هدف پرس: بخش سوم و پایانی گفت وگو با مهندس احمد دین محمدپور مدیرعامل اسبق شرکت بهره بردار معدن سنگ دهبید درباره شایعات و حواشی سال های اخیر در پی می آید:
** عنوان شده بود که معدن دهبید در اواخر دهه 1390 با اصرار خود بهره بردار یعنی شرکت شما به دولت برگشت ولی دلیل آن توضیح داده نشد. موضوع چه بود؟
بله با اصرار شرکت ما، به دولت برگشت. مهندس بهرامن که عضو شورای معادن کشور بودند در همان دوران به خود من فرمودند که شورای عالی معادن متمایل است که شما معدن را نگهدارید و یا حداقل 20 تا 30 درصد از سهام آن را برای موسسه توانبخشی نگه دارید و من هم این پیام را منتقل کردم ولی مورد موافقت قرار نگرفت. دلایل برگشت معدن توضیح زیادی را اقتضا می کند. من تحلیل شخصی خودم را برای شما عرض می کنم. ببینید یکی از دلایل آن شاید به ناآرامی های محلی برگردد. با افزایش تعداد کارخانجات محلی که بعد از رونق معدن شکل گرفته بود ما مرتبا مواجه با ناآرامی های آنان در هر موضوعی بودیم. هر بار برای تعیین قیمت فروش داخلی مان که قیمت بسیار پایینی داشت به جای آنکه در فضای مذاکره تجاری به نتیجه برسیم با ناآرامی و حتی گاهی بستن جاده معدن و امثال آن مواجه می شدیم و یک موضوع تجاری سریعا تبدیل به یک موضوع امنیتی می شد و به جای جلسه تجاری برای تعیین قیمت فروش سنگ به سنگبری ها باید به جلسه شورای تامین می رفتیم و قیمت را در محیط امنیتی تعیین می کردیم و نظایر آن که کار کردن را واقعا سخت می کرد و حوادثی واقع می شد که ما مرتبا برای شکایت از این و آن باید به دادگاه می رفتیم.
از طرفی ما به جای آنکه از سوی دولت حمایت شویم متاسفانه شاهد بودیم که از سوی عده ای که سیاسی بودند این وعده به بعضی از مردم منطقه داده شده بود که حالا که معدن به جای خوبی رسیده است این حق مردم است که معدن برای آنان باشد. البته پیش از آن گروه سنگ زاگرس به دستور رئیس فقید هیات امناء ، نیمی از معدن را که قبلا عرض کردم به نام محدوده انگورک نامیده می شد جدا کرده و به یک شرکت تعاونی محلی واگذار کرده بود لکن این بار بقیه آن را هم می خواستند تا اینکه رئیس جمهور دولت دهم، احمدی نژاد در یک سفر به منطقه در صحبت های خود این حرفها را تایید کردند و حتی ظاهرا قریب به این مضمون گفته بودند که ما معدن های هر منطقه را به مردم همان منطقه واگذار خواهیم کرد. خب این حرف ایشان به نظرم تحریک آمیز بود و از نظر من بذری شد برای معیوب شدن چرخه کار اقتصادی معدن. این حرف در واقع نقض قانون معادن بود. این حرف پایان بخش هر نوع تمایل به سرمایه گذاری در بخش معدن بود و با واکنش تند اهالی بخش معدن هم مواجه شد. به دستور احمدی نژاد مصوبه ای را هم در کارگروه دولت گذراندند که پروانه معدن برخلاف قانون معادن، برای ما و ظاهرا برخی معادن دیگر تمدید نشود و حتی حاضر شدند معدن مدتها تعطیل شود. این تعطیلی منتهی به بیکاری مستقیم 800 کارگر و همینطور کارگران کارخانجات سنگبری شد. تعهدات تامین سنگ برای پروژه های ساختمانی که در حال ساخت در بازارهای صادراتی بودند و سنگ ما را در بخشی از ساختمان های بزرگ استفاده کرده بودند و برای تکمیل ساختمان منتظر بقیه سنگ بودند و شرکتهای خریدار ما که به این ساختمانها سنگ فروخته بودند نمی توانستند به تعهدشان برای تامین سنگ مورد نیاز باقیمانده پروژه عمل کنند چون ما سنگی برای فروش نداشتیم.
