*آشنايي با يك فرمانده شهيد* سردار سرلشكر پاسدار شهيد حسن شفيعزاده،فرمانده توپخانه نيروي زميني سپاه
حسن شفيعزاده فرمانده توپخانه نيروي زميني سپاه، در تاريخ 66/2/8 در منطقه عملياتي كربلاي 10 در شمالغرب (منطقه عمومي ماووت) در حالي كه عازم خط مقدم جبهه بود، خودروي وي مورد اصابت تركش گلوله توپ دشمن قرا گرفت و به آرزوي ديرينه خود نايل شد و به ديدار معشوق شتافت. به گزارش سرويس«فرهنگ و حماسه» خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، در مرداد سال 1336 هجري شمسي در يك خانواده مذهبي در شهرستان تبريز متولد شد و تحت تربيت پدر و مادري مؤمن، متدين و مقلد امام پرورش يافت. از همان كودكي در مجالس ديني از جمله برنامه هاي سوگواري امام حسين(ع) حضور داشت و عشق خدمتگزاري به آستان شهيد پرور حضرت اباعبدالله(ع) در عمق وجودش ريشه دوانيد. سادگي، بي آلايشي و گذشت او در سنين كودكي زبانزد همه بود. حق را مي گفت ولو به ضررش تمام شود. در محله شاخص و محور همسالان خود بود. به مسجد كه مي رفت چون بزرگترها عمل مي نمود و از جمله كساني بود كه در پذيرايي عزاداران حسيني نقش فعالي داشت. فعاليت هاي سياسي – مذهبي در سن 12 سالگي از نعمت پدر محروم گرديد. چون فرزند ارشد خانواده بود با آن روحيات و مردانگي اش عملاً غمخوار مادر فداكار و دلسوز خود شد. با جديت تمام و احساس مسئوليت، بيشتر از گذشته هم درس مي خواند و هم به مادرش در اداره امور منزل كمك مي كرد و از مساعدت به خواهر و برادرانش نيز دريغ نداشت. ضمن اينكه به ورزش، خصوصاً وزنه برداري علاقمند بود، در دوران تحصيل، دانش آموزي باوقار، محجوب، مؤدب و كوشا بود و همواره سعي مي كرد تكاليف ديني خود را انجام دهد. پس از اخذ ديپلم به سربازي اعزام گرديد و همزمان با اوج گيري حركت توفنده انقلاب اسلامي در سايه رهنمودهاي حضرت امام خميني(ره) با روحانيون معظم در تبعيد، همچون شهيد آيت الله مدني و شهيد آيت الله دستغيب در تماس بود و در داخل پادگان، فعاليت هاي زيادي جهت راهنمايي نظاميان و خنثي كردن تبليغات حكومت نظامي انجام مي داد و در همان حال به پخش پيام ها و اعلاميه هاي رهبر عظيم الشأن انقلاب در داخل و خارج پادگان نيز مي پرداخت. نقل مي كنند: روزي كه مأمورين رژيم، به دستور فرمانده حكومت نظامي، در تبريز قصد هجوم به منزل شهيد آيت الله مدني(ره) جهت دستگيري ايشان داشتند، او به همراه دوستانش نقشه مقابله با مزدوران رژيم را در مراسم عزاداري عاشوراي حسيني طراحي كرده بود، كه قبل از هر گونه اقدام، ضد اطلاعات از موضوع با خبر شده و آنها را جهت ادامه خدمت سربازي به مرند تبعيد مي نمايد. ايشان پس از چندي به فرمان حضرت امام خميني(ره) مبني بر ترك پادگان ها، خدمت سربازي را رها كرد و به سيل خروشان مبارزان امت اسلامي پيوست. فعاليتهاي دوران انقلاب او با شور وصف ناپذيري در روزهاي سرنوشت ساز 21 و 22 بهمن ماه 1357 تلاش مي كرد و براي به ثمر رسيد ن انقلاب اسلامي از هيچ كوششي فروگذار نبود. هنگامي كه در اوج پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي درب پادگان ها بر روي مردم باز شد به همراه تعدادي از جوانان و دانشجويان حزباللهي تبريز براي جلوگيري از افتادن سلاح هاي بيتالمال به دست ضد انقلاب، بخشي از سلاح ها را جمع آوري و گروه مسلحي را جهت دستگيري ضد انقلاب و ساواكي ها تشكيل داد. ورود به سپاه و مقابله با ضد انقلاب شهيد شفيعزاده بعدها به دنبال تشكيل سپاه، به همراه ديگر برادران، اولين هستههاي مسلح سپاه را پيريزي كرد و در سمت مسئول عمليات سپاه تبريز در سركوبي خوانين و اشرار آذربايجان و حزب منحرف خلق مسلمان نقش فعال داشت. هنگامي