آزادگان سرافراز در دوران اسارت و در برخورد با وقايع محتلف،اصطلاحاتي به كار ميبردند كه نشاندهنده وضعيت اردوگاهها بود. سرويس فرهنگ و حماسه خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) به نمونههايي از اين اصطلاحات اشاره ميكند.
چلو كابل
كنايه از شكنجه كه در محاوره به عنوان مزاج به كار برده ميشد.
چلودرخت
در اردوگاه غذايي از برنج و برگ چغندر تهيه ميشد كه اكثر اوقات شاخ و برگ درخت نيز در آن به چشم ميخورد، بدين جهت به اين غذا اصطلاحاً «چلو درخت» ميگفتند.
چهار راه پلنگي
به محلّي در اردوگاه موصل 2 گفته ميشد، زيرا يكي از افسران عراقي كه هميشه لباس پلنگي به تن داشت و بدين نام هم مشهور شده بود، در آنجا مي ايستاد و اقدام به ضرب و شتم اسرا مي كرد.
چهار راه صمّون
به چهار راهي گفته شد كه ماشين توزيع نان در آنجا ميايستاد و نانهاي صمّون را بين اسرا توزيع ميكرد.
چهارپايان
در نامههاي آزادهها به خانوادههايشان، اصطلاح چهارپايان به تانکها و نفربرهاي دشمن اطلاق ميشد و در خود اردوگاه هم منظور از «چهارپايان»، نظاميان و نگهبانان بعثي بودند.
چهل تكه
كنايه از لباسهاي دوران اسارت بود كه تعداد وصلههاي آن گاه بسيار زياد ميشد.
چهل قوطي
نايهاي بود از عمليات منافقين موسوم به«چهل چراغ» كه در اردوگاه رايج شده بود.
حاجي مرغي
اسم مستعار يكي از برادران آزاده بود كه به ظاهر از مرغ بدش ميآمد.
حبّانه
حبّانه به ظرف سفالي نسبتاً بزرگي گفته ميشد كه ظرفيت60 ليتر آب را داشت. برادران آزاده از اين ظرف جهت نگهداري آب آشاميدني استفاده مي كردند. چنانچه بعضي از مواقع اين ظرف ميشكست - كه عمدتاً هم به دليل تهاجم و ضرب و شتم بعثيها اين حادثه اتفاق ميافتاد- عراقيها 5 دينار ازحقوق مجموع اسراي آسايشگاه كسر ميكردند و يك حبّانهي ديگر ميآوردند.
حبيب بن مظاهر
لقبي بود كه به بعضي ازآزادگان مسن داده ميشد. در يكي ا ز اردوگاهها شخصي به نام عمو يدالله اهل اروميه و معروف به «حبيب» بود. او به دليل كهولت سن زودتر از سايرين آزاد شد و چند ماه پس از آزدي دار فاني را وداع گفت.
حديقه
به باغچهاي كه در آن توسط جمعي از اسرا سبزي كاشته ميشد و در محوّطة اردوگاه قرار داشت، «حديقه» ميگفتند.
حرامي
كنايه از سربازان عراقي.
حرس مهربان
«حرس» در زبان عربي به نگهبان گفته ميشود. در بين نگهبانان عراقي سربازي بود كه هنگام سيلي زدن به صورت برادران آزاده، ميخنديد و به همين دليل در بين بچّهها به «حرس مهربان» معروف شده بود.
حسن چوپان
لقب يكي ديگر از سربازان عراقي بود كه در اردوگاه به «حسن چوپان» شهرت پيدا كرده بود.
حسن گاليه
يک روز عراقيها از برادر آزاده حسن رفسنجاني خواستند که به امام توهين کند امّا چون با ممانعت او روبرو شدند، وادارش کردند در سرماي زمستان داخل حوض آب برود و بعد از اين که از حوض بيرون آمد گفت بسم الله الرحمن الرحيم، و دوباره پريد داخل حوض. از آن پس به خاطر اين پافشاري و نحوه انجام آن، بچّهها به او «حسن گاليله» ميگفتند.
حلاّق
به آرايشگر اردوگاه «حلّاق» گفته ميشد. هر دو ماه يك بار تراشيدن سر با تيغ در اردوگاه اجباري بود. با آمدن صليب سرخ به اردوگاه، يك ماشين دستي و قيچي و يك آينة كوچك به حلّاق تحويل داده شد.
حلقة ارادت
در شكنجههاي عمومي وقتي سربازان عراقي بيهدف همه را مورد حمله قرار ميدادند گروهي ازبرادران، پيشنماز و يا فرد خاصي را در ميان ميگرفتند و از كتك خوردن وي جلوگيري مي كردند. به اين حلقة محافظ، «حلقة ارادت» گفته ميشد.
حلواي اسارتي (شيريني اسارتي)
نوعي حلوا بود كه دراسارت به روش عجيبي ساخته ميشد. طريقة درست كردن اين حلوا از اين قرار بود: ناني كه بين اسرا توزيع ميشد اغلب خمير و غير قابل استفاده بود. بچّهها اين نانها را ميگذاشتند تا خشك شود، بعد آنها ار مي كوبيدند و از الك رد ميكردند و در نتيجه آردي به دست ميآمد كه در مناسبتهاي مختلف آن را سرخ ميكردند و رويش مربّايي كه با آب و شكر درست شده بود ميريختند تا به صورت حلوا يا نوعي شيريني در ميآمد و به آن «حلواي اسارتي» يا «شيريني اسارتي» ميگفتند.
حلواي سياسي
وقتي عراقيها از نيّت اسرا مبني بر ساختن حلوا به منظور گراميداشت ياد شهداي22 بهمن مطلع شدند، گفتند اين حلوا سياسي است، و ازآن پس اصطلاح «حلواي سياسي» رايج شد.
حلواي شب جمعه
از خميرهاي نان، بعد از خشکاندن و آرد کردن، بچهها نوعي حلوا درست ميکردند که معمولاً شبهاي جمعه بين برادران توزيع ميشد و اين در حقيقت نوعي ارتباط پنهاني بين اسرا و ملت بود که شبهاي جمعه بر مزار شهيدان حضور به هم ميرسانند.
انتهاي پيام