«هنر آینهکاری در معماری ایرانی» در جریان بیستمین نشست کمیته بیندولتی پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس یونسکو، که در سال ٢٠٢۵ میلادی (١۴٠۴ خورشیدی) در دهلینو برگزار شد، بهعنوان بیستوهفتمین عنصر میراث فرهنگی ناملموس ایران در فهرست میراث ناملموس بشری به ثبت رسید. این پرونده ذیل کنوانسیون ۲۰۰۳ یونسکو و بهصورت یک پرونده ملی از سوی جمهوری اسلامی ایران برای ثبت جهانی پیشنهاد شده بود.
این ثبت از آن جهت قابل توجه است که برای نخستین بار یکی از عناصر مرتبط با معماری ایرانی، با عنوان رسمی «Art of Mirror Work in Persian Architecture»، در فهرست میراث فرهنگی ناملموس یونسکو درج شده و عبارت «Persian Architecture» بهصورت رسمی در اسناد این کنوانسیون مورد استفاده قرار گرفته است.
ایسنا، در همین زمینه و بهمنظور بررسی چرایی انتخاب آینهکاری برای ثبت جهانی، فرآیند تدوین و ارزیابی پرونده، معیارهای مد نظر یونسکو، چالشهای فنی و مستندسازی، و همچنین پیامدهای این ثبت برای آینده این هنر، با شهاب نیکمان، مدیر و تدوینگر پرونده «هنر آینهکاری در معماری ایرانی»، گفتوگو کرد.
چرا ایران پرونده آینهکاری را برای ثبت جهانی پیشنهاد کرده و شاخصههای این هنر برای ثبت جهانی و ضرورت ثبت جهانی آن چیست؟
این پرونده از دو دیدگاه مهم و قابل تحلیل است، یکی از نظر اهمیت آن برای ایران، و یکی از نظر کنوانسیون ۲۰۰۳. آنچه برای ایران مهم است این است که «هنر آینهکاری در معماری ایرانی» نخستین عنصر میراث ناملموس ایران در حوزه معماری ایرانی است که به ثبت جهانی میرسد. یکی از مهمترین وجوه اهمیت آن نیز دقیقاً در همین نکته نهفته است، به این معنا که با وجود گنجینه عظیم فرهنگی ایران در حوزه معماری ایرانی یا Persian Architecture، تاکنون هیچیک از آرایهها و عناصر معماری ایرانی به عنوان میراث ناملموس به ثبت جهانی نرسیده بود. در واقع با گذشت ۲۲ سال از اجرای کنوانسیون ۲۰۰۳، و پس از ثبت جهانی ۲۶ عنصر از سوی ایران، «هنر آینهکاری در معماری ایرانی» نخستین ثبت جهانی ایران در حوزه معماری ایرانی محسوب میشود.
هنر آینهکاری، به حق میتواند نمایندهای شایسته برای فرهنگ، اندیشه و خرد ایرانی باشد؛ چرا که ریشه در بنیانهای عمیق فرهنگ ایرانی دارد و بهطور مستقیم با مفهوم نور و روشنایی، و ارزش و احترام جایگاه نور در سنت فکری، فرهنگی و عرفان ایران پیوند خورده است. از این منظر، این هنر جلوهای شایسته و گویا از این فرهنگ به شمار میآید.
نکته مهم دیگر، بهرهگیری از دانش بسیار پیشرفته، دقیق و هوشمند هندسه در این هنر، بهویژه در طراحی و ساخت گرهها و نقوش است. در واقع بخشی از هندسه هوشمند ایرانی، در هنر آینهکاری به زیباترین و عینیترین شکل متجلی میشود. صرف اشاره به همین ویژگی، برای تبیین بسیاری از ابعاد ارزشی این هنر کفایت میکند و خود به تنهایی گویای اهمیت آن است.
از دیگر ارزشهای بنیادین این پرونده آن است که با عنوان «هنر آینهکاری (Art of Mirror Work) در معماری ایرانی (Persian Architecture)» ارائه شده و برای نخستین بار، عبارت «معماری ایرانی» یا Persian Architecture بهصورت رسمی در اسناد یونسکو ذیل کنوانسیون ۲۰۰۳، ثبت شده است. این موضوع، بهویژه از منظر هویتی و فرهنگی، افتخار بزرگی برای ایران به شمار میآید.
