به گزارش ایسنا، عصر ایران نوشت:
"سامویل هانتینگتون" را نمی توان نادیده گرفت. عدهای نظریات او را معیار جهان کنونی می دانند و عدهای منتقد گفتهها و آرای اویند.
جدا از اینکه درست میگفت یا خطا، هانتینگتون به خوبی نظم کنونی جهان سیاست را توصیف کرد. نظریات وی دههها پیش مطرح شد اما امروز جلوۀ عملی آن را در گوشه و کنار مناسبات قدرت شاهدیم.
تقدم نظم بر دموکراسی، نقش مهم نهادهای مقتدر فارغ از اینکه اخلاقیاند یا غیر اخلاقی و عقبگرد دموکراسی، نشانی از تحقق بسیاری از نظریات اوست. در واقع بخشی از معادلات سیاست در دنیای امروز، جلوهای از دنیایی است که هانتینگتون آن را طراحی کرده بود و نه پیشبینی.
در جوامع در حال توسعه، مشکل اصلی فقدان دموکراسی نیست؛ فقدان نهادسازی سیاسی است.
در ایران البته هانتینگتون را اغلب با "جنگ تمدنها" میشناسند. در حالیکه اصلیترین حرف هانتینگتون حول رابطه نظم، نهاد مقتدر و بیثباتی اجماعی میگردد.
کلام اصلی او در کتاب "سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی" این است که زمانی در کشورهای توسعه نیافته، بی ثباتی ایجاد میشود که مشارکت سیاسی با سرعت اتفاق بیفتد اما نهادهای مؤثر و قوی وجود نداشته باشند. در چنین شرایطی احتمال بروز خشونتهای اجتماعی، کودتا، جنگ قدرت و بیثباتیهای سیاسی به سرعت افزایش پیدا میکند.
در واقع نهادسازی از مشارکت سیاسی، اهمیت بیشتری دارد. یعنی بوروکراسی، حزب و گروههای رسمی و قوای زور مقتدر (مانند ارتش) ستونهای نظم سیاسی را میسازند.
در عین حال که ثبات سیاسی لزوماًحاصل توسعه اقتصادی سریع نیست. بلکه زمانی که نهادها نتوانند خود را با رشد اجتماعی موجود تطبیق دهند، باید منتظر شروع خشونت، بیثباتی و نارضایتیهای رو به افزایش بود.
دموکراسی پیشرفت خطی نیست
وی در کتاب "موج سوم" به درستی توضیح میدهد که دموکراسی یک مسیر مستقیم و قطعی نیست. میتواند موجی، ضد موج یا حتی به سوی عقب باشد. به این معنی که ما در جوامعی شاهد بودیم دموکراسی به درجاتی از موفقیت رسید اما به دلایلی بعد از مدتی مجددا به حالت قبل، یعنی فقدان دموکراسی بازگشت. بنابراین دموکراتیزاسیون در جوامع، امر محتوم و بی بازگشت نیست. نمونه این نظر را ما در کشورهایی مانند ترکیه یا مجارستان دیدیم. حتی امروز در ادبیات سیاسی غرب اصطلاحی به نام Democratic recession اصطلاحی قابل استفاده و پذیرفته شده است که در فارسی به "رکود دموکراتیک" یا "پسرفت دموکراسی" هم ترجمه میشود.
همچنین برنامههای "تقویت دموکراسی" در اروپای شرقی و آمریکای لاتین با ارجاع به همین نظریات هانتینگتون حول موضوع دموکراسی طراحی شدند.
پس از جنگ سرد منازعات ایدیولوژیک جای خود را به منازعات هویتی میدهند
معروف ترین نظریه هانتینگتون در ایران برخورد تمدنهاست. بر اساس پیشبینی هانتینگتون مسیر اصلی منازعات بینالمللی به سمت تنشهای هویتی پیش خواهد رفت. گرچه بسیاری از محققین به این نظر نقد داشتند و معتقد بودند در این پیشبینی نظری، عوامل اقتصادی و سیاسی نادیده گرفته شده است. اما واقعیت اینجاست بسیاری از درگیریهای جهانی با توسل به این نظریه، توجیه شد. مانند حمله به عراق و افغانستان پس از ۱۱ سپتامبر.
همچنین امنیتی شدن پدیدۀ مهاجرت به آمریکا و اروپا یا بازتعریف اصطلاح "دیگران" از پیامدهای دیگر این نظریه و جدی گرفتن آن بود. در واقع نظریات هانتینگتون حقیقت روابط بینالملل را شرح نداد، بلکه یک نقشه ذهنی برای سیاستگذاران جهانی ترسیم کرد.
