عنوان بندي فيلم از آغاز تا امروز، همچنين تاريخچه آن در ايران و جهان موضوعي است كه بلاگر "گرافيك و رسانه " به تفصيل به آن پرداخته است.
به گزارش سرويس نگاهي به وبلاگهاي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين بلاگر در وبلاگ خود به نشاني http://resanehgraphic.blogfa.com ، نوشته است: سينما از آغاز پيدايش خود به عنوان هنري فراگير که امکانات و تواناييهاي ديگر هنرها را يک جا در خود گردآورده، مورد پذيرش و توجه روزافزون قرار گرفت. ادامه رشد غول آساي اين هنر به ناچار تقسيم کار پيچيده اي را پيش آورد.
در ادامه آمده است: اکنون رشد فن شناسي فيلم، همپاي تکامل شيوههاي بيان تصويري، تا بدان جا پيش رفته است که يافتن مهارت و تسلط بر يکايک اجزاي فني و مراحل اجرائي آن نياز به سالها آموزش و کارآموزي دارد. از آخرين بخشهايي که در سينما مشمول روند تقسيم کار شد؛ بخش طراحي عنوان بندي بود. ميانه دهه 1950 آغاز اوج گيري کاربرد گرافيک – به مفهوم نوين آن – در عنوان بنديهاي سينمايي بود. از آن زمان تاکنون روال بهرهگيري از گرافيک در طراحي عنوانبندي روز به روز شدت يافته است. به طوري که از اوايل دهه 1360 در اروپا و آمريکا شرکتهاي زيادي پديد آمدهاند که فعاليت آنها تنها در زمينه طراحي و ساخت عنوان بندي فيلم بوده است.
در ادامه آمده است :کاربرد گرافيک در عنوان بندي فيلم تاثيري دو سويه داشته است: از يک سو عنوان بندي فيلم با بهره گرفتن از طراح گرافيک که از بيان عنصرهاي گوناگون ساخت تصوير از قبيل نقطه، خط، سطح، رنگ و غيره آگاهي دارد به چنان بيان غني تصويري جهت القاي فضاي فيلم دست يافته که پيش از آن هرگز قادر به حصول آن نبود؛ و از سوي ديگرعنصر حرکت در فيلم، چشماندازهاي نويني را در برابر طراح گرافيک امروزي براي خلاقيت هنري قرار داده است. و نيز همپاي آن، به او آموخته است که ديگر صرف آموزشهاي سنتي در حيطه گرافيک ساکن اگرچه لازم است، به تنهايي کافي نيست و نياز به شناخت قلمرو نويني از هنر گرافيک يعني قلمرو گرافيک متحرک وجود دارد.
اين بلاگر به زمان پيدايش عکاسي يعني از حدود 160 سال پيش كه هنر گرافيک ابعادي تازه يافت اشاره كرده و نوشته است: با استفاده از دوربين عکاسي به عنوان ابزار خلاق ديداري، حوزه ديد انسان به تدريج گسترده تر شد. با گذشت زمان عکاسان و طراحان گرافيک آموختند که چگونه از فنون يکديگر بهره بگيرند و هنر و حرفه خود را پربارتر سازند. بعدها با رشد صنايع و توسعه کارخانهها و پيشرفت آموزش و پرورش، گرافيک تبديل به حرفهاي شد که امکانات خود را در خدمت تبليغات و بازاريابي، اطلاع رساني به همگان و بالاخره انتشارات و چاپ درآورد. بدين ترتيب در پي توليد و مصرف انبوه، ارتباط همگاني نيز وارد نخستين دوره خود شد.
در ادامه اين نوشته ميخوانيد: در همان زمان از تکامل عکاسي، سينماتوگرافي پديد آمد و در اثر آن مرز ميان کار فيلمسازان و طراحان گرافيک تا حدودي مبهم شد. جنبش کوبيسم و دادائيسم و فوتوريسم در فرانسه و ايتاليا باعث پديد آمدن انگيزههايي براي جستجوي ابعاد تازهاي در هنر گرافيک شد. هنرمندان و طراحاني چون اگلينگ (Eggeling)، فيشينگرز (Fischingers)، مارکس (Marks) و موهولي ناگي (Moholy Nagy) تجاربي در زمينه طراحي متحرک انجام دارند که عامل مهمي در پيدايش طراحي معاصر شد.
اين بلاگر ادامه داده است: امکانات ديداري که به وسيله فن شناسي تلويزيون، ويدئو، فيلم استريپ (Film strip)، اسلايد، نوار، پروژکتور اورهد، مواد ديداري ضبط شده، کامپيوتر، ليزر و روشهاي هولوگرافي (Holography) بوجود آمده، هر يک منجر به پيچيده تر شدن روزافزون طراحي گرافيک شده است. يکي از خطرهاي اساسي که طراحي گرافيک با آن روبروست اين واقعيت است که نگرش مردم پيوسته در حال تغيير است. رشد و گسترش هماهنگ سينما، تلويزيون و هنر سينتيک (kinetic art) نسلي را پرورش داده که درک تصويري آن بسيار زيرکانه تر از پدرانشان است. به عبارت ديگر بيان کلامي جاي خود را به بيان تصويري داده است.
در ادامه اين نوشته به تاريخچه عنوان بندي در جهان اشاره شده و آمده است: عنوان بندي فيلم تقريبا عمري همپاي خود سينما دارد و به مرور زمان به گونه هاي رساتر و تکامل يافته تر تحول يافته است. در دنياي سينماي صامت، عنوان بندي غالبا عبارت بود از قالب يا صحنه سياه سادهاي که نام و مشخصههاي اثر به سادگي تمام و بدون هيچگونه ويژگي بر آن نوشته ميشد و براي فيلمها با موضوعات مختلفي چون جنايي، عشقي، پليسي، وسترن و ... غالبا حروفي مشابه بکار گرفته ميشد. اين روند سالها ادامه داشت تا آنکه به تدريج عنوانبندي فيلم دستخوش دگرگوني و ابداعات سادهاي شد. گام نخست دقت در حروف نوشتهها و انتخاب حروفي متناسب با فضاي کلي فيلم بود. گام بعدي در دهه 1930 برداشته شد. در آن زمان علاوه بر دقت در انتخاب حروف نوشتهها، زمينهاي هم که حروف بر آن نوشته ميشد، مورد توجه قرار گرفت. سپس عنصر حرکت در عنوان بندي فيلم وارد شد که نمونه قديمي و تکراري آن استفاده از صفحات آلبوم يا کتاب بود.
در ادامه آمده است: دهه 1950 نقطه عطفي در تاريخ سينما و نيز طراحي عنوانبندي بود. همهگير شدن تلويزيون در اين دهه در اروپا و امريکا، سينما را با رقيبي جدي و خطرناک روبرو ساخت. سينما در مبارزه بر سر بقاء به ناچار متوسل به نوآوريهاي فني زيادي شد که مهمترين آنها تغيير اندازههاي پرده نمايش بود. پس از 50 سال صنعت فيلمسازي به اهميت هنر گرافيک و کمکدهي آن به اين صنعت پي برد که سرآغاز اين تحول را ميتوان در کارهاي سائول باس – فيلم مرد بازو طلايي – و عنوان بندي فيلم هاي کارمن جونز ديد.
اين بلاگر نوشته است: سائول باس شيوه جديد و جالبي را ارائه داد که ترکيبي از حرکتهاي زنده و طرحهاي تخيلي گرافيکي بود. شيوهاي که توده تماشاگران عادي و پيروان سبک قديم طراحي عنوان بندي را متوجه گرافيک در سينما كرد. وي نشان داد که چگونه فنون جديد از قبيل عکاسي، پرده دوبخشي (split screen) ، متحرکسازي و ... را ميتوان در اين رشته به هم آميخت و از پيوند آنها علاوه بر معرفي عناوين فيلم و دست اندرکاران، براي معرفي فضاي فيلم و ايجاد آمادگي ذهني در تماشاگر نيز استفاده کرد.
اين بلاگر در ادامه آورده است:در مورد عنوان بنديهاي تلويزيوني نيز با يک دهه تاخير اتفاق مشابهي روي داد. در دهه 1960 تلويزيون به همان راهي رفت که سينما ده سال پيش آغاز کرده بود. طراحي عنوان بنديهاي شروع برنامهها جالب تر شد و نوشتهها از حالت رسمي خارج گرديد. اين تغييرات ابتدا با کارهاي اريک سوکول (Erik sokol) در تلويزيون اتريش با آميختن شيهاي گرافيکي آغاز شد و دو تن از شاگردان با استعداد او به نامهاي هانس يورگن دونر (Hons-jurgen Donner) و رودي بوهم (Rodi Bohm) در عرصه خلق عنوان بنديهاي تلويزيوني در اندک مدتي به حد بهترين استانداردهاي اروپا دست يافتند. با ظهور بازيگران حرفهاي و عمده شدن عامل محبوبيت بازيگر در فروش فيلم، عنوانبندي نيز دچار تغييراتي شد. بازيگري که نامش قبل يا بالاي نام فيلم ميآمد بطور رسمي به عنوان بازيگري بزرگ معرفي شده بود. اهميت اين کار به تدريج تا آنجا رسيد که در قراردادهاي بين بازيگران و تهيه کنندگان فيلم، اصول و مقرراتي وضع شد که نوع و اندازه و تاخر و تقدم نام بازيگران را به دقت توضيح مي داد. از همين رو آن قسمت از عنوان بندي که به نامهاي افراد مي پرداخت به عنوانهاي اعتباري مشهور شد.
