به گزارش ایسنا، اعتماد در مطلبی با عنوان « کمی بترسیم» نوشت: حکایت است که اعرابی از شتر مست میگریخت به چاهی پناه برد، به ضرورت، دست در دو شاخه زد که بر بالای آن روییده بود و پاهایش بر جایی قرار گرفت. در این میان بهتر بنگریست، هر دو پای بر سر چهار مار بود نظر به قعر چاه افکند، اژدهایی سهمناک دید، دهان گشاده و افتادن او را انتظار میکرد. به سر چاه التفات نمود، موشان سیاه و سپید بیخ آن شاخهها میبریدند، پیش خود کندویی و قدری عسل یافت و به حلاوت آن مشغول شد چندانکه از کار خود غافل ماند... .
البته این حکایت از فرط شهرت به مثل تبدیل شده، گزارش جهل و ظلم آدمی به خویش در احوال گوناگون را میدهد ولی اگر نیک بنگریم مثال سیاست است در کشور ما. از بالا و پایین، از چپ و راست خطرها کشور را احاطه کردهاند و احدی منکر کثرت و خوفناکی آنها نیست ولی بسیاری از سیاستمداران به کار خویشند و به شهد شیرین آمال خود مشغول! تهدید دولت از سوی رییس مجلس به آغاز روند استیضاح از عجایب سیاسی است و انسان حیرت میکند که در شرایط کنونی چنین پروژهای با کدام توجیه و برای رسیدن به کدام هدف آغاز میشود؟
اگر از احوال مجلسنشینان و تمایلات سیاسیشان بیخبر بودیم شاید میتوانستیم حدس بزنیم که جهش قیمت ارز و طلا ایشان را به تکاپو انداخته تا کاری بکنند و ضمن پذیرش مسوولیت خود در دخالت در امور اجرایی میخواهند با تشریک مساعی روند نامبارک مذکور را متوقف کنند.
اما قرائن و شواهد گواه دیگری دارد چه اینکه اگر پروای شرایط خطیر بود در همان ابتدا در رای اعتماد به اعضای کابینه باید دست رییسجمهور را باز میگذاشتند تا کارآمدی و تجربه و دانش ملاک اصلی باشد و تعلقات جناحی مصالح مردم را تحتالشعاع قرار ندهد.
اگر کابینه انتظارات واقعی موجود را برآورده نمیکند علت را باید در تقدم سیاست جستوجو کرد.بیشک اگر این تقدم زیانبار نبود ما مدیران کارآزموده بسیار داریم که مردانه وارد میدان شوند و در معرکه پرآشوب کنونی کارستان به یاد ماندنی از خود بروز دهند.
واقعیت آن است که سیاستمداران ما سرنترسی دارند و با وجود گردابهای توفانی از جزییات شخصی و گروهی غفلت نمیکنند! آنان میدانند که در جنگ ۱۲ روزه دو کشور اتمی با پشتیبانی حداکثری ۳۰ کشور به مصاف ایران آمدند و ما در یک تنهایی مطلق به مقابله برخاستیم. آنها خوب میدانند هر یک از ناترازیهای موجود امکان به زانو در آوردن کشوری را دارند. آنها نارضایتی مردم از نابسامانیهای کنونی را لمس میکنند ولی گویی نفسشان از جای دیگری گرم است! چرا راه دور برویم؟ دوستان خودمان در جبهه اصلاحات هم در فشار به رییسجمهور فرصتها را از کف نمینهند! گویی آقای پزشکیان میتواند دگمه رفع فیلترینگ که روی میزش قرار دارد را بزند ولی حوصله فشار دادن آن را ندارد!
امریکا آماده مذاکرت محترمانه با لحاظ کردن منافع ملی ماست و طفلک هیچگاه هیچ تحمیلی به هیچ ملتی را روا نداشته است و حالا آقای پزشکیان ناز میکند! گویی ناترازی آب و برق و گاز را رییسجمهوری ایجاد کرده که از روز اول تحلیفش طبل جنگ به صدا درآمد!
و معلوم نیست چه کسی باید رییسجمهور را درک کند، به مدیریت و روشهایش احترام بگذارد و وظیفه حمایتی خود را به انجام برساند؟ آری رییسجمهور تنهاست ولی این تنهایی از تجمیع بیمسوولیتیها و موقعیتناشناسیها و انتظارات غیرواقعی است. به نظر میرسد خیز جناح اقتدارگرا برای بنبستفکنی در راه دولت بر اثر ضعف حمایتی اصلاحطلبان در حال بروز و ظهور است.
فراموش نکنیم که حتی در زمان آقای خاتمی هم پس از بروز مشکلات و بحرانهای مکرر فشار حامیان ایشان که بعضا به قهر انجامید، فزونی گرفت و برخی پیشنهاد استعفا دادند و عدهای پروژه عبور از خاتمی را راه انداختند! همین ماجرا در دوران ریاستجمهوری آقای روحانی هم پیش آمد با این تفاوت که بسیاری از نقدهای دلسوزانه درست بود و آقای روحانی بدون سخنرانیهای شداد و غلاظ میتوانست اقدامات مهمی انجام دهد و دستاوردهای قابل ملاحظهای تقدیم مردم کند. اکنون اگر بگوییم مشکلات آقای پزشکیان صد چندان است، اغراق نکردهایم.
اما سخن با منتقدان دلسوز است که بفرمایند آقای پزشکیان چه کاری میتواند انجام دهد که نمیدهد؟ او به درستی نمیخواهد دعوا کند و شاید دعوا را برای روز مبادا گذاشته است .ولی واقعا دعوا کردن هنگام محاصره در میان گرگهای بیگانه چه ثمری میتواند داشته باشد؟
آیا جز این است که مخالفان دولت از دعوا استقبال میکنند تا با بنبستنمایی دوباره به سوی حاکمیت یکدست پیش بروند و همه امیدهای موجود بر باد رود؟ آقای پزشکیان قبل از انتخابات میگفت که معجزه نمیتواند بکند و اتفاقا اصلاحطلبان هم مکررا بر این معنا تاکید کردند.
متاسفانه حالا وقتی رییسجمهور باز هم صادقانه بازگو میکند که نمیتواند معجزه بکند، فردی بلند میشود و میگوید که آقای پزشکیان قبل از انتخابات باید این فکرها را میکرد و عدهای برای آن فرد ناآگاه هورا میکشند! راستی ما را چه شده است؟چرا از روزگار بیرحم نمیترسیم و مروت و بزرگواری و اخلاق و انصاف و واهمه از این همه دشمن را در کار و گفتار خود دخالت نمیدهیم؟ عجیب نیست که نیکو نظری در رسد و فریاد کند که ایهاالناس کمی بترسید!
اتفاقا کسی که نباید بترسد و بر اقتدار خود بیفزاید و ضمن توجه به همه انتقادهای متعهدانه و نظرات کارشناسانه تدبیر و صلابت خویش را به همگان اثبات کند، شخص آقای پزشکیان است .
انتهای پیام


نظرات