احمد غلامي، نويسنده: هيچ بخش هنري به اندازه داستان متاثر از شرايط سياسي و اجتماعي خودش نيست
در زمينه داستان نويسي ايران، هم اكنون هم در دوره خلاقيت و هم در دوره نقد خلاقيت به سر ميبريم و اين دوره بسيار اميدوار كننده است. احمد غلامي، نويسنده معاصر، نقطه اوج داستان نويسي ايران را دهه 40 تا 50 دانست و در زمينه روند حركت ادبيات داستاني در ايران به خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) گفت: روند داستان نويسي در ايران افت و خيزهاي فراوان داشته است؛ مسئلهاي كه در روند داستان نويسي ايران تاثير بسزايي دارد، مسئله سياست و مسئله حكومتهاست. هيچ بخش هنري به اندازه داستان متاثر از شرايط سياسي و اجتماعي خودش نيست. او دربارهي افت و خيزهاي ادبيات داستاني با تغيير شرايط سياسي و اجتماعي گفت: با باز يا بسته شدن فضاي سياسي، روند داستان نويسي نيز تغيير ميكند؛ در فضاي باز سياسي خلاقيتها بروز ميكند و در فضاي بسته، نوعي ياس و نوميدي و رخوت در فضاي داستان نويسي ما ايجاد ميشود. وي ادامه داد: ادبيات انسانها را از درون و به طور ناخودآگاه تغيير ميدهد. و هنگامي كه ادبيات وارد اجتماع ميشود و نقش اجتماعي يا سياسي پيدا ميكند، سياستمداران و كساني كه در قدرت هستند، نميتوانند اين تغييرات را تحمل كنند؛ چون اين تغييرات قابل لمس نيست و پنهاني اتفاق ميافتد، بدين دليل سياستمداران را نگران ميكند. او افزود: ادبيات همواره تحت فشارهاي گوناگون سياسي و تحت نظارت بوده است و دليل افت و خيزش هم همين تاثيرپذيري از شرايط جامعه است. وي در تقسيمبندي جريانات مربوط به ادبيات داستاني گفت: دوره شكوفايي داستان نويسي ما، شايد دهه 40 تا 50 باشد، اما از سالهاي 50 تا 60 ادبيات داستاني ما به 2 بخش عمده تقسيم ميشود: يك بخش دورهاي است كه ادامه حيات سالهاي 40 تا 50 است و بخش ديگر از سال 57 است كه گسستي در ادبيات ما به وجود ميآيد؛ در آن زمان چون فضا شديدا سياسي و آرماني ميشود و سياست تنها فكر مردم ميشود، ادبيات جدي ناخودآگاه در لايههاي سوم و چهارم جامعه قرار ميگيرد؛ در واقع در ادامه دوره بعد از انقلاب، دچار دوره فطرت در ادبيات ميشويم. نويسنده اثر “همه زندگي“ (برگزيده كتاب دفاع مقدس) سختترين سالهاي ادبيات داستاني ما را سالهاي 60 تا 70 دانست و اظهار داشت: در آن سالها ادبيات ما واقعا زير فشار عجيب مسايل سياسي - اعتقادي و سانسور بود و به سختي نفس ميكشيد. كساني كه در آن سالها قلم زدند و اثري را خلق كردند، دين بزرگي به گردن ادبيات داستاني ما دارند، چرا كه آنها در آن شرايط و دوراني كه كسي به دليل بحرانهاي اقتصادي و فشارهاي سياسي توجه و عنايتي به ادبيات نداشت، با وجود فشارهاي شديد مميزي، توانستند ادبيات را زنده نگه دارند؛ ما از آن دوران آثاري را داريم كه اگر چه تعدادشان زياد نيست، اما تحسين برانگيز و قابل اعتنا هستند. نويسنده مجموعه داستان “عشيره“ وضعيت داستان نويسي ما را در سالهاي 70 تا 80 مناسب توصيف كرد و گفت: ادبيات داستاني ما از سال 75 يا 73 به بعد دوباره شكوفا ميشود، چرا كه فضاي سياسي به سمتي ميرود كه دريچههاي بسته شده باز ميشود و فشارهاي