احمد اخوت با اعتقاد به اینکه کارگاههای داستاننویسی بیشتر تعدد دارند نه تنوع، میگوید با این حال هرقدر اینها اضافه شوند، نهایتا تعدادی از آنها میمانند.
او همچنین با بیان اینکه برای تدریس، دانش آکادمیک در کنار تجربه داستاننویسی بسیار مهم است در عین حال اظهار میکند: در کشور ما معمولا دانش آکادمیک ندارند و کارها بیشتر صورت تجربی دارد.
این نویسنده و مترجم در گفتوگو با خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، درباره ذاتی یا اکتسابی بودن نویسندگی و نقش کارگاههای نویسندگی در پرورش نویسنده گفت: به نظر من بخشی از خصایص و ویژگیهای نویسندهها میتواند ذاتی باشد اما بخشی از کار مسلما اکتسابی است و مثل هر دانشی نیازمند آموزش است. طبیعتا کلاسهای داستان هم میتوانند به فرد کمک کنند اما خلاقیت از خیلی چیزها سرچشمه میگیرد که بخشی از آن به پیشینه، مسائل ارثی و ... مربوط است.
او افزود: به طور کلی فرایندی به نام خلاقیت بسیار بسیار پیچیده و موضوعی چندوجهی و چندبعدی است که بسیاری از ابعادش هم ناشناخته است. اما مسلما کلاسهای داستان میتوانند به یادگیری کمک کنند، هرچند همه چیز نیستند. مسلما راههای دیگری هم وجود دارد. بسیاری از همنسلان ما حالا حدودا وارد دهه ششم عمرشان شدهاند و در نوجوانی و جوانی ما چیزی به نام کارگاه وجود نداشت.
اخوت ادامه داد: از نسل ما و قبل از ما نویسندههای بسیار قدری به وجود آمدند که هیچکدام کارگاه نرفته بودند، اما مسلما از جایی یاد گرفتهاند. نسل ما معلمهایی داشت که فوقالعاده تأثیرگذار بودند. در دبیرستانی که من میرفتم، گلشیری و حقوقی دبیر ادبیات بودند. بهویژه آقای حقوقی در کار من سهم بسیاری دارد. کلاسهای ایشان در سیکل اول دبیرستان ما فوقالعاده اثرگذار بود. نشستهایی مثل «جُنگ اصفهان» هم اگرچه به اسم کلاس برگزار نمیشد، کلاسهای بسیار خوبی بود. در آن دورهها نحوه برخورد با ادبیات، دقیق نظر دادن درباره آثار و... برای ما نوعی آموزش فنی دقیق بود.
او درباره این موضوع که فقدان آن امکانات در روزگار کنونی، باعث بیشتر روی آوردن جوانان امروز به کارگاهها میشود اظهار کرد: نبود آن امکانات میتواند به این موضوع کمک کند. شاید چون آن مناسبات تغییر کرده نسل فعلی راه دیگری ندارد. البته اینها هم ارزش خود را دارند و هم مشکلات خاص خود را.
این نویسنده درباره تعداد کارگاهها گفت: متأسفانه بخشی از کار مثل هر کار تازه دیگری تبعات و به قول علما، عرضات خاص خود را دارد. یکی از آن تبعات هم این است که بعضی از آدمهایی که کارگاه برگزار میکنند، قدرت داستاننویسی آنچنانی ندارند. شاید چیزهایی را تجربی یاد گرفته باشند و درس بدهند. البته شاید هم کارشان نتایجی داشته باشد اما این تعدد مشکلات خود را دارد. تعدد همیشه تنوع نیست و متأسفانه بیشتر کلاسهای داستاننویسی که من در اصفهان از دور به آنها نگاه میکنم، چندان کیفیت مطلوبی ندارند و بیشتر تعدد دارند نه تنوع. با این حال حرکت خوبی است. هر قدر اینها اضافه شوند، نهایتا از بینشان تعدادی میمانند. فرایند خلاقیت و ادبیات بیرحمیهای خاص خود را دارد و عدهای را غربال میکند. شاید زمان کوتاهی ادامه یابد، اما پشت سر ما آیندگان میآیند و تصمیم درباره اینکه کسی میماند یا نه، با آنهاست.
