• سه‌شنبه / ۱۲ شهریور ۱۳۹۲ / ۱۵:۱۷
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 92061207436
  • منبع : فضای مجازی

ماجرای عبور وانت پلیس از روی یک عابر در سال 88

ماجرای عبور وانت پلیس از روی یک عابر در سال 88

فرمانده نیروی انتظامی در گفت‌وگو با هفته‌نامه مثلث به بیان محرمانه‌هایی از انتخابات سال 88 و سایر حوزه‌های مرتبط با کار ناجا پرداخته است.

فرمانده نیروی انتظامی در گفت‌وگو با هفته‌نامه مثلث به بیان محرمانه‌هایی از انتخابات سال 88 و سایر حوزه‌های مرتبط با کار ناجا پرداخته است.

به گزارش ایسنا، اهم اظهارات سردار اسماعیل احمدی مقدم در این گفت‌وگو در پی می‌آید:

* جامعه در سال 88 در آستانه دوشقه شدن بود یا حداقل در تهران این اتفاق افتاد و به تعبیر حضرت آقا نظام جمهوری‌ اسلامی تا لبه پرتگاه رفت ... بنا داشتیم که از احتمالات کم به سادگی عبور نکنیم اما مجموعه گروه‌های سیاسی بالاخره در 88 هزینه دادند و بنایشان این بود که از در مصالحه در بیایند و هر طور شده به صحنه سیاسی نظام برگردند. بنابراین تلاششان بود جبران کنند. بعضی‌ها به اشتباهات اعتراف می‌کردند، برخی‌ها هم اعترافشان عملی بود یعنی زبانی نمی‌گفتند چون احساس می‌کردند دچار شکست بزرگی می‌شوند ولی در عمل دیدیم همان‌هایی که می‌گفتند نظام مشروع نیست تلاش می‌کنند با قواعد همین میدان وارد بازی سیاسی شوند. مفهومش این است که مشروعیت نظام را پذیرفتند ولی نمی‌خواهند رسما اعلام کنند.

* اگر برخی یقین داشتند در سال 88 اردوکشی خیابانی و آن نحوه اعتراض به نتیجه منجر نمی‌شود شاید رفتار دیگری می‌کردند. در واقع یقین داشتند یا احتمال بالا می‌دادند که نتیجه انتخابات ابطال می‌شود. حتی بعضی‌ها که بعدا در ادبیات سیاسی کشور به عنوان ساکتین، خاموشین و همراهان فتنه خوانده شدند، معلوم بود که در انتخابات هم با جناح اصلاح‌طلبان نبودند ولی آن‌طور که فکر می‌کردند و آن‌طور که انتظار بود موضع نگرفتند اما بعضی دوستان اصولگرا دیدند اینها همراهی نمی‌کنند به آنها لقب خاموشین، ساکتین و ... می‌دادند. ما ‌بی‌اطلاع نیستیم. یک تعدادی از این آقایان با خود من مطرح کردند که الان شرایط خوبی است، فضا هم پیش آمده و موجب‌ ترمیم فضای سیاسی و اجتماعی هم می‌شود، بیاییم یک طرحی را در بیندازیم که انتخابات ابطال شود، بعد هم احمدی‌نژاد و هم موسوی جفتشان کنار بروند چون هر کس بیاید بهتر از این دو نفر است.

* آقای مطهری رسما گفت که هر دو آقایان احمدی‌نژاد و موسوی صلاحیت ندارند. او جسارت داشت و رسما گفت اما خیلی‌ها در محافل می‌گفتند و بیرون اعلام علنی نمی‌کردند ولی پیگیر این طرح بودند، یعنی عده‌ای از رقیبان آقای احمدی‌نژاد می‌گفتند: «اتفاق خوبی است. صحنه‌ای که اصلاح‌طلبان درست کردند، بد صحنه‌ای نشد. باید آن را تبدیل به فرصت کرد و هر دو نفر را کنار زد.» به نظر من این افراد اگر می‌دانستند که پیامدهای قضیه چیست، به نتیجه عملی نمی‌رسد، خسارت‌های بزرگی به کشور می‌زند و به خودشان هم لطمه جدی وارد می‌شود هیچ‌گاه چنین کاری نمی‌کردند. اگر نتیجه انتخابات را می‌پذیرفتند می‌گفتند به خیلی چیز‌ها اعتراض داریم ولی به نتیجه انتخابات احترام می‌گذاریم، دفعه بعد پیروزی خیلی پررنگ‌تری داشتند اما متأسفانه این‌طور نشد و خسارت‌هایی به کشور خورد.