كه به همراه شهيد باكري در سپاه اروميه انجام وظيفه ميكرد به عنوان مسئول عمليات براي ايجاد امنيت آن منطقه، در درگيريهاي متعدد براي سركوبي گروههاي فاسد تلاش شبانهروزي نمود و توانست در تشكيلات حزب منحله دموكرات نفوذ كرده و باعث متلاشي شدن آن و دستگيري و اعدام تعداد زيادي از كادرهاي آنان گردد. بهترين و پرثمرترين لحظات حضور در سپاه تبريز، روزهايي بود كه در بيت شهيد آيتالله مدني(ره) به عنوان مسئول تيم حفاظت ايشان انجام وظيفه مينمود. در جوار آن عالم عارف بود كه غنچه هاي خلوص، صداقت، ايثار و زهد شهيد شفيعزاده گل كرد و بعدها در جبهه هاي نبرد نور عليه ظلمت ميوه داد. شركت در دفاع مقدس با شروع جنگ تحميلي و محاصره آبادان، با يك دسته خمپاره انداز كه تحت مسئوليت شهيد باكري اداره ميشد، به جبهههاي جنوب شتافت.ايشان به همراه تعدادي ديگر از رزمندگان براي حضور در جبهه آبادان با تحمل مشقات چندين روزه – از طريق ماهشهر و به وسيله لنج از راه خورموسي– خود را به اين شهر رساند و در ايستگاه هفت مستقر گرديد. بعدها با فرمان حضرت امام خميني(ره) مبني بر شكستن حصر آبادان، نقش تاريخي خود را در شكستن محاصره آبادان و دفع متجاوزان و اشغالگران بعثي ايفا نمود. شفيعزاده پس از عمليات طريق القدس به عنوان رئيس ستاد تيپ كربلا – كه تازه تشكيل شده بود – انجام وظيفه كرد و در شكل گيري، انسجام و فرماندهي آن نقش اساسي داشت. در عمليات پيروزمندانه فتح المبين معاون تيپ المهدي (عج) بود و خاطره رشادت ها و جانفشاني هاي او در اذهان مسئولين جنگ و همرزمانش هرگز از ياد نمي رود. راهاندازي فرماندهي توپخانه سپاه پس از اين عمليات، با انديشه بلندي كه داشت و تجربياتي كه كسب كرده بود، متوجه گرديد كه با گسترش سازمان رزمي مردمي، براي انجام عمليات بزرگ، نياز به تشكيلات پشتيباني آتشي به نام توپخانه مي باشد. با همفكري تني چند از فرماندهان، ضمن پي ريزي و سازماندهي اولين آتشبارهاي توپخانه، مسئوليت هماهنگي پشتيباني آتش در قرارگاه فتح در عمليات بيتالمقدس را به عهده گرفت و به خوبي از عهده اين وظيفه بزرگ برآمد. او با برخورداري از قدرت ابتكار، خلاقيت و آينده نگري، هميشه طرح هاي دراز مدت – كه مبتني بر واقع بيني در كارها و برنامه ها بود – ارائه ميداد، ضمن آنكه بر مسأله آموزش نيروهاي نيز تأكيد فراوان داشت. بعدها با تلاش بيوقفه و شبانهروزي خود قبضههاي غنيمتي را در قالب توپخانه هاي لشكري و گردان هاي مستقل توپخانه به سرعت سازماندهي كرد و در عمليات رمضان، اكثريت قريب به اتفاق توپ ها را عليه دشمن بعثي بكار برد و در ادامه، با به دست آوردن توپهاي غنيمتي بيشتر، گروههاي توپخانه را به استعداد چندين گردان شكل داد. اين گروهها بازوهايي قوي براي فرماندهي قواي رزمي و پشتيباني محكم براي رزمندگان بودند. در نبردهاي خيبر،والفجر 8، كربلاي 1، كربلاي 4 و كربلاي 5 كه سپاه پاسداران به لحاظ عملياتي مسئوليت مستقلي داشت، پشتيباني آتش كل منطقه عمليات، با رهبري و هدايت ايشان انجام گرفت. اوج هنرنمايي و شكوفايي خلاقيت ايشان در عمليات والفجر 8 تجلي يافت. آتش پرحجم و متمركزي كه با برتري كامل، عليه دشمن اجرا نمود، به اعتراف فرماندهان اسير عراقي، در طول جنگ كسي به خود نديده بود؛ زيرا قسمت اعظم يگان هاي دشمن، قبل از رسيدن به خط مقدم و درگيري با رزمندگان اسلام، منهدم ميشد. سردار رحيم صفوي فرمانده كل سپاه در پيامي نقش او را در جنگ چنين توصيف كردند: «سيماي او تجلي اراده و مقاومت و تلاش و پيكارش همواره الهام بخش رزمندگان بود. عزيزي كه ثمره سختكوشيهاي او در جبههها هميشه مشهود بود. با تقويت آتش سنگين پيكارگران جبهه نور، كه