این مشکلات بسیار ایجاد کرد و لطمه بسیار سنگینی به اعتبار محصولات ایرانی در بازار صادراتی زد و بسیاری از شرکتها و پروژه های ساختمانی دیگر سنگ ایرانی نخریدند. شاید کسی تا این اندازه به رقبایی که از ترکیه در آن بازار فعالیت داشتند و آرزوی زمین زدن رقیب ایرانی شان را داشتند خدمت نکرده بود. ما همه این حرفها را زدیم اما گوش شنوایی در دولت وقت نیافتیم. این مصوبه اگر چه بعدا در دیوان عدالت اداری به دلیل مغایرت با قانون ابطال شد ولی آثار اجتماعی بسیاری داشت. حمله یا انتقادهای اخیر در دوران همین دولت هم بنظرم در همسویی با همین نیات واقع شد و خلاصه از چپ و راست دنبال دردسر درست کردن بودند و از نظر تحلیل شخصی من بیشتر با انگیزه های سیاسی صورت گرفت و شاید به مواضع آقای امامی با رئیس جمهور وقت برمی گشت. البته تصریح کنم که هیچگاه از آقای امامی دراین موارد چیزی نشنیدیم چون ایشان خیلی بردباری داشتند و ترجیح می دادند سکوت کنند. اما این تحلیل شخصی من و بعضی همکاران من بود. به نظر من شاید اگر این معدن متعلق به یک بخش خصوصی مانده بود و در دست کسی بود که سود آن را در جیب خود می گذاشت مثل خیلی از معادن دیگر حتی در همان منطقه کسی جرات این کارها را نمی کرد و سربه سر آن نمی گذاشت کما اینکه در همان منطقه هم معادن دیگری بودند و هستند که کسی متعرض آنها نشد. مثلا معدن سنگ شایان متعلق به مرحوم آقای شفیعی بود و اهمیت آن از دهبید کمتر نبود ولی کسی متعرض آن نشد و نباید هم می شد ولی تعلق معدن دهبید به یک موسسه عام المنفعه که در راس آن یک روحانی دارای سابقه ای روشن و عقاید و مواضع سیاسی مستقل خودش قرار داشت به رغم آنکه سود معدن تماما صرف اداره و توسعه فعالیت موسسه توانبخشی برای خدمت به کودکان این کشور می شد ولی این فرصت را می داد که با سمپاشی و شایعه سازی و امنیتی سازی کار خود را جلو ببرند.
در آن زمان خیلی از معدنکاران و کارآفرینان با ما همدردی می کردند و دلسوزان کشور حتی نگران امنیت معادن دیگر بودند. جلسات خصوصی و عمومی زیادی در حمایت ما تشکیل دادند و برخی از آنها منعکس هم شد مثلا یک جلسه انجمن سنگ که اوایل سال 92 تشکیل شده بود من هم صحبت کردم و بعضی سایتها آن موقع منعکس کردند که نمی دانم هنوز روی اینترنت هست یا خیر. دیگران هم خیلی صحبت کردند یا نوشتند. به هر حال شاید آقای امامی از همان موقع مترصد برگشت معدن به دولت در مقطع تمدید بعدی پروانه بودند ولی نهایتا بعد از چند سال ادامه بهره برداری با این وضع و با دلسردی و افت و خیزهایی که در کار بود مرحوم امامی نامه ای را به گروه سنگ زاگرس نوشتند و دستور دادند که پروانه معدن را به دولت برگردانیم و رونوشت نامه را به حجت الاسلام دژکام ، امام جمعه شیراز دادند که من برایشان بردم و ایشان هم در یک جلسه ای که ویدیوی آن موجود است و خود من هم در جلسه حضور داشتم ، همه مقامات استان را دعوت کردند و نامه آیه الله امامی کاشانی را قرائت کردند و همه مطلع شدند. تقدیرهای زیادی از سوی مقامات محلی از آقای امامی بعمل آمد و البته عده ای هم موافق این امر نبودند و می گفتند که منافع ملی اقتضا دارد که این معدن که موفق عمل کرده است در دست بهره بردار موفق قبلی باقی بماند و مدیریت بازار که به خوبی انجام شده بود آسیب نبیند ولی به هر حال تصمیم ریاست هیات امنای موسسه جدی بود و انجام شد و معدن به دولت واگذار شد و پولی هم از دولت گرفته نشد و دولت هم به شرکت تعاونی محلی واگذار کرد. البته ما برایشان آرزوی موفقیت داریم. به هر حال این معدن مثل یک فرزند برای ما بود که از تولد بزرگش کرده بودیم و آرزو داریم بهره بردار کنونی هم همیشه با مدیریت صحیح در تولید و بازاریابی موفق باشد.