* رای آقای روحانی قابل تفسیر است. ما خودمان از گستره ماهواره در کشور تخمین داریم که کجا بیشتر و کجا کمتر است. این‌جور نبود که آنجا که بیشتر ماهواره است آقای روحانی بیشتر رای داشته باشد، بلکه برعکس بود، آنجا که ماهواره کمتر بود ایشان بیشتر رای داشت. معتقدم در شرایطی که مقداری دعواهای اصولگرایی و اصلاح‌طلبی با یکدیگر اوج گرفته بود، فاکتورهای مثبت آقای روحانی، همچون خوش‌سابقه بودن، پیشینه درخشان داشتن، خوب حرف‌ زدن و منطق و چارچوب نظری قوی اثر خودش را بر انتخاب مردم گذاشت یعنی موفقیت آقای روحانی بیشتر حاصل نگاه مردم برای برون‌رفت از این شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کنونی بود نه رای حزبی و جناحی، بنابراین اشتباه است اگر کسی این پیروزی را به خود منتسب کند چون دلایل دیگری همچون نتایج انتخابات شورای شهر هم معلوم است.

* رای آقای روحانی ملی است و قشری نیست. رای او کاملا پراکندگی دارد و نمی‌شود جامعه را خط‌کشی سیاه و سفید کرد. چون پاسخی است به هر آنچه در این چهار یا پنج سال اخیر در تنش‌های سیاسی و اقتصادی رخ داد؛ اتفاقاتی همچون وقایع 88، 89، اتفاق حرم امام (ره) و حرم حضرت معصومه (س) که وقایع خوبی نبود. مردم دعوا را نمی‌پسندند. مردم می‌خواهند زندگی کنند. دنبال آرامش هستند.

به هیچ‌وجه 24 خرداد، دوم خرداد دیگری نبود. فکر نمی‌کنم که خود آقای روحانی هم چنین اعتقادی داشته باشد. البته به نظر من به دوم‌ خرداد هم یک شباهت‌هایی دارد چون رای به تغییر وضع گذشته است. این را کسی رد نمی‌کند. آن موقع آقای ناطق نماد ادامه وضع جاری و آقای خاتمی نماد تغییر وضع جاری شد. مردم رای به تغییر دادند. منتها برخی تندروها که حاکم شدند فرمان را مثل جریان سال 88 به دست گرفتند به‌طوری که در دوره اول ریاست‌جمهوری آقای خاتمی 18 تیر رخ داد ولی دوره دوم آرام‌تر بود. بر همین اساس تندروها داستان عبور از خاتمی را مطرح کردند. در دور دوم دولت آقای خاتمی آرامش اقتصادی داشتیم ولی انتخاب احمدی‌نژاد هم باز نوعی رای به تغییر بود. من فرمایشات حضرت آقا را در دیدار کارگزاران نظام به دقت گوش می‌کردم. خودشان این تغییر فضای کشور را یک رویداد مبارکی می‌دانستند که آمدن یک گروه جدید با حرف‌های جدید اساسا موجب نوسازی سیستم و‌ ترمیم ناکارآمدی‌های گذشته می‌شود. شاید هشت سال دیگر فرد دیگری با نماد تغییر بیاید و از مشربی که مردم از آن خسته شدند و برخی ناکارآمدی‌ها هم در قبالش دیده شده، حرف بزند و رای بیاورد. به نظر من گردش قدرت در کشور ما امر خوبی است. مردم عادت ندارند که یک قدرت بیاید سی چهل سال بماند.

