با گذشت تنها یک سال از اولین سخنرانی محمد مرسی در میدان التحریر به عنوان رئیسجمهور منتخب مصر در میان شور و حماسه انقلاب 25 ژانویه 2011، مردم مصر در 30 ژوئن 2013 بار دیگر با خشمی غیر قابل وصف به خیابانها آمدند و شعار "اسقاط نظام" و " مرسی برو" سردادند.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، روزنامه المصریون در تحلیلی تحت عنوان "25 ژانویه و 30 ژوئن در کفه ترازو" به بررسی ابعاد مختلف دو انقلاب مصر در عرض دو سال پرداخته و چنین مینویسد:
«خیلی از مردم مصر قبل از دو سال اخیر تصور نمیکردند که مصر دو انقلاب پیاپی را تنها در عرض دو سال پشت سر بگذارد. مصر کشوری است که به مدت 60 سال بعد از انقلاب 23 ژوئیه 1952 برای سالها کشوری با ثبات بود و حکومت جمهوری در این کشور پس از خاندان علوی که نزدیک به یک و نیم قرن حکومت کردند، قدرت را در دست داشت.
مصر در دوران رهبران اول این کشور از جمله جمال عبدالناصر و انور سادات، روسای جمهور اسبق مصر در دورانی از ثبات نسبی در عرصههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به سر میبرد، اما از زمانی که حسنی مبارک، رئیسجمهور مخلوع مصر در سال 1981 قدرت را به دست گرفت تا فوریه سال 2011 میلادی که از قدرت برکنار شد، فساد همه موسسات دولتی مصر را در بر گرفت و میانگین فقر، بیسوادی و عقبماندگی افزایش یافت و حزب ملی منحل شده که جمال مبارک ، پسر حسنی مبارک نظارت بر آن را بر عهده داشت، همه امور مصر را اداره میکرد. اراضی مصر و بیشتر ثروتهای این کشور میان نزدیکان جمال مبارک که قصد داشت با کمک سرمایهداران مصری به جای پدرش بر اریکه قدرت در مصر تکیه بزند، تقسیم میشد.
اما دائما بادهایی هستند که بر خلاف مسیر کشتیها به وزش درمیآیند، درست زمانی که جمال مبارک برای تحویل میراث قدرت از پدرش و در دست گرفتن ریاست جمهوری مصر به جای پدرش 80 سالهاش آماده میشد، انقلاب 25 ژانویه 2011 به وقوع پیوست و نظام مبارک برکنار شد.
با این اوضاع تمام رویاهای جانشینی جمال مبارک یک شبه بر باد رفت و مقر حزب ملی منحل شده که نماد نظام مبارک بود به آتش کشیده شد و میلیونها مصری در میدان التحریر موفق شدند مبارک را از عرش به فرش بکشند و پس از آن میدان قاهره نماد انقلاب مصر شد.
جهان خارج نیز یک صدا بر این امر تاکید کرد که 25 ژانویه انقلابی مردمی به معنای واقعی کلمه بود.
بعد از پیروزی انقلاب ژانویه، جریانهای اسلامی مصر به عرصه سیاسی این کشور نفوذ پیدا کردند تا جای حزب ملی منحل شده را بگیرند و عملا نیز این جریانها در انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری پیروز شدند و محمد مرسی، نامزد اخوان المسلمین موفق شد سکان حکومت در مصر را در ژوئن 2012 به دست گرفته و رئیسجمهور انقلابی مصر شود.
اما پس از گذشت تنها یک سال از تکیه مرسی به کرسی قدرت در مصر، تظاهرات 30 ژوئن 2013 آغاز شد و میلیونها مصری برای برکناری مرسی پس از شکست در اداره امور مصر در طول یک سال ریاست جمهوری و نیز تلاشهای وی برای واگذاری بخشها و پستهای مهم دولتی به اخوانالمسلمین به خیابانها آمدند.
آتش انقلاب 30 ژوئن این بار نیز در میدان التحریر و در کنار کاخ ریاست جمهوری شعلهور شد و مقر گروه اخوانالمسلمین در آتش سوخت و مرسی از قدرت برکنار شد.
برکناری مرسی از قدرت پس از نقشه راهی بود که ارتش آن را پس از پیروزی تظاهرات 30 ژوئن در برکناری مرسی مطرح کرد.
برخی تظاهرات 30 ژوئن را انقلابی شبیه انقلاب 25 ژوئن به شمار میآورند؛ چرا که معتقدند در تاریخ 30 ژوئن حکومت اخوان المسلمین برکنار شد، همانطور که در 25 ژانویه نظام مبارک به پایان رسید. برخی دیگر منکر این مطلب هستند و معتقدند که تظاهرات 30 ژوئن کودتایی نظامی بود که با آن مرسی از قدرت برکنار شد وهمانند مبارک "داوطلبانه" استعفا نکرد. علاوه بر این میلیونها تن از طرفداران مرسی نیز برای حمایت از وی در میدان رابعه العدویه در قاهره تجمع کردند و این چیزی بود که در دوران پس از استعفای مبارک اتفاق نیفتاد.
