*وقوع جنگ عراق ما را غافلگير نكرد* *ارتش در دوران دفاع مقدس - گفتوگو با فرمانده گردان تكاور حماسه خرمشهر *
امير ناخدايكم بازنشسته هوشنگ صمدي با حضور در خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، به ذكر خاطرات دوران دفاع مقدس و نقش ارتش در اين حماسهي تاريخي پرداخت. امير ناخدايكم بازنشسته هوشنگ صمدي كه در آن زمان فرماندهي گردان تكاوران دريايي ارتش را بر عهده داشت، در اين نشست گفت: بر خلاف اظهاراتي كه درباره غافلگيري ارتش در جنگ ميشود، نيروي دريايي به هيچ وجه در جنگ غافلگير نشد؛ به طوري كه ما از اواخر 58 تا شروع جنگ در جريان كامل قرار داشتيم. نيروي دريايي مسووليت سرزميني در روي زمين ندارد و كلا مسووليت مرزها، راهها و گذرگاههاي آبي را دارد و ما به انگيزه داشتن يك پايگاه دريايي در خرمشهر هميشه در آنجا يگانهاي شناور و غيرشناور داشتيم. وي افزود: اواسط سال 58 واحدها تقريبا در حال جمعوجور شدن بودند. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، واحد به هم ريخته و انضباط از بين رفته بود و يك سال خدمت سربازي و نقل و انتقالات غيرمعقول در ارتش اتفاق افتاده بود و كلا آن پايه و اساس انضباط ارتش به طور كلي از بين رفته بود. وي افزود: به خصوص زمزمههاي گروهكها به نام «ارتش بيطبقه توحيدي» يا كلا انحلال ارتش خيلي ساز زيادي داشت و همين امر باعث ميشد كه آن سلسله مراتب اصل فرماندهي و انضباط در ارتش صدمه ببيند. صمدي با بيان اينكه فرمانبرداري، انضباط، آموزش، تمرينات، تعمير و نگهداري در آن دوره به صفر رسيده بود، افزود: از نيمه دوم 58 در نيروي دريايي اين موضوع برعكس شد؛ پرسنل معتمد، علاقمند، وفادار و مومن به آرمانهاي ملت و مملكت به خدمت برگشتند و شروع به انجام وظايف اصلي كردند. در وهله اول در نيروي دريايي، تعمير و نگهداري اصل است. نيروي دريايي ابزار محور است و آن موقع هم تكنولوژي روز را داشت و اين امر باعث ميشد كه پرسنل نحوه استفاده، سواد و دانش راهبردي از اينها را داشته باشند. وي ادامه داد: بنابراين نيروي دريايي در مدتي كه تعمير و نگهداري تعطيل شده بود صدمات زيادي خورده بودند، ولي پرسنل مؤمن در اسرع وقت از اواسط 58 شروع به آماده كردن اين وسايل كردند و اين امر بسيار مهمي بود چون دشمنان ما فكر ميكردند نيروي دريايي به دليل خروج مستشاران از ايران و تحريم قطعات يدكي نخواهد توانست از اين ابزار و تسليحات استفاده كند، ولي دقيقا برعكس شد. پرسنل نيروي دريايي به خدمت برگشتند و شروع به آماده كردن تجهيزات، تعمير و نگهداري، عمليات مانور كردند و در اين راستا ما در اواسط 59 يك مانور دريايي بسيار بزرگي همراه با نيروي زميني ارتش اجرا كرديم. فرمانده گردان تكاور حماسه خرمشهر خاطرنشان ساخت: قبل از جنگ، عمليات ايذايي، زياد در منطقه انجام ميشد؛ حتي اواخر 58 در مرز شلمچه تا خرمشهر چهار پاسگاه ژاندارمري داشتيم. به انگيزه اينكه ما در خرمشهر پايگاه داشتيم آنجا هميشه همكاري