* من و سه یا چهار معاونم با آقای روحانی یک جلسه یک‌ساعته داشتیم و درباره مهم‌ترین حوزه‌ها و چالش‌های آینده مثل مواد‌مخدر، راهنمایی و رانندگی و مرزبانی گزارش دادیم چون معتقد بودیم باید در صدر اولویت‌ها قرار داشته باشد. بعد از این گزارش، معاونان نیم‌ساعتی درباره مسائل خصوصی‌تر صحبت کردند. در کل فضا صمیمی ‌بود و صحبت‌های خوبی شد. در چنین جلساتی امکان ورود به مباحث جدی و تصمیم‌گیری نیست. آقای روحانی هم بر حقوق شهروندی، دفاع از آزادی‌های مدنی مردم، حفظ حرمت حریم قانونی و حقوق مردم تاکید داشت. البته به ایشان به شوخی گفتم: «شما حقوق شهروندی که می‌گویید خوب است اما باید موانع آن را هم برطرف کنید.» گفت:« چه موانعی؟» گفتم: «یکی از موانع، گنجایش زندان‌هاست.» ایشان اصرار داشت وقتی مجرم را می‌آوریم مجازاتی فراتر از قانون انجام نشود. این حرف درستی است. قانون اساسی هم همین را می‌گوید. زندان‌های ما گنجایش ندارد. بسیاری زندان‌ها نیز با استانداردهای لازم فاصله دارند اما برای رفع این مساله باید منابع مالی برای احداث مکان‌های جدید‌تر تأمین شود و کارهای تربیتی در زندان‌ها صورت گیرد. آقای روحانی در بحث حریم خصوصی مساله شنود را مطرح کرد و اینکه نباید کسی در دفتر و محل کارش احساس ناامنی کند، حریمی ‌که خداوند قرار داده که مردم آنجا آزاد باشند درست نیست که بخواهیم به آن حریم سرک بکشیم.

* نیروی انتظامی ‌یک واحد صرف مطیع که هر چه دولت بگوید انجام دهد، نیست اما یک تعامل ایجابی با دولت دارد. البته بعضی جاها در دوره آقای احمدی‌نژاد در حوزه امنیت اخلاقی، ایشان نظرات دیگری داشت و با نیروی انتظامی‌ وارد تنش هم می‌شد. ما نیز وظایف قانونی داشتیم و در آن حوزه‌ها به تنش می‌خوردیم اما در حوزه‌های دیگر که اقدامات ما مطلوب نظر دولت بود موضع ما را تقویت می‌کردند.

* (درباره معرفی احمدی‌نژاد به عنوان شهردار تهران در دوره قبل) آن موقع من فرمانده بسیج تهران بودم. آقایان بیادی و کاشانی که فرمانده حوزه‌های بسیج در پایگاه مقداد بودند پیش من آمدند، من گفتم این سه نفر خوب هستند؛ یکی از آنها احمدی‌نژاد بود. این به این معنا نیست که اعمال نفوذ و تحکمی ‌در میان بود یا اینکه به شورای شهر رفته و چنین پیشنهادی دادم. آقای بیادی با آقای نوریان سابقه همکاری داشت. نام آقای سعیدی‌کیا و آقای توکلی نیز برای انتخاب شهردار مطرح بود. آن دو برادر نام آقای احمدی‌نژاد را نیز مطرح کردند و گفتند هر کدام از این چهار نفر معایب و محاسنی دارند. بعد من گفتم ایشان از نظر اینکه مسئولیت اجرایی استانداری کرده گزینه خوبی است. حرف من در همین حد بود، نه اعمال نفوذ و لابی و یارکشی. الان هم یکی از من بپرسد چه کسی برای شهرداری تهران مناسب است بالاخره از آنجا که در تهران زندگی و کار می‌کنم و با مسائل این شهر آشنا هستم شاید دو نفر را پیشنهاد کنم. ممکن هم است همین پیشنهاد در شورای شهر رای بیاورد، بنابراین نظر و منظور خاصی نبود. در کل خود آن دو برادر گفتند چه کسانی مطرح هستند، بعد از من سوال شد که گفتم ایشان مناسب است.

