علياكبر افراسيابپور در همايش آموزههاي مولانا براي انسان معاصر: مولانا؛ شارع مدرنيته انديشههاي عرفاني مولانا و مدرنيته اصول اساسي مشتركي دارند
انديشههاي عرفاني مولانا و مدرنيته، اصول اساسي مشترك دارند. به گزارش خبرنگار بخش ادب ايسنا، دكتر علياكبر افراسيابپور كه در دومين روز از همايش آموزههاي مولانا براي انسان معاصر سخن ميگفت، با تاكيد بر مطلب بالا گفت: انسانهايي مانند مولانا در دوران سنتي، انديشههاي مدرن را داشتند و پيوند بين مولانا و مدرنيته از پيوند بين عرفان و مدرنيته سرچشمه ميگيرد. وي افزود: نخستين پيوند مولانا از اين اصل اساسي در عرفان و مدرنيته ناشي ميشود كه دين و تجربههاي معنوي اموري شخصي و فردي هستند و از انسان انتظار ميرود با هر دين و مذهبي كه دارد انساني عمل كند. ديگر عنصر مشترك بين مولانا و مدرنيته اين است كه در عرفان مولانا از انسان درخواست ميشود آن طور كه تشخيص ميدهد زندگي كند؛ نه بر انسان سنتها و تقليد. وي ديگر عامل نزديكي مولانا و مدرنيته را انسان گرايي و انسان محوري دانست و در عين حال تاكيد كرد: البته تفاوتهايي در اين زمينه وجود دارد كه نياز به توضيح مفصل دارد. افراسيابپور با اشاره به كثرت گرايي و پلوراليسم يادآور شد: مولانا و مدرنيته اختلاف آرا و عقايد را محترم ميشمارند. وي افزود: ديگر عامل مشترك نيز نوع نگاه به دين است كه دين را وسيله ميداند، نه هدف؛ و معتقد است دين براي خدمت به انسان است؛ نه انسان براي خدمت به دين و ديني را قابل پذيرش ميداند كه انسان در پاي آن قرباني نشود. افراسيابپور گفت: مولانا و مدرنيته هر دو ميخواهند واسطههاي بين انسان و خدا حذف شود و مهمترين ايراد كاتوليك و قرون وسطا كه منجر به رنسانس ميشود، واسطههاي بين خدا و انسان است كه اجازه ارتباط مستقيم با معنويت را به فرد نميدهد. وي در ادامه مخالفت با اهل ظاهر، اعتقاد به برابري انسانها و خواهان وحدت جهاني بودن را از ديگر وجوه مشترك مولانا و مدرنيته برشمرد و افزود: ديگر وجه اشتراك نيز جنبش سبز يا عشق عميق به حيوانات و گياهان و طبيعت است كه در عرفان سابقهاي كهن دارد. او سپس با اشاره به ايراداتي كه بعضي بر سنتي بودن مولانا گرفتهاند، گفت: مولانا با زبان عصر خودش سخن گفته تا عوام استفاده كنند يا براي بيان بعضي معاني خاص از حكايات و ماجراهايي از فرهنگ عاميانه استفاده كرده است. افراسيابپور سپس تصريح كرد: جامعهي امروز ايران دچار دو عقيده افراطي و تفريطي شده كه نوعي سنتگرايي و تجددگرايي است و عجيب است كه هر دو دسته روي مولانا همفكري دارند و از او شاهد نظر ميآورند. اما بايد بدانيم گذشته را نميتوان زنده كرد و اگر آن سنتها قابل ماندن بود ميماند و از طرفي هم نميتوان در موضعي انفعالي به دنبال غرب راه افتاد. وي ادامه داد: آنچه باعث ماندگاري مولانا شده، انديشههاي مافوق سنت و مدرنيتهي اوست. نويسنده كتاب “زيبايي پوستي در عرفان اسلامي” تصريح كرد: مولانا پيرو مكتب جمال و زيبايي پرستي بوده و زيبايي را مادر عشق ميدانسته و اين در آثارش قابل اثبات است. انتهاي پيام