بين ژاندارمري و نيروي دريايي زياد بود؛ چرا كه در اروندرود و كارون مسووليت مشترك داشتيم. وي افزود: حتي ما در اواخر 58 يك گروهان تكاور از بوشهر به خرمشهر اعزام كرديم كه در اختيار فرمانداري خرمشهر بود. اين واحد با سپاه و ژاندارمري در مرز ايران از خرمشهر تا شلمچه مسووليت رفت و آمد، جمعآوري اطلاعات و حتي بعضي مواقع برخورد با دشمن را داشتند كه حتي يكي از پرسنل بسيار مهم ما در يكي از تيراندازيها خيلي شديد مجروح شد. صمدي ادامه داد: گروههايي كه در آنجا داشتيم روزانه گزارش اطلاعاتياش را هم به واحد ما كه در بوشهر بوديم ميداد و هم به پايگاه دريايي خرمشهر و تهران. و ما كلا در رابطه با تحركات دشمن با راهسازي، سنگرسازي و جابجايي يگانهاي دشمن از اواخر 58 تا شروع جنگ در جريان كامل بوديم. به همين انگيزه احساس ميكرديم كه وجود جنگ با عراق حتمي است. مسوولين نيروي دريايي طرحهاي قديمي كه ما داشتيم را بررسي كردند و در آنها تجديدنظر شد و بدين منظور ذوالفقار طرحريزي شد. وي تصريح كرد: در بررسي طرحهاي عملياتي به اين نتيجه رسيديم كه جنگ حتمي است؛ بنابراين بايد يك تجديدنظر در طرحهاي عملياتي قديمي انجام دهيم و طرح ذوالفقار براي دفاع از هجوم ارتش بعثي تهيه شد و وقتي كه شهريورماه نزديك ميشد براي جنگ روزشماري ميكرديم؛ يعني به هيچ وجه غافلگيري در نيروي دريايي در اين زمان وجود نداشت. كما اينكه در تاريخ 23 شهريور ناخدا مدنينژاد، جانشين فرمانده نيروي دريايي وارد بوشهر شد و در آنجا ستاد تاكتيكي عمليات نيروي دريايي را تشكيل داد. فرمانده لجستيگ نيروي دريايي ارتش خاطرنشان كرد: ما ستاد نيروي دريايي را در بوشهر آورده بوديم و عملا روز بيست و ششم اين ستاد شروع به كار كرد و كليه يگانهاي رزمي نيروي دريايي را زير امر خود گرفت و در حقيقت اتاق جنگ از تهران به بوشهر رفت و اين نشان دهنده اين است كه ما در جريان جنگ قرار داشتيم. وي افزود: همان روز بيست و ششم يگانهاي ما كه در خرمشهر به اسكله چسبيده بودند دستور تفرقه يعني خروج از اسكله گرفتند و كليه يگانهاي شناور از اسكله جدا شدند و به شمال خليج فارس در مواضعي كه در طرح ذوالفقار پيشبيني شده بود رفتند براي اينكه نيروهاي دريايي ارتش عراق در بصره و ام القصر مستقر بودند و راه خروجشان از اين مكان بود و ما آن را بسته بوديم كه نتوانستند خارج شوند. اين تقريبا 26 شهريور است، ما احساس كرديم جنگ است و يگانهاي شناورمان را به منطقه عمليات برديم همانطور كه اگر هواپيما در فرودگاه باشد نميتواند بجنگد و بايد به هوا برود و كشتي و ناو هم مثل همان است. صمدي افزود: اعلام جنگ 31 شهريور بود ولي ما 4 و 5 روز قبل عملياتمان را شروع كرديم. من فرمانده كلاه سبزهاي نيروي دريايي در بوشهر بودم. يك گروهان من در اهواز و يكي در خرمشهر و بقيه گردان در بوشهر بود. در روز سيويكم، بوشهر ساعت 3:30 ـ 3 بعدازظهر مورد حمله قرار گرفت؛ من داشتم به دفتر فرماندهي ميرفتم كه جلوي پاي مرا هواپيما رگبار زد و رفت. وي ادامه داد: من به دفتر فرماندهي رفتم ناخدا رزمجو كه فرمانده منطقه دوم دريايي بوشهر و خارك بود گفتند ماموريت جديد برايت آمده: حركت به خرمشهر. اين در حالي بود كه من بازنشسته شده، داشتم تصفيه ميكردم و منتظر جايگزين بودم. ناخدا رزمجو گفتند ميري يا ميماني؟ من گفتم 21 سال خدمت كردم، اگر بخواهم بروم همه به من ميخندند، من براي همين روز ساخته شدهام، دورههايي كه ديدهام مال همين روز است. الان خانه و زندگي من مورد حمله دشمن قرار گرفته ميتوانم بروم؟ فرمانده گردان تكاور در حماسه خرمشهر افزود: من به دفتر خودم رفتم؛ بلافاصله افسران را احضار كردم، تا با آماده باش جنگ، واحد براي حركت آماده باشند، دريافت ساز و برگ، اسلحه و مهمات، بار و مبناي دستنفر، بار مبناي در بنه گردان، آذوقه بنه گردان همه آماده شوند و براي حركت بارگيري كنند. تا اينها بخواهند آماده شوند كارهاي ديگر مثل دريافت نقشه و بررسي روي نقشه و توجيه فرماندهانان انجام شد و ساعت 12 شب واحد براي حركت به خرمشهر آماده شد. وي ادامه داد: دستور حركت تاكتيكي براي يگانها صادر شد كه شب بايد راه بيفتيم، چراغ خاموش باشد، تفرقه ايجاد شود، مواظب حمله هوايي دشمن باشيم و آنچه كه خوانده بوديم دوباره مرور شد. صمدي خاطرنشان ساخت: در خرمشهر واحد سازمان يافتهاي كه بتواند در زمين موضع دفاعي در مقابل عراق بگيرد وجود نداشت؛ ژاندارمري بود و سپاه؛ به اضافه نيروهاي مردمي و آنچه كه خيلي در آنجا اهميت داشت علاقمندي نيروهاي مردمي بود. بعد از انقلاب ما كمبود پرسنل داشتيم. تكاوران نيروي دريايي كلا كادر بودند و سرباز وظيفه نداشتيم و وقتي وارد عمليات شديم احساس كرديم دفاع در منطقه خرمشهر از خرمشهر با اين يگان در روي زمين مقدور نيست. يعني با اطلاعاتي كه از ستاد و عمليات گرفتيم و شناسايي كه در قسمتهاي حساس شهر انجام داديم متوجه شديم كه به هيچ عنوان واحد ما مقدور نيست كه در روي زمين سنگر بكند، موضع دفاعي انتخاب كند و دفاع كند. وي افزود: اينجا برگشتيم به اين بحث كه بايد عمليات ابتكاري باشد و تصميمان بر اين شد كه يگان را به طور متحرك و در گروههاي كوچك تقسيمبندي كنيم و آماده داشته باشيم مثلا در گروه 10نفره، 2 تا آرپي جي، 7 داشته باشند يك خمپاره 81، تفنگ ژ3 و آماده حركت باشد تا وقتي گفتند دشمن از فلان سمت ميآيد ما يك گروه را براي شناسايي و درگيري با دشمن بفرستيم و اگر لازم شد تقويتش كنيم. پس تصميم بر اين شد كه يگانها در حالت متحرك بايد عمل كنند. حداكثر زمان براي حركت واحد به منطقه ماموريت از زمان دريافت دستور تا حركت 5 دقيقه ميبايست باشد، يعني يگان و ماشين باكپر آماده است مهمات نفر در اختيار خودش است، تا گفتند خسروآباد درگيري است حركت به سمت خسروآباد. صمدي ادامه داد: دستور بعدي ميآيد كه نيروهاي عراقي از در Sentup گمرك دارند وارد ميشوند. اينجا مساله مهم اين است كه تصرف خرمشهر كه بنا بود در 24 ساعت اول انجام شود بهترين مسيرش شلمچه