* شهرداری در دوره آقای احمدی‌نژاد حمایت‌هایی از بسیج در ساخت پایگاه مقاومت کرد. شاید ایشان در همان انتخابات ریاست‌جمهوری سال 84 تصور می‌کرد که ما در بسیج هم می‌آییم به نوعی حمایت بسیجی‌ها را به نفع ایشان جلب می‌کنیم. شاید اولین دلخوری ایشان نسبت به ما این بود که ما این کار را نکردیم. البته هیچ‌گاه رسما از ما چنین درخواستی نکرد. تصورم این بود که شاید چنین توقعی از من داشت. بعد وقتی 18 تیر 84 فرمانده نیروی انتظامی‌ شدم تصورم این بود ایشان چنین پیشنهادی کرده که من فرمانده ناجا شوم. اتفاقا روز پنجشنبه 16 تیرماه بود که به من پیشنهاد شد. مقام معظم رهبری همان روز شنبه 18 تیر 84 صحبت کردند و حکم دادند. روز پنجشنبه 16 تیر واسطه‌ای این پیشنهاد را مطرح کرد و گفت: «شنبه بیایید دفتر موقع نماز آنجا با آقا‌ ملاقات داشته باشید.» من ناخودآگاه گفتم این پیشنهاد آقای احمدی‌نژاد بود. برای اولین بار است که این موضوع را می‌گویم. با سیدمهدی هاشمی به منزل آقای احمدی‌نژاد رفتیم. البته او برای رایزنی‌ها در مجلس قدیم مستقر بود و شب‌ها خانه نمی‌رفت. اتفاقا آن روز به خانه رفته بود. من گفتم برویم مجلس قدیم، گفتند آقای احمدی‌نژاد به خانه رفته، بر همین اساس به منزل او رفتیم. اتفاقا قوم و خویش‌ها هم آمده بودند. فرصت زیادی نداشتیم. پذیرایی کردند و به آقای احمدی‌نژاد گفتم: «از طرف شما چنین چیزی مطرح شد؟» گفت: «خیر، من اتفاقا چنین پیشنهادی ندادم. نظرم هم این نیست، شاید یک جای دیگری بودید بهتر بود.» سوال دوم هم این بود که «اگر بتوانیم در ناجا بحث مبارزه با قاچاق مواد مخدر و کالا را متمرکز کنیم، بهتر است». گفت: «خیر، نظرم این نیست. فکر دیگری دارم که وزیر کشوری بگذارم که توان این کارها را داشته باشد تا بحث را در وزارت کشور متمرکز کنم.» گفتم: «فرمایشی ندارید؟ خداحافظ شما» (خنده). فردا که خدمت حضرت آقا رسیدم، به ایشان گفتم که چون تصورم این بود که شاید پیشنهاد فرمانده نیروی انتظامی‌ شدن من از طرف آقای احمدی‌نژاد باشد سری به او زدم و همچنین پیشنهادهایی را نیز مطرح کردم. حضرت آقا گفتند: «اینکه رفتید اشکال ندارد اما من در آن دو مطلب مداخله‌ای ندارم، قاچاق کالا و مواد مخدر بسته به نظر دولت است. هر نظری داشتند خودشان می‌دانند. من مداخله ندارم.»

* در مورد آقای لطفیان (فرمانده ناجا پیش از قالیباف) آقای عبدالله نوری گارد گرفت و الا ایشان در حال همکاری بود. یک جایی گارد گرفت. بعد هم ماجرای 18 تیر پیش آمد و این 18 تیر ابزاری برای فشار علیه نیروی انتظامی شد. این‌طور نیست که اگر امتیاز سیاسی بگیرد همکاری کند و اگر دعوا کنند همکاری نکند. ناجا وظایف قانونی دارد و باید در حل مشکلات همراهی و کمک کند.

* اواخر 91 برای آخرین بار با آقای احمدی‌نژاد دیدار کردم. برای بودجه نیروهای مسلح جلسه داشتیم. آقای فیروزآبادی به لحاظ آخر سال و کسری‌هایی که وجود داشت و نیاز به‌ ترمیم بود درخواست جلسه با آقای احمدی‌نژاد کرد. بعد از جلسه شورای عالی فضای مجازی هم جلسه خصوصی دیگری با ایشان نداشتم.

* در حوزه نیروی انتظامی، سه سالی که من دبیر ستاد مواد‌ مخدر بودم ایشان (احمدی‌نژاد) بسیار کار خوبی کرد. فارغ از نگاه‌های سیاسی، آقای احمدی‌نژاد به این حوزه خوب پرداخت؛ هم خوب وقت گذاشت و هم خوب انرژی. با اصلاح قانون در حوزه مواد‌مخدر نگاه مجرمانه به معتاد برداشته شد. او‌ شخصا حضور می‌یافت یعنی در سه سال شش جلسه با ایشان داشتیم. وقت، توان و انرژی می‌گذاشت و وزارت بهداشت را به کار می‌گرفت. در بحث مرز اوایل خوب جلو آمد اما در دو سه سال آخر کار را شل کرد چون شاید دیگر اولویتشان نبود. در بحث ‌ترافیک خوب حضور پیدا کرد چون تخصص‌شان این بود. خوب وقت و انرژی می‌گذاشت. فراتر از من با فرمانده پلیس راهنمایی و رانندگی چه آقای رویانیان و چه سردار مومنی مرتب ارتباط داشت و حتی مداخله می‌کرد. زمانی که سردار رویانیان تعویض شد آقای احمدی‌نژاد خیلی اعتراض کرد چون فکر می‌کرد اگر آقای رویانیان همزمان رئیس ستاد تبصره 13 و فرمانده راهنمایی و رانندگی باشد بهتر کار جلو می‌رود. بعد که سردار مومنی را جایگزین کردیم خیلی از دست ما ناراحت شد و گفت: «چرا با من مشورت نکردید؟» اما به نظر ما این تغییر لازم بود. انصافا هم بعد از گذشت زمان با اینکه آقای احمدی‌نژاد با تغییر فرماندهی راهنمایی و رانندگی مخالف بود کمک‌های خیلی خوبی به سردار مومنی کرد چون حوزه تخصصی‌اش هم ترافیک بود، اساسا حضور فنی و حرفه‌ای او در این مساله مثبت بود. در بعضی حوزه‌های کار ما مخصوصا در حل تنگناهای مالی خوب قدم برداشت، شاید روز اول که ایشان را دیدم بحث منزلت و معیشت پلیس را مطرح کرد، نمی‌گویم همه را حل کرد ولی گام‌های خوبی برداشت که کمک به نیروی انتظامی ‌بود.

