هدف پرس: بخش دوم گفت وگو با مهندس احمد دین محمدپور مدیرعامل اسبق شرکت بهره بردار معدن سنگ دهبید درباره شایعات و حواشی سال های اخیر در پی می آید:
** پروانه بهره برداری معادن دیگری هم به آن شرکت واگذار شده بود؟
بله دو معدن دیگر هم آن شرکت تعاونی گرفت. یک معدن سنگ مرمریت در اطراف آباده و یک معدن خاک نسوز در سنگرود. معدن سنگرود به دلیل آنکه ذخیره اش تمام شده بود و عیار خاک آن مناسب نبود از همان ابتدا ادامه فعالیت نداد و در همان سالها به دولت برگشت. معدن مرمریت قاسم ذغالی در اطراف آباده هم تا چند سال پیش در اختیار ما بود ولی آن هم واگذار شد. این معدن قاسم ذغالی یک معدن کوچک با درآمدی بسیار کم بود و هزینه های تولید را به زحمت جبران می کرد و مدتها هم تعطیل یا نیمه تعطیل بود.
** در دهه هشتاد پروانه بهره برداری معدن به نام چه شرکتی شد؟
یک شرکت سهامی جدید ثبت شد به نام گروه سنگ زاگرس که تمامی سهام آن متعلق به یک شرکت مادر دیگری بود که سهام آن شرکت مادر طبق ابتکار مرحوم آقای امامی کاشانی وقف بر موسسه توانبخشی شده بود و پروانه معادن از آن شرکت تعاونی که سهام آن متعلق به اشخاص حقیقی بود بنا به تقاضای خود ما به گروه سنگ زاگرس منتقل شد.
** معدن دهبید در زمانی که به شرکت تعاونی شما واگذار شد چه وضعیتی داشت؟
معدن دو قست داشت. یک قسمت به نام انگورک بود که پیش از آن ظاهرا قدری بهره برداری در دور ه ای که معادن در اختیار جهاد بودند از آن شده بود. یک پیمانکار گرفته بودند که که اگر اشتباه نکنم اسمشان آقای آشفته بود که مرحوم شده اند. خدا ایشان را بیامرزد. این قسمت از معدن دهبید را بعدا از پروانه جدا کردیم و خیلی سال قبل به یک تعاونی محلی واگذار کردیم. به همین شرکت تعاونی محلی مهرگستر واگذار کردیم که الان کل معدن را در اختیار دارد. قسمت دوم معدن که چاه مرغی نام دارد در واقع یک تپه بکر بود که روی آن چند انفجار صورت گرفته بود و اکتشاف شده بود و معلوم نبود در آینده چه سرنوشتی خواهد داشت. اگر شما به آن منطقه بروید می بینید که تپه های بسیاری مورد عملیات اکتشافی مشابه قرار گرفته و رها شده اند زیرا غالبا سنگ سالم مناسب برای فرآوری از آنها قابل استخراج نیست یا سرمایه گذاری توام با ریسک بیشتری احتیاج است. این معدن هم یک تپه بکر در یک بیابان برهوت بود و هیچ زیرساختی هم برای استخراج وجود نداشت و ما ناچار بودیم که راه برای آن بسازیم و برق و آب و مخابرات تامین کنیم و جا برای کارگران بسازیم و باطله برداری کنیم و همه اینها هزینه های زیادی داشتند در حالی که معلوم نبود آیا به نتیجه می رسد یا خیر لذا ریسک زیادی صورت گرفت. پیمانکار ما که شخصی به نام آقای دانشور بود مدتی روی آن محدوده کار کرد و به این نتیجه رسید که فایده ای ندارد و آن را رها کرد و ماشین آلات خود را هم جمع کرد ولی وقتی خبر به مرحوم آیه الله امامی کاشانی رسید ایشان از مشهد برای ما پیام دادند که بگویید پیمانکار به کار خود ادامه دهد و اگر سود کرد به او تا چند سال سهم می دهیم و اگر به ماده معدنی خوب نرسید و زیان کرد ما تمامی هزینه های او را پرداخت خواهیم کرد.
** واکنش شما به پیام ایشان چه بود ؟
خب ما خیلی تعجب کردیم. مرحوم آقای شفیعی به ایشان گفته بودند که هزینه های آن بسیار سنگین است و اگر به نتیجه نرسد از توان مالی ما خارج است ولی ایشان فرمودند اگر لازم باشد وام می گیرند و منزل شخصی شان را هم می فروشند و ضرر را جبران می کنند ولی برای ما عجیب بود که ایشان مطمئن بودند که به نتیجه می رسد.
** خب نتیجه چه شد؟
پیمانکار به آنجا برگشت و باز هم باطله برداری کرد و بالاخره بعد از چند ماه کار به سنگ سالم خوب رسید. ما هم تا چند سال به نظرم تا سال 80 به همان پیمانکار سهم سنگ دادیم. پیمانکار ما هم توانمند بود و زحمت زیادی کشید و موفق هم بود و خب سود خوبی هم کرد که جبران زحماتش بود. البته ما پیمانکاران دیگر هم داشتیم ولی تپه چاه مرغی را از سال 1380 خودمان بهره برداری کردیم و پیمانکار نداشتیم.
** تولید معدن از ابتدا با استقبال بازار مواجه شد؟
خیر. اصلا معدن دهبید را کسی نمی شناخت. اولین محموله را به جهت شباهت آن به یک سنگ دیگر که در استان یزد تولید می شد به نام مرمریت یزد می شناختند و تدریجا در بازار داخلی روی آن کار شد تا به کارخانجات شناسانده شود و زحمات بسیاری برای بازاریابی و شناساندن آن به بازار کشیده شد که حاصل چند سال کار بود.
** البته گفته می شود که معدن سنگ دهبید ، بهترین و بزگترین معدن سنگ ایران بود و از قبل انقلاب شهرت داشت که به شرکت شما واگذار شد؟
خب این یک دروغ محض است. این معدن هم مثل دهها معدن دیگر است که در کشور وجود دارد. اولا آن آقا که گفته است که این معدن قبل از انقلاب شهرت جهانی داشت یک مورد برای ما بیاورد که این ادعا را ثابت کند. این حرف کذب محض است و می تواند از بی اطلاعی هم باشد. همانطور که گفته شد در موقع شروع به کار در اوایل دهه هفتاد کسی نمی دانست چه خواهد شد و خیلی ریسک داشت. ثانیا ما در کشورمان معادن سنگ دیگری داریم که شهرت جهانی دارند و اهمیت و فروش آنها اگر از دهبید بیشتر نباشند کمتر هم نیستند مثل برخی از معادن تراورتن یا مرمریت یا سنگ چینی یا حتی مرمر ایران که مشهورند. این شهرت ها هم به کیفیت و طبیعت سنگ برمی گردد و هم به فنون بازاریابی و استخراج و مدیریت و سایر امور. به قول یکی از دوستان اگر این معدن بهترین معدن سنگ است و هر کسی از آن بهره برداری کند، سلطان سنگ و امپراطور سنگ ایران می شود آیا جا ندارد سوال کنید که پس چرا تعاونی محلی که الان چند سال است از این معدن بهره برداری می کند چرا سلطان سنگ و امپراطور سنگ نامیده نشده و نمی شود؟ چرا همانها که این قدر به رئیس فقید توانبخشی نسبتهای ناروا دادند، این نسبتها را به بهره بردار جدید یا به قول خودشان سلطان جدید نمی دهند و حتی ممکن است نام او را هم ندانند؟ بنابراین این حرف ها درست نیست و الان هم اگر به شرکت تعاونی مهرگستر گفته شود که بهترین معدن سنگ ایران را گرفته و امپراطور سنگ ایران است، ناروا است. این ادعاهای نادرست شاید در کوتاه مدت کسی را تحت تاثیر قرار دهد ولی در نهایت مردم از حقیقت مطلع می شوند.
