به گزارش ایسنا، روزنامه شرق نوشت: «انتخابات ریاستجمهوری را اولین مناظره انتخاباتی کاندیداهای ریاستجمهوری تا حدودی گرم و دومین رویارویی نامزدها، آن را شعلهور کرد. با این همه مخاطبان تلویزیون که در دو جمعه اخیر، عصرها را به دیدن این مناظرهها اختصاص دادهاند، در شبکههای مجازی اعتراف میکنند که نفهمیدهاند برنامههای کاندیداها چیست و از چه حرف میزنند. جعبه جادو؛ گویی به جای آن که یک مناظره زنده را نشان دهد، تصویرگر نوعی رقابت تلخ کاندیداها در بردن احتمالی آبروی یکدیگر بوده است. انواع و اقسام تیروترکشها در این دو جمعه، به آسمان انتخابات ایران پرتاب شده. حالا دیگر همه میدانند که فرزند کدام وزیر احتمالا در کار واردات لباس است، همه میدانند چند نهاد، مالیات پرداخت نمیکنند، همه میدانند که فلان کاندیدا، عینکش چقدر میارزد اما از جامعه درصدی حرف میزند و... . اما آیا مناظره که یکی از شیوههای گفتوگو در علم ارتباطات است را میتوان تا حد یک مثلا محله «برو بیا» تنزل داد که در آن، هر که هر چه خواست، بدون توجه به قوانین و بدون ترس از پاسخ و تعقیب حقوقی عنوان کند و باکی از خسران اخلاقی آن نداشته باشد؟ همچنین به نظر میرسد مخاطبان با دیدن این دو قسمت از مناظرهها، به جای آشنایی با برنامهها و طرحهای کاندیداها با روی دیگری از شخصیت آنها آشنا شدهاند؛ شخصیتی که غیر منتظره و غیر قابل باور است. حکایت گمشدگی مفهوم واقعی علمی مناظره در این دو نشست را با دكتر مهدي محسنيانراد، استاد دانشگاه و جامعهشناس در میان گذاشتیم؛ چهرهای كه در علم رسانه، سالهاست به نوشتن و آموزش تكنيكهاي مصاحبه مشغول است و عجيب نيست اگر به نقدِ آن چیزی میپردازد که این روزها به جای مناظره، از رسانه ملی پخش میشود:
آقای دکتر، شیوه مناظره را چطور ارزیابی میکنید؟
وقتی شنیدم گفته شده جامعه ما ظرفیت مناظرههای دو نفره انتخاباتی را ندارد، متوجه نشدم که آقایان بر اساس کدام یافته علمی در حوزه دانش ارتباطات به چنین بیانی دست یافتهاند که برای من این قدر عجیب و غیر عادی است. شک دارم اگر مجموع مقالات علمی منتشر شده در این حوزه را جستوجو کنیم، مقالهای بیابیم که در آن جوامع را بر اساس ظرفیت شنیدن مناظرههای دو نفره و چند نفره دستهبندی کرده باشد. در هر حال آقایان با تکیه به یک بیان غیر علمی اما به ظاهر عالمانه، شیوه معمول و جهانی مناظرههای دو نفره این مقطع از انتخابات را کنار گذارده و اقدام به خلق یک شیوه ارتباطی خاص و «مندرآوردی» کردند که اگر چه دو بخش از آن اجرا شده، اما قضاوت دقیق و عالمانه درباره کارکرد، پیامدها و نقاط ضعف و قوت آن بدون یک پژوهش کامل و وقتگیر ممکن نیست. مثلا از یک سو باید با رویکرد تلفیقی کمی و کیفی هر سه برنامه را تحلیل محتوا کرد و با همان رویکرد، به شیوه آزمایشگاهی هر سه برنامه را در یک پنل کارشناسی نمایش داد تا معلوم شود که اینها با آن فتوای مندرآوری چه بلایی بر سر شش کاندیدا و بینندگان آوردند.
اگر فعلا بخواهیم به صورت چند فرضیه، به قضاوت در این باره بنشینیم، چه نکاتی را باید مورد توجه قرار دهیم؟
تصور میکنم این شیوه ارتباطی به «ابهامسازیهایی» منتهی میشد که چون مباحث در قالب بستههای چند دقیقهای حصارکشی شده بود، ابهام شکل میگرفت بدون آن که فرصت «ابهامزدایی» فراهم شود. آن وقت کاندیدا مجبور میشد مرحله رفع ابهام را با ابهامسازی دیگر نه در تلویزیون، بلکه در تریبونی دیگر دنبال کند. مثلا در سخنرانی سنندج برای رفع ابهام بحثی از مناظره شش نفره، به مردم اطلاع دهد که آستان قدس مالیات نمیدهد. اگر چه با این اطلاعرسانی از یک ابهام رفع ابهام میشد اما خودش ابهام جدیدی میآفرید که چند ساعت بعد کاندیدای دیگر در تریبونی دیگر توضیح میداد که آستان قدس به فلان دلیل مالیات نمیدهد اما این زنجیره ابهامسازی و ابهامزدایی پایان نمییافت، زیرا کافی بود که کارشناس یک فرستنده ماهوارهای فارسیزبان بپرسد اگر قرار بوده آستان قدس معادل مالیاتی که باید میپرداخته به فقرا بدهد، چرا فهرست دقیق این پرداختها تاکنون منتشر نشده است؟ در واقع زنجیره ابهامسازیها و ابهامزداییهایی که باید در مناظره، با کمک یک مصاحبه کننده متخصص خاص چنین مناظرههایی به سرانجام برسد، رها شده در هوا پایان میپذیرد.
مجری برنامه چطور؟
در ابتدا باید از شما بپرسم که چرا میگویید مجری؟ ما برای اداره مناظره به یک مجری نیازمند نیستیم بلکه یک مصاحبه کننده توانا میخواهیم؛ مصاحبهکنندهای که بدون پررنگکردن نقش خود در صحنه مناظره، اداره گفتوشنودها را بر عهده بگیرد و فرمان این ماشین را طوری تنظیم کند که اگر به دلیلی، کمی از مسیر منحرف شد، با حرکتی کوچک آن را به مسیر اصلی خود برگرداند. در مناظرهها، مصاحبهکننده در حکم یک مبصر نیست، بلکه یک تنظیمکننده است اداره مناظره میان دو کاندیدای ریاستجمهوری کار بسیار تخصصی است که مجال توضیح بیشتر آن اینجا نیست و فقط خوانندگان کنجکاوتان را ارجاع میدهم به چاپ دهم کتاب روشهای مصاحبه خبری. اما به طور خلاصه بگویم او باید آدمی با شهامت، توانا در مدیریت عناصر موجود در صحنه مناظره و در عین حال غیر پرخاشگر اما الزاما نه خیلی مؤدب، مسلط بر اطلاعات حرفهای وسیع، حتما دارای تحصیلات دانشگاهی روزنامهنگاری و از همه مهمتر دارای این باور راستین که نماینده بینندگان برنامه است نه نماینده یا مقامات رسانه، باشد. سالها پیش در انتهای یک برنامه خبری زنده پاسخگوی سؤالات مصاحبه ایشان با خودم بودم که کار به خوبی انجام شد. اما آن مصاحبهها با اداره مناظره انتخاباتی بسیار متفاوت است. نکتهای که اداره کننده مناظره دو نفره سال ١٣٨٨ نیز به هیچ وجه از آن آگاه نبود. در هر حال این که مجری مناظره یک گوینده تلویزیونی مبادی آداب خوشصدا که ضمنا آموخته باشد که مواظب شأن افراد و دستگاهها باشد، کار را درست نمیکند.
این فرد باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
به نظرم روزنامهنگارانی داریم که امروز در روزنامههای کشور فعالیت میکنند و میتوانند در چنین مناظرهای حاضر و بدون مرعوب شدن، مقامزده شدن و بازی در نقشِ ادارهکننده یک دستگاه قرعهکشی، نشست را اداره کنند. در واقع، تواناییهای لازم برای مصاحبه کننده یک مناظره محدود به همینها نیست. او باید کاربری تئوریهای دانش ارتباطات را بلد باشد.
سوای عملکرد مجری، آیا خصوصیات اجرایی و فنی یک مناظره در این مناظرهها رعایت شده است؟
ملاحظه کنید نکتهای که از آن سر در نیاوردم، اهمیتی بود که آقایان با ورود به «حساب احتمالات» برای قرعهکشی قائل بودند. این که سه جام بلورین بگذاریم جلویمان و همه چیز را با قرعهکشی جلو ببریم، خودش عاملی از نتایج غیر عقلانی بود. اگر صداوسیما میخواست با این قرعهکشیهای همه جانبه، بیطرفی خود را ثابت کند، از منطق ماهیت و کارکرد مناظره خارج شده بود. چه کسی گفته قرعهکشی موضوعات مورد بحث بهترین گزینه است؟ موضوع تقریبا شبیه آن است که یک خانم خانهدار نوزادی داشته باشد که در انتظار شیر مادر است، پسر هفت، هشت سالهای داشته باشد که در انتظار میانوعده عصرانه است و شوهری که تازه از سر کار آمده و معمولا در این ساعت یک استکان چای میخورد. حالا بگوییم برای اثبات بیطرفی قرعهکشی کند که اول به چه کسی خوراکی دهد. بدتر از آن قرعهکشی کند که اول کدام خوراکی را به کدامیک از این سه نفر بدهد. بعد قرعهکشی کند و سؤال مربوط به نیازهای ورزش کشور را که خوراک آقای هاشمیطباست، به آقای رئیسی دهد. حالا در شرایطی که ادامه زنجیره مناظره پرتاب شده به تریبونهای این سو و آن سوی کشور، مردمی که پای تلویزیون نشستهاند درباره چنین روندی در توزیع و دریافت پاسخ سؤالات مناظره چه واکنشی باید نشان دهند؟ میدانیم در دانش ارتباطات، پنج نوع گوش دادن شناخته شده است؛ «گوشدادن آگاهیبخش»، «گوشدادن انتقادی»، «گوشدادن همدلانه»، «گوشدادن الهامبخش» و «گوشدادن قدرشناسانه» برخی از آدمها مانند یک راننده – بدون آن که اسم این گوشدادنها را بدانند - حسب آن که در جاده چه میگذرد، دنده عوض میکنند و شیوه گوش دادن خود را تغییر میدهند. در حالی که به نظر میرسد این شیوه عجیب مناظره، نه تنها به بیننده در تنظیم شیوه گوش دادن مناسب کمک نمیکند، بلکه او را گیج و سردرگم نیز میکند، زیرا سؤالی خاص از آدمی خاص مطرح شده که منطبق نیست.
سوای نقد شما بر قرعهکشی، عامل دیگر در شکلگیری این وضعیت ارتباطی را در چه میدانید؟
ببینید، هر کنشی به یک بستر و هر بازی، به یک زمین مناسب نیاز دارد. نمیشود در اتاق پینگپنگ، فوتبال بازی کرد. همانطور که نمیشود گفتوگوی جدی در خصوص یک موضوع مهم را در تاکسی انجام داد. نباید از خاطرمان برود که ورود به یک بحث مهم و جدی درباره یک موضوع به خصوص (مثلا ایجاد ایکس میلیون شغل در کشور) نیازمند ساختاری است که معمولا از یک مقدمه آغاز میشود که خودش مستلزم صرف وقت است. سپس محتواهایی ارائه میشود که باید با یک نظم منطقی چیده شود که مخاطب تلویزیونی از آن محتوا به اصطلاح «مفهومی» صید کند منطبق با محتوا و در انتها به یک جمعبندی حساب شده شخصی دست یابد. حالا در شرایط این شیوه به اصطلاح مناظره، کاندیدای مورد نظر قرار است چطور همه اینها را در دو دقیقه خلاصه کند؟ اصلا این دو دقیقهها به چه درد او میخورد؟ بیننده نیز هنوز گوش دادن خود را تنظیم نکرده، دو دقیقه کوپنی کاندیدا تمام شده بدون این که موضوع برایش باز شده باشد. کل ماجرا شبیه آن است که بگوییم جامعه ما ظرفیت تماشای بازی فوتبال در زمین فوتبال را ندارد و لازم است ورزشکاران عزیز بروند روی میز پینگپنگ بایستند و فوتبال بازی کنند.
در یک جمعبندی نهایی چه پیشنهاداتی برای آخرین قسمت مناظرههای انتخاباتی این دوره دارید؟
یک ارتباط مؤثر رسانهای زمانی میتواند موفق باشد که بر اساس دادههای درست و با انگیزه و تدبیر درست شکل بگیرد و بر اساس علم و تجربه کار خود را آغاز کند و جلو براند؛ آن هم در بستری روشن و با در نظر گرفتن امکانات و تمهیدات لازم. شاید به این شیوه است که میتوان از مردم توقع داشت با مناظرههای انتخاباتی ارتباط درست برقرار کنند و از سوی دیگر از کاندیداها انتظار داشت که در این بستر رسانهای به بیان کارنامه و برنامههای خود بپردازند. شاید چهار سال دیگر.
انتهای پیام
نظرات