به خرمشهر بود و ما در شناساييمان به اين پي برديم كه بزرگترين موانع طبيعي كه در جلوي دشمن داريم پل نور و سد مرايضي است و هم و غممان اين بود كه دشمن را از اينجا راه ندهيم؛ در حالي كه يك لشكر زرهي كامل در محور شلمچه به اضافه يك گردان چترباز در روبرويمان بود. وي خاطرنشان ساخت: واحد ما يك گردان پياده تكاوران نيروي دريايي بين 500 تا 600 نفر سنگينترين سلاح ما خمپاره 81، تفنگ 106، موشك تاپ آرپي جي 7 ، خمپاره 120 را هم خارج از سازمان دريافت كرديم و در بررسيها متوجه شديم كه اين سازمان كه ما داريم جوابگو نيست و بايد يك فرم ديگري بدهيم؛ از نيروهاي مردمي داوطلب براي آموزش گرفتيم و هرگروهان را تقسيم كرديم و مربي براي آموزش پرسنل غيرنظامي تعيين كرديم. فرمانده گردان تكاور در حماسه خرمشهر افزود: در وهله اول آموزش رزم انفرادي، بعد تيراندازي با آرپيجي7 را در دستور كار قرار داديم؛ چون آن موقع مناسبترين سلاح براي دفاع از تانكها و نفربرها بود و چون سلاح سنگين و توپخانهاي در پشت سر نداشتيم مجبور بوديم با همين افراد از خرمشهر دفاع كنيم. نيروهاي مردمي آموزش ديدند، به تكاوران پيوستند و آنچه كه خيلي گفتني است پشتيباني بود كه ما از مردم و مسوولين آن زمان داشتيم، مثلا يكي از مهمترين كارها تداركات بود. وي ادامه داد: ما هيچ دغدغه فكري در رابطه با تهيه، نگهداري و پخت و پز غذا نداشتيم. گردان ما 500 نفر بود، مردم 800 نفر غذا ميآوردند. يك تانكر آب ميخواستيم سه تانكر آب ميآوردند. مسوولين هم خود را موظف ميدانستند كه از اين واحد پشتيباني كنند. بر اين اصل تكاوران نيروي دريايي در خرمشهر تبديل به ستون اتكا مقاومت مردم شدند. مسجد جامع هم مركز ما بود. مردم همه به آنجا مراجعه ميكردند. وي تاكيد كرد: وضعيت به ترتيبي بود كه ضمن اينكه ما كوچكترين غافلگيري در اين عمليات نداشتيم بلكه حتي ماهها قبل از شروع جنگ در منطقه خرمشهر در مسير شلمچه با عراقيها درگير بوديم و اين مساله ادامه پيدا كرد و از 31 شهريور رسمي و قويتر شد. ديگر آن موقع همه فهميدند كه جنگ شروع شده و صحبت از عمليات ايذايي نيست و به همين ترتيب عمليات ادامه پيدا ميكرد تا زمانهايي كه بسيار وضع بحراني ميشد مثلا لشكر عراق از يك مسير عبور ميكرد وارد شهر ميشد و ما مجبور بوديم در راه آهن در بغل مسجد نور قبل از گمرك با آنها درگيري شويم. آنها را عقب برانيم، پل نور را رد ميكرديم همانجا منتظر نيروي كمكي ميمانديم و تا 34 روز را با همين وضع مقاومت كرديم. صمدي افزود: گردان ما 103 نفر شهيد در خرمشهر داشت در 34 روز 76 نفر و بعد از آن هم تعدادي اضافه شد و به 103 نفر رسيد و بالاي 300 نفر مجروح جنگي داشتيم البته تعداد زيادي از مجروحهاي ما بعد از بهبودي از بيمارستان برميگشتند تعدادي هم با مجروحيت در منطقه بودند و خارج نميشدند. وي ادامه داد: در آخر روز سي و چهارم استعداد واحد ما خيلي كم شده بود؛ هم از رزمندگان مردمي كه در اختيار ما بودند هم از خود