اين بلاگر در ادامه دربارهي تاريخچه عنوان بندي در ايران، آورده است:از آنجا که سينما در ايران هنري وارداتي است، طبعا همراه با آن کليه الگوهاي ساخت و پرداخت فيلم نيز وارد شده است. به خصوص چون آغاز آشنايي با اين هنر – صنعت جديد از طريق سينماي غرب انجام گرفت، الگوبرداري از شيوهها و فنون ساخت و پرداخت فيلم و از آن جمله عنوانبندي، همان مسيري را پيمود که پيش از آن در سينماي غرب اندک اندک پيموده شده بود.
در ادامه آمده است: در نخستين عنوان بنديهاي فيلم هاي ايراني، به نوشتن ساده اسامي دست اندرکاران فيلم بر روي تکهاي مقوا يا کاغذ سفيد اکتفا ميشد. سپس مانند فيلم هاي هاليوودي کم کم بازي با حروف نوشتهها آغاز گرديد و سپس عنصر حرکت وارد عنوان بنديهاي فيلمهاي ايراني شد.
در اين نوشته ميخوانيد: در سالهاي 31-1330، نخستين عنوان بنديهاي متحرک که عينا نسخه برداري از کارهاي هاليوودي بود، در ايران ساخته شد. در تمام آن سالها عنوانبندي فيلم صرفا معرفي نام و ساير عناوين دستاندرکاران و مشخصات فني فيلم بود و هيچ توجهي به محتواي فيلم نداشت؛ به همين دليل سازندگان فيلم کار عنوان بندي را به طراحان و کارشناسان اين رشته نمي سپردند.
بر اساس اين نوشته، «اين روند سالها ادامه يافت تا اينکه در سال 1336، فيلم "شب نشيني در جهنم" به کارگرداني "موشق سروري" براي نخستين بار در سينماي ايران در ساخت عنوان بندي خود از فضاي فيلم اصلي و عناصر تصويري بهره گرفت. هفت سال بعد در سال 1343، در عنوان بندي فيلم "شب قوزي" به کارگرداني "فرخ غفاري" بار ديگر شاهد گرايش به همين شيوه هستيم. عنوان بندي اين فيلم که کار "هاردي" است، با توجه به داستان آن، بر روي شکم رقصنده اي نقش ميبندد.»
در ادامه ميخوانيد: جدي گرفته شدن کار طراحي عنوان بندي در سينماي ايران و استفاده از طراح و هنرمند براي ساخت آن، در سال 1348 با فيلم "قيصر" ساخته "مسعود کيميايي" آغاز شد.در همان سال "فرشيد مثقالي" نيز با طراحي خط عنوان بندي فيلم "گاو" ساخته "داريوش مهرجويي" حضور طراحان گرافيک حرفهاي را در اين عرصه اعلام داشت. مرحوم "مرتضي مميز" نيز با طراحي عنوان بندي فيلمهاي "ستارخان" (1351) به کارگرداني علي حاتمي و "طبيعت بيجان" (1353) به کارگرداني سهراب شهيد ثالث، نقش بزرگي در اوج گيري کار طراحي عنوان بندي ايفا کرد. از آن پس سپردن طراحي عنوان بندي به افراد متخصص و صاحب ذوق، به صورت کاري رايج درآمد و کارگردانان زيادي در مورد آن حساسيت به خرج دادند.
در ادامه اين نوشته ميخوانيد: در دهه 60 نيز شاهد تلاش هايي در اين زمينه بوده ايم که از اين ميان مي توان از عنوان بندي هاي فيلمهاي باشو غريبهاي کوچک (1364) کار عبدالله علي مراد، کفشهاي ميرزا نوروز (1365) کار گروهي محمد فيجاني – ابراهيم حقيقي و احمد عرباني، رابطه (1366) کار اکبر عالمي، ترن (1367) کار تيکران تومانيان، ويزا (1367) ساخته بهرام ري پور نام برد.
در پايان آمده است: در ميان طراحان عنوانبندي در ايران بايد به اين نامها اشاره کرد: اسفنديار احمديه (که از متحرکسازان قديمي است)، عباس کيارستمي، فرشيد مثقالي، مرحوم مرتضي مميز، خاچيک، محمد فيجاني، ابراهيم حقيقي، اکبر عالمي، مسعود دشتبان، علي اصغر محتاج، نور الدين زرين کلک، علي اکبر صادقي، پرويز نادري، احمد عرباني، وجيه الله مقدم و عبدالله علي مراد. سابقه عنوان بندي در ايران، منحصر به سينما و فيلمهاي سينمايي نميشود. از دهه 50 به اين طرف شاهد تلاشهايي در اين زمينه در ارتباط با برنامه هاي تلويزيوني نيز بوده ايم که برنامه هاي کودک و نوجوان (فرشيد مثقالي)، سريال داستاني غارتگران و چنگک (محمد فيجاني) و مجموعه سربداران و سرچشمه (اکبر عالمي) از آن جملهاند.
انتهاي پيام