آيدا شاملو با تأكيد بر راهاندازي موزهاي به نام احمد شاملو گفت: فرقي نميكند چه كسي موزهي شاملو را راهاندازي كند؛ مهم اين است كه يادگارهاي او حفظ شود.
همسر احمد شاملو در گفتوگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، دربارهي به حراج گذاشته شدن وسايل اين شاعر از سوي سياوش شاملو - فرزندش - گفت: توافقنامهاي كه دربارهي آن صحبت ميشود، چيزي است كه با سياوش شاملو به توافق رسيده بوديم و با وكلايمان اين توافقنامه را نوشتيم؛ ولي حالا اين وسط كسي نبايد برود اعتبار آن را از بين ببرد. وقتي سياوش شاملو با رسانهاي مصاحبه و به من و شاملو و ديگران توهين ميكند، آيا توقع داشته به آن توافقنامه عمل كنم؟ وقتي او شأن اجتماعي ما را زير پا ميگذارد، چرا انتظار دارد به آن توافقنامه عمل شود؟
او در ادامه يادآور شد: اين خانه مدتهاست موزه است و من اينجا زندگي ميكنم. اينكه گفته ميشود من گفتهام تا زنده هستم، نميخواهم اينجا موزه شود، اينگونه نيست. خانهي شاملو الآن هم خانهموزه است. من ميتوانم در آن زندگي كنم و از آثار او مواظبت كنم؛ كاري كه سالهاست كردهام.
همسر شاملو گفت: من به آن تعهدنامه در صورتي عمل ميكردم كه سياوش شاملو شأن ما را رعايت ميكرد. من و ع. پاشايي سرپرست آثار شاملو هستيم و اموال طبق انحصار وراثت تقسيم ميشود؛ كسي نخواسته حق آنها را بخورد.
او ادامه داد: وقتي تابلو ضياءالدين جاويد و ايران درودي در اين خانه هست، اين آثار در اينجا امانت هستند. من به سياوش شاملو ليست تفكيكي دادم؛ ولي او اين ليست را براي ثبت به دادگاه ارائه نداد. ميخواستم آن ليست ثبت شود كه آثار كم يا زياد نشود.
آيدا شاملو (سركيسيان) يادآور شد: فرقي نميكند من موزه را راهاندازي كنم يا شما؛ مهم اين است كه موزه راهاندازي شود. من كه بارها گفته بودم اين اموال را همينجوري به سياوش شاملو ميدهم؛ چرا حالا 550 ميليون داده و خودش اموال را خريده است؟ به او گفته بودم اينها را ببر، موزه راه بيانداز؛ اصل، راهاندازي موزه است.
او همچنين گفت: من اين آثار را سالها نگه داشتهام، اگر ميخواهند جاي ديگري موزه راه بياندازند، ببرند؛ مهم اين است كه وسايل پراكنده نشود. براي من فرقي نميكند. وقتي 45 سال از آنها نگهداري كردهام، حالا هم ميتوانم اين كار را بكنم.
وي در عين حال متذكر شد: گوشه گوشهي اين خانه از بوي شاعر پر شده است. اينجا ميزيسته، ميخوابيده، مينوشته، ميگريسته، ميخنديده و درد ميكشيده است. كساني كه به اين خانه ميآيند، در يادشان هست كه شاملو كجا نشسته و فلان حرف را زده است. اينجا گويي شاملو حضور دارد، او را در اين خانه ميبينم، گوشهاي روي مبل نشسته و هنوز حضور دارد.
همسر شاملو در پايان متذكر شد: اگر سياوش شاملو با من همكاري ميكرد، همينجا موزه ميشد. روزهايي من اينجا بودم و روزهايي فرزندانش و يك فضاي خانوادگي زيبا راه ميافتاد.