* در موضوع دخانیات یک شب ساعت 10 ما را احضار کرد، گروه‌های دیگری هم دعوت بودند؛ آقای لنکرانی هم بود. گفتند «سیگار سرطان‌زاست و غیره، بگیرید و ببندید.» آن موقع گفتم این تصمیماتی که در حال اتخاذ است پیامد‌هایی مثل کاهش تولید ملی و افزایش قاچاق را در پی دارد؛ چون می‌خواستند تعرفه واردات را افزایش دهند. حال آنکه آن زمان کمترین سطح قاچاق سیگار بود. در آن جلسه تاکید کردم: «زورتان به قلیان نمی‌رسد و عقب‌نشینی می‌کنید.» بعد که زورشان نرسید و عقب‌نشینی کردند این تصمیم را به گردن ناجا انداختند. انگار که این طرح نیروی انتظامی ‌بوده و دولت با اجرای آن مخالف بوده، ما هم سکوت کردیم و چیزی نگفتیم. به دلیل یک مقدار شتابزدگی دولت در بعضی تصمیم‌گیری‌ها، از این چیزها پیش می‌آمد چون بعضی چیز‌ها زمان بیشتری می‌خواست باید زمینه‌های بیشتری فراهم می‌شد. اگر یادتان باشد همان سال اول دولت نهم برای استفاده دوغ و خرما و کشمش در ادارات بخشنامه می‌شد. این کار خوبی در حوزه سلامت بود و منطق پزشکی و بهداشتی داشت ولی نهادینه کردن اینها برای فرهنگ‌سازی زمان می‌خواهد و با بخشنامه قابل حل نیست.

* ولایت‌فقیه چتری است که قواعد بازی را کنترل می‌کند و جلوی تنش‌ها و شکاف‌های اجتماعی را می‌گیرد. اگر در سال 88 ولایت فقیه نبود شاید به سرنوشت مصر دچار می‌شدیم که وضعیت غیرقابل‌ترمیم می‌شد. بنابراین باید با احتیاط واژه‌ها را به کار برد. کسانی که در کهریزک بازداشت شدند مخالفان احمدی‌نژاد بودند، نه نظام. بله، مخالفان نظام هم در شرایطی که زخمی ‌پیدا می‌شود مثل مگس روی آن می‌نشینند تا بهره‌برداری کنند ولی بدنه و اصل افراد بازداشت‌شده مخالف نظام نبودند بلکه کسانی بودند که دعوایشان با احمدی‌نژاد بود. یعنی دنبال براندازی نظام نبودند. حالا چارچوب‌های قانونی را نیز رعایت نمی‌کردند، این هم واقعیتی بود. نیروی انتظامی‌ هم یک نهاد امنیتی و یکی از ابزارهای استقرار دموکراسی است. اگر با اندیشه 20 سال پیش به هر موضوع اجتماعی نگاه تهدیدی شود درست نیست. اینکه مخالفان من در جایی جمع شوند و حرف بزنند منطقش قوی‌تر است اما اگر کسی خواست نظم اجتماعی را بر هم بزند تعریف دیگری از آن باید کرد. آنجا باید برخورد شود.

