اینها حرفهای «آرش» پسر 24 ساله افغانستانی است که اتفاقا از سایر هموطنانش قدبلندتر است. او متولد ایران است و در بسیاری از هیاتهای عزاداری امام حسین (ع) اعم از هیاتهای ایرانی یا افغانستانی مختص شیعیان حضور داشته، اما «راحتتر» است که در هیات ویژه مهاجرین افغانستانی عزاداری کند. او میگوید: «اینجا راحتترم. اینجا همزبونیم. میفهمیم چی میگن.»
با وجود اینکه حضور افغانستانیها به عنوان بزرگترین جمعیت مهاجر و پناهنده در ایران، در هیاتهای ایرانی هیچ منعی ندارد و بسیاری از آنها در مناسبتهای مختلف از جمله دهه محرم در هیاتهای ایرانی شرکت میکنند اما در عین حال میگویند که حضور در هیاتهای عزاداری خودشان به دلیل تمایزاتی که در اجرای برخی رسمها دارند برایشان «دلنشینتر» است.
رسمهای ویژه
کمی دیر میرسم. دم در خلوت است. در طول مسیر فکر میکنم ورود به مجلس عزاداری مهاجرین افغانستانی سخت است؛ همانقدر که آنها ممکن است در جمع ایرانیها احساس غریبهبودن داشته باشند، من هم در جمع آنها خواهم داشت. کفشهایم را درمیآورم و روی بلوک سیمانی کنار انبوه کفشها میگذارم. وارد بخش زنانه «هیات عزاداران امام حسین (ع)» که میشوم به هیچکس نگاه نمیکنم و اولین جای خالی که پیدا میکنم مینشینم. کمکم که نگاهم را میچرخانم، حدود 20 زن در کنار هم تا انتهای سالن به دیوار تکیه دادهاند و روبرویشان هم 20 نفر دیگر. جلسه کمکم شلوغ میشود و جمعیت به حدود 70 نفر میرسد. بیشتر زنان سیاهپوش، جوان و بدون آرایشاند، ساده و آرام با چشمانی که بیشتر پایین را نگاه میکند؛ نگاههایی که شاید احساس تعجب در خود دارد اما سنگینی نه.
زیارت عاشورا خوانده میشود و بعد سخنرانی، سینهزنی و مداحی. در بخش زنانه، هنگام سینهزنی بسیاری از زنان چادرها را روی صورت میکشند، آرام گریه میکنند و با نوایی آهسته با مداح همراه میشوند؛ اما حرکت پارچه مشکی بزرگی که روی آن تکرار عبارت «یاحسین» است و حائل بخش زنانه و مردانه، حاکی از آن است که در بخش مردانه سینهزنی پرشوری در جریان است.
بسیاری از بخشهای سخنرانی و نوحهخوانی شبیه به مراسم عزاداری ایرانیان انجام میشود اما تفاوتهایی هم وجود دارد. مثلا در بخشی از مراسم، مردان ایستاده و سینه میزنند و نوحهخوان که خود در جمع سینهزنان است، با حالتی سوزناک و صدایی کشیده میگوید «حسن»، بقیه جواب میدهند «حسین» و این دم تکرار میشود. امام....شهید.... حسین....شهید... قاسم...شهید... عباس...شهید... اکبر...شهید.... اصغر...شهید... علی...حیدر....
از یکی از خانمهای باسابقه هیات عزاداران حسینی که از سال 62 در ایران است، میپرسم آیا سینهزنی هیاتهای افغانستانی کاملا مشابه سینهزنی در افغانستان است؟
«مشابه هست ولی صد در صد نیست، مثلا هفتاد درصد مشابه است ولی به نوحهخوانی و سینهزنی اصیل نمیرسد؛ بیشتر شبیه مداحی است.»
تفاوتهای دیگری نیز میان رسوم عزاداری افغانستانی و ایرانی وجود دارد. پسر 24 ساله متولد تهران درباره زنجیرزنی افغانستانیها میگوید: «زنجیر زنی ما یه جور دیگه است. ایرانیها می ایستن میزنن، ما سبکهای خاص دیگهای داریم، مثلا ما پنج ضربه داریم، 18 ضربه هم داریم که کمی سختتره.»
یکی دیگر از تفاوتهای هیاتهای افغانستانی و ایرانی استفاده از طبل در عزاداری است. یکی از اعضای هیات عزاداران امام حسین (ع) درباره استفادهنکردن هیاتهای افغانستانی از طبل میگوید: «طبل رو در زمان جنگ یا شادی میزنن. ما موقع عزاداری طبل نمیزنیم. از نظر ما که البته عقیده شخصی خودمونه این کار اشکال داره.»
«مزاری» از اعضای هیات امنای هیات عزاداران حسینی نیز بر این امر صحه میگذارد و میگوید: «این از جمله رسم و رسوم ایرانه که با طبل و دهل و ...چنین مراسمی رو برگزار میکنن. تو افغانستان نیست. اگر هم باشه خیلی کم بوده و به یاد من نمییاد.»
از نظر مزاری، یکی از اهداف مهم هیاتهای ویژه افغانستانیها، آموزش آداب و سنتهای عزاداری اصیل افغانستانی به نسل جدید است. او میافزاید: «سینه زنی و زنجیر زنی در افغانستان بدون موسیقی انجام میشه؛ چون موسیقی رو علمای قدیم حرام میدونستند. بچههای ما بیشتر احساس میکنند که موسیقی یا طبل یا دهل در مراسمها حرام است.»
اما یکی از نمادهای عزاداری افغانستانیها علم حضرت ابوالفضل (ع) است که خیلیها هنگام ورود به مجلس عزاداری به آن دست میکشند و از آن تبرک میجویند. این علم ساده، یک میله بلند است که بالای آن نماد دست حضرت ابوالفضل قرار دارد و پوشیده از پارچههای بزرگی به رنگهای مختلف است. دختر جوان افغانستانی که تحصیلات پیشدانشگاهی دارد درباره علم حضرت ابوالفضل میگوید: «هر کس هر حاجتی دارد نیت میکنه و پارچهای را به علم میبنده یا اینکه نیت میکنه و اگر حاجتش برآورده شد سال بعد پارچهای رو میآره.» او اضافه میکند که «علمهای ایرانی زرق و برق بیشتری داره اما این علم خیلی مظلومه.»
«حیدری» از اعضای هیات امنای هیات عزاداران حسینی که از سال 59 به ایران آمده و در دوران جنگ تحمیلی و جنگ میان شوروی و افغانستان نیز حضور داشته، یکی از تفاوتهای هیاتهای ایرانی و افغانستانی را در روضهها و سخنرانیها میداند و میگوید: «بعضی وقتها روضههایی که در هیاتهای ایرانی خوانده میشه برای ما دلچسب و دلنشین نیست؛ چون بیشتر اعضای هیات ما طبقه کارگر هستن و سواد اندکی دارن. گاهی واعظین طوری صحبت میکنن که درکش سخته. به خاطر همین در جاهایی که مختص خودمان باشه راحتتریم.»
اما به دلیل جزئیبودن تفاوتهای مراسم عزاداری افغانستانیها و ایرانیها، بسیاری از افغانستانیها علاوه بر علاقهای که به سبک عزاداری خودشان دارند، سبک عزاداری ایرانیها را هم می پسندند و در مراسم ایرانیها هم شرکت میکنند. پسر 32 سالهای که بیش از 26 سال است در تهران زندگی میکند میگوید: «من عزاداری ایرانیها رو دوست دارم. بهخصوص وقتی بیرون میرن. از نظم و سینهزنیشون خیلی خوشم مییاد. مثلا ما روز عاشورا تا ظهر در هیات خودمون هستیم و بعدازظهر برای دیدن عزاداری ایرانیها میریم.»
خانمی که از اعضای قدیمی هیات است نیز درباره علاقه به هیاتهای ایرانی میگوید: «برای من انتخاب بین هیات افغان و ایرانی مثل انتخاب بین مادر و دایه است. هیات ایرانی رو هم دوست داریم.»
که عشق آسان نمود اول ...
اما مهاجرین افغانستانی با مشکلاتی هم برای برگزاری هیاتهای عزاداری مواجه هستند. یکی از مهمترین مشکلات آنها یافتن مکانی برای برگزاری هیات، امکانات برگزاری و هزینههای مراسم است. اگرچه برخی ایرانیها به صورت شخصی کمکهایی از نظر مکان برگزاری مراسم به این هیاتها داشتهاند اما این کمکها کوتاهمدت است و آنها هر سال درباره پیداکردن جا نگرانند.