** همچنین در واکنش به اینکه چرا در فضای مجازی هنوز این معدن را منتسب به توانبخشی می دانند و از به ارث رسیدن آن چیزهایی گفته اند؛ پاسخی دقیقی مطرح نشد؛ شما دلیل آن را می دانید؟
همه از واگذاری معدن دهبید به تعاونی محلی مطلع هستند؛ با هر عقیده و فکری که باشند، اشتباه بودن بعضی حرفها برایشان مثل روز روشن است. حقیقت آن چیزی است که اتفاق افتاده است چه همانی باشد که با گمان و سلیقه ما بخواند و چه نخواند ولی خیلی از ما یک نقطه ضعفی داریم که دوست داریم چیزهایی را که با عقیده ما جور است باور کنیم و چیزهایی که جور نیست رد کنیم. عده ای تلاش دارند که از این نقطه ضعف استفاده کنند. مثلا بیش از آنکه راجع به توسعه توانبخشی و ایجاد اشتغال و موفقیت در صادرات که همگی مایه افتخار برای کشورند صحبت کنند، وجود یک روحانی در این تشکیلات را برجسته کند یا موقوفه توانبخشی را که یک موقوفه در حوزه سلامت و توانبخشی است به عنوان یک موقوفه دینی و آن هم بزرگترین موقوفه دینی کشور معرفی کند که حساسیت آدمهایی را که با دین و موقوفه مشکل دارند در باور حرفهایش برانگیزد در حالی که هر عقیده ای که داشته باشید واقعیت یک چیز است و حقیقت عوض نمی شود و کسانی که می خواهند از بعضی ادعاهای نادرست سودی ببرند؛ نهایت رسوا خواهند شد.
** هدف انتقادات بیشتر متوجه آقای اشتیاق بوده است!
از نظر من دکتر اشتیاق در مقابل برخی از حمله کنندگان با انگیزه سوءاستفاده، محکم ایستادند. او از ابتدای دهه 1380 یعنی حدود ده سال بعد از من وارد همکاری با مجموعه توانبخشی و زیرمجموعه آن شد و ورودش هم اول به جهت کمک به یکی دو مسئله حقوقی موسسه توانبخشی و شرکتها شروع شد و بعد که آن یکی دو مسئله را خوب حل کرد مرحوم آقای امامی از ایشان خواستند که در تشکیلات باز هم بماند و کمک کند و از آن به بعد ایشان گاهی مشاوره می داد و گاهی نقش مدیریتی داشت که اغلب غیرموظف و گاهی هم بطور مقطعی موظف بود و گاهی هم فقط برای کمک به مجموعه هر وقت لازم داشتیم فقط اسمش بود و خیلی حضور مستقیم نداشت چون یک دانشگاهی و پژوهشگر حقوق بود و علاقه شان بیشتر به آن کارها بود و هنوز هم هست. در یک دوره هم او به دلیل ادامه تحصیلات فوق دکتری در خارج اصلا ایران نبود و وقتی هم برگشت سمتی در مجموعه نداشت و شاید گاهی مشاوره می داد تا اینکه در آخر سال 1402 با فوت مرحوم آقای امامی کاشانی بنا به آنچه ایشان از چند سال قبل اسم آقای اشتیاق را در وقفنامه بخ عنوان جانشین خودشان در هیات تولیت نصب کرده بودند عهده دار این سمت شد و ایشان هم به یک سال نرسید که یک کلاهبرداری کشف کرد.
** گروه سنگ زاگرس در حال حاضر چه فعالیتی دارد؟ شما هنوز با این شرکت همکاری دارید؟
من بازنشسته شدم و بعد از آن مدتی فقط به صورت غیر موظف با شرکت زاگرس به عنوان عضو هیات مدیره همکاری داشتم ولی مدتی است به دلیل مشکلاتی که برای سلامتی ام پیش آمده است به ندرت امکان حضور در جلسات را دارم هرچند آقایان به خاطر لطفی که به من دارند اسم من را در هیات مدیره حفظ کرده اند و امیدوارند که من به کار برگردم. پناه بر خدا. شاید با دعای خیر صالحان شفا یابم. در هر صورت راضی به تقدیر الهی هستم.
تاریخچه ای از معدن دهبید، درسهایی پر از عبرت که باید خواند / بخش اول
تاریخچهای از معدن دهبید، درسهایی پر از عبرت که باید خواند / بخش دوم
انتهای پیام