** در آن زمان آیا کارخانجات سنگبری هم در آن منطقه وجود داشت؟
در آن زمان دو یا سه کارخانه فقط در آن منطقه بود که اگر اشتباه نکنم متعلق به یک آقایی به نام ساریخانی و یکی آقای واعظ پور بودند و یکی هم همان موقع یا قدری بعدتر متعلق به آقای نبوی زاده بود. البته آنها هم سنگهای مختلفی را فرآوری می کردند ولی ما این سنگ را به آنها هم معرفی کردیم و آنها هم کمک کردند و کم کم کارشان گرفت و منحصرا سنگ ما را تولید کردند و بعدا با بازاریابی های ما و شهرت یافتن تدریجی سنگ مان ، سنگبری های دیگری هم در آن منطقه تاسیس شدند تا اواسط دهه هشتاد که روند احداث کارخانجات جدید سرعت یافت و تدریجا به چند صد کارخانه رسید و حتی ظرفیتی بیش از تولید داخلی ما در آنجا ایجاد شد که باعث بروز مشکلاتی هم شد.
** تاثیر فعالیت معدن در منطقه چه بود؟
شروع به کار معدن از چند جهت موجب تغییراتی در منطقه شد. از یک طرف خود ما هزینه زیادی برای عمران منطقه کردیم. مرحوم آقای امامی کاشانی یک عقیده ای داشتند که باید به محل هم رسید و این گونه هزینه ها را هم که برای عمران منطقه صورت می گیرد جزو هزینه های تولید حساب کرد. ایشان در خصوص محل مصرف حقوق دولتی که طبق قانون تا ده درصد از ارزش ماده معدنی است و از معادن گرفته می شود عقیده داشتند که قانون معادن باید اصلاح شود و باید بخشی از حقوق دولتی در همان منطقه معدن مصرف شود و این پیشنهاد را هم برای اصلاح قانون داده بودند ولی قانون هنوز اینگونه بود که کل آن به خزانه دولت واریز شود لذا بنا بر عقیده خودشان این توصیه را به ما داشتند که به عمران منطقه کمک کنیم. ما از یک طرف یک بیمارستان در آنجا ساختیم و به وزارت بهداشت هدیه کردیم که اتفاقا در آن زمان آقای دکتر پزشکیان که وزیر بهداشت بودند برای افتتاحیه آن تشریف آوردند. یک مرکز توانبخشی ساختیم و هدیه کردیم. کمک های مالی زیادی به شهرداری و توسعه و عمران شهر انجام شد. به فعالیت های عام المنفعه و کمیته امداد برای خدمت رسانی به نیازمندان و امثال آنها کمک می شد. در سالهای آخر فعالیتمان اساسا درصد قابل توجهی از سودمان را از طریق یک موسسه خیریه که تاسیس کرده بودیم زیر نظر استانداری فارس در عمران منطقه صرف کردیم. علاوه بر اینها تاسیس بیش از دویست کارخانه توسط افراد محلی و سرمایه گذاران بعنوان صنعت پایین دستی معدن در آن منطقه یک تحول جدی به دنبال داشت. یادم هست فرماندار اسبق خرمبید یک بار در سخنرانی خود گفت که شهرستان ما تنها شهرستان استان فارس است که به برکت این معدن هیچ شخص بیکاری ندارد بلکه از شهرهای دیگر هم نیروی کار جذب می کند. عده ای از اهالی روستاها و شهرهای مجاور که وارد سنگبری و تجارت هم شدند امروز در تهران و شهرستانها و حتی شنیدم بعضی شان در چین دارای کارخانه و یا انبار و تاسیسات و سرمایه هستند و بعضا افراد ثروتمندی شده اند. می توانم بگویم که آن شهرهای دهبید یا خرمی که روزهای اول وارد آن شدم و بیشتر به یک روستا می ماندند در این سی سال خیلی متحول شدند.
** به لحاظ تکنولوژی استخراج معدنی شما چه وضعیتی در آن معدن داشتید؟
ما روی فناوری استخراجی خیلی کار کردیم و بخصوص در دهه هشتاد بعد از واگذاری معدن به توانبخشی و گروه سنگ زاگرس و بدست گرفتن عملیات استخراجی بطور مستقیم توسط شرکت ، با تشویق مدیران می توانم بگویم که یکی از پیشرفته ترین فناوریهای استخراج از معادن سنگ را فراهم کردیم. ما علاوه بر استفاده از نظرات خبرگان معدنکاری کشور مثل خود آقای مهندس بهرامن و مرحوم دکتر پرورش و آقای مهندس الماسی ، در اوایل دهه هشتاد به همت و راهنمایی مدیران ارشد مجموعه بخصوص آقایان دکتر وحید اشتیاق و مهندس نصرالله فلاح که برای ما مشاوران ایتالیایی گرفتند، اصلاحات اساسی در نحوه استخراج واقع شد مثلا استفاده از اره زنجیری و جرثقیل سنگین معدنی و کاهش ارتفاع پله ها و کاهش حجم باطله برداری و حفاری های اکتشافی و اقدامات دیگر از جمله این تغییرات بود که برخی برای اولین بار در کشور اجرا می شد و آن معدن را پیشرو در بین معادن سنگ ایران ساخته بود. اینها باعث شد که چند بار بعنوان تولید کننده معدنی مورد تقدیر و تشویق وزارتخانه و معدنکاران خبره کشور و حتی مشاوران ایتالیایی مان قرار بگیریم.
** از چه زمانی موفق به صادرات سنگ مذکور شدید؟
بعد از چند سال فعالیت و فروش سنگ در بازار داخلی ، صادرات اولین محموله های سنگ شاید در سالهای 77 یا 78 با مقادیر کم شروع شد. ابتدا از شرکتهای صادر کننده که تجربه ای در این زمینه داشتند کمک گرفتیم ولی بازاریابی توسط مجموعه خودمان با تاسیس یک شرکت به نام احجار با مدیریت آقای مهندس صابری که در امریکا تحصیل کرده بودند در اواخر دهه 70 ادامه یافت و بخصوص در اوایل دهه هشتاد در گروه سنگ زاگرس یک تیم تخصصی بازرگانی قوی برای آن ایجاد شد و دهها نمایشگاه بین المللی شرکت کردند و واقعا رنج طاقت فرسا بردند تا اینکه موفق شدند که بازار خوبی برای این سنگ ایجاد کنند و مزایده ها رونق بگیرد و قیمت صادراتی آن را بالا ببرند. موفقیتهای خوبی بدست آمد و موجب شد در دو سال متوالی به عنوان صادر کننده نمونه کشور مورد تقدیر ریاست جمهوری وقت قرار بگیریم. این موفقیتها واقعا مرهون لطف الهی و دعاهای مرحوم آقای امامی و دعاهای بچه های معلول و پدر و مادرهایشان و زحمات و تلاش بسیار و تدابیر بسیار سنجیده و مدیریت صحیح بود که در مجموعه جریان یافته بود.
** به چه کشورهایی صادر می کردید؟
به چین عمدتا صادر می شد که اغلب کوب و مقداری هم اسلب بود. مقادیر کمی هم به تایوان و هندوستان و شاید یکی دو کشور دیگر صادر شد. سنگهای تایل و اسلب کارخانجات فرآوری ما هم به عربستان و بحرین و کویت و امارات و روسیه و شاید مقادیری هم به روسیه سفید و اوکراین و شاید یکی دو کشور دیگر صادر شد. البته شرکت های چینی و غیر چینی که از ما خرید می کردند بعد از فرآوری، خودشان هم بخشی را به کشورهای دیگر که به هر دلیل دور از دسترس ما بودند مثل آمریکا صادر می کردند و بخشی از تولیدات را هم در بازار چین به فروش می رساندند.
