اخیراً در بین محافل سیاسی بحثی درگرفته است که محور آن موضوع آمار اشتغال ایجادشده در کشور است.
به گزارش ایسنا، فتحالله آملی در ادامه یادداشت خود در روزنامه اطلاعات نوشت: با توجه به اینکه مهمترین مشکل حال حاضر، حل مشکل بیکاری است، بررسی تعداد اشتغال ایجاد شده توسط دولت برای نمایش میزان کارآمدی دولتهای نهم و دهم بسیار اهمیت پیدا میکند. آنهم در هنگامی که اعضای دولت تمام همت خود را به کار گرفتهاند تا در فرصتهای باقی مانده و قبل از آنکه اقبال رسانهها را بهخاطر از دست دادن پستهایشان از دست بدهند، در برابر هر میکروفن و هر ضبط صوت و دوربینی از آمارهای موفقیتهای به دست آمده سخن بگویند و خوب یا بد هم مبنای مقایسه آماری آنها مقایسه دولتهای نهم و دهم با عملکرد دولت اصلاحات و حتی تمام دولتهای بعد از انقلاب است.
مثلاً میگویند در این دولت تولید سیمان دو برابر دولت قبل بوده، پنجاه برابر قبل خصوصیسازی شده، سرمایهگذاری صنعتی 7 برابر قبل، تولیدات علمی 3 برابر قبل، تولید خودرو دو برابر قبل، سدسازی هفتاد درصد بیش از گذشته، تولید برق، تعداد دانشجو، تعداد اعضای هیأت علمی و... و خلاصه در همه چیز در این دو دولت بیش از همه دورههای گذشته و جمع همه دولتهای گذشته کار و فعالیت صورت گرفته و آمارهای آنهم اعلام میشود.
طبیعی است که وقتی در اوج این آماردهیهای خارقالعاده و تحسینبرانگیز، جمعی پیدا شده و مهمترین وظیفه و مهمترین ادعای دولتهای نهم و دهم را به چالش بکشند، واکنش دولت و ارکان دولت را به دنبال خواهد داشت.
اصل ماجرا این است که وقتی رئیس جمهور محترم و اعضای تیم اقتصادی دولت از تحقق یک و نیم تا دو میلیون شغل صحبت کردند، یکی از اساتید اقتصاد دانشگاه در یک مصاحبه تلویزیونی براساس آمار مرکز آمار ایران اعلام کرد که چنین ادعایی صحیح نیست و کل افزایش اشتغال ایجادشده، متوسط 15 تا 17هزار شغل در سال را دربر میگیرد که فاصلهای بسیار معنادار با آمارهای ارائه شده از «ارض تا سما» دارد.
همان هنگام، دولتمردان به مقابله با این اقتصاددان پرداخته و آنرا یک سیاهنمایی تمامعیار و دشمن شادکن نامیدند؛ اما بعد چندان دنبال قضیه را نگرفتند تا اینکه رئیس جمهور منتخب مجدداً همین مسأله را در جلسه مشترک با نمایندگان مجلس مطرح کرد و گفت که کار دولت در آینده بسیار سخت است؛ چرا که در طول سالهای گذشته بطور متوسط 14هزار شغل ایجاد شده و درحال حاضر بیش از 4میلیون نفر نیز که در دانشگاهها تحصیل میکنند به جویندگان کار در سالهای آینده خواهند پیوست ولذا جبران خلأ اشتغال و ایجاد میلیونها شغل در چند سال پیشِ روی، کار بسیار سختی خواهد بود که دولت آینده باید انجام دهد.
