• چهارشنبه / ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۲ / ۱۶:۳۷
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 92022517579
  • خبرنگار : 71134

چرا «بوق سگ»؟!

"کارکردن از خروس خون تا بوق سگ" جمله ایست که شاید بارها در محاورات روزانه از آن استفاده کرده ایم و یا دست کم آن‌ را شنیده ایم.

"کارکردن از خروس خون تا بوق سگ" جمله ایست که شاید بارها در محاورات روزانه از آن استفاده کرده ایم و یا دست کم آن‌ را شنیده ایم.

به گزارش ایسنا، به نقل از فرهنگ اصطلاحات فارسی بطور کلی بوق سگ از اصطلاحاتی است که کمتر کسی ریشه آن را به یاد دارد. کاربری آن تا دیر وقت کار کردن است .

برخی بر این گمانند که به جای عبارت" بوق سگ" به کار بردن " بوی سگ" درست‎تر است. استدلال آنها اینست که چون در اواخر شب رفت و آمد انسان‎ها در معابر کمتر می‌شود و به تبع آن تردد حیواناتی مانند سگ برای یافتن غذا بیشتر خواهد شود و این حیوان از خود بویی و نشانی به‌جا می‌گذارد، لذا به این زمان از شب که بسیار دیرهنگام است، بوق سگ می‎گویند.

اما با اندک جستجویی می‎توان دریافت که عبارت "بوق سگ" صحیح تر است؛ چنانکه در لغتنامه دهخدا نیز این عبارت به شکلی که ذکر شد، ضبط شده و معنای آن "نزدیکی‎های صبح" تعبیر شده است.

ریشه عبارت "بوق سگ" به بازار برمی‌گردد. بازارهای ایرانی از دو گذر بزرگ عمود بر هم ساخته می‌شد که در میانه بهم رسیده و «چهارسوق» بزرگ را می‌ساخت. بازار بسته به بزرگی و کوچکی‌اش و بازاریانِ آن می‌توانست چندین چهارسوق کوچک نیز داشته باشد. اما ورودی و خروجی این بازارها تنها از دو سر گذرهای اصلی آن بود. بنابراین بازارهای ایرانی چهار مدخل داشت که در دو سر شاخه اصلی بود و با درهای بزرگ چوبی بسته می‌شد.

حفاظت از این بازارها کاری درخور توجه بود. اگرچه هر دکان با دری چوبی بسته می‌شد، اما این درها از امنیت خوبی برخوردار نبوده و به سادگی می‌توانست شکسته شود. از این رو امنیت بازار به درهای اصلی و نگهبان بازار وابسته بود. این نگهبانان از سر شب (دم اذان مغرب) تا بامداد روز دیگر (پس از اذان صبح) باید از بازار پاسداری نموده و همواره درازای بازار را گشت می زدند. از آنجا که بازار، بزرگ بود و بازبینی همه جای آن نشدنی ، نگهبانان، سگانی درنده و گیرنده به نام «سگ بازاری» داشتند.

این سگان بجز از مربی خود به سوی هر جنبده‌ای دیگر یورش برده و پاچه می‌گرفتند. از این رو با برچیده شدن دامن آفتاب و بسته شدن درهای بازار و پیش از رها شدن سگ‎های بازاری، نگهبانان در بوقی بزرگ که از شاخ قوچ ساخته می‌شد و صدایی پرطنین و گسترده داشت می‌دمیدند تا همه از باز کردن سگان و رها کردنشان در بازار آگاه گردند و زودتر حجره ها را تعطیل کرده و از بازار خارج شوند. به این بوق که سه بار با فاصله زمانی مشخصی نواخته می‌شد «بوق سگ» می‌گفتند. این بود که مشتری آخر شب نیز خونش پای خودش بود! یعنی کسی که با شنیدن بوق سگ از بازار بیرون نرفته هر آن ممکن است سگان درنده بازاری به وی بتازند.

امروز اگر کسی تا دیروقت به کار بپردازد و یا دیر به خانه برگردد می‌گویند تا بوق سگ کار کرده یا بیرون از خانه بوده است. همچنین کسانی را که زود برمی آشوبند و پیش از پرس و جو و یافتن حقیقت به پرخاش می‌پردازند ، سگ بازاری می‌گویند که توان بازشناختن دزد از بازاری را نداشته و بی‎خود پاچه دیگران را می‌گیرند.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۳۹۲-۰۲-۲۵ ۱۸:۳۲

عالی بود

avatar
۱۳۹۲-۰۲-۲۵ ۲۱:۱۴

از شما سپاسگزارم. خواهش می کنم این مسیر را با اصطلاحات محاوره ای بیشتری ادامه دهید.

avatar
۱۳۹۲-۰۲-۲۵ ۲۳:۴۶

برای اولین بارشنیدم خیلی جالب بود

avatar
۱۳۹۲-۰۲-۲۶ ۰۸:۵۵

بسیار عالی. ممنونم از اطلاعات خوبی که میدهید

avatar
۱۳۹۲-۰۲-۲۶ ۱۲:۰۲

ممنون عالی بود

avatar
۱۳۹۲-۰۲-۲۶ ۱۵:۰۱

شاید ندانید در یکی از فروشگاههای بزرگ در غرب تهران، از فروشنده ای شنیدم که از ساعت 11 یا 12 شب، سگهای شکاری را داخل بازار رها می کنند. لذا هر فروشنده ای باید خروج خود را اعلام می کرد تا نگهبان با خیال راحت، سگها را رها کند. من حتی فکر می کردم فروشنده در حال شوخی با من است اما ظاهرا تا مدتی این وضع بود. حالا نمی دانم ادامه دارد یا نه!