• سه‌شنبه / ۱ خرداد ۱۴۰۳ / ۲۲:۱۷
  • دسته‌بندی: دیدگاه
  • کد خبر: 1403030100850
  • منبع : فضای مجازی

یادداشت

خودتان روضه سقا بخوانید، من رمقی برای روضه خواندن ندارم

خودتان روضه سقا بخوانید، من رمقی برای روضه خواندن ندارم

«آقای رئیس جمهور رفته بود روی نقطه صفر مرزی سد افتتاح کند و برای مردمانش آب بیاورد. رفته بود آب بیاورد و غبار شد. حالا شما خودتان می فهمید اینجای متنم با کدام کاشی سرخ از تاریخ انطباق دارد. خودتان روضه سقا بخوانید من رمقی برای روضه خواندن ندارم».

به گزارش ایسنا، حامد عسکری شاعر و نویسنده طی دل‌نوشته‌ای درباره شهادت آیت‌الله سید براهیم رئیسی رئیس‌جمهور و همراهانش نوشت:

من که صبح گوشی ام را از شارژ می کشیدم و تا غروب یا وقت خواب شارژ داشت، من که هفته ای یک بسته اینترنت می خریدم و کفافم را می داد از دیروز حوالی ساعت۴ تا الان سه بار گوشی شارژ کرده ام و دو بار بسته اینترنت خریده ام ... ذره های شارژم... ذره های اینترنتم... ذره های وجودم دیروز تحلیل می رفت و تمام می شد در پی پیدا کردنش. در طول این چند ساعتی که بالگرد آقای رئیس جمهور گم شده بود من گیج و منگ بودم، هرچه کانال خبری بود عضو شدم، به هرکس می شناختم زنگ زدم و هیچ. دقیقا هیچ. یک مرضی دارم که وقتی اتفاقی مهیب این گونه و از این دست رخ می دهد توی کله ام می جورم می گردم ببینم کجای قصه حاضر با کدام کاشی تاریخ هم گُل است و انطباقی کم و بیش دارد و حیرتا که در این رفتن با این حجم مهابت و غریبی چند انطباق عجیب یافتم و این گزاره هزار بار در ذهنم تداعی شد که تاریخ تکرار می شود هر باری تازه تر و عجیب تر، آقای رئیس جمهور در جنگل خاطره شد، در سرما و باران و این خاطره شدن در جنگل من را یاد میرزا یونس سوخته سرایی یا همان میرزا کوچک خان انداخت که غریب و خسته و تنها لحظات آخرش را با خدای خویش تنها بود و به آغوشش پر کشید. قدر دیدن و شکر دیدن محرک عجیبی است ، وقتی لیوان آب خنکی دست تشنه ای می دهی اگر تشکر کند و خداپدربیامرزی برایت بخواهد جگر تو هم خنک خواهد شد و اگر لیوان آب را که سر کشید طعن و لغز و لیچار بارت کند دلت می شکند و ممکن است اگر دوباره خواست، درنگ و تعلل کنی... درست عین امیرکبیر که رفاه و آسایش و کمال می خواست و طعنه می شنید و برایش حرف می ساختند. سید ابراهیم رئیسی را با طعنه زخم آجین کردند و انگار این زخم ها مصمم ترش می کرد برای خدمت. هر پنجشنبه و جمعه سفر استانی و رویارویی نفس به نفسش با مردم دور افتاده ترین نقاط کشور را تا پیش از این در کمتر رئیس جمهوری دیده بودیم. مردمی که تا قبل از دیدنش حتی یک بخشدار هم سرسراغی ازشان نگرفته بود، درددل با رئیس جمهور برایشان یک رؤیا بود. اینکه تقریبا هر روز در بمباران تهمت و طعنه و تکه باشی و باز از پا نیفتی و همه حرف ها را ندیده بگیری و کارت را بکنی. باد حرف ها را می برد و این ذات عمل است که می ماند و مثل خورشید جاودان است، خیلی دوست دارم در قیامت رویارویی آن هایی که شش کلاسه بودنش را، تهمت جلاد بودنش را و طعنه ناکارآمدی اش را در دهان آشنا و بیگانه انداختند با او ببینم و نظاره گر باشم. آقای رئیس جمهور رفته بود روی نقطه صفر مرزی سد افتتاح کند و برای مردمانش آب بیاورد. رفته بود آب بیاورد و غبار شد. حالا شما خودتان می فهمید اینجای متنم با کدام کاشی سرخ از تاریخ انطباق دارد. خودتان روضه سقا بخوانید من رمقی برای روضه خواندن ندارم.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۴۰۳-۰۳-۰۳ ۱۰:۵۴

سلام بر تمام شهدا، رئیسی عزیز درستی که شهادت برازنده شما بود، ولی ای مرد مظلوم و مودب ما را گریان گذاشتی،ای کسی که ادعای ریاست نداشتی

avatar
۱۴۰۳-۰۳-۰۳ ۱۳:۵۵

آفرین به نویسنده .چه زیبا

avatar
۱۴۰۳-۰۳-۰۳ ۱۶:۰۷

هزارآفرین برتونویسنده سلام برشهیدان راه خدمت

avatar
۱۴۰۳-۰۳-۰۳ ۱۵:۴۴

چقدر زیبا نوشتن. اجرشون با مادر سادات 👍🏻👏👏👏👏👏

avatar
۱۴۰۳-۰۳-۰۳ ۱۸:۵۳

ای سید محرومان و ای انقلابی ترین وزیر خارجه، چه زود رفتید و داغ شما جگر ما را سوزاند، الهی با ائمه محشور و مانوس باشید فرزندان خلف ایران

avatar
۱۴۰۳-۰۳-۰۳ ۱۹:۵۲

از وقتی شهید آیت‌الله ابراهیم رئیسی رئیس جمهور برحق ایران،رأی آوردند یک خیال راحت و احساس آرامش وجودم را گرفت اما افسوس که با آسمانی شدنشان پریشان و آشفته شدم.😭😭😭

avatar
۱۴۰۳-۰۳-۰۳ ۲۱:۵۹

هروقت سخنرانی هاش گوش میدادم باافتخارسینه سپرمیکردم میگفت خیلی دوسش دارم چهره سیدحس خوبی به آدم میداد آخه که چه زودرفت داغ بردل همه دوستدارهاش گذاشت