این سخنرانی مجدداً زخم کهنهای را باز کرد که دولت هرگز قصد یادآوری مجدد آنرا نداشت. جدای چند نماینده طرفدار دولت که بر رئیس جمهور منتخب خرده گرفتند و گفتند که حتی در حوزههای انتخابیه آنان شاهد اشتغال بیشتری بودهاند، چه برسد به کل کشور و صحبت آقای دکتر روحانی را بیانصافی خواندند. آقای میر تاجالدینی هم که معاونت پارلمانی رئیس جمهور را برعهده دارند، به شدت برآشفتند و اعلام کردند که در برخی استانها سالانه صدهزار شغل ایجاد شده است؛ پس چگونه از 14هزار شغل، آنهم در کل کشور، صحبت میشود؟
اما واقعیت این است که دولتهای نهم و دهم در زمینه اشتغال، کارنامه قابل قبولی نداشتهاند. لازم هم نیست که برآشوبند و یا به رئیس جمهور منتخب حمله و او را به سیاهنمایی متهم نمایند. این رقم 14 تا 17هزار نفری، چندان نباید مورد تعجب باشد. دلایل آن نیز کاملاً روشن است. چون ممکن است دولت، شغلهای جدیدی ایجاد کرده باشد که قطعاً چنین است و رقم آن هم از 14 تا 17هزار خیلی بیشتر است؛ اما آنچه را که مورد استناد قرار گرفته، تعداد افراد شاغل است.
وقتی تعداد افراد شاغل یک سال را با سال قبل مقایسه میکنیم، به عددی میرسیم که میشود تعداد اشتغال اضافه ایجاد شده. طبیعی است که در این آمار، آنهایی که بازنشسته شده یا از کار بیکار شدهاند و یا اخراج شده و از گردونه اشتغال خارج شدهاند، از تعداد کسانیکه وارد بازار کار شدهاند، کسر میشود. ممکن است یک سال صدهزار شغل هم ایجاد کرده باشیم اما از آنطرف موجبات بیکاری هشتاد هزار نفر فراهم شده باشد.
با این حساب معلوم است که گویی تنها به قدر 20هزار نفر شغل ایجاد کردهایم. واقعیت این است که متأسفانه وضع بازار کار و وضعیت اشتغال در کشور به خاطر سیاستهای اشتباه گذشته، عدم توجه به تولید ملی، افزایش شدید واردات و سپردن بازار داخلی به نیروی کار خارج از کشور و همینطور بیتوجهی به مشکل واحدهای صنعتی و تولیدی... به هیچوجه مناسب نیست و دغدغهای که رئیس جمهور منتخب و بسیاری از کارشناسان دارند، بسیار دغدغه مهمی است.
در تعریف شغل، همه کسانی که در حال تحصیل هستند، همه آنها که دوران خدمت سربازی را میگذرانند، و همه آنها که تنها یک ساعت در هفته کار میکنند، شاغل محسوب و بیکار به حساب نمیآیند و با این وجود نرخ بیکاری رسمی اعلام شده توسط خود دولت بالای 12 درصد است. زنان خانهدار نیز در این آمار دارای شغل محسوب میشوند و کاملاً پیداست که وضعیت اشتغال چگونه است. ضمن اینکه بسیاری از شغلهای ایجاد شده در طول سالهای اخیر، به ویژه شغلهای ایجادشده به واسطه ساخت و ساز مسکن مهر، اشتغال پایدار محسوب نمیشوند و با بروز نوسان در بخش ساختمان و افزایش رکود در این بخش، مشکل بیکاری را مضاعف میکنند. از این مهمتر، ورود بخش قابل توجهی از فارغالتحصیلان دانشگاهی به بازار کار است.
شاید بتوان گفت در هیچ کشوری مثل ایران، اشتیاق برای تحصیلات تکمیلی و افراد شاغل در این بخش پررنگ نیست. علت غایی آن قبل از آنکه میل به کسب دانش و علم و پژوهش باشد،به تأخیر انداختن خدمت سربازی و دوران بیکاری است و البته اطمینان آنها به عدم یافتن شغل مناسب با تحصیلات کم دانشگاهی است. به هرحال، چه بخواهیم و چه نخواهیم، میلیونها لیسانس و صدها هزار فوقلیسانس و دهها هزار دکترا در آینده نزدیک و تقریباً از این پس هر سال وارد بازار کار میشوند که باید برای آنان فکری کرد. کاش دولت محترم به جای ساخت میلیونها مسکن مهر برای تشویق آنان به ازدواج، میلیونها فرصت شغلی پایدار برایشان فراهم میکرد تا با داشتن کار و شغل مناسب، هم عزت نفس بهتری میداشتند، هم خودشان آنقدر توان مالی پیدا میکردند که بتوانند زودتر ازدواج کنند و سرپناهی برای خودشان بیابند. جوان وقتی شغل مناسب داشته باشد، بهتر میتواند ازدواج و مسکن خود را تمهید کند.
انتهای پیام
نظرات