این شاعر و منتقد ادبی در گفتوگو با ایسنا با اشاره به اینکه «یکی از دلایل افول شعر در مشهد نبود بزرگتر در ادبیات خراسان است»، اظهار کرد: اکنون فردی مانند من بزرگتر به حساب میآید، در حالی که نباید من بزرگتر حساب شوم. بزرگتر آن فردی است که حداقل ۴۰ سال سابقه ادبی داشته باشد. وقتی که من با ۲۰ سال سابقه ادبی بزرگتر ادبیات مشهد باشم برای خودم خوشایند است، اما برای ادبیات مشهد ناامید کننده است.
وی افزود: وقتی که جایی بزرگتر نداشته باشد، احترام گذاشتن به بزرگتر هم از بین میرود. آنوقت هنگامی که من به جلسه شعر میروم و جوانی را که یک سال است شعر میگوید نقد میکنم، به من جواب میدهد. مثال بدی است، اما در خانهای که پدر وجود ندارد، پسر بزرگتر خانواده میشود و ممکن است با رفتارهایی از سمت دو طرف احترامها از بین برود.
آخرتی بیان کرد: این بزرگتر نداشتن در ادبیات مشهد باعث شده که جوانها حرف بزرگتر از خود را گوش ندهند، حواشی بسیاری در فضای مجازی ایجاد شود، جلسات بسیاری تعطیل شود و افراد زیادی خانهنشین شوند.
این شاعر با اشاره به اینکه «مشهد زمانی قطب ادبیات کشور بود و ما در تمام کشور احترام داشتیم، اما الان چه داریم؟»، خاطرنشان کرد: ما الگوهای بسیاری در خراسان داشتیم، اما جوانهای ما از فردی الگو گرفتند که در خارج از کشور، خود را پدر شعر پست مدرن خوانده و جالب است که او ۲۰ سال پیش در مشهد دانشجو بود و با فضای جلسات شعر مشهد توانست شاعر شود.
انتشار گفتوگو برای اولین بار با شاعر پس از فوتش توهین به او است
آخرتی با بیان اینکه «شاعرها پس از مرگ عزیز میشوند»، گفت: سرهنگی در آمریکا وجود داشت که به کشتن سرخپوستها معروف بود. به یکی از زیر دستان خود گفت که برود و رئیس یک قبیله را بکشد، زیردستش به او گفت که آن رئیس قبیله سرخپوست خوب و مهربانی است، اما سرهنگ جواب داد که سرخپوست خوب سرخپوست مُرده است. اکنون هم شاعر خوب شاعر مُرده است، چون دیگر خطری برای کسی ندارد.
وی تصریح کرد: برای مثال تا زمانی که ایمان بخشایشی زنده بود در هیچ جا یادی از او نمیکردند، او را نمیشناختند، حتی نمیگذاشتند او شعر بخواند و شعرش را چاپ نمیکردند، اما پس از فوت او همه تسلیت گفتند و هر عنوانی که خواستند به او نسبت دادند، برای مثال عدهای او را شاعر غزلسرا نامیدند، در حالی که ایمان بخشایشی چهارپاره میسرود و شاید چهار یا پنج غزل بیشتر نداشته باشد. برای خانم کراماتی نیز دقیقا همین اتفاق رخ داد و حتی پس از فوت من هم قطعاً همین اتفاق خواهد افتاد.
این شاعر و منتقد ادبی با انتقاد از گفتوگو هایی که پس از فوت یک هنرمند برای اولین بار منتشر میشوند، عنوان کرد: متأسفانه یکی از روزنامهها گفتوگو با خانم کراماتی، شاعری که چند ماه پیش به دلیل بیماری سرطان فوت کرد را پس از درگذشت او چاپ کرد. این توهین به یک شاعر است که گفتوگو با او را پس از فوتش چاپ کنند و تمام دوستان خانم کراماتی از این اتفاق ناراحت شدند و من هم از این اتفاق متأسف هستم.
فضای ضعیف نقد در کشور باعث ورود هر فردی به ادبیات شده است
مهدی آخرتی با انتقاد از سلبریتیهایی که به واسطه هنر دیگری مطرح شدهاند و با سواد کمی پا به عرصه ادبیات گذاشتهاند، یا شاعرانی که سواد اندک، اما مخاطب بسیاری دارند و هیچکس آنها را نقد نمیکند، بیان کرد: وقتی یک نفر در ایران ترند میشود و تریبون پیدا میکند دیگر کسی جرئت نمیکند که او را نقد کند. هنگامی که من شاعران مطرحی را نقد میکنم برخی میگویند که نقد نکنم چون فایدهای ندارد و گوش آن شاعرها بدهکار نقد نیست و مخاطب خاص خود را دارند، اما من نمیتوانم رسالت خود را فراموش کنم به دلیل اینکه آنها مخاطب دارند و گوششان بدهکار نیست.