اما مواضع بینالمللی در ارزیابی تظاهرات 30 ژوئن بسیار متفاوت است و سوالی که مطرح میشود این است که آیا این تظاهرات کودتای نظامی است یا انقلابی مردمی؟
فساد، قانون فوقالعاده و افزایش موج بازداشتها از جمله دلایل اصلی است که به انقلاب 25 ژانویه 2011 انجامید.
حزب آزادی و عدالت، شاخه سیاسی اخوان المسلمین مصر در این خصوص معتقد است: انقلاب 25 ژانویه انقلابی واقعی بود و برای براندازی فسادی که بیش از 30 سال بر مصر خیمه زده بود، آغاز شد. 30 سال حکومتی که در آن مردم جز افزایش بازداشتها و ظلم چیز دیگری عایدشان نشد.
علاوه بر این حزب مذکور میگوید، مهمترین خواستههایی که مردم مصر به خاطر آن روز 25 ژانویه به خیابانها آمدند، زندگی راحت، آزادی و عدالت اجتماعی بود. از دیگر اهداف انقلاب ژانویه پایان دادن به رشوهخواری در نهادهای دولتی و مخالفت با قانون فوقالعاده بود. در حالی که تظاهرات 30 ژوئن کودتایی نظامی برای بازگشت مجدد چهرههای نظام سابق بود که در انقلاب ژانویه از عرصه سیاست بیرون رانده شدند.
در همین حال حزب الوفد مصر نظر دیگری دارد و می گوید: شکست محمد مرسی در حل و فصل بحرانهای اقتصادی چون بحران کمبود بنزین و برق، علاوه بر فضای خفقان سیاسی، باعث آغاز انقلاب 30 ژوئن شد؛ انقلابی که در پی آن میلیونها مصری برای برکناری مرسی به خیابانها آمدند و ارتش نیز عملا به خواسته مردم پاسخ داده و مرسی را از قدرت برکنار کرد.
حزب الوفد علاوه بر این مخالفتش را با توصیف تظاهرات 30 ژوئن به "کودتای نظامی" اعلام کرده و تاکید دارد که تظاهرات 30 ژوئن انقلابی مردمی "به معنای واقعی کلمه" است. چرا که در کودتای نظامی باید نظامیان در وزارتخانهها و استانها به کار گمارده شوند، اما گروه عبدالفتاح السیسی، وزیر دفاع مصر قدرت را در دست نگرفت و هیچ نیتی برای این کار ندارد و در هیچ وزارتخانه و استانی نیرویی نگمارده، بلکه تنها هدفش از دخالت در تظاهرات 30 ژوئن، حمایت از اکثریت و پاسخگویی به خواستههای بیشتر مردم مصر برای ریشهکن کردن مرسی و طرفدارانش و به روی کار آمدن رئیسجمهوری موقت بود.
در آغاز این اقدام ارتش محمد عبدالفتاح، عضو هیات عالی حزب آزادی و عدالت، اعلام کرد: چیزی که در 30 ژوئن در مصر اتفاق افتاد، "کودتایی نظامی علیه مشروعیت رئیسجمهور منتخب بود" که با خواسته مردم و از طریق صندوقهای رای در انتخاباتی شفاف روی کار آمد.
وی همچنین تظاهرات 30 ژوئن را "کودتا علیه قانون اساسی و مشروعیت خواست مردم" توصیف کرده و اعلام کرد، به هیچ وجه نمیتوان برای این تظاهرات از لفظ "انقلاب مردمی" استفاده کرد.
عبدالفتاح تاکید کرد: انقلاب 25 ژانویه انقلابی واقعی بود، چرا که هدف از آن پایان دادن به فسادی که بیش از 30 سال در مصر حاکم بود ونیز تمامی بازداشتها و ظلمهایی که در دوره مبارک مردم از آن رنج میبردند. علاوه بر این مهمترین خواستههایی که به انقلاب 25 ژانویه انجامید زندگی راحت و عدالت اجتماعی و آزادی بود. اما 30 ژوئن کودتایی برای بازگرداندن چهرههای نظام سابق مصر به قدرت بود.
احمد عوده، یکی از اعضای هیات عالی حزب الوفد نیز به نوبه خود با رد این نظر میگوید: ملت مصر در سه دهه حکومت حسنی مبارک از مشکلات زیادی رنج میبردند، به نحوی که کاسه صبر مردم لبریز شد و ملت یک کلام برکناری مبارک و ریشهکن شدن نظام سابق را خواستار شدند؛ این اقدامی بود که به عنوان اولین ثمره انقلاب 25 ژانویه 2011 محقق شد، پس از یک دوره انتقالی تحت فرماندهی شورای عالی سابق انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری برای اولین بار به شکلی آزاد در مصر برگزار شد اما اخوان المسلمین به بهانههای مختلف و با اتکا به دسیسههایی از جمله توزیع شکر و روغن میان مردم، به فریب اذهان عمومی مصر پرداختند. اخوان المسلمین گروهی بودند که میگفتند قصد دارند شریعت اسلام و حکم قرآن را به اجرا در آورند و این امر تاثیر به سزایی را بر شمار زیادی از شهروندان مصری در روستاها و استانهای این کشور به ویژه در بسیاری از محیطهای کمسواد که مردم حتی سواد خواندن و نوشتن را نیز نداشتند، به جا گذاشت.