این اهمیت زمانی برجستهتر میشود که به گستره تاثیر معماری ایرانی توجه کنیم؛ گسترهای که به مرزهای سیاسی ایران امروز محدود نیست و حتی فراتر از جغرافیای ایرانزمین یا ایران فرهنگی امتداد مییابد. ما با یک حوزه فرهنگی وسیع مواجهیم که از شرق و جنوب اروپا و از مراکش در شمال شرقی آفریقا تا آسیای میانه و هند، آثار و نشانههای تأثیر معماری و آرایههای معماری ایرانی در آن قابل مشاهده است. این پهنه گسترده، خود گواهی روشن بر جایگاه و اهمیت این سبک معماری در تاریخ و فرهنگ جهانی است.
از این منظر میتوان گفت که در سالهای اخیر، راهبردیترین و استراتژیکترین اقدام ایران در حوزه ثبت جهانی ذیل کنوانسیون ۲۰۰۳، ثبت همین عنصر میراث ناملموس بوده است. در واقع، علاوهبر موضوع و محتوای برجسته پرونده، نگارش واژگان در عنوان این پرونده نیز در میان عنوانهای ثبت جهانی ایران تا کنون، از راهبردیترین و هویتسازترین عنوانهای ثبت است. به نظر من یکی از مهمترین جنبههای ثبت جهانی، عنوان عنصر یا همان عنوان پرونده است؛ موضوعی که متأسفانه در تعداد قابل توجهی از ۲۶ عنصر ثبت جهانی ایران به آن توجه نشده است. به نظر من بعضی از عنصرهای ثبت شده ما از نظر عنوان بسیار ضعیف یا گاهی اساساً اشتباهند. به نظر میرسد این مشکل به دلیل نبود بینش استراتژیک، و عدم دقت و دانش کافی در مسئولان وقت بوده است. در واقع از یک نظر، عنوان پرونده ثبت جهانی، مهمترین بخش هر پرونده است؛ چرا که عموم مردم و مخاطبان غیرمتخصص، بیش از آنکه به محتوای تفصیلی پرونده مراجعه کنند، با عنوان آن مواجه میشوند. از اینرو، عنوان باید در عین ایجاز، گویا، دقیق، در شأن فرهنگ سترگ ایران و همچنین قابل فهم و روشن برای جهانیان بهویژه در زبان انگلیسی و برای کسانی باشد که هیچ ذهنیتی از موضوع مورد نظر ندارند.
تاکنون تنها در دو پرونده میراث ناملموس ثبتشده جهانی، واژه «Persian» به صورت رسمی به کار رفته است؛ یکی در پرونده لنجسازی در خلیج فارس (Persian Gulf) و دیگری در همین پرونده «Persian Architecture». این در صورتی است که تعداد زیادی از عنصرهای ثبت جهانی توسط کشورهای همسایه ما با پیشوند «عربی» (Arabic) ثبت شده است. باید توجه داشته باشیم که بخشی از این موضوع ثبت جهانی، تنظیم و صدور اسناد حقوق بینالملل است و از این منظر تعیین موضوع درست، دقیق و راهبردی، برای آیندگان این مرز و بوم که به این اسناد استناد هویتی خواهند کرد، یک امر بسیار مهم است.
فرآیند تدوین پرونده ثبت جهانی آینهکاری ایران چگونه آغاز شد و چه مراحلی را پشت سر گذاشته است؟
این پرونده، یک پرونده تککشوری یا به اصطلاح فنی یک پرونده ملی بود که ایران با استفاده از سهمیه دوسالانه خود، در فروردینماه ۱۴۰۳ برای ارزیابی و ثبت جهانی به یونسکو تقدیم کرد.
بر اساس اولویتسنجی کارشناسی که پیشتر انجام داده بودم، این موضوع را به مدیر کل ثبت و معاون میراث فرهنگی پیشنهاد دادم و با مذاکراتی که داشتیم ایشان با موضوع موافقت کردند. تدوین و تهیه پرونده توسط من و همکارانم در «مؤسسه میراث مانا نقش» با کار فشرده و سنگین انجام شد. بخشی از فرآیند آمادهسازی پرونده مانند تهیه عکس و فیلم مستند پرونده نیز با همکاری نزدیک و ارتباط با جوامع ذیربط، میراثداران و تعدادی از استادان این هنر، انجام گرفت.