** به ایتالیا هم صادر کردید؟
خیر. به ایتالیا صادر نشد. علاوه بر مشکل تحریمها یک دلیل دیگر آن بود که ایتالیا خودش معدن مشابهی به نام بوتوچینو دارد که محصولات آن را به خیلی از کشورها صادر می کند و در واقع رقیب ما هستند.
** روش فروش شما و قیمت گذاری سنگ صادراتی چگونه بود؟
ما سنگ های تولیدی با کیفیت صادراتی را در انبارهای مخصوص و مجهز که در منطقه آباده و سیرجان و بندرعباس مخصوص این کار داشتیم به صورت منظم کنار هم در خطوط متعدد می چیدیم و بصورت یک بسته شماره گذاری می کردیم و تیم بازرگانی ما مشتریان خارجی و عمدتا چینی خود را سالی سه چهار بار یا کمتر یا بیشتر برای بازدید دعوت می کرد و از آنها به خوبی پذیرایی می کردند. کارشناسان آنها پس از بازدید گزارش تهیه می کردند و شرکتهای خریدار در پاکتهای دربسته قیمت خود را برای هر خط یا بسته حاوی تعدادی سنگ معین پیشنهاد می دادند و ما مزایده برگزار می کردیم و در روز معین با حضور تمامی اعضای هیات مدیره و کارشناسان مالی و بازرگانی شرکت و گاهی بازرس شرکت یا نماینده او و حتی گاهی با حضور نمایندگان شرکت های خریدار یا یکی دو بار نماینده ای از سازمان صمت جلسه ای برای باز کردن پاکتهای پیشنهاد برگزار می شد و پیشنهاد دهندگان به بالاترین قیمت برای هر بسته، برنده می شدند و آن تعداد سنگ به او فروخته می شد و معمولا هر شرکت یک بسته برنده می شد و گاهی هم یک مشتری ممکن بود بیشتر از یک بسته را برنده شده و خریداری کند. اصولا بنا به اذعان خبرگان صنعت سنگ در ایران این شیوه فروش ، حرفه ای ترین و سالم ترین شیوه فروش بوده که در صنعت سنگ بکارگرفته شده و در ایران و حتی در بسیاری از کشورها کم نظیر بود و خاطر همه جمع بود که بازرگانی محصول صادراتی به سالم ترین و شفاف ترین نحوه انجام می شد. از این طریق بود که تدریجا در بالا بردن قیمت فروش و حذف واسطه ها قدم های خوبی برداشته شد و حتی یک تن هم از سنگ های صادراتی ما در تمام آن سالها خارج از مزایده فروش نرفت.
** با شروع شدن تحریم های بین المللی، شما در وصول وجوه ناشی از صادرات از طریق سیستم بانکی با مشکلی مواجه نشدید؟
بله، ما هم مثل بقیه صادرکنندگان به مشکل خوردیم و در هر مقطعی به یک نحو توانستیم مشکلمان را حل کنیم. مثلا در یک دوره توانستیم از طریق تاسیس یک شرکت در مالزی که صددرصد سهام آن متعلق به شرکت مادر که خودش متعلق به موسسه توانبخشی بود مشکلمان را حل کنیم. بعد از آن هم از روشهای دیگری مشکل را حل کردیم.
** یعنی شما در آن دوره سنگ های صادراتی را به شرکت تان در مالزی می فروختید؟
خیر ما حتی یک کیلو سنگ هم به آن شرکت با آن که به مجموعه ما تعلق داشت نفروختیم. آن شرکت صرفا در یک مدتی مامور وصول وجوه از شرکتهای چینی خریدار محصولات ما بود که عینا تمامی ارز دریافتی را به روشهایی از این طریق به گروه سنگ زاگرس برمی گرداند و ما هم کلیه تعهدات ارزی خود را از طریق بانک مرکزی عمل می کردیم و یک دلار هم از برگشت وجوه حاصل از صادرات باقی نماند که به کشور برنگشته باشد و این امر همه ساله مورد حسابرسی دقیق حسابرسان مستقل زیر نظر سازمان حسابرسی قرار گرفته است و تاییدیه بانک مرکزی هم دریافت شده است.
** مدتی قبل ادعا شده بود که شما محصولات صادراتی خود را به یک شرکت در مالزی که متعلق به اشخاصی از مدیران خودتان بوده است به یک پنجاهم قیمت صادر می کرده اید و آن شرکت مالزیایی به ایتالیا صادر می کرده است و صاحبان آن شرکت مالزیایی سالانه میلیاردها دلار از این طریق به جیب زده اند. موضوع چیست؟!
اینکه بتوان یک داستان تخیلی ساخت که تنها در چند جمله این تعداد دروغ داشته باشد، هنر خلاقیت سازندگان را نشان می دهد. ما هرگز هیچ سنگی به شرکت مالزیایی مان نفروخته ایم. ما هرگز هیچ سنگی خارج از تعیین قیمت در مزایده به هیچ شرکتی نفروخته ایم. یک پنجاهم قیمت که هیچ، یک درصد ارزان تر هم امکان وقوع نداشت. شرکت مالزیایی مان که با شرکت گروه زاگرس ما مراوده مالی داشت صددرصد متعلق به گروه خود ما بود و ماموریت آن هم صرفا انتقال وجوه ناشی از صادرات بود که تا چند سال از این طریق توانسته بودیم مشکل مان را حل کنیم و بعد روش دیگری را جایگزین کردیم. اگر به آن شرکت سنگ هم فروخته بودیم و شرکت مالزیایی سودی می کرد باز هم متعلق به ما بود ولی ما هیچ سنگی به آن نفروختیم و فقط از طریق مزایده همانطور که گفتم به مشتریان عمدتا چینی صادر می کردیم و هیچ واسطه ای وجود نداشت. از طرفی اساسا این اشخاص شاید با اعداد و ارقام آشنایی ندارند که چند میلیارد دلار یعنی چقدر و با ذکر این عدد و رقم ها یک جورهایی به شعور مردم توهین می کنند. وقتی حجم کل فروش صادراتی سنگ کشور در تمامی سی سال گذشته سالانه بین هفتاد میلیون تا صد و هشتاد میلیون دلار بوده است چگونه ممکن است میلیاردها دلار سود نصیب واسطه های ادعایی او در پنج سال فقط از یک معدن دهبید شده باشد. آمار رسمی میزان صادرات سنگهای ساختمانی کل کشور در چند سال اخیر که به نسبت گذشته افزایش یافته ، شامل همه سنگهای مرمر و مرمریت و گرانیت و غیره، از همه چند صد معدن ایران از دهبید و آتشکوه و حاجی آباد و ازنا و قروه و هرسین و آذرشهر و معادن کرمان و غیره ، هم خام و هم فرآوری شده همگی همگی روی هم سالانه در بهترین سال حدود 180 میلیون دلار بوده است و در سالهای قبل تر بین هفتاد میلیون دلار تا این رقم بوده است. خودتان در اینترنت جستجو کنید پیدا می کنید. آنوقت چطور می شود که فقط تخفیف های دروغین در قیمت فروش فقط سنگ یک معدن دهبید در سال را با میلیارد اندازه بگیرند. تازه فروش با سود فرق می کند و باید پوشش هزینه های تولید را بدهد. الان بروید از شرکت بهره بردار کنونی بپرسید که در سال چند دلار صادرات دارد. حاصل صادرات معدن دهبید در تمامی نزدیک به سی سال سابقه فعالیت ما به یاد ندارم که آیا کم و بیش به صد میلیون دلار رسیده است یا خیر که باید جوابگوی تمامی هزینه های تولید و حقوق دولتی و مالیات و کمک به منطقه و بیمه و بقیه هم بوده باشد و در آخر یک سودی بماند. ما هر چه در این مدت سود کرده ایم یا خرج هزینه های جاری و توسعه مراکز شده است یا برای سرمایه گذاری های بعدی اندوخته شد که منبعی برای هزینه های جاری و توسعه های آتی بشود.