صف دشمنان را از هم مي گسست، رؤياي خام قادسيه را به كابوسي و حشتناك بدل مي ساخت، اوج قدرت آتش توپخانه را جهانيان در نبردهاي والفجر 8، كربلاي 5 و كربلاي 8 به چشم ديدند و زبان به اعتراف آن گشودند، آنجا كه شهيد عزيز ما و همرزمانش با آتش سهمگين، لشكريان دشمن را مضمحل و ضايعات جبران ناپذيري بر خصم زبون وارد نمودند.» شفيع زاده ضمن شركت در كليه صحنههاي عملياتي، مسئوليت فرماندهي توپخانه و طرح ريزي و هدايت آتش پشتيباني را در قرارگاه هاي مختلف به عهده داشت و آخرين مسئوليت ايشان فرماندهي توپخانه نيروي زميني سپاه و قرارگاه خاتم الانبياء (ص) بود. ويژگي هاي اخلاقي شفيعزاده فردي صبور، متواضع، گشاده رو و بشاش بود. در تمام امور، ايثار و گذشت بسياري از خود نشان ميداد و در هر كاري كه پيش مي آمد ابتدا خود پيشدقم ميگرديد. به هنگام عمليات و در زماني كه آتش دشمن در خط مقدم شدت پيدا ميكرد، در خط اول حضور مي يافت و آخرين وضعيت منطقه را براي برنامه ريزي صحيح و هدايت دقيق آتش، بررسي ميكرد. در تصميم گيري ها از نظرات ديگران سود ميبرد و در برخوردها و قضاوت عدالت را رعايت مي كرد. در روابط اجتماعي، با ديگران رفتاري پخته و پسنديده داشت و در هر محيطي كه حضور پيدا مي كرد همگان را تحت تأثير قرار مي داد. شفيعزاده در انجام واجبات و ترك محرمات كوشا بود. به مستحبات اهميت مي داد. اهل نماز شب بود. كم سخن مي گفت و با كردارش ديگران را به عمل صالح دعوت مي كرد. از تشريفات و تجملات به شدت دوري مي جست و سادگي و بي آلايشي را مشي خود قرار داده بود. در ايام پيروزي انقلاب اسلامي شب و روز نمي شناخت و بعد از آن، در طول جنگ تحميلي، مخلصانه انجام وظيفه مي نمود و هرگز راحت در بستر نخفت. برادر ايشان نقل مي كند: دوبار او را در جبهه ديدم. بار اول زماني بود كه براي ديدنش به پادگان شهيد حبيب اللهي اهواز رفتم و سراغ او را گرفتم. دوستانش خنديدند و گفتند اگر او را پيدا كردي سلام ما را هم به او برسان. مرتبه دوم در قرارگاه كربلا بدون هيچگونه تكلفي در كنار ساير نيروها در آن گرماي سوزان جنوب در سنگر خفته بود، در حالي كه روزنامه رويش انداخته بود. مي گفتند شب نخوابيده و خيلي خسته است. او مدام در حال سركشي از يگانها و هماهنگي آتش پشتيباني رزمندگان اسلام در جبهههاي جنگ بود و معتقد بود هرچه قبل از عمليات تلاش نمايد به اذن الهي تضميني براي موفقيت لشكريان جبهه حق خواهد بود. نحوه شهادت شهيد شفيع زاده در تاريخ 66/2/8 در منطقه عملياتي كربلاي 10 در شمالغرب (منطقه عمومي ماووت) در حالي كه عازم خط مقدم جبهه بود، خودروي وي مورد اصابت تركش گلوله توپ دشمن قرا گرفت و به آرزوي ديرينه خود نايل شد و به ديدار معشوق شتافت. او همان طوري كه در عرصه نبرد با دشمن متجاوز مراتب بالايي از توان و تخصص، مديريت و پشتكار را ارائه داد، در ميدان نبرد با نفس اماره نيز موفق و سربلند بود. ايثار و از خودگذشتگي، بخصوص اخلاق او كم نظير بود و نهايت دقت و مراقبت را به عمل مي آورد كه اعمال و فعاليتش تماماً خالص و قربة الي الله باشد. او با اقتدا به مولايش امام حسين(ع) شهادت را فوز عظيم مي دانست و همواره مشتاق آن بود. گوشهاي از وصيتنامه شهيد: خدايا من به جبهه نبرد حق عليه باطل آمدهام تا جان خود را بفروشم. اميدوارم خريدار جهان من تو باشي، نه كس دگر. ...دلم ميخواهد كه در آخرين لحظه هاي زندگيم، بدنم و جسمم آغشته به خون در راه تو باشد، نه راه ديگر. ...سلام بر امت شهيدپرور و نمونه كه با حضور هميشگي خود در همه صحنه هاي حق عليه باطل، اسلام و امام را ياري كرده و قدرت نفس كشيدن و خواب راحت را از دشمن سلب كرده است. انتهاي پيام