پس از تکمیل پرونده، به دلیل کمبود وقت تا مهلت مقرر، پرونده را شخصاً به پاریس بردم و در ایام نوروز ۱۴۰۳ به دبیرخانه کنوانسیون ۲۰۰۳ پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس یونسکو تحویل دادم. پس از آن پرونده وارد فرآیند رسمی ارزیابی شد. در ادامه، پس از بررسیهای کارشناسی هیأت ارزیابی کنوانسیون، پرونده در دستور کار بیستمین نشست کمیته بیندولتی پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس یونسکو قرار گرفت؛ نشستی که بهتازگی در دهلی نو، پایتخت هند، برگزار شد.
در نهایت، بنا بر نظر مثبت هیأت ارزیابی، با تصویب کمیته بیندولتی، این عنصر فرهنگی در فهرست جهانی میراث فرهنگی ناملموس بشری به ثبت رسید. شایان ذکر است که هیأت ارزیابی کنوانسیون، برای نخستین بار طی سالهای گذشته، به صورت مشخص از کیفیت تدوین پرونده تقدیر کرد و این موضوع به خصوص زمانی که در صحن اجلاس یونسکو، توسط نماینده هیأت ارزیابی قرائت شد برای همه ما باعث افتخار بود.
در این مسیر، از تدوین پرونده تا حضور آبرومندانه در نشست هند، پشتیبانی و توجه آقای دکتر ایزدی، مدیرکل ثبت، و آقای دکتر دارابی، معاون میراث فرهنگی وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، نقش مؤثری در پیشبرد کار ایفا کرد. حمایت و اعتماد این دو مقام مسئول، برای من بسیار ارزشمند و راهگشا بود و سهم قابلتوجهی در این موفقیت داشت. در مقابل متأسفم که باید اشاره کنم برخی از افراد هم هستند که بدون هیچ سهمی از زحمت و همکاری در این مسیر، صرفاً همراه لحظات پیروزی هستند و در زمان به بار نشستن تلاشها پیدا میشوند و به شیوهای عکس میگیرند و یا پیامهای تبریک و تقدیر منتشر میکنند که گویی پیش از ما و بیش از ما، برای این موفقیتها زحمت کشیدهاند. این مشکل دو وجه دارد، یکی بد و یکی خوب. بد اینکه این رفتار، از پلیدترین تضییع حقهاست و خوب اینکه خوشحالم افتخاری که با همکاری و همدلی همکارانم به دست آوردهایم آن قدر ارزنده است که حتی بدخواهان و مخالفان هم، حتی با توسل به دروغ، میخواهند در آن افتخار سهیم شوند.
چه معیار یا معیارهایی از یونسکو را برای ثبت پرونده آینهکاری مدنظر قرار گرفته است؟
بهطور کلی، یونسکو مجموعهای از معیارها را برای ارزیابی هر پرونده در نظر میگیرد و هر پرونده باید واجد چندین معیار مشخص باشد. این معیارها در متن پرونده تبیین میشوند و سپس توسط هیأت ارزیابی کنوانسیون مورد بررسی دقیق قرار میگیرند؛ فرآیندی که در اصل، مشابه سایر پروندههای میراث فرهنگی ناملموس است.
با این حال، پرونده هنر آینهکاری در معماری ایرانی، بهطور ویژه دارای یک نقطه قوت شاخص بود. در کنار مشارکت فعال و مؤثر جوامع ذیربط و میراثداران این هنر، یکی از برجستهترین ویژگیهای این پرونده، نحوه تدوین آن و تاکید آگاهانه بر ارتباط این عنصر میراث ناملموس با کنوانسیون ۱۹۷۲ و آثار ثبت شده در فهرست میراث جهانی بود. این ارتباط، بهعنوان یک رویکرد متمایز، در فرآیند ارزیابی مورد توجه قرار گرفت. در واقع این موضوع همان جنبه اهمیت این پرونده از دیدگاه کنوانسیون میراث ناملموس است که پیشتر اشاره کردم. اخیراً، کار روی پیوندهای کنوانسیون ۲۰۰۳ میراث ناملموس و کنوانسیون ۱۹۷۲ میراث جهانی بیش از پیش مورد توجه یونسکو قرار گرفته است.
در این چارچوب، به آثاری چون کاخ چهلستون و کاخ گلستان، که در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیدهاند، اشاره شد؛ آثاری که هنر آینهکاری بهعنوان یکی از عناصر هویتی و جداییناپذیر در آنها حضور دارد. به این ترتیب، این عنصر فرهنگی، پیوندی معنادار و ساختاری میان میراث ملموس و میراث ناملموس برقرار میکند.