اخوت سپس درباره حداقل ویژگیهایی که مدرس کارگاه داستاننویسی باید داشته باشد اظهار کرد: داشتن تجربه داستاننویسی بسیار مهم است. من دیدهام در آن طرف دنیا دورههای نویسندگی خلاق برگزار میشود. بهتازگی آمار جالبی دیدهام مبنی بر اینکه 1500 دوره فوق لیسانس نویسندگی یا ادبیات خلاق در آمریکا وجود دارد. این کلاسها دورههای آکادمیک جدی هستند که پذیرش آنها هم بسیار سخت است. طرح درسهای فوقالعاده جالبی هم دارند. البته در بین همانها هم کسانی که این دورهها را گذراندهاند، اما تجربه چندانی در داستاننویسی ندارند، فراوان هستند.
او تأکید کرد: به نظر من دانش آکادمیک لازم است که متأسفانه خیلیها ندارند. برای تدریس، دانش آکادمیک در کنار تجربه داستاننویسی بسیار مهم است. به نظر من اگر هر دو با هم باشد ایدهآل است، ولی در کشور ما معمولا دانش آکادمیک ندارند و کارها بیشتر صورت تجربی دارد. بسیاری از مدرسان کارگاهها حتا یک زبان خارجی هم نمیدانند. اینها عجیب است اما جریان دارد.
اخوت درباره تأثیر ضعف دانشگاههای ایران در زمینه ادبیات معاصر بر آموزش داستاننویسی گفت: الآن وضعیت ادبیات معاصر در دانشگاههای ما فاجعه است. یکی – دو درس دوواحدی وجود دارد که آن هم جای بحث دارد. مثلا قضیه اینکه من ساعدی را قبول دارم یا ندارم، به این معنا نیست که ایشان داستاننویس است یا نه. نمیتوانید در ادبیات معاصر، گلشیری یا ساعدی را درس ندهید. بخشی از مشکل از همینجاست. اگر در دانشگاههای ما به ادبیات معاصر میپرداختند، داستان متفاوت میشد، اما متأسفانه این اتفاق رخ نمیدهد.
او افزود: در زمینههای دیگر هم همینطور است در رشته من که نشانهشناسی ادبیات است، در دانشگاهها حتا درسی به اسم نشانهشناسی وجود ندارد. در اصفهان چند دانشگاه زبانشناسی درس میدهند، اما حتا یک واحد نشانهشناسی ندارند. چطور ممکن است کسی زبانشناسی بخواند و یک واحد نشانهشناسی نگذارند؟
احمد اخوت در ادامه درباره شتاب نویسندگان جوان برای انتشار آثارشان پس از حضور در یک دوره کارگاه نویسندگی گفت: به نظرم شتاب زیاد خوب نیست، اما الآن این شتاب دیده میشود. فرضا کسی در کلاس یک صاحبنظر سینمایی دوره بازیگری میبیند و انتظار دارد بازیگر شود. در سینما هم آن فرد صاحبنظر ممکن است کانالهای خود را داشته باشد و هنرجویش را برای بازیگری معرفی کند. در عرصه داستاننویسی چون بازارش نیست، چنین چیزی به این شدت نیست و با سینما فرق میکند. ممکن است بعضی افراد برایشان توهم پیش بیاید که داستاننویس شدهاند و حاصل کلاسها را به عنوان کار داستانی عرضه کنند. اینها بد نیست و فرایند خود را دارد. نهایتا عدهای باقی میمانند و اکثریت فراموش میشوند. این موضوع شاید آسیبرسان باشد اما من خیلی خوشبین هستم. به نظرم همه اینها رو به جلو و رو به پیشرفت است. در نهایت عدهای باقی میمانند و همین عده سرمایههای ادبی کشور هستند.
انتهای پیام