وی افزود: در هر دورهای از تاریخ بنا به نوع نگاه جامعه به متون ادبی، یکی از این سه ضلع اهمیت پیدا میکند. در دوران گذار در سرزمینهای پیشرو مخاطب بهعنوان سازنده و بر پادارنده هستی متن و عنصری که منجر به استمرار و تداوم معنای متن در تاریخ میشود، اهمیت خاص پیدا میکند. در ادبیات معاصر ایران و بالاخص با ظهور و رویکرد نیما به شعر، مخاطب به عنوان بخش اکتیو جامعه از اهمیت ویژهای بر خوردار گردید اما همواره بنیادیترین پرسش در مواجه با عنصری تحت عنوان مخاطب این میتواند باشد که آیا ما در مقابل مخاطب هر متن میتوانیم ضد مخاطب آن متن را نیز داشته باشیم که در اینصورت ضد مخاطب متن نیز به شکلی مخاطب متن محسوب خواهد شد و اصولا منظور و مراد ما از متن کیست و یا چیست؟ آیا همواره مخاطب متن ادبی انسان منتشر شده در متن است و یا هر فردی که صدای خود را در متن جستجو میکند و آن را مییابد را میتوان مخاطب متن قرار داد؟
او اظهار داشت: بنده برآنم که برای هر متن حداقل یک مخاطب و برای هر مخاطب حداکثر یک متن وجود دارد.(در اینجا توجه به پیچیده بودن معنای متن از اهمیت خاصی برخوردار است چرا که با ایجاد تغییر در گرایشها و تعینات خاص مخاطب، تغییر در ماهیت او پدید آمده و به مخاطبی دیگر که در خور متنی دیگر است بدل میشود). هیچ متنی بدون مخاطب نخواهد بود و هیچ مخاطبی نیز در عسرت نخواهد ماند. هر متن به محض ایجاد مخاطب خود را در ذهن مولف خویش به وجود میآورد و در حقیقت هر مولف اولین مخاطب متن خویش است. اما در ایران همواره وضع به گونهای دیگر بوده است چرا که هرگاه سخن از مخاطب به میان میآید مراد و منظور اکثریت افرادی است که میتوانند با متن به عنوان بستری همسو و در جهت کشف آرمانها، دغدغهها و پرسشهای خود بر آمده و اصولا زبان خود را در دهان متن جستجو کنند.
جانبازان توضیح داد: از همین رو همواره میتوان عدم ارتباط انسان معاصر با شعر معاصر (بیشتر شعر دهه هفتاد) را در انسان معاصر و شاعر معاصر جستوجو کرد. نیما به شعر به عنوان یک رسانه جمعی نظر داشت و آن را به مثابه عاملی که در خدمت جامعه میباید باشد میدانست. این نگرش تا بعد از دهه 40 به استثنای تعداد اندکی از شاعران وجود داشت اما اندک اندک و بعد از دهه 40 وضع به گونهای دیگر رقم خورد و شاعران شروع به سخن گفتن به زبانی کردند که نه جامعه توانایی ایجاد ارتباط با آن را داشت نه حتی خود شاعران بر سر آن میتوانستند به اجماع برسند.
او افزود: همین اختلاف منجر به شکلگیری جریانهای متعدد ادبی که بیشتر در بازه زبانی خود دچار تغییر هستند گردید و رفته رفته با جهت گرفتن شعر به سمت رسانهای شدن و در وادی مطبوعات قرار گرفتن تغییری دهشتناک در آن چه مراد نظر نیما یوشیج بود به وجود آمد.
این شاعر گفت: شعر خود را به رسانههای جمعی و مطبوعات نزدیک میکرد تا بیشتر و بهتر بتواند با جامعه ارتباط برقرار کند ولی هرچه بیشتر رسانهای شد کمتر توانست مخاطب خود را در جامعه پیدا کند چون به جای آن که بتوانیم شعر را رسانهای کنیم تا آن را بیشتر در اختیار مخاطبان قرار دهیم شاعران را بعنوان چهرههای رسانهای مطرح کردیم. شاعران نیز به جای سرودن شعر بر آن شدند تا به بیان دیدگاههای تئوریک خود در شعر بپردازند. این چنین شد که شاعران رفته رفته به چهرههای روشنفکر زمان خود بدل شدند و به جای سیاستمداران و علمای علم اجتماع به صدور تئوریهای غیرعالمانه و غیرآکادمیک برآمدند و دیگر جایی برای دغدغههای اجتماعی عنصر و انسان ایرانی در شعر نبود چراکه این تریبونها بودند که سخن میگفتند نه شاعران و این خود سرآغاز تراژدی وحشت و انزوای شاعران، شعر و مخاطب شد.
وی یادآور شد: از همان زمان که به گفته احمدرضا احمدی، پدر شعر فرم ایران، شعر نو ناف خود را به مطبوعات گره زد به جای آن که شعر به مثابه رسانهای عمل کند تا بهتر و بیشتر در خدمت جامعه باشد، این شاعران بودند که چهره رسانهای به خود گرفتند و از این حیث با فراموش کردن رسالت خود به بیان مقاصد روشنفکری خود برآمدند. این اضطرار به ناگاه به زبان شعر رسانهای ایران بدل شد و رفته رفته شکافی عظیم بین زبان تودهها و زبان شاعران دهههای اخیر (بالاخص شعر دهه 70) به وجود آمد.
جانبازان تصریح كرد: در این دهه نیز با دو گروه مخاطب روبهرو بودیم؛ گروه اول مخاطبان خاص که خود سرایندگان شعر بودند و گروه دوم مخاطبان عام بدون سلاح که تودههای سر در گم در پیچیدگی زبان شاعران دهه 70 را تشکیل میدادند. به وجود آمدن و ناپایداری جریانهای ادبی همچون شعر حجم رویایی، فرم احمدی، شعر تجسمی نوری علاء، جیغ بنفش هوشنگ ایرانی به گمان بنده در اثر عدم درک و دریافت دقیق شاعران این جریانهای ادبی از عنصر ایرانی و مخاطب ایرانی است. عنصری که با نهایت تسامح و خوشبینی ما تنها میتواند دغدغههای خود را در شعر اخوان، شاملو و نیما آن هم به شکل اندک پیدا کند، از زبان شعر جیغ بنفش، فرم و حجم با او سخن گفتن ره به ترکستان بردن است. اگرچه گروهی اندک از این گونه شاعران همچون احمدرضا احمدی راه اعتدال در پیش گرفته و با درک و دریافتی دقیقتر از مخاطب به تغییر روند زبان خود، بیشتر در خدمت بیان مقاصد جامعه و عنصر ایرانی برآمدند.
او خاطرنشان كرد: به گمان بنده عدم دریافت صحیح شاعران از مخاطب منجر به شکافی عظیم بین سه ضلع مخاطب، متن و مولف خواهد شد و در آیندهای نزدیک منجر به خدمت و خیانت رسانهها، مخاطب و متن ادبی خواهد گردید و به شکلگیری ادبیاتی فدرال و چند پاره بدل خواهد گشت که در آن هر شاعری تنها برای خود و یا گروه مخاطبان اندک خود شعر خواهد سرود. در چنین رویکردی درک و دریافت مخاطب از سرزمینی تا سرزمینی دیگر و از اقلیمی تا اقلیم دیگر درک ناشدنی و یا غیرممکن خواهد بود.
این شاعر افزود: مخاطب شعر فلان شاعر خوزستانی تنها انسان شرجی زده خوزستانی خواهد بود و مخاطب شعر اکبر اکسیر تنها انسان بارانخورده و مرطوب خطه شمال است و از وحدت در زبان و معنی متن در جامعه ادبی چیزی به جا نخواهد ماند. عدم وحدت در زبان شعر معاصر از عدم اتحاد در خواستگاههای شاعران و تودهها ناشی میشود و تداوم این اختلاف به تداوم گریز از مرکز مخاطب شعر از شعر و شاعران از مخاطب خواهد انجامید.
كد خبرنگار: 17015