دروني يا رواني كه در نويسندهها بود فوران ميكند. غلامي موقعيت كنوني داستان نويسي ايران را موقعيت بسيار خوبي دانست و تصريح كرد: ما الان در فضاي نسبتا بازي قرار داريم و فشارها كاسته شده است؛ فضايي بوجود آمده كه ميبينيم داستان مورد توجه خيليها قرار گرفته است. مراكز مهمي جلسات داستان برگزار ميكنند؛ 3 جشنواره داستاني داريم، كتابها نقد و بررسي ميشوند؛ در واقع جامعهاي پويا و فعال است كه در آن هم خلاقيت وجود داشته باشد و هم نقد خلاقيت. نويسنده اثر “كسي در باد گريه ميكند“ روند پردازش نويسندگان به مسايل روز و زمان حال را مناسب توصيف كرد و گفت: از سال 75 به بعد رمانهاي زيادي را داريم كه به مسايل زندگي ايراني، اجتماع ايراني، فرهنگ ايراني و آدم ايراني تحت يك سيطره سياسي خاص ميپردازند؛ ميتوانم بگويم كه از سال 75 تا 80 زندگي روز و جريانهاي روز در آثار داستاني متبلور است. او تصريح كرد: نكته مهم در اين بين اين است كه نويسندگان ما به زندگي شهري رويكرد تازهاي دارند؛ به عنوان مثال در رمان “نيمه غايب“ اثر حسين سنارپو به زندگي شهري و آدمهاي متوسط و دانشجوها پرداخته شده كه اينها ميتواند در يك شكل هنري ماندگار باشند. وي سپس به دوراني اشاره كرد كه نويسندگان تمايلي به نوشتن در زمينه مسايل روز نداشتند و گفت: در دورههاي فطرت يا فشار، ما از اين فضاها گريزان بوديم و سعي ميكرديم به مسايل روز نپردازيم، دليلش اين بود كه به دليل فشارهاي سياسي، اگر ميخواستيم به مسال روز بپردازيم، بايد جنبههايي از اجتماع را نشان ميداديم كه خودمان هم خيلي دوست نداشتيم وارد آن عرصهها بشويم؛ در اين شرايط، طبيعي است كه نويسنده سكوت كند تا زمان بگذرد و او بتواند به گزينش و انتخابي درست دست بزند. احمد غلامي افزود: در سالهاي 78، 79 و 80 و يا حتي 76 آثاري موفق هستند كه داراي زمان و مكان مشخصي هستند و در مورد آدمهايي حرف ميزنند كه ما اين آدمها را ميشناسيم؛ البته اين نكته مطلق نيست، چرا كه ما داستانهايي داشتيم كه فرا زماني و فرامكاني بودند، ولي از آن جايي كه مفهوم گرا و معنيگرا بودند، مورد اقبال عموم قرار گرفتند كه البته باز اين هم كليت ندارد. وي با ذكر اين كه در ادبيات داستاني نميتوان چيزي را مطلق كرد گفت: البته ما چيزي به نام فرا زماني و فرامكاني نداريم؛ اگر زمان داستان بيزمان باشد و مكان، ولي نويسنده آن را باور كرده باشد، داستان شما هم زمان دارد و هم مكان؛ ميتوان گفت مكان جغرافيايي خاصي ندارد، اما نميتوان گفت مكان داستاني ندارد. خالق اثر “عكس كودكي پدر بزرگ“ كتاب سال سروش نوجوان، هنرمندان ايراني را در رويكرد به مكاتب ادبي دچار نوعي پارادوكس دانست و اظهار داشت: نويسندگان ما يا گرفتار مكاتب ادبي ميشوند يا در مقابل مكاتب ميايستند. اما بايد بدانيم كه مقابله با سبكها كار بازدارندهاي است در مقابل شيفتگي و علايق افراطي و كپي برداري افراطي هم ميتواند بازدارنده باشد؛ اما نگاه منصفانه، منتقدانه و هوشيارانه به اين جريانها و نوعهاي ادبي براي ما ميتواند كارساز باشد، چرا كه بالاخره ميدانيم زمينههاي ايراني در ادبيات داستاني و سينما و ... ضعيف است. انتهاي پيام