عوده در ادامه می گوید: بدشانسی که پیش آمد، این بود که رئیس جمهور منتخب از اخوان المسلمین انتخاب شد. برای بسیاری ازمردم، اولین رئیسجمهور غیرنظامی منتخب پس از گذشت بیش از 60 سال حکومت نظامی در مصر، امری جذاب بود و به این ترتیب بسیاری از مردم فریب خوردند اما طولی نکشید که خیلی از مردم مصر دریافتند قربانی نیرنگ، فریب و توهمات و ادعاهای دروغین شدهاند و رئیسجمهور منتخب مسیرش را گم کرده و به دیکتاتوری تبدیل شده است که برای پا بر جا نگه داشتن قدرتش و دریافت اختیارات مطلق یکی پس از دیگری بیانیههای قانون اساسی صادر میکند و کسانی که به تصمیمات وی و اقداماتش اعتراض میکردند به دادگاه میکشاند و زمانی که ملت مصر همه به ستوه آمدند و همه احزاب و گروههای سیاسی مخالفتشان را با این سیاستهای دیکتاتور مآبانه اعلام کردند رئیسجمهور منتخب اخوان المسلمین بر طرحی که دفتر ارشاد اخوان المسلمین برایش ترسیم کرده بود، پافشاری کرد و به اعتراضات و مخالفتهای مردمی و بلند شدن صدای مردم در میدانهای مصر اهمیتی نداد.
اگر مرسی به مردم وعده داده بود پس از 100 روز از انتخابش خواستههای آنها را محقق میکند، مردم دیدند که حتی پس از گذشت این مدت نیز به هیچ وجه چیزی تغییر نکرد. مردم به یکدیگر امید میدادند که پس از یک سال از حکومت مرسی اوضاع تغییر میکند اما متاسفانه ضرر و خسارت بیشتر و بیشتر شد و بحرانهایی که مردم مصر در زمینههای مختلف با آن روبرو بودند از جمله زندگی سخت و بحران کمبود سوخت از جمله بنزین، گازوئیل و قطع مکرر و روزانه برق حتی در فصل امتحانات دانشآموزان دو چندان شد.
این مسائل تاثیرات منفی را بر عملکرد مردم، زندگی آنها و حتی روحیاتشان به جا گذاشت، چنانکه به عنوان مثال کارخانهها، مغازهها و خیلی از تولیدیها کارشان متوقف شد و این چیزی بود که آتش خشم مردمی را شعلهور کرد. این خشم با اظهارات وزیر برق وقت مصر، مبنی بر اینکه دستور چاپ دورههای قطع شدن برق در مناطق مختلف در روزنامههای این کشور را صادر میکند و نیز بار مشکلاتی در زمینههای آموزشی، بهداشتی و امنیتی همچون افزایش سرقت و قتل و کشتار فزونی گرفت و این انگیزهای قوی به ملت مصر داد تا به خیابانها بیایند و شعار "اسقاط نظام" سر بدهند و برکناری رئیسجمهور شکست خوردشان را درخواست کنند. به خواست خدا رئیسجمهوری که تلاش میکرد به هر وجه ممکن از خود دفاع کند حتی در دفاع از عملکردش شکست خورد و جنبش تمرد با حمایت مردمی که خواهان برکناری حکومت اخوان المسلمین بودند به روی کار آمد و با حمایت گسترده احزاب سیاسی مصر تا روز 30 ژوئن به فعالیتش ادامه داد.
بنا به نظر این مخالف مصری، گویا روز 30 ژوئن روزی "سرنوشتساز" بود که به پیروزی اراده مردم مصر انجامید و واکنشهای تاسفبار اخوان المسلمین از جمله تهدید آشکار به کشتار مردم در خیابانهای مصر و آغاز جنگ داخلی را به دنبال داشت. این تهدیدها با دخالت به موقع ارتش مصر ناکام ماند و پس از صدور بیانیه اول نیروهای مسلح مبنی بر اعطای مهلت یک هفتهای و سپس 48 ساعته به مرسی و اخوان المسلمین، اراده مردم مصر بار دیگر بر زور پیروز شد.
این عضو هیات عالی حزب وفد، در ادامه تاکید کرد: این گفته که "تظاهرات 30 ژوئن کودتایی نظامی" است کاملا اشتباه است چرا که هرگونه دخالت نظامی یا کودتا همراه با سلطه نظامیان بر قسمتهای مختلف کشور است در حالی که مصر پس از تظاهرات 30 ژوئن هرگز این مساله را تجربه نکرد بلکه دخالت ارتش مصر نوعی حمایت از خواستههای مردم مصر بود.»
انتهای پیام
نظرات