وی افزود: من طرحی را به اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی مشهد ارائه کردم که گروه ممیزی ادبی ایجاد شود، اما گوش شنوایی وجود نداشت به دلیل اینکه اگر قرار باشد گروه ممیزی ادبی وجود داشته باشد و یک سری از کتابها چاپ نشود، هزینههایی که دریافت میکنند کمتر میشود.
این شاعر خاطرنشان کرد: در فرانسه ممیزی وجود ندارد، اما منتقدان آنقدر قدرت دارند که اگر کتابی به بازار بیاید و یک منتقد مطرح نقد منفی بر روی آن کتاب بزند دیگر هیچکس آن کتاب را نمیخرد. حتی منتقدانی وجود دارند که در رستورانها غذا میخورند، نظرشان را در روزنامه مینویسند و اگر نظر منفی بدهند آن رستوران تعطیل میشود و دلیل این اتفاق ها این است که مردم آن کشور به افراد باسواد کشورشان اعتماد دارند.
این منتقد ادبی با اشاره به اینکه «فرهنگ نقدپذیری در کشور ما بسیار کم است»، ادامه داد: چندباری پس از جلسه شعر، افرادی به خاطر اینکه شعرشان را نقد کردم و گفتم که ضعیف است میخواستند من را کتک بزنند.
یکی از دلایل سطحی شدن شعر، آمریکاییها هستند
مهدی آخرتی بیان کرد: فرهنگ امروز جهان متأثر از فرهنگ آمریکا است و یکی از دلایل کمشدن مخاطب شعر و سطحی شدن آن آمریکاییها هستند، چون آمریکاییها به ادبیات نگاه فان دارند و شعر را جدی نمیگیرند. شاعر آمریکایی خوب وجود دارد، اما نه به اندازهای که شاعر اروپایی خوب وجود دارد.
وی افزود: ممکن است شعر در آینده از این که وجود دارد سطحیتر شود، اما نمیتوان به صورت دقیق آینده را پیشبینی کرد، چون فراز و فرودهای زیادی در ادبیات فارسی تاکنون وجود داشته است. برای مثال در دوره بازگشت تمام شاعران مانند شاعران قرن چهار شعر میگفتند و این مساله فاجعه بود، اما پس از آن، دوره مشروطه، شعر نو و... به وجود آمد و تحولی در ادبیات فارسی ایجاد شد.
این شاعر و منتقد ادبی عنوان کرد: ممکن است در ایران به ادبیات کمتر توجه شود، اما در خیلی از کشورهای اروپایی ادبیات هنوز حرف اول را میزند. مجلات معتبر ادبی در آن کشورها وجود دارد و جوایز ادبی خوبی را به شاعران میدهند.
آخرتی با بیان اینکه «باید فراتر از زمان خود حرکت کنیم و شعر برای ماندگاری نباید مختص به دورهای خاص باشد»، گفت: یکسری موضوعات ابدی و ماندگار هستند و تاریخ مصرف ندارد و یک سری موضوعات دیگر مختص دورهای خاص است و پس از آن دوره از یادها میرود. برای مثال خسرو گلسرخی شاعر چپ گرای اهل سیاست بود که چیزی از او اکنون در ذهن مردم وجود ندارد، به دلیل اینکه شعر او فقط در خدمت جریان روز دوره خود بود، اما شعر شاملو که میگوید «دهانت را میبویند، مبادا گفته باشی دوستت میدارم» در هر دورهای ممکن است تکرار شود، شعری که نیما در آن میگوید «خانهام ابری است» تاریخ مصرف ندارد.
این شاعر ادامه داد: اساساً مخاطب هنر را باید به سه دسته خواص، عوام و توده تقسیمبندی کرد. برای مثال در شعر، خواص شاعران و شعرفهمها هستند، عوام افراد تحصیل کردهای هستند که شعر را میخوانند و دوست دارند، اما خیلی متوجه آن نمیشوند و توده افرادی هستند که نه شعر را میخوانند، نه آن را دوست دارند و نه متوجه آن میشوند. هیچوقت توده مردم تأثیرگذار بر هنر نبودهاند، البته منتقل کننده آن بودهاند، اما تأثیر قطعی را خواص و عوام بر هنر میگذاشتند.
وی با بیان اینکه «شعر نباید سطحی باشد»، اظهار کرد: فرمالیستها میگویند زیبایی شعر به این است که بین گفتن و فهمیدن فاصلهای بیفتد. ما انسانها ذاتا از خلق کردن و کشف کردن لذت میبریم و هنگامی که کلامی را میشنویم و بین شنیدن تا فهمیدن آن فاصلهای میافتد، فکر میکنیم که ما آن را کشف کردیم و آن برای ما لذت دارد.
انتهای پیام