موزه هنرهای معاصر تهران اخیرا در هشت نوبت موسیقی را به این بستر برده و مخاطبانی که برای تماشای آثار به موزه مراجعه میکنند، میتوانند یکشنبهها از اجرای موسیقی نیز بهرهمند شوند.
روز گذشته (یکشنبه، ۲۳ آذر) اجرای موسیقی موزه به دوئت ویولن و فلوت توسط حمید خدایی و فرزانه اسدی اختصاص داشت که آثاری از ژان فری ریل، کارل فیلیپ امانوئل باخ و فرانتس آنتون هوفمایستر را اجرا کردند.
در همین راستا، به موزه رفتیم و گفتوگویی با مدیر هنری این برنامههای موسیقی داشتیم.
در ادامه مشروح گفتوگوی ایسنا با میلاد آقایی را میخوانید.
ـ موزه هنرهای معاصر اخیراً چند وقتی است که برنامههای موسیقی متعددی را برگزار میکند. ایده برگزاری دوئت ویولن و فلوت در میان این برنامهها از کجا شکل گرفت؟
دوئت ویولن و فلوت یکی از آنسامبلهای مرسوم سازی در موسیقی کلاسیک است. البته ما در میان برنامههایی که داشتیم، از آنسامبلهای متعددی استفاده کردیم؛ دوئت یا کوارتت و حتی گروه چندنفره با آنسامبل بزرگ بادی هم داشتیم. به هر حال جای دوئت ویولن و فلوت تا پیش از این خالی بود و تاکنون تجربهاش را نداشتیم. در همین راستا دو نوازنده از ارکستر سمفونیک تهران دعوت کردیم که با یک رپرتوآر خوب آمدند و نتیجه اجرای خیلی خوبی شد.
ـ این اجراها به صورت رایگان برگزار میشوند. چه شد که تصمیم گرفتید برنامهها رایگان باشند و این موضوع چه اهمیتی برای برگزارکنندگان داشت؟
برنامه «موسیقی در موزه» یک برنامه مجزا از روال طبیعی موزه نیست؛ یعنی برنامهای است که در جریان همان روال نمایشگاهی موزه برگزار میشود. بنابراین تصمیم بر این شد که هزینه ورودی نداشته باشد و کسانی که برای دیدن نمایشگاه موزه میآیند، میتوانند یکشنبه به صورت آزاد از این برنامه هم بازدید کنند. این برنامه به صورت مداوم و تقریباً هر هفته برگزار شده است. اما اینکه بگوییم یک برنامه کاملاً مجزا بوده که برایش طراحی جداگانهای شده و خارج از روال طبیعی موزه است و بنابراین ورودی جداگانه میخواهد، چنین نبوده است.
ـ موزه هنرهای معاصر عمدتاً با فعالیتهایش در عرصه هنرهای تجسمی شناخته میشود. موسیقی در این میان چه نقشی پیدا میکند؟
اسم موزه، «موزه هنرهای معاصر» است؛ یعنی تمام هنرهای معاصر میتوانند در موزه بستری برای حضور داشته باشند. موسیقی معاصر و اصولاً موسیقی، که یکی از شاخههای مهم هنر معاصر است، همیشه جایش خالی بود. نه صرفاً در بحث موزه هنرهای معاصر، بلکه به طور کلی موسیقی میتواند در فضاهای مختلف بسیار کمککننده باشد. اما به طور خاص، موسیقی معاصر در یکی از بهترین جاهایی که میتواند ارائه شود، موزه هنرهای معاصر است؛ بهویژه برای مخاطبانی که به صورت تخصصی مخاطب موسیقی معاصر هستند و این برنامه توانست مخاطب خودش را پیدا کند. همانطور که از اسم موزه پیداست، این موزه برای تمام گونههای هنری است و همه میتوانند در موزه هنر معاصر حرفی برای گفتن داشته باشند.