حتی آنچه که امروز با عنوان "ترامپیسم" شاهد آن هستیم، تا حدی زیادی وامدار نظریات هانتیگتون در کتاب " ما که هستیم؟ چالش های هویتی در آمریکا"ست که در آن پدیدۀ چند فرهنگی شدن و مهاجرت، تهدیدی برای هویت سیاسی آمریکا تعریف شده است. یا پوپولیسم راست گرایانه در بعضی کشورهای اروپایی در قالب ناسیونالیسم هویتی، حاصل هشدارهایی است که هانتینگتون در نوشته هایش میداد.
این گونه است که می توان هانتیگتون را یک تحلیلگر دقیق منطق قدرت در جهان پسا جنگ سرد دانست. آنچه او تعریف و توصیف میکرد به واقعیت پیوست نه به این دلیل که پیشگو بود. بلکه به این علت که آنچه او میگفت مبنای عمل تصمیم گیران در مراکز کانونی قدرت به حساب آمد. آنچه هانتینگتون میگفت و هشدار می داد، به شدت جدی گرفته شد و در شکلدهی گفتمان امنیتی تاثیر گذاشت.
هانتینگتون به دموکراسیهای زودرس بدبین بود و معتقد بود روند دموکراسیخواهی بدون نهادسازی قدرتمند به جایی نخواهد رسید یا اگر برسد، موفق نخواهد شد. او یک جمله معروف داشت:
The problem is not liberty, but institutionalization :
مساله آزادی نیست بلکه نهادینه سازی است.
به این معنا که برای مثال صرف داشتن انتخابات در یک کشور نمیتوان آن را دارای دموکراسی یا توسعه سیاسی دانست.
هانتینگتون معقتد بود تعارض در سیاست همیشه هست اما هدف آن است که این تعارضات مهار و کنترل شوند.
آیا نظریات هانتینگتون را می توان به ایران ربط داد؟
در بسیاری از چالش های سیاسی در ایران می توان ردپایی از ایده های اصلی هانتیگتون را دید. اینکه در ایران شاهد افزایش نرخ تحصیلات و بسیجهای اجتماعی هستیم به معنی رشد اجتماعی سریعی است که در کنار نهادهای غیر منسجم و غیر پاسخگو موجب افزایش بی ثباتی در سیستم اجتماعی ما شده است. در سیستم اجتماعی ما نهادهای سیاستگذارانه به شکل متمرکز، امنیتمحور و کند باقی مانده اند و موجب ایجاد یک شکاف عمیق بین بدنه اجتماع و بخش تصمیمگیر شده اند.
در همین راستا گذار دموکراتیک هم با چالش مواجه خواهد شد. چون فقدان نهادهای پایدار موجب کند شدن حرکت در مسیر دموکراسی می گردد. محدودیت نهادهای مدنی در عین حال که بسیجهای توده ای بالاست و میزان سواد در حال افزایش آماری است، موجب شکل گیری همان رویهای شده که هانتینگتون از آن به عنوان منطق جوامع توسعه نیافته یاد میکند.
در تعریف هانتیگتون ایران یک نمونه بارز از بازیگر غیرغربی است که با هویت مذهبی شیعی خود در تقابل اساسی با نظم لیبرال غربی قرار دارد و نظام سیاسی که داراست نتیجه بحران های نوسازی و نهادسازی ضعیف آن.
در چنین شرایطی طبیعی است که سیستم اجتماعی دچار بی ثباتی شده و اعتراضات و محدودیت های اجتماعی همزمان در عین افزایش آگاهی، شکل گیرد.
کسانی مانند ادوارد سعید یا فرانسیس فوکویاما نقدهای جدی به نظریات هانتیگنتون داشتهاند. مانند اینکه بر خلاف نظر وی که تمدن ها را دارای هویت ثابت و متعارض می دانست، سعید معقد بود تمدنها یکدست نبوده و درون آنها تضاد و تغییرات کوچک و بزرگ وجود دارد. یا بخشی از منتقدان معتقدند نظریات هانتیگتون بیشتر روایتهای جذاب اند تا تحلیلهای تجربی دقیق (که میتواند نقد درستی باشد). یا سمیر امین نظریه پرداز چپگرا، که هانتینگتون را صرفا یک کارمند مراکز اطلاعاتی آمریکا معرفی میکردنه یک نظریه پرداز.
***************
آثاری که از وی در ایران به فارسی ترجمه شده شامل این کتاب هاست: "بحران سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی" (ترجمه محسن ثلاثی)، "موج سوم دموکراسی در پایان سده ۲۰" (ترجمه احمد شهسا)، "چالشهای هویت در آمریکا" (ترجمه محمود رضا گلشن پژوه و دیگران)، "چند جهانی شدن، گوناگونی فرهنگی در جهان کنونی" (ترجمه علی کمالی) و "برخورد تمدنها و بازسازی نظم جهانی" (ترجمه محمدعلی حمید رفیعی).
سامویل هانتینگتون ۱۷ سال قبل در چنین روزی- ۲۴ دسامبر ۲۰۰۸ - در ۸۱ سالگی درگذشت.
انتهای پیام


نظرات