آيدا شاملو از سوي ديگر در يادداشتي كه با عنوان «حرفهايي از سر ناگزيري» نوشته، آورده است: مسأله به سالها پيش برميگردد كه تصميم گرفتم آثار شاملو و هرچه را که بويي از شاعر در خود داشت، حفظ کنم و خانهام به همان صورت که با شاملو در آن ميزيستيم، به يادگار بماند براي مردم و دوستدارانش. به جاي سهم فرزندان شاملو از ماترک نيز، مبلغ تعيينشده را به آنها بپردازم. اين امر بارها در جلساتي با حضور فرزندان، دوستان، وکلا و ناشران مطرح شد. سياوش شاملو اين پيشنهاد را پذيرفت؛ بنابراين من طي سال 79 تا 84 در چند نوبت مبالغي به ايشان پرداختم و خرداد 80 نيز ليستي کامل و تفکيکشده تهيه کردم که در آن، تمام وسايل شخصي شاملو، آثار او، هدايا و آثار هنرمندان که در خانهي ما امانت بود (با ذکر نام هديهدهندگان) به روشني مشخص شده بود. کپي اين ليست را به جناب سياوش و سيروس شاملو و چند تن از وکلا دادم. متأسفانه جناب سياوش به رغم دريافت مبلغي حتا بيش از سهم خود، در شهريور 83، براي تقسيم ماترک شکايتي عليه من به دادگاه تسليم کرد و عنوانهاي هديه و امانت را از آن ليست حذف کرد و ليستي بدون تفکيک و مشخصه را به عنوان فهرست اموال پدر به دادگاه ارائه داد.
او در ادامه يادآور شده است: در اين پنج سال، بارها براي من احضاريه و اخطاريه آمد؛ اما من که به فرزندان شاملو گفته بودم هرآنچه ميخواهند، به يادگار بردارند، در جلسات دادگاه شرکت نکردم و سکوت کردم. تا اينکه سال پيش کار به مزايدهي اموال شاعر انجاميد. پيش از مزايده (27 آبان 86) در خانهي سياوش، تفاهمنامهاي امضا کرديم تا «خانه ـ موزهي بامداد» را رسميت بخشيم. همچنين توافق کردم براي پيگيري امور تأسيس خانه ـ موزه به وي وکالت دهم. اما متأسفانه حرمت حفظ نشد و پيش از سالروز ميلاد بامداد (در 18 آذر)، در گفتوگويي دربارهي من مطالبي اهانتآميز و شبههبرانگيز عنوان کردند.
وي همچنين اشاره كرده است: گفتهها و نوشتههاي ... و برادرش، جناب ...، در اين هشت سال در جهت خوارداشت شاملو و من و براي تخريب اذهان عمومي بوده است. باعث شرمساري است که براي ناشران، هنرمندان و محققيني که در زمينهي ادبيات و شعر شاملو آثار تحليلي نگاشتهاند، ايجاد مزاحمت شده و به شاملو، من و حتا بسياري افراد معتبر و صاحبنام توهين مستقيم شده و تهمتها زده شده است؛ اهانتهايي که به هيچروي قابل گذشت نيست.
همسر شاملو در پايان نوشته است: آن اهانتها و توهينها بس نبود، يادگارهاي شاعر را نيز به مزايده گذاشتند و امروز در اذهان و اخبار چنان وانمود ميکنند که انگار من قصد فروش آن يادگارها را داشتهام و ايشان به نجات اموال پدرش برخاسته و اموال پدر را خريداري کرده تا از پراکندگي آن جلوگيري شود و پس از آن همه آزار، داعيهدار راهاندازي موزهي پدر شده است! با شرمندگي از بيان ناگزير مطالبي که در شأن ما و او نبوده و نيست.
وسايل شخصي احمد شاملو در حراج روز يكشنبه، دوم تير، 550 ميليون تومان فروخته شد.
در حاليكه سال گذشته از منتفي شدن اين حراج و راهاندازي موزهاي به نام شاملو خبر داده شده بود، مزايده در دادگستري كرج برگزار شد و سياوش شاملو - فرزند شاعر - كل اجناس را با 550 ميليون تومان خريداري كرد، تا به گفتهي خود، موزهاي را به نام شاملو راهاندازي كند.
اما ع. پاشايي مزايده را پايان كار ندانست و گفت: كارها از لحاظ حقوقي ادامه دارد.
پاشايي به عنوان دوست و كسي كه در كنار آيدا سركيسيان، به عنوان سرپرست انتشار آثار شاملو فعاليت ميكند، در اينباره به ايسنا توضيح داد: بخشي از آثاري كه اينجا فروخته شد، به صورت امانت نزد شاملو بود. آثار نقاشاني چون: ايران درودي و چند نقاش ديگر، در اين حراج فروخته شدند كه آنها مايل نبودند آثارشان فروخته شود؛ بلكه ميخواستند در موزهي شاملو بمانند. حتا مجسمهي تنديس شاملو كه امروز فروخته شد، متعلق به پارسا، كازروني و گلبن است. آنها براي ساخت اين تنديس به استاد مددي پول داده بودند و اين اثر به صورت امانت نزد شاملو بود. بعد از مرگ شاملو، آنها ترجيح دادند اين اثر در خانهي شاملو بماند و فكر ميكردند در موزه قرار خواهد گرفت.
انتهاي پيام