«ارزگانی» از اعضای فعال «هیات عزاداران حسینی» مهاجرین افغانستانی مقیم حصارک کن میگوید: «ما متاسفانه از این که بتونیم به صورت مستقل طبق قانون اینجا زمینی رو بخریم یا مسجد یا حسینیهای تاسیس کنیم که بتونیم در طول سال از اون استفاده کنیم محروم هستیم و یکسری قوانین دست و پا گیر هست که مانع میشه. اگر افرادی مثل صاحب ملکی که ما در اینجا هیات بر پا کردیم نباشن، مجبوریم در جایی نامناسب چادر بزنیم که از نظر وسایل بهداشتی و مشکلات امنیتی مناسب نیست. مثلا یک حادثه تاسفبار سال قبل در باقرآباد شهر ری رخ داد که امکانات استاندارد نبود و موقع آشپزی دچار حریق شدند و چندین نفر تلفات داد.»
«رضایی» یکی از بانیان هیات عزاداری امام حسین (ع) مهاجرین افغانستانی مقیم حصارک کن نیز میگوید که از نظر مکان برپایی دچار مشکل بودند اما بالاخره توانستند ساختمانی نیمه کاره را پیدا کنند که صاحب آن با برگزاری مراسم عزاداری موافقت کرده است. او درباره مشکلاتشان میافزاید: « ما آب و برق رو از همسایهها گرفتیم. اگرچه صاحب مکان تا جایی که تونسته با ما همکاری کرده ولی معلوم نیست سال دیگر کجا جا پیدا کنیم. ما اکثرا طبقه کارگر هستیم و خیلی از نظر مالی در مضیقهایم.»
مزاری که از سال 64 به ایران آمده هم از مشکلات مالی هیات عزاداران حسینی میگوید و اینکه حتی هزینه اینکه از شب اول به عزاداران شام داده شود را ندارند و از شب ششم یا هفتم شام میدهند. او اضافه میکند که حتی برای خرید بلندگو نیز در مضیقه هستند.
اما او یکی از ثمرات مثبت این هیات را شکلگیری کانون قرآنی امام جعفر صادق(ع) میداند و اشاره میکند که کمکهای اوقاف نیز در طول 18 سالی که از تاسیس هیات میگذرد چندان زیاد نبوده و معمولا به مسجد محل داده میشود و باید با واسطه مسجد این کمکها را دریافت کرد.
کنارآمدن با این مشکلات برای برخی از شرکتکنندگان که به تازگی مجبور به مهاجرت شدهاند و هنوز خاطره مساجد بزرگی را که در افغانستان در اختیار داشتند در ذهن دارند دشوارتر است. خانم جوانی که یک دختر 8 ساله دارد و سه سال است که به ایران آمده در حالی که گونههایش سرخ شده و صحبتکردن از احساس غربتی که دارد برایش سخت است، میگوید: «در هیات خودمان هم احساس غربت میکنم. به خاطر اینکه ما توی شهرمان در افغانستان هیات بزرگ داشتیم اما اینجا آن امکانات نیست. مکان کوچک است.»
خانم حدودا 43 سالهای که از 26 سالگی به ایران آمده و اهل مزار شریف است اما میگوید: «آنجا امکانات بهتر بود اما مثل اینجا امنیت نداشت. نمیدانستیم شب که میخوابیم صبح بیدار میشویم یا نه.»
مدارا با کودکان
آنچه در بخش زنانه هیات عزاداران امام حسین (ع) جلب توجه میکند تعداد زیاد کودکانی است که آزادانه میدوند و بازی میکنند بدون آنکه کسی با آنها دعوا کند. حتی زمانی که به خاطر کمبود جا روی زنان حاضر میافتند آنها واکنش بدی نشان نمیدهند. تعداد بسیار کمی از کودکان هم با گوشیهای هوشمند بازیهایی مثل «پو» انجام میدهند. در بخش مردانه هیات، پسربچه ها در مراسم سینهزنی و زنجیرزنی مشارکت میکنند. مشابه همین وضعیت در هیات عزاداران حسینی نیز دیده میشود؛ به خصوص در بخش مردانه که قرائت قرآن توسط خردسالان و نونهالان انجام میشود.
در جلسات هیاتهای افغانستانی مدارا با کودکان بسیار زیاد است؛ هم زنان و هم مردان افغانستانی در خاطراتی که از رفتن به هیاتها تعریف میکنند به این نکته اشاره دارند که به برخی هیاتها که شلوغ است و بچهها اذیت میشوند یا بچههایشان به خاطر گریه و بازی کردن دعوا شدهاند، نمیروند.