* ایشان (رهبر معظم انقلاب) از حوادثی که پیش آمد خیلی مغموم و ناراحت بودند. در جلسه‌ای 7 یا 8 نفر از مسئولان همچون فرمانده سپاه، وزیر اطلاعات، دبیر شورای عالی امنیت ملی و آقای رئیسی نایب‌ رئیس قوه‌قضائیه، محضر رهبر معظم‌ انقلاب جمع بودند. صبح همان روزی که رئیس‌جمهور آقایان اژه‌ای و صفارهرندی را عزل کرد. حضرت آقا گفتند «من این جلسه را گذاشتم چون از اول نگران این حوادث و اردوکشی خیابانی بودم. متاسفانه خونی به زمین ریخته شد البته قتیل‌الازدحام هم داریم (کسانی که در شلوغی زیر دست و پا می‌مانند و کشته می‌شوند) اینهایی که این کارها را کردند چه جوابی دارند؟ خون‌هایی به زمین ریخته شده ولی این جلسه را گذاشتم زیرا می‌خواهم سه چهار مساله هر چه زودتر روشن شود؛ اولا کسانی که کشته شدند پرونده‌شان قطعی شود که اینها چه جوری کشته شدند؟ با گلوله بوده؟ به ضرب چه کسی؟ پرونده کهریزک، کوی دانشگاه و کوی سبحان (مواردی که آن روزها در صحن مجلس مطرح شد) دستگاه‌ها برای رسیدگی به اینها یک زمانی را اعلام کنند تا همه تمام شود. ضمن آنکه نباید حقی از کسی تضییع شود.» حتی من آن موقع یادم است که گزارشی به ایشان داده بودند که سردار رادان به کهریزک رفته است.

* به رهبر معظم انقلاب خبر رسیده بود، ایشان فرموده بودند که «شدید برخورد کنید حتی اگر ایشان است باید محاکمه شود.» من بعد از چند روز فاصله در جلسه خصوصی در شهریور به حضرت آقا گفتم: «این آثار مثبتی ندارد. شاید در نیرو تاثیر منفی بگذارد.» ایشان گفتند: «چرا این حرف را می‌زنید؟ اگر دیگران به دلیل خطای برخی مأموران به شما حمله می‌کنند چرا شما باید از مامور دفاع کنید؟ شما موضوع را دست بگیرید و اعلام کنید که با مامور متخلف در هر رده‌ای که هست برخورد می‌شود.» من هم تسلیم شدم و گفتم: «آقای رادان! دادسرا احضار کرده شما تشریف ببرید.» به سردار رجب‌زاده هم گفتم شما هم بروید. اتفاقا خوب شد. برای آقای رادان در همان مرحله رسیدگی دادسرا منع تعقیب صادر شد چون یکی از شهود من بودم که اصلا آقای رادان خبر نداشت.

* روز 18 تیر سه‌شنبه بود. غروب پنج روز بعد 23 تیر، ما در میدان، ورزش می‌کردیم بچه‌ها زنگ زده بودند و مرا پیدا نکرده بودند. به تلفن آقای رادان زنگ زدند و او به من گفت که بچه‌ها می‌گویند از کهریزک یک‌سری را آوردند، یکی در راه و دیگری هم نزدیک زندان اوین به کما رفته. او را به بیمارستان شهدای تجریش بردند. مگر چه کسی آنجا بوده؟ بنابراین ایشان اصلا خبر نداشت، تازه آنجا فهمید که عده‌ای در کهریزک بازداشت بودند. این خودش نشانه‌ای از ‌بی‌گناهی او بود.

* البته آقای رادان در اردیبهشت‌ماه 88 (یک ماه قبل از انتخابات) جایی بازدید داشت. در راه از بازداشتگاه جدید که در حال ساخت بود همراه تیم مهندسی پلیس امنیت و آگاهی بازدید می‌کند. این بازداشتگاه مدرن، تمیز و ساختش جدید است، فقط انشعابات آب و برقش وصل نبود و می‌شد با موتور برق موقتی از آن استفاده کرد که در این صورت دیگر آن اتفاق نمی‌افتاد. برای آقای رجب‌زاده پرونده اتهامی ‌درست شد اما او نیز در دادگاه تبرئه شد.

* حضرت آقا حتی زمانی که غائله خوابید و تمام شد روی حقوق افراد دقیق بودند، با خانواده‌های کشته‌شدگان کهریزک یکی یکی دیدار و از آنها دلجویی کردند. شاید فکر کنند مدیریت سیاسی است. این هم باشد اشکالی ندارد اما این کار ایشان از بعد امامت و پدری و ولایت بود و واقعا هم موثر افتاد. حالا یک اتفاقی افتاده این دلیلی بر بروز هر رفتاری از نهادهای حکومتی نیست. حقوق مردم در جای خودش باید رسیدگی شود.

* اتفاقا یک مورد که من نگفتم ماجرای دو نفر از ماموران نیروی انتظامی ‌است که محکوم به قصاص شدند. حکم قتل عمد بر اساس سه بند صادر می‌شود؛ اینکه کسی نیتش قتل و سلاح و آلت قتل هم کشنده باشد، دومی‌ آلت قتل است ولی نیت قتل نیست، سوم نیت قتل است ولو اینکه ابزار قتاله نباشد. من در جلسه خصوصی نزدیک نوروز به حضرت آقا گفتم که اینها براساس بند «ب» به قصاص محکوم شدند، حال آنکه نیت قتل نداشتند. مداخله جنابعالی را می‌طلبد و برای این کار استدعا داریم. ایشان گفتند که «چنین مطالبه‌ای از من نکنید چون فتوای من هم همین است ... از من نخواهید چیزی را خلاف نظر فقهی خودم بگویم.» این طور شد که ما پیگیری خود را رها کردیم اما خود شاکیان رفتند و رضایت دادند بدون اینکه ما هیچ وساطتی کنیم.

* میدان ‌ولیعصر با قضیه عاشورا متفاوت است. عاشورا چیز دیگری بود. آنچه روی سایت‌ها رفت در میدان ولیعصر (عج) در ابتدای خیابان بلوار کشاورز بود که یک وانت نیروی انتظامی ‌از روی یک نفر عبور کرد. حقیقت ماجرا این است که ما خیلی در پزشکی قانونی و بیمارستان‌های اطراف گشتیم کسی را در این‌باره پیدا نکردیم. آن وانت دنده‌عقب آمد و از روی یک نفر رد شد اما ماجرا این بود که ماشین دست‌ یک سرباز بود، وقتی به شلوغی بر‌ می‌خورد دنده‌عقب می‌گیرد که در این هنگام یک نفر زیر چرخ ماشین می‌رود. واقعا هم هر چه گشتیم کسی را پیدا نکردیم. چند‌ ماه قبل اواخر سال 91 بود که اطلاع دادند یک خانواده‌ای پیدا شده که ادعا دارد شوهرش در جریانات سال 88 به چنین شکلی کشته شده. اتفاقا دوستان رفتند و رسیدگی کردند و دیدند این همان فرد است. خانواده آن بنده خدا هم نمی‌دانستند که این همان اتفاق است. فکر می‌کردند آن فرد در جایی تصادف کرده و مردم او را به بیمارستان بردند که فوت می‌کند. بعد پزشکی قانونی به خانواده او برای شناسایی اطلاع می‌دهد تا مشخص شود متوفی متعلق به خانواده آنهاست یا خیر. خانواده متوفی می‌روند او را شناسایی می‌کنند. وقتی مشخص شد که فرد متوفی این حادثه کیست، بچه‌ها را فرستادیم دلجویی و جبران کنند و حتی برای تشکیل پرونده کمک کردیم. البته انجام وظیفه بود.

* حکم فرماندهی من سال گذشته تا تیرماه 93 تمدید شد. ایستادیم ببینیم که نوار تمدید‌ها چه زمانی قطع می‌شود.