ما، يك گردان به نام فداييان اسلام به فرماندهي شهيد سيد مجتبي هاشمي با يك گروهان از دانشكده افسري به ما ملحق شدند. از نيروهاي مردمي يك رستهاي در نيروي دريايي به نام دريافر داشتيم كه اينها كلا پرسنل فني بودند كه با دستگاهها و سامانههاي دريايي كار ميكردند و حتي در روزهاي آخر يك گروهان از اينها از بندرعباس به خرمشهر آمد. وي تصريح كرد: ديگر به هر جايي براي كمك دست ميانداختيم؛ حتي پرسنل آموزش پايگاه دريايي منجيل را كه مربيان آموزشي تكاوران بودند و يك واحد از كميتههاي دهگانه تهران آمدند ولي ديگر آن پشتيباني آتش كه ما لازم داشتيم نبود؛ چون اين كساني كه ميآمدند فقط سلاح سبك داشتند و ما نياز به توپخانه، تانك و نفربر داشتيم، ولي هيچ كدام موجود نبود. 34 روز استقامت در آن منطقه با دست خالي و با چنگ و دندان بود و در روز سي و چهارم ديگر دستور عقبنشيني آمد، ما وقتي فرماندهان چه سپاهي و چه مردمي و فرماندهان خودمان را احضار كرديم كه دستور را ابلاغ كنيم همه به هر نحوي كه بود اعتراض كردند. فرمانده گردان تكاور در حماسه خرمشهر ادامه داد: من در حدود سه ساعت با اينها صحبت كردم، باز هم راضي نميشدند تا تماس بيسيمي گرفتيم و صداي خود فرمانده عمليات را شنيدند كه از 12 شب شروع به عقبنشيني كردند. وي افزود: عقبنشيني ما آنطور نبود كه از منطقه خارج شويم؛ از ضلع غربي رودخانه به ضلع شرقي رودخانه رفتيم و در همان جا موضع گرفتيم. كناره شرقي رود كارون را از پايين تا كارخانه صابونسازي تكاوران ما دوباره از نو اشغال موضع كردند و دشمن به هيچ وجه نتوانست از اين رودخانه ديگر عبور كند و خرمشهر را كامل تصرف كند. صمدي ادامه داد: اين وضعيت به همين ترتيب ماند و دشمن از بالاي پليس راه از رود كارون در منطقهاي به نام ماره پل زد كه از كارون عبور كند و به سمت جاده خرمشهر و آبادان بيايد كه جزيره آبادان را به طور كامل ببندد، البته اين قبل از سقوط خرمشهر بود. دشمن از آن رودخانه عبور كرد آمد و 48 ساعت در آن منطقه با دشمن درگير شديم، منتها امكانات ما آن طور نبود كه بتوانيم مقاومت كنيم. آنجا هم دو لشكر كامل مكانيزه و زرهي آمده بود كه در روزهاي آخر يك لشكر پياده هم به آنها اضافه شد. وي افزود: اينها ميخواستند محاصره آبادان را كامل كنند كه آن عمليات معروف ذوالفقار انجام شد و آن بدين ترتيب بود كه دشمن ميخواست از نهر بهمنشير عبور كند بيايد جاده خسروآباد، اروند كنار و آبادان و خرمشهر را بگيرد. سرپل را كه دشمن زد، ما تكاوران نيروي دريايي درگير شديم، آنها را نگه داشتيم، منتظر كمك بوديم، گفتند كمك از لشكر 77 دارد ميآيد. اتفاقا قبل از آنكه اين كمك بيايد يك گردان از لشكر 21 حمزه به فرماندهي سرگرد شاهينراد آمد؛ منتها در جاده ماهشهر ـ آبادان با دشمن درگير شد. گردان بسيار خوب، زبده و قوي بود، شديدا درگير شد خيلي هم خسارت ديد، ولي نهايتا نتوانست جلوي سه لشگر عراقي را بگيرد، ولي خيلي رشادت به خرج دادند و تعداد كمي از آنها