محمدباقر محبزاده (معروف به محب شوشتری) متولد سال ۱۳۲۴ در شوشتر است و تاکنون کتابهای «حرف حساب شوشتر»، «بزم عارفان» و «حرف دل» را منتشر کرده است.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) ـ منطقه خوزستان ـ این شاعر محلیسرا که بیشتر شعرهایش با مضامین مسایل اجتماعی و در قالب طنز است چند سال پیش شعری به گویش شوشتری برای پدیده ریزگردها که در خوزستان با نام "گردوخاک" معروف است سرود که بازخوانی آن با حال و هوای این روزهای غالب شهرهای خوزستان مناسبت دارد و شاید ـ تنها شاید ـ خالی از لطف نباشد!
این شعر محب شوشتری همراه با ترجمه فارسی و فایل صوتی آن با صدای محب شوشتری در ادامه آورده شده است:
چِقذَه بریزی تو سَرُم گَرتِ خاک؟
(ای گرد و خاک! چه قدر بر سر من میریزی؟)
شَرتَه کَن و رو اَ وَرُم گرتِ خاک
(ای گرد و خاک! شرت را کم کن و از پیش من برو)
آبرو خاکانَه هَمَه بُردیَه
(آبروی همه خاکها را بردهای)
هم دو ـ سه روزَه نَهاومد کُردیَه
(باز دو ـ سه روزی است مهمانناخوانده شدهای)
چِقذَه مَخی هَر رو تو آیی ورُم؟
(تا کی میخواهی هر روز پیش من بیایی؟)
چِقذَه مَخی ریزی تو خاک می سَرُم؟
(چه قدر میخواهی خاک بر سرم بریزی؟)
چِقذَه مَخی پاتَه وَنی می تیاَم؟
(چه قدر میخواهی پایت را در چشمم بگذاری؟)
چِقذَه مَخی آیی رَوی می ریهاَم؟
(چه قدر میخواهی وارد ریه من بشوی؟)
کی به تو یاد داده رَهِ شوشتَرَه؟
(چه کسی راه شوشتر را به تو نشان داده است؟)
کی به تو فَهموند که هِه خاک می سَرَه؟
(چه کسی به تو فهماند که این خاکی بر سر است؟)
فهمیدیه شهر اَما بی کَسَه
(شنیدهای که شهر ما کس و کاری ندارد)
جون تو نی سوخته شرکت بَسَه
(به جان خودت نیهای سوخته شرکت کشت و صنعت کارون شوشتر برای ما کافی است)
رو سَری بیعُرضه تو تِهرون بین
(ای بیعرضه سری به تهران بزن)
نارمک و دربند و اُ شمرونه بین
(نارمک و دربند و شمرون را ببین)
اونجو روی اُوُ هواش عالیَه
(به آن جا که بروی آب و هوایش عالی است)
رو سَری زَن جُو تو فقط خالیَه
(برو سری بزن چون فقط جای تو خالی است)
اونجو اَ تَرسِت بَگروسِن شُمال
(در آن جا از ترس تو به سمت استانهای شمالی فرار میکنند)
اینجو اَما میل بکنیم بیخیال
(ما این جا گرد و خاک را با بیخیالی استنشاق میکنیم).