*با پيشكسوتان جهاد و شهادت* عامل اصلي اتحاد اسرا نفس قدسي حضرت امامخميني (ره) بود براي تعميم جزئيات فرهنگ ايثار و شهادت برنامهريزي شود
خادمي هستم براي برادران خوب آزاده و همه كساني كه در دفاع مقدس نقشي داشتهاند. جمله بالا بخشي از درددلهاي آزاده دفاع مقدس، حجتالاسلام علي باطني, جانباز 40 درصد است كه در عمليات كربلاي 4 در تاريخ 1365/10/4 درحاليكه مجروح شده بود به اسارت بعثيها درآمد و بعد از گذراندن چهارسال اسارت در اردوگاههاي تكريت و بعقوبه در تاريخ1369/6/24 آزاد و به ايران اسلامي بازگشت. او در سال 1351 در سن 14 سالگي تحصيلات حوزوي خود را آغاز كرد. ميگويد طلبهها در دوران غيردرسي براي تبليغ به مناطقي ميروند كه دسترسي به روحاني نيست. دوران اسارت را يك دوره تبليغي ميداند زيرا شرايطي فراهم شده بود تا از اندوختههاي حوزوي خود در زمانهاي لازم استفاده كند. اين روحاني آزاده در گفتوگو با خبرنگار سرويس «فرهنگ و حماسه» خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا), از اتحاد اسرا در عراق و خواستههاي امروزشان ميگويد: حفظ ارزشهاي انقلاب و باورهاي انقلابي در جامعه بستگي به انقلابيون و كساني كه آن را ايجاد كردند و در آن جامعه زندگي ميكنند دارد. با بررسي شرايطي كه از روز اول اسارت تا آخرين روز در اردوگاههاي بعثي حاكم بود و نگاه به تحمل و صبر بچهها به اين واقعيت ميرسيم كه آزادگان براي حفظ ارزشهاي انقلاب نقش خود را خوب عملي كردهاند.اگر در روزهاي اول ترس و وحشت اردوگاه باعث شده بود بچهها در ابراز اعتقادات خود احتياط كنند, در ادامه اسارت با گردن افراشته از اعتقادات خود سخن ميگفتند و به آنها عمل ميكردند.ضرب و شتم، كابل، برق و هزار و يك تهديد و شكنجه جسمي و روحي كه در دستور كار عراقيها بود نه تنها باعث عقبنشيني بچههاي آزاده نشد بلكه آنها را محكمتر و مقاومتر كرد. بچهها همپيمان ميشدند كه در بازگشت طلبكار انقلاب نباشند.به دنبال اين نباشند كه با بيان ما اسارت ديدهايم، سهمي از داشتههاي انقلاب را بگيرند. همه ميگفتند ما تجربهاي كسب كردهايم كه توسط آن ميتوانيم بيشتر به مردم كمك كنيم. امروز كه حدود 16 سال از بازگشت آزادگان ميگذرد اين قشر از جامعه ايثارگران با وجود دارا بودن درصد بالاي افراد تحصيل كرده و مسؤول در دستگاههاي مختلف, كمتوقعترين اقشار در جامعه ايثارگران هستند.آزادگان وظيفه خود را انجام ميدهند و اين مايه افتخار است. آزادگان خود جاي خويش را در جامعه باز كرده و قبل از اينكه به آنها ميدان داده شود، خود، خود را عرضه كردند. از جايگاههاي كوچك شروع كردند. اكنون از مديران موفق بخشهاي دولتي و غيردولتي هستند اما اينكه آيا اين قشر توانستند فرهنگ آزادگي را اشاعه بدهند يا خير؟ متأسفانه موفقيتهاي چنداني حاصل نشده است. زيرا نتوانستيم تعريف صحيحي از آزادگي ارائه دهيم. ميزان شناخت مردم از اسير و آزاده ترجمان تصويري است از فيلمهاي سينمايي مربوط به جنگ جهاني دوم و اسراي آن جنگ. بخشي از تقصير متوجه هنرمندان است زيرا سوژههاي اسارتي فيلمهاي آنان الگوهاي كليشهاي جنگ جهاني دوم است. حتي سوژههاي ناب انحصاري آزادگان را با آن عينك و از آن زاويه نگاه ميكنند. البته مسؤوليت بخش عمده ناتواني معرفي آزادگان بر عهده خود آزاده است كه اگر واژه اسارت را خوب تعريف ميكرد تصور مردم از اين قشر انسانهايي كه چند سال نااميد و افسرده در كنج عزلت نشسته و از جامعه عقب افتاده است, نبود. در حاليكه به هيچ وجه اينگونه نبود. در عراق شبانه روز 24 ساعته براي ما كم بود. در روز با برگزاري بيش از ده كلاس با حداقل يك شاگرد در شرايطي كه نه كاغذ، نه قلم و نه دفتر بود -چون داشتن آنها جرم محسوب ميشد- اوقات خود را به بهترين وجه ميگذرانديم.