شاید اگر «سعدی افشار» دو روزی بیشتر به زندگی امان میداد و میگذاشت خورشید «اول اردیبهشت»، باز هم در سفیدکردن روی این سیاه ناتوان بماند، در روز بزرگداشت «سعدی شیرازی» به دیار باقی میشتافت که اینچنین نشد و کوه به کوه نرسید و از قضا سعدی به سعدی رسید.
به گزارش ایسنا، این مقدمهای است که پوریا سوری در یادداشت خود در صفحه آخر شرق برای سعدی افشار نوشته است و در ادامه مینویسد: امروز روز «سعدی» است؛ شاعری که پس از گذشت هفتقرن از حضورش در ادبیات ایران هر روز اقبال تازهتری مییابد و خوانش نسل جوان از او بیشتر. چه آنکه این روزها اگر چرخی در فضای اینترنت بزنیم به تکبیتها یا مصرعهایی از او در طرحهای گرافیکی برمیخوریم که به عنوان کاور بر پیشانی وبلاگها و صفحههای شبکههای مجازی جا خوش کرده است و از همین روزنه میتوان به اقبال روزافزون سعدی در مقابل هم دورهایهایش چون حافظ پی برد. البته منتقدان بیشماری با تبلیغ پیامکی شعرهای بزرگان ادبیات ایران مخالفند و عقیده دارند رواج این نوع ادبیات پیامکی منجر به خوانش ناقص اشعار این شعرا و به نوعی به قهقرارفتن ادبیات خواهد شد، اما چه دوست داشته باشیم و چه نه این روزها «شعرگرافی» یا «شعرنگاری» سلیقه روز فضای مجازی است و دیوارنگارههای مجازی هر روز شعری کمتر شنیدهشده از یکی از اهالی ادبیات را دستبهدست میچرخاند و همهگیر میکند که در آن میان «سعدی» بیرقیب است.
صفحه آخر دیروز روزنامه «شرق» پر بود از یاد هنرمندان هنرهای نمایشی در رثای «سعدی نمایش سنتی ایران»، مردی که حضورش نوستالژی نسلی
«سیاه باز» دیده بود! وقتی صفحه را دوباره نگاه میکردم این فکر مدام در سرم میچرخید که فردا روز که نسل پس از ما دیگر نوستالژی کمرنگی هم از نمایش تختحوضی و سیاهبازی نداشت با چه زبانی باید برایش توضیح داد که مردی بود سعدی نام در زمانه جوانی ما، که پیرهامان آن را بزرگ میداشتند و جوانهامان غریب، و شهره بود که چون همنام خویش «سعدی علیه الرحمه» در همه شهر و همه عمر سرخوشانه میخواند:
هرکس به زمان «خویشتن» بود
من «سعدی» آخرالزمانم.
نظرات