* فاصله بد‌حجابی با ‌بی‌حجابی اندک است، حالا با بدحجابی ما کنار آمدیم فردا به ‌بی‌حجابی رسید، در این نقطه باید برخورد کنیم یا خیر؟ اگر نکنیم آن بحث قانون و شرع و اینها چه می‌شود؟ ولو تعداد ‌بی‌حجاب‌ها اندک باشد، مثل ویروسی است که تکثیر می‌شود. یک جایی نظام به قوه قهریه لاجرم نیاز پیدا می‌کند. این باید حداقلی باشد نه حداکثری. پلیس نباید با همه درگیر شود. با ابزارها و روش‌های دیگر سلبی و ایجابی همه دستگاه‌ها باید وارد کار شوند و همت کلی وجود داشته باشد. به دکتر روحانی گفتم چیزی که زمان احمدی‌نژاد منفی بود، دو‌صدایی است. یعنی اگر از حکومت دو‌صدا در‌ بیاید، مردم این وسط متحیر می‌شوند، عده‌ای هم سوءاستفاده می‌کنند و می‌گویند حالا که با هم اختلاف دارند ما هم کار خودمان را انجام می‌دهیم. آنجا که نظام تصمیم می‌گیرد مردم هم همراه هستند، اینجا پیوست فرهنگی و تبلیغاتی عملیات روانی وجود دارد. پلیس هم در این موضوع سیاستگذار نیست، مجری است. اگر به پلیس بگویند که «هر جا را تشخیص دادی عمل کن، هرجا دیدی نمی‌شود رها کن»، خیلی حوزه‌های دیگر هم با چالش مواجه می‌شوند. در برخورد با مسائل اقتصادی مساله قاچاق، مهم است. اقتصاد مرزنشینان با قاچاق است، مبارزه سفت با قاچاق زندگی پنج، شش میلیون مرزنشین را با چالش مواجه می‌کند. اینکه گفته شود حالا یک مقدار قاچاق بیاورید بالاخره قاچاق تولید کارخانه‌های داخلی را با مشکل مواجه می‌کند. اگر نیاورند پلیس صاحب تشخیص باشد چقدر بیاورد چقدر نیاورد چیز خوبی نیست. اگر برای اقتصاد مرزنشینان فکری شود، تولید، اشتغال و توسعه در مرز‌ها رخ دهد تنفسگاه‌هایی باز می‌شود و از انسداد خارج می‌شویم. وظیفه حکومت اداره زندگی مردم است، حکومت اصلا بقایش در گرو مقبولیت است، حتی مشروعیتش هم در گرو مقبولیت است. اگر مردم نپذیرند این حکومت بردی ندارد. فرمایش حضرت امیر است، کسی که اطاعت نمی‌شود حکمی ‌و امری ندارد. مردم باید اطاعت کنند تا او فرمان دهد. نباید چنین اتفاقی رخ دهد که مردم گویی یک طرف هستند و حاکمیت و پلیس رو‌به‌روی آنها قرار دارند. این چیز خوبی نیست. برای حل این معضلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی باید فکر کنیم روش‌هایی که می‌تواند برای مردم در مسیر اجرا مقبول افتد طراحی شود.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۳۹۲-۰۶-۱۲ ۱۹:۴۴

اظهارات ايشان بعضا با واقعيات موجود سازگاري ندارد.

avatar
۱۳۹۲-۰۶-۱۲ ۲۳:۲۱

اوكي، قانع شدم

avatar
۱۳۹۲-۰۶-۱۳ ۰۳:۳۸

خدا را شکر که من راه ايشان را نرفتم که حالا بخواهم توجيه کنم

avatar
۱۳۹۲-۰۶-۱۳ ۰۸:۳۷

تو گفتي ما هم باور کرديم. هنوز تهديدهاي جناب آقاي رادان و حکمهاي آقاي مرتضوي از ياد نميره

avatar
۱۳۹۲-۰۶-۱۳ ۰۹:۰۲

مسئله اينجاست که اين واقعه اتفاق افتاده و نيروي انتظامي چقدر راحت خودش و مقصران را تبرئه ميکنند

avatar
۱۳۹۲-۰۶-۱۳ ۰۹:۲۵

اين که گفته شد شاکيان داوطلبانه رضايت دادند واقعاً جالب بود.

avatar
۱۳۹۲-۰۶-۱۳ ۱۰:۴۵

پليس بايد امنيت بياره. دختر من از 88 به اين طرف هنوز تا نيروي انتظامي مي‌بينه ميترسه. من کلي تلاش دارم نظرش رو عوض کنم اما نميشه و به نظرم کسي مث احمدي مقدم که سابقه کاري در نهادي خاص داشته نمي‌تونه اين امنيت رواني رو به جامعه بازگردونه.

avatar
۱۳۹۲-۰۶-۱۳ ۱۲:۰۱

"...بچه‌ها را فرستاديم دلجويي و جبران کنند و حتي براي تشکيل پرونده کمک کرديم. البته انجام وظيفه بود." همين!!! نان آور يه خانواده رو سرباز شما کشته حال شما جنازه مقتول رو پيدا نکرديد، قاتل رو که حي و حاضر در اختيار داشتيد! مگه تو فيلم مشخص نيست ماشين نيروي انتظامي به رانندگي يکي از پرسنلتان يکي رو زير ميگيره؟! آيا اين موضوع در آن موقع نياز به پيگيري و برخورد نداشت؟!!! انصاف، عدالت و خداترس بودن هم خوب چيزيه