• شنبه / ۲۲ مرداد ۱۳۸۴ / ۱۳:۳۵
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 8405-10017
  • منبع : خبرگزاری دانشجویان ایران

شاپور پساوند: توجه به مسائلي چون شهيد، مبارز و قشر محروم، براي روشنگري جامعه لازم است شاعر پست‌مدرن كه معناگريز است، چه‌طور به اين مضمون‌ها مي‌تواند بپردازد؟

شاپور پساوند:
توجه به مسائلي چون شهيد، مبارز و قشر محروم، براي روشنگري جامعه لازم است
شاعر پست‌مدرن كه معناگريز است، چه‌طور به اين مضمون‌ها مي‌تواند بپردازد؟
شاپور پساوند معتقد است: مسائل اجتماعي خاص مثل شهيد، مبارز يا قشر فرودست جامعه، بايد مورد توجه شاعر باشد؛ چراكه هم‌ براي پيشرفت كار، زبان و واژه گزيني خاص خود را مي‌طلبد و هم براي روشنگري جامعه لازم است. پساوند با تاكيد بر اينكه اين موضوع به الهامي بودن و داشتن تجارب شاعرانه مشروط است، به خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) گفت: شعر ماندگار تابع آگاهي‌هاي ذاتي شاعر است و به عبارتي انتخاب موضوع شعر تابع شعور ذاتي است و مستقيما درحيطه‌ي اختيار شاعر نيست. او با بيان اينكه در شعر جوششي، موضوع اختياري نيست، ولي به هر حال عادتي است، افزود: در اين گونه شعر، عده‌اي مثل محمود درويش شعرشان براساس مقاومت و مسائل جامعه است، اما در كنار اينها شاعراني مثل نزار قباني يا مايكوفسكي شعر ليريك مي‌گويند. او دسته‌ي ديگري از شعرها را شعر موضوعي ناميد و افزود: در اين نوع شعر كوششي كه ماندگار نيست، شاعر در انتخاب موضوع سهيم است. اين گونه شعر ممكن است در زمان خودش حرفي داشته باشد، ولي مثل گونه‌ي اول تعميم‌پذير نيست. پساوند گفت: مثلا شعر جنگ دركشور ما چنين حالتي داشت و با تمام شدن پديده‌اي مثل جنگ، شعر مقاومت از نوعي كه بسياري از شاعران ما مثل ساعد باقري، نصرالله مرداني، غلامرضا كافي و ... مي‌گفتند مفهوم خود را از دست داد. او با مقايسه‌ي اين نوع شعر و شعري مثل شعر شاملو گفت: شاعراني مثل شاملو اگر به يك شخصيت مبارز رومي‌آورند، به عنوان يك جريان اجتماعي به او مي‌پردازند، چنان كه " آبائي" ديگر يك فرد تركمن نيست و هر مبارزي را دربرمي‌گيرد، يا "مرتضي كيوان" و "مهدي رضايي" نوعي هستند و ديگر فرد نيستند، اما مساله‌ي شهيد و مبارز در بعضي شعرهاي اين سالها فردي است و تعميم‌پذير نيست. مثلا در كار گرمارودي شعر مقاومت و شعر براي بسيجيان مي‌بينيم، ولي حتي خود او هم اگر زماني چنين گرايشي داشته، ديگر به آن نمي‌پردازد و كارش دوره دارد.» او همچنين درباره‌ي لزوم پرداختن به شهيدان و مبارزان در اين دوره‌ي زماني متذكر شد: اگر شخصيتي به مرحله‌ي اسطوره شدن برسد همچنان مورد توجه شاعرمي‌تواند باشد، چنان‌كه مثلا شخصيت امام حسين (ع) يا مولا علي (ع) اسطوره شده‌اند و هنوز و تا بعدها براي آنها شعرمي‌توان گفت. اما گاهي بعضي شخصيت‌ها تحت تاثير شرايط خاص احساسي در شعرها مطرح شده و به مرحله‌ي اسطوره شدن نرسيده‌اند كه در نتيجه براي خود شاعر هم فراموش مي‌شوند. هرچند طيفي از شاعران ما بعد از زمان جنگ به شعر جنگ و شهادت روي آوردند كه شعر آنها، عاشقانه‌تر و صميمي‌تر مسائل شهيدان را بيان مي‌كند و چون دورادور بوده، با دنياي ذهني به مسائلي پرداخته كه مبالغه نمي‌كند.» پساوند درعين حال يادآوري كرد: امروزه مسائل و دغدغه‌هاي ديگري مطرح است و در نتيجه شاعران به مسائلي كه برايشان ملموس‌تر است مي‌پردازند. اين شاعر شيرازي سپس درباره‌ي رويكرد شاعران به طبقه‌ي فرودست جامعه گفت: يكي از مسائلي كه بر ذهن شاعر مي‌تواند تاثير بگذارد طبقات فرودست و فاصله‌ي طبقاتي است، اما نوع شعر امروز مثل گذشته نيست كه شاعر خطي و مستقيم بگويد. شاعران گذشته مثل پروين اعتصامي مستقيما به اين موضوع پرداخته‌اند، اما شاعران جديدتر مثل محمد بياباني، سيمين بهبهاني و منوچهر آتشي به شكلي غيرمستقيم به اين مساله توجه داشته‌اند و شاملو هم وقتي از «غم نان» مي‌گويد به مساله‌ي فقر و اختلاف طبقاتي توجه دارد. اما طيفي از شاعران مثل كاظم شيعتي همچنان ممكن است به صورت مستقيم به اين موضوع بپردازند. شاعر مجموعه‌ي «گلوي زخمي شعر» سپس درباره ي تاثير مسائل حكومتي بر گرايش شاعران به اين مباحث گفت: حاكميت‌ها اگر سنت‌گرا باشند، پاشنه‌ي شعر، ادبيات و هنر را به سمتي مي‌برند كه مي‌خواهند و بخشي از اين نوع ادبيات شخصيت‌پردازي است. درحالتي هم شاعران به متعهد و غيرمتعهد تقسيم مي‌شوند. او همچنين درباره‌ي تاثير جريانهاي ادبي بر اين گرايش گفت: پيرو مكتب اميل زولا نمي‌تواند به طبيعت بي‌توجه باشد يا شاعر دهه‌ي 60 ايران نمي‌تواند از جنگ نگويد. چنان‌كه شعر پست مدرن هم تاثير خود را دارد و وقتي معناگريزي در اين شعر يك اصل است، شعر جوان ما چگونه به مضاميني مثل شهيد، مبارز يا قشر فرودست مي‌تواند بپردازد؟! پساوند در پايان گفت و گويش با خبرنگار ايسنا غزلي از خود را خواند: من آريايم، آرياي خسته اما مي‌خوانمت با هر دهان بسته اما عاشق‌ترين ايراني‌ام كز پا نيفتاد تا آخر خط آمدم، دل‌خسته اما كو شانه‌اي تا سر گذارم زار گريم مانند تاري كز درون بشكسته اما از اين همه زير و بم اين ساز ناساز من هم شكستم در خودم پيوسته اما آبي نزد به كشت ما دستي جوانمرد ما را بگو كاين قوم را دل بسته اما آه سترون مي‌كشيم اين سان كه پيداست بانگي نمي‌خيزد از اين گلدسته اما آري نگفتم با همه ارعاب دونان هرگز نبودم باطلي زين رسته اما اي سرنوشت شوم! اي بيگانه با خويش! مانديم در بيگانگي وارفته اما ديم كفن پوشيدن صدها شقايق خواندم سرود ميهنم آهسته اما انتهاي پيام
  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha