مرتضی نجفی قدسی در یاداشتی که به صورت اختصاصی در اختیار ایسنا، قرار داده در خصوص موضوع" نواندیشی دینی یا انحراف فکری" آورده است: "منافقین هم ادعای اسلام شناسی داشتند، اسلامی که معجونی از اندیشههای التقاطی بود، آنها با روایات ائمه اطهار (ع) که مبیّن قرآن بودند، کاری نداشتند، روش آنها این بود که میگفتند خودتان بنشینید روی آیات فکر کنید ببینید چه برداشتی میکنید و نام آن را هم میگذاشتند برداشتهایی از قرآن!
فلسفه تشکیل حوزههای علمیه برای چه بوده است؟ قرآن کریم میفرماید: فَلَوْلَا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ (سوره توبه، آیه ۱۲۲) یعنی چرا از هر جمعیتی گروهی کوچ نمیکنند تا در دین فقیه و آگاه شوند و سپس هنگامی که به سوی شهر و قوم خود بازگشتند، آنان را انذار دهند بلکه از مخالفت با دستورات خدا بپرهیزند.
پس کسی که میخواهد در مسائل دینی نظر بدهد باید اول فقیه در دین بشود و یا اقوال فقهاء را غور کند، اکنون شیوه علما در مباحث فقهیشان چیست؟ آنها ابتدا به قرآن و تفاسیر رجوع میکنند و سپس مجموعه روایات مرتبط را میبینند و پس از آن هم حتیالمقدور اقوال علماء و فقهای بزرگ و حال و ماضین را میبینند و از مجموعه آنها به جمعبندی میرسند و تازه آن هم باز چارچوب دارد، رأیشان نباید در تعارض با آیات قرآن باشد و با سیره پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) منطبق باشد و نظر اجماع علماء را هم در نظر بگیرد.
در دوران نوجوانی علاقمند مباحث عرفانی شده بودم، پدربزرگم که از مجتهدین نجف رفته بود، گفت کسی باید وارد مباحث عرفانی شود که اول مجتهد شده باشد یعنی موازین اصلی دین را بدست آورده باشد و با افکار منحرف، اساس اعتقادات دین او متزلزل نشود!
امروزه چقدر عرفانهای کاذب و غلط رایج شده است در حالی که هیچ مبانی صحیحی ندارند و عمدتاً از افکار انحرافی و برداشتهای شخصی ایجاد شده است.
تشیع ما مبانی علمی قوی و متقن دارد و هیچ تزلزلی در بین آنها راه ندارد فقط کافی است وقت برای مطالعه منابع اصلی بگذاریم.
روزی به پدربزرگم گفتم حاج آقا! شما چرا نمیآیید تلویزیون ببینید!؟ چون همیشه او را در حال مطالعه میدیدم و شبها شاید دو یا سه ساعت میخوابید، او از سئوال من به قدری تکان خورد که با دو دست روی پاهایش زد و گفت: عزیزم تا قال الصادق و قال الباقر مانده مگر وقت برای تلویزیون میماند!؟
او معتقد بود که یک روحانی باید حداقلی یک دوره تمام احادیث را بخواند و حداقل چند دوره تفسیر را هم ببیند تا فی المجموع فحوای سخنان ائمه اطهار (ع) در ذهن او باشد و بر آن میزان سخن بگوید. او برای هر منبری ساعتها مطالعه میکرد با اینکه مجتهد بود و از پنج مرجع عالی مقام نجف اشرف اجازات اجتهادی داشت.
روزی استاد قرائتی در جمعی از طلاب در دارالقرآن علامه طباطبایی از آنان پرسید: آقایون! کی یک دوره کامل تفسیر قرآن خونده، دستش رو بالا بگیره! برایم بسیار تعجبآور بود که از آن جمع چند صدنفره، ده بیست نفری دست بلند کردند! خوب این سطح از مطالعه حق قرآن و حوزه نیست!
مرحوم استاد پرورش که واقعاً اسلام شناس بود و در تفسیر قرآن ید طولایی داشت، روزی با همان لهجه شیرین اصفهانی اش به من گفت: آقای نجفی! من حداقل ۳۰ دوره تفسیر قرآن خوندم که یکیاش المیزان ۲۰ جلدی است و هر جای المیزان را هم نمیفهمیدم یا از علامه سئوال میکردم و یا مکاتبه داشتم. تازه این بخشی از سطح مطالعه او بود و در بسیاری از علوم اسلامی صاحبنظر بود. به استاد پرورش با این جامعیت علمی گفتم شما چرا معمّم نمیشوید!؟
او گفت این لباس خیلی مسئولیتآور است و برای اینکه مبادا حق این لباس را نتواند ادا کند از پوشیدن لباس روحانیت امتناع کرد، گرچه زندگی او پیوسته تبیین مبانی دینی برای جوانان و نوجوانان بود و بنده از بعضی مراجع معظم شنیدم که گفتند نطقهای آقای پرورش در مجلس خبرگان قانون اساسی بسیار عالمانه و قابل استفاده بود.