درد دلهای غربت
وقتی گفتوگوهایم با برخی اعضای هیات عزاداران حسینی تمام میشود احساس هیجان و دلتنگی دارم. شاید این هیجان به دلیل آشناشدن با دختران و پسران و مردان و زنان افغانستانی است که ارتباط برقرارکردن با آنها با یک سلام یا یک لبخند ساده به راحتی اتفاق میافتد. ساده و صریح حرف میزنند. از هیچ کمکی دریغ نمیکنند و هر جا میروی احترام و مهربانی دریافت میکنی. اما «دلتنگی» واژه کمی است برای بیان درددلهای مهاجرانی که جنگ و خشونت آوارهشان کرده. آنها در کنار ما امنیت دارند اما در عین حال از برخی رفتارهایی که دیدهاند نیز گلهمندند.
دو خواهر که یکی 22 ساله و متولد تهران است و دیگری 24 ساله کنار هم نشستهاند. دختر 22 ساله میگوید: «احساس غریبی میکنیم. در هیاتهای ایرانی گاهی زخم زبون میزنن. مثلا می گن هیات مال ماست اینا اومدن.» خواهرش اضافه میکند: «همه جا هم خوب دارد هم بد. ایرانیهایی رو میشناسیم که خیلی خوب هستند؛ اینها رو خیلی دوست داریم. ما خودمان اینجا بزرگ شدیم و ایرانیها رو دوست داریم و اگر بخواهیم برویم افغانستان برایمان سخت است.»
یکی دیگر از خانمهای هیات مهاجرین افغانستانی میگوید: «مداحان و سخنرانهایی که در هیاتهای ایرانی میآیند به دل مینشینند ولی بعضی برخوردها باعث میشود نرویم. از نظر سطح سخنرانی و مداحی، شبهای قدر که به هیاتی ایرانی رفتم واقعا حال و هوای آن وصفناشدنی بود.»
خانم جوان دیگری اما گله میکند: «ما میرویم هیات که استفادهای ببریم، تسکین پیدا کنیم؛ برای یک لقمه شام که نمیرویم، ولی بعضیها فکر میکنند که ما برای شام میرویم.»
یکی از اعضای هیات عزاداران امام حسین (ع) نیز که 20 سال است ایران زندگی میکند میگوید: «گاهی بعضیها یک نگاه تحقیرآمیز و غریبانهای میکنن که از نگاهشون میشه فهمید زیاد خوشایند نیست که ما توی اون مراسم باشیم.»
پسر جوان 24 سالهای هم که متولد تهران است میگوید: «گاهی اینقدر نگاه میکنن که آدم شرمش میشه. کله رو میندازه پایین. بعد که میخوای شروع کنی سینهزنی، تو رو هی عقب و عقب تر میکشن. تا یه جایی که میرسی به دیوار یا مثلا میگن جلوی دوربین نیا.»
اما یکی از خانمها که 26 سال در تهران زندگی کرده است نظر متفاوتی دارد و میگوید هیچوقت برخورد بدی با خودش نشده با این حال چون «آدم بین مردم خودش راحتتر است» به این هیات میآید. او میافزاید: «قبلا خیلی بیشتر برخوردهای بد پیش میآمد، الان خیلی کمتر شده است.»
همچنین خانم دیگری که عضو قدیمی هیات عزاداران حسینی است و تنها یکبار برخورد بدی را تجربه کرده میگوید: «من هیات ایرانیها میرفتم اونجا محبت داشتند. اونهایی که برخورد بد میکنن عده کمی هستن.»
یکی دیگر از عزاداران که 26 سال است در ایران زندگی میکند اگرچه از برخوردهای برخی افراد گله دارد اما میگوید: «ما اصلا به دل نمیگیریم؛ یعنی به حرمت امام حسین (ع) هر چی که گفتند اصلا ندید میگیریم. یعنی میگیم اصلا مهم نیست. خب همه جور آدم پیدا میشه. اونهایی که حرفی میزنن به شخصیت خودشون لطمه میزنن. مهم اینه که ما عزاداریمون رو در کشور جمهوری اسلامی برگزار میکنیم. توی کشورهای دیگه عزاداران در تنگنا هستن ولی هر جای سرزمین ایران بری هیچ ناامنی وجود نداره.»
و در پایان، «دعا» و دردل با معبود، مثل همیشه بخش پایانی این مجلس عزاداری است.
فیلم زیر مربوط به عزاداری هیات عزاداران امام حسین(ع) مهاجرین افغانستانی مقیم حصارک کن است:
ایسنا-مرضیه خلقتی
انتهای پیام