برگشتند. صمدي ادامه داد: همين عمل باعث شد كه نيروهاي عراقي سه روز ديرتر به منطقه ذوالفقاري برسند. ما سر پل را گرفته بوديم و از اين طرف گردان سرهنگ كهتري از طريق دريا توسط هواناوهاي نيروي دريايي به ما ملحق شدند و عمليات را تحويل ايشان داديم و چون گردانشان كامل بود و توپخانه هم داشت ما هم همراه با آنها عمل كرديم و آن عمليات ذوالفقار انجام شد كه ميتوانم بگويم اولين شكست نيروهاي بعثي بود. وي تصريح كرد: وقتي ما دشمن را زمينگير كرديم اولين فتح فتوحات بعد عمليات ذوالفقار بود كه دشمن تازه آنجا طعم شكست را فهميد، عقبنشيني كرد، جاده ماهشهر ـ شادگان، ماهشهر ـ آبادان آزاد شد و نزديكي جاده اهواز مستقر شدند كه در عمليات بعدي مثل ثامن الائمه اين قسمتها هم خالي شد تا به عمليات بيتالمقدس رسيد. وي با بيان اينكه بعد از عمليات ذوالفقار حدود 17 و 18 روز در جبهه آرامش برقرار بود كه عملياتهاي معروف بيتالمقدس و عملياتهاي قبل آن شروع شد، افزود: نيروي دريايي در عمليات بيت المقدس هم حضور بسيار فعال و جانانهاي داشت؛ ما سه گردان قايقران، هر كدام 100 عدد قايق پاي كار آورديم و سه محور عمل كننده بيت المقدس براي عبور از رودخانه واحدها قرار داديم. يك گردان تكاور، يك گروهان تقويت شده تكاوران و سه گردان تفنگدار دريايي درگير بودند كه اينها در منطقه شرق رودخانه كارون پهلوي واحدهاي عملياتي وظيفه دفاع از خرمشهر را داشتند براي اينكه دشمن عبور نكند. صمدي ادامه داد: در روزهاي اول و دوم وقتي نيروهاي عمل كننده از شمال و شرق به خرمشهر حمله كردند تكاوران نيروي دريايي از همان غرب رودخانه كارون كه خارج شده بودند از شرق به همان منطقه حمله كردند. وي خاطرنشان ساخت: شناسايي كه در شبهاي قبل انجام شده بود منتهي به اين شد كه روز سوم خرداد از ساعت 8:30 ـ 8 صبح پرسنل تكاور با قايق و حتي عدهاي با شنا كردن شروع به ورود به خاك خرمشهر و پاكسازي غرب خرمشهر كردند كه تعداد زيادي اسير و مجروح به اين طرف رودخانه جابجا كردند تا اينكه حدود ساعت 11:30 ـ 11 در منطقه راهآهن نزديك مسجد نور، با نيروهاي عمل كننده الحاق انجام شد. صمدي ادامه داد: بعد از الحاق در ادامه عمليات، تا شلمچه پيشروي انجام شد و وقتي به آنجا رسيديم مقصد نيروهاي ايراني پيچش به سمت بصره بود، ولي اطلاعاتي كه به دست آمد از اين خبر ميداد كه در مسير بصره ارتش عراق 7 لايه دفاعي سنگين درست كرده ضمن اينكه دستور هم آمد پيشروي در خاك عراق نداشته باشيم و در مرز مستقر شويم و عمليات در همانجا خاتمه پيدا كند. صمدي افزود: عمليات بعدي از شمال انجام شد كه روز سوم، خرمشهر هم آزاد شد و عمليات خاتمه پيدا كرد كه در اين عمليات نزديك 17 هزار اسير جنگي و تعداد زيادي غنائم جنگي به دست آمد. فرمانده گردان تكاور در حماسه خرمشهر در پايان گفت: مهمترين كاري كه در خرمشهر ميشود روي آن صحبت كرد و ناگفتههاي زيادي دارد خود مقاومت 34 روزه است كه تشريح آن بسيار مهم است. انتهاي پيام