کارشناسانی آمدهاند تا نجاتش دهند، اما دیر آمدهاند و بیفایده. بهرهبرداری زودرس از چمن، همان خطای آشنای ماست — شتابزدگی برای نمایش موفقیت قبل از موعد. میخواستند بگویند یادگار دوباره زنده شده، چمنش آماده پذیرایی از آسیا است. اما این تلاش، بیشباهت به کشیدن پرده روی زخمی تازه نبود.
چمن، قربانی تعجیل شد. قربانی همان وسوسهای که همیشه در فوتبال ایرانی دیدهایم؛ نمایش موقت، نه عملکرد ماندگار.
تراکتور که در نخستین بازی آسیاییاش پا بر این زمین گذاشت، هنوز نفس چمن گرم بود. اما چند هفته بعد، سبزِ امید تبدیل شد به لکههای خاکستری انتقاد.
در بازدید اخیر، کارشناسان زبان به تلخی گشودند: برای نجات زمین باید مسابقات متوقف شود. جملهای ساده که در دلش انفجار معناست. چرا که دو بازی حساس — یکی مقابل پرسپولیس در جام حذفی، دیگری برابر الدحیل قطر در لیگ نخبگان آسیا — ممکن است از یادگار به بنیان دیزل کوچ کنند.
همان بنیان دیزلی که از ابتدا هم آمادهتر بود. زمینش نفس میکشید، چمنش گرچه سالخورده اما ریشه داشت. سؤال اینجاست: چرا پیش از نابودی یادگار، انتقال اجرا نشد؟ چرا اجازه دادند ریشهها آسیب ببینند تا بعد به فکر چاره باشند؟
و اینجا پای سیاست و مدیریت باز میشود. باز همان داستان تکراری؛ جایی که موفقیت شخصی با مصلحت جمعی گره میخورد.
میگویند ارتقای حکم یک مسئول، بعد از بازی تراکتور و الوحده امارات بیربط به همین پروژه یادگار نبوده. شرط حکم رسمی، آمادهسازی استادیومی بود که حالا خودش به بحران تبدیل شده است.
چمن، موجودی زنده است؛ نمیتوان با دستور و جلسه و وعده، آن را سرسبز کرد. باید به آن زمان داد، نه مصوبه. مردم و فوتبالیها، یادگار را میخواهند، و یادگار تنها با چمنش زنده میشود، نه با تابلوهای تبلیغاتی و نشستهای فرمایشی.
به گزارش ایسنا، تراکتور همیشه بیش از یک تیم بوده است. تکهای از غرور آذربایجان، امید ایستاده بر سکوها. حالا این امید به زمینِ نیمسوخته سپرده شده. شاید وقتش رسیده بپرسیم: در فوتبال ایران، چه چیز بیشتر از نتیجه بازی قربانی میشود؟ شاید حقیقت.
انتهای پیام