کسانی که ادعاهای نادرستی در این زمینه کرده اند به نظر من اگر جبران نکنند مایه ننگ رسانه هستند که به اسم مبارزه با فساد ، آلت دست و مزدور مفسدان می شوند تا مردم را فریب دهند. بابت نشر اکاذیب شکایت هایی ترتیب داده ایم چرا که سلامت شرکت ما و همکاران شریف ما را هم که خیلی بابت حفظ آن زحمت کشیدیم زیر سوال برده اند و این شکایت در حال رسیدگی است.
** در همین رابطه شما و مدیران شرکت تان متهم به معدن خواری هم شده اید. چه نظری در این باره دارید؟
آیا سرمایه گذاری پر ریسک در معدن، استخراج قانونی از معدن، بکار گیری آخرین فناوری های استخراجی، بازاریابی صادراتی مواد معدنی را می توان معدنخواری نامید؟ مدیران ما و اعضای هیات امنای ما همیشه تاکید بر استفاده از مدرن ترین تکنولوژی ها در حد امکانات داشته اند. برای مثال همین آقای دکتر اشتیاق که ذکر خیرشان شد ، بعد از آنکه سال 80 به ما پیوستند به دلیل هوشی که داشتند و تسلط شان بر زبان انگلیسی، به همراه آقای مهندس فلاح مشاوران ایتالیایی را به همکاری با ما جلب کردند و ترتیبی دادند که ما تعدادی از مهندسان جوان را برای آموزش به یک دوره مهارت آموزی در ایتالیا فرستادیم که بسیار هم موثر بود و تا آنجا که می دانم هنوز هم بعضی از این مهندسان در خدمت بخش معدن کشور هستند. در همان دوره با تشویق ایشان ما روی دستگاه های مدرن معدن و حفاری، سرمایه گذاری خوبی کردیم. این کارها برای ارزشی است که باید برای مواد معدنی و منابع کشور قائل شد. اساسا معدنخواری یعنی چه؟ آیا منظور این است که از یک کلمه ای استفاده شود که بار منفی داشته باشد؟ آیا معدنکاری به معنای معدنخواری است؟ آیا معدنکاران معدنخوارند؟ معتقدم این حرف ها کذب و از روی بیسوادی و یا غرض ورزی است. فکر می کنم این حرف ها نوعی توهین به کل بخش معدن ایران هم هست. به نظرم هر کسی که به توسعه اقتصادی کشور علاقه داشته باشد اینطور حرف نمی زند و این حرفها را تکذیب می کند و حتی معدنکاران کشور را تشویق می کند کما اینکه در همه کشورها مورد تشویق هستند و فکر می کنم این جور دروغ گویی باعث دلسرد کردن کارآفرینان و متخصصان کشور می شود. ما متاسفانه در سال های اخیر از بعضی از کشورها حتی کشورهای منطقه مثل ترکیه در معدنکاری عقب افتادیم و به جای آنکه این بخش را تشویق کنیم که جلو برود هنوز آدمهای به ظاهر ایرانی داریم که اینطوری از معدنکاری تعبیر می کنند.
تاریخچه ای از معدن دهبید، درسهایی پر از عبرت که باید خواند / بخش اول
ادامه این گفت و گو در بخش سوم (پایانی) به زودی منتشر خواهد شد.
انتهای پیام