آزادگان سرافراز در دوران اسارت و در برخورد با وقايع مختلف،اصطلاحاتي به كار ميبردند كه نشاندهنده وضعيت اردوگاهها بود. سرويس فرهنگ و حماسه خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) به نمونههايي از اين اصطلاحات اشاره ميكند.
سي ياسي
به معني کلمه «سياسي» که در نوشتهها بکار ميرفت.
سيفون (گراز، قلي)
لقبي بودکه به صدام حسين کافر اختصاص داشت و در صحبتهاي محاورهاي که ميان اسرا ردّ و بدل ميگشت، به منظور متوجه نشدن خائنان و عراقيها، از لفظ «سيفون» استفاده ميشد. شنيده شد که در عمليات کربلاي 5، به خاطر حسّاسيت نبرد، صدام دستور داده بود سربازان دو کمربند ببندند و به همين جهت بين بچّهها شايع شده بود که سيفون گفته دو تا کمربند ببنديد.
سيگار چاي
بعضي از اسرا که وابستگي شديدي به سيگار داشتند در مواقعي که سيگار در دسترس نبود از چاي خشک سيگار درست ميکردند و به آن «سيگار چاي» ميگفتند.
سيم بان
عراقيها به منظور تضعيف روحيه معنوي اسرا از بلندگوهاي اردوگاه نوارهاي مبتذل پخش ميکردند و صداي گوشخراش آن نيز بسيار اعصاب خردکن بود. يکي از اسرا به منظور ساکت کردن بلندگوها با سوزني، دو تکّه سيم بلندگو را به هم اتصال ميداد و در نتيجه صداي بلندگو قطع ميشد و به هنگام ورود نگهبانان، سوزن را برميداشت و عراقيها هم متوجه اين نکته نميشدند. به همين جهت بچّهها به او «سيمبان» ميگفتند.
سيم خاردار
لفظ و رمز اعلام خطر.
سيّاره الرزّاق
اين لغت عربي به ماشين ايفايي اطلاق ميشد که آذوق? روزان? اسرا را ميآورد.
سيّد الرئيس يا سرهنگ ستاد
يکي از اعضاي شوراي اردوگاه تکريت 11 برادري به نام سيّد عباس شيراني بود که بعد از پايان جلسه، مأمور انتقال تصميات شورا به اسرا و مسئولان امور اجرايي اردوگاه بود و بچّهها به او «سيّد الرئيس» يا «سرهنگ ستاد» ميگفتند.
سيّد صمّون (نان آقا)
رجوع شود به «نان آقا»
سيّد لوله
يکي از سربازان عراقي که لوله کش اردوگاه بود، چون در هنگام عصبانيت با لوله اقدام به ضرب و شتم اسرا ميکرد، بچّهها اسمش را «سيّد لوله» گذاشته بودند.
سيّدي اسب
اين لقب يکي از سربازان عراقي بود که از لحاظ اخلاق و روحيات شباهات زيادي به اسب داشت، لذا اسرا به او لقب «سيّدي اسب» داده بودند، چون ميبايست به سربازان «سيّدي» گفت.
شجرهنامه
عراقيها براي شناسايي افراد به نام و نامخانوادگي اکتفا نميکردند و ميبايست نام پدر و پدر بزرگ نيز روي کارتهايي که به سينه اسير الصاق ميشد، نوشته شود و اسرا اين کارتها را به کنايه «شجرهنامه» ميگفتند.
انتهاي پيام