حميد سبزواري: موجي از شاعران ما خنثا و از دردهاي مردم بياطلاع هستند بهتازگي از من شعري دربارهي همين مسائل خواستند و بلافاصله آنرا ساختم
حميد سبزواري گفت: موجي از شاعران ما خنثا و از دردهاي مردم بياطلاع هستند. اين شاعر در گفتوگويي با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) دربارهي توجه شاعران به مسائلي مثل شهيد، مبارز و قشر فرودست جامعه عنوان كرد: سعدي ميگويد ”تو كز محنت ديگران بيغمي / نشايد كه نامت نهند آدمي”؛ شاعران ما هم بايد مردم را دوست داشته باشند و معتقد باشند كه دوست داشتن مردم، هم خدا و هم وجدان را از انسان راضي ميكند. او با اشاره به اينكه وظيفهي انسانهاست كه به فكر ديگر انسانها باشند، افزود: گاهي ممكن است جامعهاي در رفاه باشد كه در اين صورت هم بايد با رفاه طلبي صرف مبارزه كرد و حتا بايد درد ديگر جوامع را داشت؛ چنانكه و قتي در هيروشيما بمب اتم انداختند، ما عزادار شديم. سبزواري گفت: انسان شاعر و هنرمند در وجدان خودش بايد تعهداتي نسبت به جامعه داشته باشد و در كارش به مسائل آن بيتوجه نباشد. قلم شاعر، بايد متوجه خير جامعهاش باشد كه در غير اين صورت، شاعري نخواهد بود كه در طول زمان، اسمش به نيكي بماند. او سپس درباره اعتقادش به كمتوجهي به اين مسائل و دلايل آن گفت: دستها و قلمهاي نابهكاري در كار است و شاعراني در وطن خودشان به نحوي با ملت و وجدان خود در پيكارند. اينها در گمراهي به سر ميبرند و خود را يا به زر يا به مقامي ميفروشند. او همچنين متذكر شد: متوليان فرهنگ مثل وزارت ارشاد و حوزهي هنري و مبلغان ما بايد به مردم بفهمانند كه جيرهخوار خوان بيگانه نباشند، اما وقتي خودشان از افرادي دعوت ميكنند و آنها در پستو ميبرند، ديگر چه انتظاري ميتوان داشت؟ سبزواري همچنين دربارهي اينكه آيا هنوز چه ميزان توجه در بين شاعران ما به اين مسائل وجود دارد، گفت: البته عدهاي هنوز دارند كار ميكنند، مثلا بهتازگي از من شعري درباره همين مسائل خواستند و من بلافاصله آن را ساختم. او از نصرالله مرداني به عنوان شاعري كه به اين مسائل توجه داشت، نام برد و گفت: او هميشه به سود مملكت قلم ميزد و ببينيد چگونه از او تجليل كردند و برايش بزرگداشت گرفتند و هنوز هم نامش سر زبانهاست. سبزواري دربارهي ديگر شاعراني كه در اين زمينه كار كرده باشند و شاعران قبل از انقلاب، گفت: پيش از انقلاب هم شاعراني مثل مشفق كاشاني، محمود شاهرخي و مهرداد اوستا در اين زمينه كار ميكردند. او درباره تاثير حكومتها در گرايش به اين مسائل اجتماعي گفت: بسيار مؤثر است، مسلما وقتي حكومتي راهش راه اسلام باشد، تاثير مثبت ميگذارد و مثلا شاعراني را كه در راستاي انسانيت كار ميكنند، به همكاري دعوت ميكنند؛ ولي بقيه از كافه و كابارهاي، به كافه و كابارهي ديگري ميروند. حميد سبزواري در پايان گفتوگويش شعري را با عنوان ”باغبان گل” خواند: مگذار خون پاك شهيدان هدر شود نخل اميد، خاربني بيثمر شود غافل ز نقش خصم مشو كاين فسانهساز هر لحظه در لباس دگر جلوهگر شود از عرصهي نبرد مكش پا كه در مصاف گرگي كه زخمخورده شود، هارتر شود دشمن به سينه زخم تو دارد، عجب مدار از مرهمي كه بر دل تو نيشتر شود ايمن مباش از خطر لشگر نفاق مگذار بذر فتنهگران بارور شود ترسم كه تيغ بر صف حقباوران كشي افسون خلق در تو اگر كارگر شود تا چند از سياهي شب نوحه ميكني؟ شمعي به دل فروز كه شامت سحر شود نقشي برآر و مشورتي با حبيب كن تا رنگ نفس وسوسهگر بياثر شود از گلشن اميد نچيني همي گل گر باغبان ز حال چمن بيخبر شود انتهاي پيام