كاغذ ما لايه نازكي از بستههاي پودر شوينده و يا پاكت سيگار بود. در شرايطي كه روزانه ده – دوازده بار براي شمارش همه را جمع ميكردند كسي نبود كه وقتش را صرف ياد دادن يا يادگرفتن نكند.نشاط وصف نشدني بين بچهها وجود داشت. بعد از گذشت چندماه از اسارت به هر آسايشگاه 130 نفره يك قرآن داده بودند. در حاليكه خواندن دستهجمعي آن ممنوع بود. زمان را تقسيم كرديم تا همه بتوانند از آن استفاده كنند. در شرايطي كه ساعت نداشتيم ظرف بزرگي را پر از آب كرده و كاسه كوچكي را كه ته آن سوراخ داشت را در آن قرار ميداديم. هرگاه كاسه پر و تهنشين ميشد قرآن به نفر بعدي داده ميشد, به اين ترتيب در دوران اسارت تعدادي كل يا چند جزء قرآن را حفظ كردند. در ماه مبارك رمضان روي تكههاي كوچك صابون با سوزن كوچكترين سوره قرآن را مينوشتند تا در شبهاي احيا برسر بگيرند.با وجود تمام سختيها، شادي زيبايي در بين اسرا وجود داشت. در حدي كه انتظار داريم اين فرهنگ اشاعه داده نشده و به جامعه تزريق نشده است. درعين اينكه زمينه فعاليت و كار بسيار وجود دارد. شايد عطش امروز جامعه و نسل جوان را همان آموزههاي ارزشمند سيراب كند كه با همه وجود لمس، درك و احساس شده و جاوداني است. رمز اين نشاط و يكدلي را در اتحادي بايد يافت كه نيروهاي اسلام را از نقاط دور و نزديك ايران در يك عمليات كنار هم گرد آورده بود و عامل اصلي اين اتحاد نفس قدسي رهبر انقلاب بود كه شخصيتي محبوب، معنوي و عقيدتي بودند و در عمق جامعه جا داشت و اگر رهبري جامعالاطراف حضرت امام خميني (ره) نبود نه انقلاب به ثمر مينشست و نه در جنگ هشت ساله پيروز ميشديم. كساني كه در عملياتهاي مختلف اسير ميشدند و در يك اردوگاه كنار هم قرار ميگرفتند همچون تكههاي يك پازل، تصوير مشخصي را از همدلي ترسيم ميكردند و با اتحاد همچون خط مقدم در برابر ظلم و ستم عراقيها تاب ميآوردند. در اسارتگاه همه قبل از خود ديگران را ميديدند. جمعي يكپارچه، منسجم و دوستداشتني ايجاد شده بود و همه از قبال همان يكپارچگي موفقيتهاي بسياري به دست آوردند و همان رمز موفقيت در دوران اسارت بود. امروز آزادگان همچون ديگر اقشار جامعه مشكلاتي دارند اما به دليل تحمل اسارت دغدغه مطالبه حق از نظام ندارند. دغدغه آنان اين است كه چرا از توان و اندوختههايشان كه ذخائري ارزشمند براي نظام اسلامي است استفاده نميشود. انتظار آزادگان از متوليان امور ايثارگران اين است كه براي حفظ و تعميم جزئيات فرهنگ ايثار و شهادت برنامهريزي كنند. بسيار تلاش كرديم تا دستگاههاي متولي ايثارگران را متقاعد كنيم كه داشتن تشكلهاي ويژه براي آزادگان در هر ارگان منشأ خيرات و بركات است ولي اين زبان مشترك ايجاد نشد. انتظار ما اين است كه از خود آزادگان براي انجام امور مربوطه به آنها استفاده شود. هر آزاده با كمترين مدت اسارت دريايي از كتابهاي نانوشته است كه ميتواند گرهي از گرههاي امروز جامعه را باز كند، در فرهنگ جامعه مؤثر باشد و در سلامت روحي و رواني جامعه مفيد واقع شود.به كارگيري اين اندوختههاي نانوشته قطعاً خدمت به همه است اما متأسفانه متولي روشني براي ثبت و ضبط اين خاطرات نداريم. جوانان امروز هرقدر در زمان جلو ميروند،با فاصله گرفتن هرچه بيشتر از دوران دفاعمقدس نياز بيشتري به حماسهها و خاطرات ثمربخش آزادگان پيدا ميكنند. انتهاي پيام