته برای برخی رشتهها مثل رشتههای زبان خارجی، لازم است افراد متخصص کار ضبط صوتها را انجام دهند و این کمی کار را مشکل میکند.»
ارتباط با نابیناها نیاز به فرهنگسازی دارد
در جامعه ما فرهنگسازی لازم برای ارتباط با افراد دارای معلولیت انجام نشده. وظیفه این فرهنگسازی عمدتا بر دوش آموزش و پرورش، صداوسیما و رسانههای دیگر است. این در حالی است که در خود این سازمانها نیز درک درستی از رفتار با افراد دارای معلولیت وجود ندارد چه رسد به برنامهریزی برای فرهنگسازی! این امر باعث شده در جامعه ما از اساتید دانشگاه تا دانشجوها نتوانند به خوبی شرایط دوستان نابینای خود را درک کنند و در ارتباطگیری با آنها دچار مشکل شوند. فاطمه رشیدی میگوید: «خیلی از اساتید و دانشجویان نمیدانند چطور باید با ما رفتار کنند. گاهی از عکس العملهایشان احساس تحقیر شدن میکنم. البته که مردم خیلی به ما لطف دارند و بارها در خیابان و مترو و درمانگاه کمکم کردهاند. این رفتارهای آزاردهنده هم بیشتر به این خاطر است که فرهنگسازی نشده و آموزش داده نشده است. مثلا استادی که طبق عادت روی تخته چیزهایی را می نویسد و درس میدهد، حواسش نیست برای من باید آنها را بخواند. یا مثلا دوستی که مرا به سلف یا اتوبوسهای سرویس میرساند، میگوید چرا همیشه من تو را ببرم؟ امروز یکی دیگر ببرد، اصلا به من چه!»
یک امتحان و هزار دغدغه
امتحانات برای بچههای نابینا فقط استرس درس و نمره را به همراه ندارند. آنها دغدغه منشی امتحان، چگونه خواندن سوالات و به دست آوردن صوت منابع درسی را هم دارند. فاطمه رشیدی از تخصص نداشتن منشیهای امتحانات میگوید: «رشته من ادبیات عربی است و منشیها بعضا نمیتوانند سوالات امتحان را بخوانند. میگویند منشی مسلط به دروس شما باعث میشود تقلب کنید. باشد قبول! لااقل بگویید خود استاد در یک فایل صوتی سوالات را ضبط کند و در لحظه امتحان در اختیار ما بگذارد. ما شرایط یکسانی با بقیه نداریم ولی امتجانمان در شرایط یکسان با بقیه برگزار میشود. از طرفی هم منابع درسی دغدغه ماست، چیزی که برای بچههای بینا خیلی دم دستی حساب میشود و بعضا با اینکه کتاب و مقاله در دسترسشان است آن را نمیخوانند ولی من تشنه خواندن آن جزوه یا مقاله هستم. گاهی میگویم بچههای بینا قدر چیزی که دارند را نمیدانند.»
بچههای خوابگاه همدلاند!
خوابگاه برای دانشجوهای ساکن شهرهای دیگر حکم خانه را دارد. زندگی خوابگاهی برای افراد بینا هم به اندازه زندگی در خانه راحت نیست. طبیعتا دانشگاه باید شرایط رفاهی خاصی را برای دانشجویان دارای معلولیت خود در نظر بگیرد که آنها هم بتوانند با سختی کمتری در کنار همخوابگاهیها زندگی کنند. فاطمه رشیدی شرایط خوابگاه را اینطور توصیف میکند: «اغلب نابیناها با چند بار رفت و آمد در محیط اطراف خود، آنجا را میشناسند و میتوانند بدون کمک در آن محیط راهشان را پیدا کنند. در خوابگاه با کمک بچهها تقریبا همه جا را یاد گرفتهام و به همراه نیاز ندارم، اما در دانشکده هنوز نتوانستهام همه جا را یاد بگیرم. رفتوآمد به دانشگاه هم با سرویس راحت است ولی برای رفتن به جاهای دیگر به کمک نیاز دارم.»
فاطمه دونصب نیز میگوید: «محیط خوابگاه امن است و خطری بچههای آسیب بینایی را تهدید نمیکند. چون ما درسها را به صورت صوتی گوش میکنیم، اتاقهایمان کوچک و تکنفره است. استقلال بچههای نابینا متفاوت است. برخی از بچهها برای تردد در محیط خوابگاه به همراه نیاز دارند و برخی به تنهایی و با عصای سفید میروند. اما اغلب ما برای بیرون رفتن به همراه نیاز داریم. بچههای خوابگاه همدل هستند. اخیرا بعضی از بچههای بینا غذایمان را از سلف برایمان میگیرند و دم اتاق تحویل میدهند.»
انتهای پیام/