ـ به نظر شما مخاطبان این نوع اجراها چه کسانی هستند؟ مخاطبان تخصصی موسیقی یا افراد عادی هم به صورت اتفاقی جذب این برنامهها میشوند؟
اصولاً مخاطبان موزه هنرهای معاصر مخاطبانی هستند که تا حدودی با فضای هنری آشناترند. میتوان گفت هنرمندان، جوانترها و قشر دانشگاهی حضور پررنگتری دارند. به طور خاص در رابطه با موسیقی، ما مخاطبان متخصص داریم، اما مخاطب غیرمتخصص هم غریبه با هنر، بهویژه هنر معاصر، نیست. یعنی آشنایی وجود دارد. از هر دو دسته، هم متخصصان موسیقی و هم غیرمتخصصها، از این برنامهها بازدید کردهاند.
ـ آیا میتوان اتفاق «موسیقی در موزه» را خودِ یک اثر هنری تلقی کرد؟
یک نگاهی وجود دارد که وقتی موسیقی اجرا میشود، از آغاز تا پایان، خودش یک اثر هنری است که قابل دیدن و شنیدن است. اما اتفاق «موسیقی در موزه» میتواند یک جریان هنری باشد، بیشتر از اینکه صرفاً یک اثر هنری واحد تلقی شود. جریانی که تداوم دارد و نه فقط در موزه هنرهای معاصر، بلکه میتواند در جاهای دیگر هم شکل بگیرد؛ جریانی که موسیقی را زنده نگه میدارد، بهویژه برای مخاطبان تخصصی بسیار مؤثر باشد.
ـ برگزاری چنین اجراهایی که بخش عمده آن موسیقی کلاسیک را در بر میگیرد، چقدر میتواند به آشتی مخاطب با این گونه موسیقایی کمک کند؟
مخاطب با موسیقی کلاسیک قهر نیست؛ شاید به واسطه اینکه کمتر ارائه شده، کمی با آن غریبهتر باشد، اما این به معنای بیمیلی نیست. ضمن اینکه در ردیف اجراهای موزه هم صرفاً موسیقی کلاسیک مورد توجه نبوده است. اما اگر به طور خاص درباره موسیقی کلاسیک صحبت کنیم، طبیعتاً شنیدن مکرر و قرار گرفتن در معرض یک جریان باعث میشود آشنایی بیشتری ایجاد شود و مخاطب با آن موسیقی ارتباط بیشتری برقرار کند. حتی ممکن است قطعهای اینجا نواخته شود که برای مخاطب جذاب باشد و او را ترغیب کند که به سراغ آن آهنگساز یا آن اثر برود و بیشتر گوش دهد و در نهایت به این جریان موسیقایی نزدیکتر شود.
ـ مخاطبانی که برای تماشای این اجراها به موزه میآیند، چه تجربهای کسب میکنند؟
موزه، بهویژه موزه هنرهای معاصر، از نظر معماری و آکوستیک، خودش یک اثر بدیع است. وقتی صدای موسیقی در این فضا بلند میشود، به خاطر ویژگیهای آکوستیکی، گرما و جذابیت خاصی پیدا میکند. حالا وقتی این تجربه با دیدن آثار موزه و نمایشگاههایی که در جریان است همراه میشود، یک تجربه خاص شکل میگیرد؛ تجربهای ویژه در دورهای که در آن زندگی میکنیم. این تجربه شاید در سالن کنسرت به دست نیاید؛ هم برای مخاطب و هم برای هنرمند. نوازنده وقتی در فضایی میایستد که مخاطب بسیار نزدیک به اوست، خودش هم تجربه متفاوت و فوقالعادهای را از سر میگذراند. بنابراین این گردهمایی در چنین موقعیت مکانی، با تمام ویژگیهایش، به نظر من میتواند یک تجربه بدیع در حافظه شنیداری هر مخاطبی باشد.
ـ اگر بخواهید این اجرا، بهخصوص همین اجرای اخیر را، در یک جمله توصیف کنید، چه میگویید؟
توصیف خاصی شاید به ذهنم نرسد، اما امیدوارم و آرزو میکنم که «موسیقی در موزه» به یک جریان هنری محکم و مداوم تبدیل شود؛ جریانی که استمرار داشته باشد و بتواند به جاهای دیگر هم سرایت کند.
انتهای پیام