• یکشنبه / ۱۵ آبان ۱۴۰۱ / ۱۶:۱۷
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 1401081510400
  • منبع : مطبوعات

تولوزان، طبیب دربار

تولوزان، طبیب دربار

به درخواست سفیر ایران در پاریس و با موافقت امپراتور ناپلئون سوم به کشور ما آمد. نامش ژوزف تولوزان بود و برای خدمت در دربار قاجار و مراقبت از سلامت ناصرالدین‌شاه آمد، اما در سال‌های طولانی اقامتش در کشور ما بسیاری دیگر را هم معاینه و درمان کرد.

به گزارش ایسنا، روزنامه اعتماد در ادامه نوشت: «خارج از فرانسه از پدر و مادری فرانسوی متولد شد و بعد در پاریس مدرک پزشکی گرفت. چند سالی در ارتش کشورش خدمت کرد، به درجه سرگردی رسید و چنانکه نوشته‌اند در جنگ کریمه هم حضور داشت. حوالی چهل سالگی به ایران آمد و همین‌جا هم از دنیا رفت. او در آن روزگار پزشک مشهوری بود و از این‌ رو خبر مرگش در مطبوعات جهان منتشر شد. مثلا روزنامه امریکایی راک آیلند آرگس در چنین روزی از سال ۱۸۹۷ میلادی در خبری با عنوان «مصایب طبیب دربار» نوشت: «طبیب یک فرمانروای آسیایی -با مواجب خوب- بودن، البته زیان‌های خودش را نیز دارد. اخبار رسیده از ایران حاوی مرگ ژوزف تولوزان، طبیب شاه است. ژوزف به مدت سی سال معالج و رازدار معتمد ناصرالدین‌شاه بود. هنگامی که این فرمانروا درگذشت و فرزند او، یعنی شاه کنونی ایران به تاج و تخت رسید، ژوزف در نامه‌ای به دوست ساکن پاریس خود اظهار داشته بود که قصد کناره‌گیری از مقامش را دارد، چون نگران جان خود است. به نظر می‌رسد بیم او بجا بوده است. ژوزف رازهای زیادی از دربار می‌دانست و به همین سبب خواهان مرگ او بودند. گفته می‌شود طبیب پیش از ژوزف در دربار ایران نیز به همین دلایل کنار گذاشته شد.»

در خبری که این روزنامه امریکایی تنظیم کرده بود، حقایق زیادی وجود داشت. تولوزان به زبان و خط فارسی تسلط داشت و آنقدر با مردان دولت و دربار نشست و برخاست کرده بود که بسیاری از رازها و ناگفته‌های آنان را می‌دانست. همیشه سعی می‌کرد از دسته‌بندی‌های دربار فاصله بگیرد و وارد بازی‌های درباریان نشود اما گاهی خواه‌ناخواه نام او هم در کشمکش‌ها و رقابت‌ها به میان می‌آمد و دشمنی برخی‌ها را برمی‌انگیخت. همچنین بسیاری از درباریان و اعضای خانواده سلطنتی به ارتباط نزدیک او با شاه حسادت می‌کردند. البته مورد لطف شاه بود و کسی کاری به کارش نداشت اما خودش می‌ترسید روزی از دشمنی‌های ناخواسته آسیب ببیند. ناصرالدین‌شاه به او مطمئن بود و در همه سفرهایش - به گوشه و کنار کشور یا به اروپا - او را با خود می‌برد و به‌ندرت پیش می‌آمد که چیزی را از او پنهان کند. حتی می‌گویند گاهی در خلوت با او درد دل می‌کرد و چیزهایی را که به دیگران نمی‌گفت با پزشک شخصی‌اش در میان می‌گذاشت. تولوزان هم گاهی به شوخی و گاهی به صراحت، به عادات ناپسند شاه اشاره می‌کرد. مثل آن روایت عبدالله مستوفی در کتاب شرح زندگانی من که می‌گوید روزی در محفل شاه از پُرخوری و تداخل وعده‌های غذایی و میان‌وعده‌ها صحبت شد و بعضی از کسانی که معده ضعیفی داشتند از خاطرات‌شان درباره ضررهای پرخوری گفتند. شاه که چنین خاطراتی نداشت، از دکتر تولوزان پرسید: «حکیم! ما هم تداخل می‌کنیم؟» و دکتر پاسخ داد: «خیر قربان! اعلی‌حضرت متصل می‌خورند.»

تولوزان را بعد از مرگش در تهران، گویا در دولاب به خاک سپردند. او در سال‌های زندگی در ایران به عده‌ای طبابت آموخت و انجمنی به نام مجلس حافظ‌الصحه تاسیس کرد که بعدها هسته اولیه تشکیلات وزارت بهداری شد. چند عنوان کتاب - تعدادی به زبان فارسی - نوشت که نسخه‌های خطی یا چاپ قدیمی این مکتوبات هنوز موجود است و موضوعاتی مثل بهداشت عمومی و چگونگی مقابله با شیوع بیماری طاعون را دربرمی‌گیرد.»

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha