• یکشنبه / ۱۸ فروردین ۱۳۹۲ / ۰۸:۴۲
  • دسته‌بندی: ورزش بانوان
  • کد خبر: 92011804015

با نخستین بانوی شمشیربازی ایران در المپیک پس از 37 سال

با نخستین بانوی شمشیربازی ایران در المپیک پس از 37 سال

برای دیدن بانوی شمشیرباز ایرانی که 37 سال پیش المپیک مونترال را تجربه کرده است، نیازی نیست راه زیاد دوری رفت، او چندین سال است که پس از گذشتن از دوران قهرمانی خود به عنوان مربی فعالیت می‌کند و هر هفته برای حضور تیمش در لیگ به پایتخت می‌آید. هر چند گذر زمان در چهره "آچاک" هم ردپای خود را به جای گذشته اما سرزندگی و هیجان هنوز بخش جدانشدنی شخصیت این قهرمان سال‌های دور است. او معتقد است: زنان ایرانی هر وقت خواسته‌اند توانسته‌اند.

برای دیدن بانوی شمشیرباز ایرانی که 37 سال پیش المپیک مونترال را تجربه کرده است، نیازی نیست راه زیاد دوری رفت، او چندین سال است که پس از گذشتن از دوران قهرمانی خود به عنوان مربی فعالیت می‌کند و هر هفته برای حضور تیمش در لیگ به پایتخت می‌آید. هر چند گذر زمان در چهره "آچاک" هم ردپای خود را به جای گذشته اما سرزندگی و هیجان هنوز بخش جدانشدنی شخصیت این قهرمان سال‌های دور است. او معتقد است: زنان ایرانی هر وقت خواسته‌اند توانسته‌اند.

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، "مریم آچاک" یکی از چهار شمشیرباز زن ایرانی است که المپیک مونترال کانادا را در سال 1976 تجربه کرده است. او که تنها بازمانده تیم ملی شمشیربازی بانوان ایران از آن سال‌ها محسوب می شود، پس از پشت سر گذاشتن دوران ورزشکاری خود این بار در کسوت یک مربی فعالیت ورزشی خود را ادامه داد و سال‌هاست که به عنوان مربی تیم شمشیربازی اصفهان در لیگ حضور دارد. آنچه در ادامه می خوانید، گفت وگوی صمیمانه‌ای با شمشیرباز المپیکی ایران است:

*خانم "آچاک" ابتدا از چگونگی ورود خود به ورزش بگویید، از کی متوجه شدید که به ورزش تعلق دارید؟

باید در آغاز بگویم که بسیاری از ورزشکاران و قهرمانان قدیمی شاید به نوعی فراموش شده‌اند اما من خوشبختم جزء ورزشکارانی هستم که هنوز در میدان هستم که علتش آن است که مربی هستم. من جزء آدم‌های خوشبخت هستم و همیشه اززندگی‌ام راضی بوده‌ام چون همیشه موفق بوده‌ام البته چرایش را نمی‌دانم اما هیچگاه ناشکر نبوده‌ام. وقتی از دوران کودکی وارد ورزش شدم، این مربیانم بودند که گفتند من به درد ورزش می‌خورم. آن زمان به همراه خواهرم والیبال بازی می‌کردیم و پدرم به ورزش علاقه زیادی داشت هر چند خودش ورزشکار حرفهای نبود اما دوچرخه سواری می‌کرد. می‌توانم بگویم که همیشه خانواده‌ام در ورزش از ما حمایت می‌کردند.

*چطور شد که سر از شمشیربازی درآوردید؟

یک روز مدیرعامل باشگاه ما آمد و گفت که یک رشته جدید آمده است و تعدادی شاگرد را جمع کرد تا آموزش شمشیربازی آغاز شود. این برای اولین بار بود که در اصفهان رشته شمشیربازی آمده بود. راستش آن زمان به دلیل این که من و خواهرم از سایرین کوچکتر بودیم بهای چندانی به ما نمی‌دادند. اما از آنجایی که شمشیربازی رشته‌ای است که صبر و حوصله زیادی می‌خواهد خیلی از بازیکنان بزرگتر نتوانستند در تمرینات این رشته جدید دوام بیاورند و کم حوصله شدند و همین موضوع باعث شد که به ما هم توجه شود و این آغازی جدید برایمان بود.

وقتی تمرینات برایمان جدی‌تر شد پس از پنج، شش ماه گفتند که باید با تیم تهران مسابقه بدهیم در آن زمان تهران قدرت مسلم شمشیربازی بود و ما هم سن و سالی نداشتیم و بازیکنان تیم تهران از ما بزرگتر بودند اما آنقدر تمرین کردیم که توانستیم این تیم را شکست دهیم. بعد از آن دیگر قدرت تیم اصفهان بر سر زبان‌ها افتاد و به عنوان یک قطب در کشور شناخته شد. تمرینات ما هم ادامه دار بود تا این که پس از دو سال ایران از تیم روسیه دعوت کرد تا به تهران بیاید.خاطرم هست که تا آن زمان هیچ تجربه‌ای برای مسابقه با یک تیم خارجی را نداشتیم. یعنی ترسی از شکست خوردن هم نداشتیم و اطلاعی هم نداشتیم که تیم روسیه یک تیم قدرتمند است، همین موضوع باعث شد که بدون ترس مقابل روسیه بازی کنیم و پیروز هم شدیم. خاطرم هست که تیم روسیه از این شکست بسیار عصبانی بود و باور نمی‌کرد که از یک تیم بی‌تجربه و جوان شکست خورده است.

این تیم چند ماه بعد از ایران دعوت کرد که به روسیه برود اما ما با مشکلاتی روبرو شدیم و کمی طول کشید تا به روسیه برویم به همین دلیل از سه بازی که در نظر گرفته بودند تنها یک بازی را انجام دادیم و این بار هم روسیه را شکست دادیم. تیم روسیه نمی‌توانست این شکست را باور کند.

* از گذشته‌ها بیشتر بگویید؛ اینکه یک دختر در میان ورزش‌های متداول در آن روزها، شمشیربازی را انتخاب می‌کند، چُنین انتخابی کمی غیرعادی نبود؟!

خب در آن سال‌ها شمشیربازی یک ورزش نوین بود که بین دختران هم متداول نبود اما ما از آن افراد خوشبخت بودیم که خانواده همیشه از ما حمایت می‌کرد. من به جز ورزش، نقاشی هم می‌کردم و پدرم دوست داشت که نقاشی‌ام را به صورت حرفه‌ای ادامه دهم اما من ورزش را انتخاب کردم و زمانی که گفتم می‌خواهم وارد شمشیربازی شوم، پدرم تعجب کرد و گفت: "این همه ورزش چرا شمشیربازی! شمشیربازی ورزش عجیبی است آن هم در اصفهان! فکر نمی‌کنی که نقاشی را ادامه دهی موفق خواهی شد؟" خیلی سعی کرد که من به سمت هنر کشیده شوم اما اصرار‌های من در نهایت باعث شد که او هم رضایت دهد و دیگر مخالفتی با شمشیربازی نداشت.

"بانوی شمشیرباز ایرانی که 37 سال پیش المپیک مونترال را تجربه کرده است"

*گفتید در آن روزها شمشیربازی برای اولین بار به اصفهان آمده بود، زمانی که تازه وارد این رشته شدید چه تصوری ازشمشیربازی داشتید؟

ما بچه بودیم و کتاب‌ "کُنت منت کریستو" را می‌خواندیم و در آن فضا بودیم، حتی خودمان را شخصیت‌های داستان می‌دیدیم. اوایل که شمشیربازی کردیم فکر نمی‌کردیم که شمشیربازی به این شکل باشد و همیشه به مربی خود می‌گفتیم کی می‌شود که مثل فیلم ها شمشیربازی کنیم. خاطرم هست که یک سن در باشگاه داشتیم و روی آن در نمایش‌های خود شمشیربازی می‌کردیم آن هم به شکل فیلم‌ها!

*فکر می‌کنید از چه زمانی این رشته برایتان جدی شد؟

واقعیت این بود که شمشیربازی با آن چیزی که در فیلم ها دیده بودیم تفاوت داشت. ما هم کم کم اصول را یاد گرفتیم و در مسابقات کشوری شرکت می‌کردیم تا این که اعلام کردند قرار است مسابقات آسیایی در ایران برگزار شود و از آن به بعد تمرینات ما به صورت فشرده‌تری انجام شد. البته قبل از مسابقات آسیایی تهران به مسابقات جهانی ترکیه در سال 1970 اعزام شدیم که اولین سفر برون مرزی تیم ملی بانوان محسوب می‌شد. در آن سال من به همراه "محبان" و "الماسی" اعضای تیم ملی بانوان ایران بودیم و چون تا آن زمان ایران در رنکینگ شمشیربازی نبود ، مجبور بودیم که با تیم‌های قدرتمند بازی کنیم. به همین دلیل نتوانستیم آن طور که باید نتیجه بگیریم البته در مسابقات آسیایی تهران وضعیت متفاوت بود. خاطرم هست که پیش از مسابقات کمی دیر از اصفهان به اردوی تیم ملی رسیدیم و زیاد تمرین نکردیم اما در قسمت تیمی فلوره اول شدیم که من سه برد در این بخش داشتم.

یکی از بهترین اتفاقات این مسابقات شکست دادن ژاپن بود، تیمی که در آن زمان ششم جهان بود و با توجه به شکست این تیم آن هم در مسابقات آسیایی، رنکینگ ما ارتقاء یافت و به همین دلیل توانستیم به المپیک مونترال راه پیدا کنیم.

*پیش از این فکر می‌کردید که روزی به عنوان شمشیرباز به المپیک بروید؟

روزی که گفتند باید به المپیک برویم، ما باور نمی‌کردیم. حالا که المپیک را تجربه کرده‌ام معتقدم که بهترین خاطره هر ورزشکاری المپیک است و اگر ورزشکاری به بازی‌ها نرود یعنی مهمترین قسمت عمر ورزشی‌اش را از دست داده است. ما می‌دانستیم که بختی در المپیک نداریم اما همین که به بزرگترین رویداد ورزشی راه یافته بودیم برایمان تجربه باورنکردنی بود و فکر می‌کنم اگر چند سال دیگر هم شمشیربازی بانوان ایران ادامه داشت می‌توانستیم نتیجه خوبی در المپیک بگیریم، چون ما راه خود را درست رفته بودیم و هر مسابقه‌ای که می‌رفتیم بهتر از قبل ظاهر می‌شدیم و با گذشت زمان ترسی که ناشی از بی تجربگی ما بود هم ریخت‌. می‌دانم اگر به المپیک بعدی می‌رفتیم حتما می‌توانستیم مدال بگیریم اما در المپیک مونترال تجربه کافی نداشتیم و نتوانستیم عملکرد خوبی داشته باشیم.

*شما پس از المپیک چند سالی از شمشیربازی دور بودید و پس از آن به عنوان مربی فعالیت خود را در این رشته ادامه دادید.

همین طور است، پس از انقلاب حدود 10 سال شمشیربازی را کنار گذاشتم و در این مدت دوباره به والیبال برگشتم اما وقتی ورزش بانوان در اصفهان راه افتاد، نایب رییس بانوان وقت استان در سال 1375من را صدا کرد و گفت که شنیده ایم شما قهرمان شمشیربازی بوده اید ؛ می خواهیم از تجربیات شما به عنوان مربی استفاده کنیم، در حالی که تا آن زمان هیچگونه تجربه مربیگری نداشتم اما گفتند که بالاخره باید از یک جایی این کار را شروع کنم و این آغاز مربیگری من در اصفهان بود. پس از آن اطلاعیه دادیم و چند دختر برای یادگرفتن شمشیربازی آمدند. ما با پنج شش نفر تیم درست کردیم و اولین سالی که در مسابقات کشوری شرکت کردیم توانستیم عنوان سومی را به خود اختصاص دهیم از آن سال به بعد هم همیشه در کورس قهرمانی بودیم.

*خانم آچاک شما هم دنیای قهرمانی را تجربه کرده‌اید و هم به عنوان مربی فعالیت داشتید؛ در این سال‌ها کدامیک را ترجیح داده‌اید، این که یک ورزشکار می‌ماندید یا از مربی بودنتان لذت برده‌اید؟

راستش من همیشه ورزشکار بودن را دوست داشتم و حتی هنوز هم دوست دارم. در این سال‌ها پی‌بردم که برای کسب تجربه باید زمان بگذارد تا تجربه به دست بیاید. مربیگری هیچوقت شغلی نبود که من دوست داشته باشم و اوایل به سختی قبول کردم چون مطمئن نبودم که بتوانم در آن موفق باشم اما بخاطر علاقه‌ای که به رشته ورزشی‌ام داشتم این شغل را پذیرفتم.

* به جزء شمشیربازی در رشته والیبال هم بوده‌اید؛ هیچ وقت فکر کردید که اگر این رشته را ادامه می‌داید مثل شمشیربازی در آن موفق بودید؟

زمانی که من والیبال بازی می‌کردم یکبار تیم ملی را در اصفهان شکست دادیم و این پیروزی آنقدر عجیب بود که استاندار وقت به ما قول داد که ما را به المپیک می‌فرستد. به همین دلیل تیم اصفهان به عنوان تیم ملی در این رقابت‌ها حضور داشت. البته من با دو سه بازیکن دیگر از این سفر جا ماندیم. خاطرم هست که آنوقت‌ها سالن تمرین را ساعت 5 صبح برای تمرین والیبال به بانوان می‌دادند و من از ترس این که صبح‌ها از سرویس جا نمانم لباس ورزشم را می‌پوشیدم و با آن لباس می‌خوابیدم؛ تنها کفش‌هایم را آماده می‌گذاشتم و در مینی بوس بندهای کفشم را می‌بستم. عصر هم به تمرین شمشیربازی می‌رفتم. اما نسل حالا تنبل‌تر از گذشته است و ورزش را تفریح می‌داند. شاید این پشتکار ما به خاطر آن بود که امکانات زیادی نداشتیم و تمام تفریح و وقتمان با ورزش می‌گذشت اما حالا شرایط فرق دارد.

*هیچوقت فکر نکردید که به جز شمشیربازی رشته دیگری را ادامه دهید ؟

با این که به جز شمشیربازی، همزمان والیبال را هم کار می‌کردم اما هیچگاه نخواستم که در والیبال مربی شوم. البته دوره‌اش را هم گذارندم ولی چون بیشتر به شمشیربازی علاقه داشتم ترجیح دادم مربی شمشیربازی باشم و معتقدم اگر قرار باشد بین این دو ورزش یکی را انتخاب کنم حتما شمشیربازی را انتخاب خواهم کرد. البته گاهی فکر می‌کنم ممکن است اگر به عقب بازگردم این بار به جای ورزش، نقاشی را به صورت جدی ادامه دهم. خاطرم هست که وقتی در آن سال‌ها به کلاس نقاشی می‌رفتم از کلاس فرار می‌کردم و به ورزش می‌رفتم تا جایی که معلم نقاشی‌ام گفت باید یک رشته را انتخاب کنم و من ورزش را انتخاب کردم. بعد از انقلاب هم تنیس را تجربه کردم و دوست داشتم که مربی تنیس شوم حالا یکی از افسوس‌هایم این است که چرا این رشته را انتخاب نکردم و از داشته‌هایم استفاده نکردم.

"بانوی شمشیرباز ایرانی که 37 سال پیش المپیک مونترال را تجربه کرده است"

*از خاطرات خوب و بد سال های گذشته بگویید

من هیچوقت خاطره بدی نداشتم البته وقتی مسابقه‌ای را می‌باختم گریه می‌کردم اما اگر بخواهم موضوعی را بگویم این است که گاهی فکر می‌کنم اگر به گذشته بازگردم با استعدادهایی که داشتم قطعا زندگی ام اینگونه که حالا هست نخواهد بود. من موقعیت ادامه تحصیل در خارج از کشور را داشتم اما به خاطر ورزش و قهرمانی قبول نکردم که از ایران بروم‌. فکر می‌کنم اگر می‌رفتم موفق‌تر بودم و ورزش را به صورت علمی ادامه می‌دادم. اگر بخواهم به بهترین خاطرات مربیگری‌ام اشاره کنم وجود شاگردانی است که ورزشکاران خوبی برای کشور شده‌اند.

*ما در المپیک لندن، 8 نماینده از بانوان ورزشکار داشتیم، نظر شما به عنوان یک قهرمان المپیکی درباره عملکرد بانوان ورزشکار در این دوره از رقابت‌ها چیست؟

من معتقدم که زندگی یک نوع مبارزه است و خوشحالم که بانوان ایرانی هیچگاه ننشسته‌اند و هیچگاه هم ندیده‌ام که مانعی برای رسیدن آن‌ها برای موفقیت وجود داشته باشد. رفتن بانوان به المپیک و سهمیه گرفتن آنها یک شاهکار است و زنان ایرانی هر وقت خواسته‌اند توانسته‌اند نتیجه خوبی بگیرند. فکر می‌کنم اگر امکانات خوبی بدهند و بانوان ورزشکار را تشویق کنند انگیزه آنها هم بیشتر خواهد شد.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۳۹۲-۰۱-۱۸ ۲۳:۱۸

با سلام، شخصیتهایی مثل خانم "آچاک" جزء سرمایه‌های ورزش کشور محسوب می‌شوند و باید قدردان زحمات این بزرگواران باشیم. با احترام یه بنده خدا، سید افشین گنج‌بخش