بسیاری از بناهای تاریخی ایران، چه آنها که در فهرست میراث ملی ثبت شدهاند و چه آنهایی که در فهرست میراث جهانی قرار دارند، از هنر آینهکاری بهرهمند هستند. از این رو، زنده نگه داشتن این عنصر، نهتنها بهعنوان یک میراث ناملموس مستقل اهمیت دارد، بلکه نقشی کلیدی در حفاظت، مرمت و نگهداری بناهای تاریخی ایفا میکند. همین پیوند مؤثر میان حفاظت از میراث ملموس و پاسداری از میراث ناملموس، یک موضوع هوشمندانه در تدوین پرونده و همچنین از نکات کلیدی و شاخص آن در فرآیند ارزیابی یونسکو به شمار میآمد.
مهمترین مشکلات، چالشهای فنی و مستندسازی در جریان آمادهسازی و ثبت این پرونده چه بود؟
در وهله نخست، یکی از چالشهای اصلی، دستیابی به توافق اولیه با مدیران مربوطه و اقناع آنان نسبت به اهمیت و ضرورت این پرونده بود. هرچند در نهایت مدیران همراهی لازم را نشان دادند، اما این همراهی با اندکی تأخیر حاصل شد و همین موضوع، در مقطعی فرآیند کار را با چالشهایی مواجه ساخت. چالش اصلی، کمبود زمان برای تدوین و تحویل پرونده در بازه زمانی تعیینشده بود؛ مسئلهای که فشار مضاعفی را بر تیم تدوین تحمیل کرد و فرایند آمادهسازی را با دشواریهایی همراه ساخت. با این حال، به لطف خدا، این مرحله نیز با موفقیت پشت سر گذاشته شد و پرونده در مهلت مقرر به نتیجه رسید. در فرآیند تدوین پرونده، مشارکت جوامع میراثدار، یک رکن اصلی و ضروری است. در آن شرایط زمانی، این مهم، با رعایت استاندارهای لازم برای تدوین پرونده با دشواری انجام شد. یکی از راهکارهایی که برای انجام این بخش به کار گرفتیم، برگزاری یک کمپین اینترنتی برای آگاهیسازی و جلب حمایت میراثداران و فعالان در زمینه این عنصر بود که با استقبال بینظیری همراه بود و اتفاقاً در گزارش ارزیابی پرونده هم به آن اشاره مثبت شده است.
درباره پیشینه تاریخی و جایگاه آینهکاری و گستره جغرافیایی آن توضیح دهید؟
البته من در این زمینه متخصص نیستم اما بر اساس دیدگاه برخی پژوهشگران و متخصصان حوزه باستانشناسی، پیشینه این هنر به استفاده از شیشه و آبگینهها در بناهای تاریخی بازمیگردد، بهگونهای که شواهدی از بهکارگیری این عناصر در معماری دوران ساسانی نیز قابل مشاهده است. حتی از منظر واژهشناسی نیز، واژه «آینه» ریشه در «آبگینه» دارد.
هنر آینهکاری، به شکلی که امروزه آن را میشناسیم، در دوران صفوی به شکوفایی رسید و از همان دوره تاکنون، با سیر تحولی قابل توجهی، همواره در معماری ایرانی حضور فعال داشته و زنده مانده است. این هنر نهتنها در طول تاریخ دچار رکود نشده، بلکه با روندی پویا و رو به رشد، کارکرد و جایگاه خود را حفظ کرده است.
در دوران معاصر نیز هنر آینهکاری توانسته است به حوزههای جدیدی راه پیدا کند، بهویژه در معماری داخلی و طراحی داخلی مدرن، نمونههای قابلتوجهی از بهرهگیری خلاقانه از این هنر دیده میشود. افزون بر این، در تعامل با هنرهای سنتی و سایر شاخههای هنرهای تجسمی، آثار هنری بسیار ارزشمندی با استفاده از آینهکاری خلق شده که نشاندهنده ظرفیت بالای این هنر برای انطباق با نیازها و جریان هنری روزگار معاصر است.
از نظر گستره جغرافیایی، هنر آینهکاری در شهرهای متعددی در سراسر ایران رواج داشته و دارد. علاوهبر ایران، این هنر در خارج از مرزهای کشور نیز دارای گستره جغرافیایی قابل توجهی است. چنانکه پیشتر نیز اشاره شد، نمونههای فاخر و برجستهای از هنر آینهکاری ایرانی در کشور هند قابل مشاهده است. همچنین در کشور عراق، بهویژه در عتبات عالیات نمونههای بسیار شاخص و ارزشمندی از این هنر وجود دارد.
در داخل ایران نیز این هنر در شهرهای مختلف با عمق و گسترهای وسیع اجرا شده و سبکهای متنوعی از آینهکاری در مناطق گوناگون شکل گرفته است، بهگونهای که گاه تنها با مشاهده سبک اجرای آینهکاری میتوان به شهری که آن اثر احتمالاً در آن خلق شده است، پی برد. شهرهایی چون اصفهان، شیراز، مشهد، قم، تهران و قزوین از جمله مراکزی هستند که بهترین و برجستهترین استادان آینهکار در آنها فعالیت داشته و آثار ماندگاری از خود بر جای گذاشتهاند.
آینهکاری به صورت مستقل به نام ایران برای ثبت جهانی پیشنهاد شده، اما آیا امکان الحاق کشورهای دیگری در آینده به پرونده وجود دارد، آیا کشورهای دیگر مدعی این هنر هستند؟
در اینجا لازم است ابتدا به یک نکته مفهومی اشاره شود و آن اینکه اساساً بهتر است از بهکار بردن واژههایی مانند «ادعا» یا «مدعی» در حوزه میراث فرهنگی ناملموس پرهیز کنیم. هر عنصر میراث فرهنگی که در میان یک ملت یا یک جامعه رواج دارد، این امکان را دارد که در فهرست میراث بشری ثبت شود و ثبت یک عنصر به نام یک کشور، بههیچوجه مانع از ثبت همان عنصر توسط کشور دیگر چه بهصورت مستقل و چه به صورت مشترک نمیشود.
کنوانسیون ۲۰۰۳ یونسکو نیز همواره کشورها را تشویق میکند که در صورت وجود میراث مشترک، با مشارکت یکدیگر اقدام به شناسایی، ثبت و پاسداری از آن کنند و برنامههای مشترک پاسداری را در دستور کار قرار دهند.
اما در پاسخ مشخص به این پرسش که آیا کشوری میتواند به این پرونده الحاق شود یا خیر، باید گفت: بله، این امکان وجود دارد، مشروط بر آنکه کشور متقاضی بهصورت رسمی درخواست الحاق خود را به ایران اعلام کند و جوامع میراثدار ایران نیز با این الحاق موافقت کنند. این نکته از منظر حقوقی و رویهای در کنوانسیون ۲۰۰۳ کاملاً روشن و پذیرفته شده است.
با توجه به عنوانی که برای این پرونده انتخاب شده است، در صورتی که کشوری در آینده بخواهد به آن بپیوندد برای مثال کشور عراق، این امکان وجود دارد، مشروط به ارائه درخواست رسمی و اعلام رضایت ایران. همانگونه که پیشتر نیز اشاره شد، هنر آینهکاری در کشورهایی مانند عراق، بهویژه در عتبات عالیات، رواج گستردهای دارد و در بسیاری از موارد، استاد کارانی که این هنر را در آن کشور اجرا کردهاند، ایرانی بودهاند. در کشور هند نیز نمونههایی از این هنر مشاهده میشود و در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس نیز آینهکاری بهعنوان یک تزیین فاخر و هوشمند، امروزه کاربرد فراوان دارد.
ثبت جهانی آینهکاری با توجه به آنکه جامعه هنری آن کوچکتر شده است، چه کمکی به معرفی ریشههای تاریخی، تکنیکهای بومی و ارزشهای هنری آن خواهد کرد؟
البته لازم است در همین ابتدا به این نکته اشاره کنم که صورت این پرسش، بهطور دقیق با واقعیتهای امروز هنر آینهکاری منطبق نیست و شاید بهتر باشد اندکی در نحوه طرح آن تجدیدنظر شود.
برخلاف این تصور، در سالهای اخیر هنر آینهکاری نهتنها با افول مواجه نبوده، بلکه اتفاقاً با اقبال قابل توجهی روبهرو شده است. بهویژه در سالهای اخیر، نسل جوان علاقهمندی بیشتری به این هنر نشان داده است، بهخصوص در پیوند با شیوههای طراحی معاصر، معماری مدرن و طراحی داخلی امروز. این پیوند میان هنر سنتی و مدرن، باعث شده آینهکاری ظرفیتهای تازهای برای بازتعریف و حضور در فضاهای جدید پیدا کند.
ثبت جهانی این هنر، بیتردید نقش مهمی در ترویج، معرفی و تثبیت جایگاه آن ایفا خواهد کرد و به افزایش ارزش آن از جنبههای مختلف کمک میکند، از جمله از منظر شناخته شدن به عنوان یک هنر دارای پشتوانه تاریخی در سطح جهانی. این موضوع برای هنرجویان و فعالان این حوزه اهمیت ویژهای دارد؛ چرا که ثبت جهانی میتواند به آنها اعتبار، انگیزه و اعتمادبهنفس بیشتری برای ادامه مسیر حرفهایشان ببخشد.
از سوی دیگر، ثبت جهانی آینهکاری میتواند موجب شود این هنر بیش از پیش بهعنوان یک گزینه جدی برای انتخاب در میان رشتههای هنری مطرح شود و هنرجویان و هنرمندان این حوزه با امید و انگیزه بیشتری فعالیت خود را دنبال کنند. در مجموع، ثبت جهانی هم به ترویج بیشتر این هنر کمک میکند و هم زمینهساز پویایی بیشتر، انتقال دانش میان نسلها و تداوم حیات آن خواهد بود.
آینده آینهکاری را پس از رسیدن به جایگاه جهانی چگونه ارزیابی میکنید؟
برای پاسخ به این پرسش، لازم است ابتدا توضیحی درباره مفهوم «پاسداری» در چارچوب کنوانسیونی ارائه شود که ذیل آن عناصر میراث فرهنگی ناملموس در فهرست میراث ناملموس بشری، یا به اصطلاح ثبت جهانی، قرار میگیرند.
کنوانسیون ۲۰۰۳ یونسکو، کنوانسیون پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس یا غیرمادی است و در این چارچوب، مفهوم «پاسداری» یا Safeguarding به مجموعهای از اقدامات و فعالیتها اطلاق میشود که تداوم حیات یک عنصر میراث فرهنگی و انتقال آن به نسلهای آینده را تضمین میکند. همانگونه که این میراث از نسلهای پیشین به ما رسیده است، وظیفه ما نیز انجام اقدامات پاسدارانهای است که امکان انتقال آن به نسلهای آینده را فراهم آورد. این اقدامات پاسدارانه، طیف متنوعی را دربرمیگیرد، از جمله شناسایی، مستندسازی، ثبت در فهرستهای ملی و جهانی، آموزش، ترویج، و انتقال میاننسلی. در نهایت، هدف همه این اقدامات، تضمین آینده یک میراث فرهنگی و رساندن این امانت به نسلهای آینده است. از این منظر، ثبت جهانی خود یکی از اجزای این فرآیند پاسدارانه محسوب میشود و میتواند نقش مهمی در شناساندن و ترویج آن در سطح ملی و بینالمللی ایفا کند.
با این حال، باید توجه داشت که ثبت جهانی، در ذات خود، بیش از آنکه یک اقدام اجرایی باشد، واجد ماهیتی حقوقی و مرتبط با حقوق بینالملل است و به تنهایی جایگزین پاسداری عملی و میدانی از میراث نمیشود. چه پیش از ثبت و چه پس از آن، جوامع ذینفع و جوامع میراثدار همچنان متولیان اصلی و مسئولان واقعی پاسداری از میراث فرهنگی هستند و این مسئولیت تغییری نمیکند.
از نظر من، بهعنوان یک کارشناس در این حوزه، نقش دولتها در این میان باید به طور مشخص در قالب حمایت از برنامههای پاسدارانه جوامع تعریف شود، نه ورود مستقیم و مداخله در خود اقدامات پاسدارانه. میراث فرهنگی ناملموس، اساساً متعلق به جوامع و مردم است و این مردم هستند که بهعنوان صاحبان اصلی و رکن بنیادین انتقال میراث، نقش محوری را ایفا میکنند. بستر اصلی انتقال میراث نیز همانگونه که از عنوان «میراث بشری» پیداست، جامعه انسانی است. پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس، یک دارایی و مسئولیت اجتماعی است که در وهله نخست به جوامع میراثدار تعلق دارد.
دولتها میتوانند و به نظر میرسد که باید با طراحی و اجرای سیاستها و برنامههای حمایتی، زمینه را برای تداوم فعالیتهای پاسدارانه جوامع فراهم کنند، اما ورود به برنامههای راهبردی پاسداری و تصدیگری مستقیم در این حوزه، با ماهیت میراث ناملموس و همچنین با روح کنوانسیون ۲۰۰۳ همخوانی ندارد.
انتهای پیام