مسائل دینی و تبیین آنها ساده نیست، مطالعه فراوان میخواهد، لااقل در موضوعی که میخواهیم سخن بگوییم به قدر کفایت مطالعه کنیم و هی نگوییم به نظر من چنین و چنان!.
باز بگویم مرحوم استاد پرورش به بنده گفت برای هر جلسه سخنرانی یکصد ساعت مطالعه میکنم! لذا ایشان منبر و سخنرانی دهگی قبول نمیکرد و اگر جایی قولی برای سخنرانی میداد نهایتاً دو یا سه شب قرار میگذاشت!
آیتالله جوادی آملی معمولاً دعوتهای سخنرانی را نمیپذیرند چون اولویتشان کارهای مطالعاتی خودشان است امّا استثنائاً اگر جایی هم مثل دارالقرآن علامه طباطبایی میآمدند، هر گاه برای دعوت محضرشان مشرف میشدم، میفرمودند بنده روالم این نیست که حرف تکراری بزنم و برای هر جلسه شما که میآیم باید ساعتها مطالعه میکنم! شما ببینید شخصیتی مانند ایشان که دریایی از علم است باز میگوید اگر جایی قول سخنرانی بدهم باید ساعتها مطالعه کنم!
خلاصه رسالت سنگین است، اینها را نمیگویم که از انجام فعالیتهای تبلیغی صرف نظر کنیم چون وقت مطالعه نداریم، میخواهم عرض کنم که حتی المقدور برای غنای سخنوری و منبرها و وقتی که از مردم میگیریم، تلاش کنیم.
منبر جای مقدسی است و قدما این منبرها و پرچمهای عزاداری ابا عبدالله الحسین (ع) را میبوسیدند. مرحوم آیتالله حاج آقا رحیم ارباب که در علم و معرفت در زمان خود کم نظیر بود از بس برای منبر قداست قائل بود، هرگاه میخواست درس بدهد روی پله اول منبر مینشست و بالا هم نمیرفت، اینطور ادب میکردند!
عمده مطالبی که یکی از روحانیون اخیراً مطرح کرد و جامعه مذهبی و دینی ایران را به واکنش واداشت، هیچ پایه و اساس و استنادی نداشت.
زهی تأسف که بعضی در لباس روحانیت چه لطمههایی به اعتقادات مردم میزنند! خدا کند برنامهریزی و طراحی دشمن نباشد! امّا هر چه بود زنگ خطری بود که همه متدینین و مخصوصاً طلاب و حوزههای علمیه باید پیوسته به هوش باشند تا مبادا کسی به حریم اهل بیت (ع) تجاوز کند و مرزبانی از اعتقادات مردم بر عهده روحانیون و حوزههای علمیه است، البته در این ماجرا حمیت جامعه مذهبی ایران، تحمل اهانت به ساحت صدیقه کبری فاطمه زهرا (س) و ائمه هدی (ع) را نکرد و بلافاصله واکنشهای زیادی شد و نشان دادند که هوشیارانه در میدان هستند.
روز شنبه گذشته عموم اساتید در ابتدای درس حوزهشان به نقد این مطالب پرداختند و اعلام موضع کردند، شکر الله مساعیکم، البته باید فکری بشود که واژه «نواندیشی دینی» بستر افکار منحرفانه و تفسیر به رأیها نباشد.
امیرالمؤمنین علی (ع) در توصیف کسانی که تفسیر به رأی میکنند میفرماید: «قَدْ حَمَلَ الْکِتَابَ عَلَی آرَائِهِ وَ عَطَفَ الْحَقَّ عَلَی أَهْوَائِه» یعنی کتاب خدا قرآن کریم را بر اندیشههای خود آوردند و تفسیر کردند و کسی که قرآن را به رأی خویش تفسیر می کند، حق را به طبق خواسته های خودش قرار داده است.
نواندیشی دینی این نیست که هرچه به نظرمان رسید آن را مطرح و جنجال آفرینی کنیم، بلکه باید فکر و اندیشه خود را به غور در آیات و روایات و تحقیقات علمی بسپاریم تا سخنان با موازین ثقیل عرضه شود و عده ای را هم به انحراف نکشاند. «وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون»
انتهای پیام