• یکشنبه / ۱۳ اسفند ۱۳۹۶ / ۰۹:۴۴
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 96121306604
  • منبع : مطبوعات

هم زیباکلام اشتباه می‌کند هم فرهاد رهبر

«بین دعوای آقایان دکتر زیباکلام و دکتر رهبر، باور من آن است که هم بودن جناب زیباکلام در دانشگاه آزاد اشتباه است و هم ریاست جناب رهبر بر آن دانشگاه. هر دو همکار دانشگاهی من در دانشگاه تهران‌اند و صرف‌نظر از پایگاه متفاوت سیاسی‌شان، افرادی بسیار توانمند هستند که اگر عمرشان را صرف خدمت به خانه خود کنند، آثار این خدمت در درازمدت برای ایران و علم مفیدتر خواهد بود. آقای دکتر رهبر هم اگر تمایل دارد در دانشگاه آزاد رئیس باشد، منصفافه این است که ابتدا بر داشتن حکم استخدامی در آن دانشگاه افتخار کند و جایگاه خودش را در دانشگاه تهران به نیرویی جوان بدهد.»

به گزارش ایسنا، حسین آخانی، استاد دانشگاه تهران، در سرمقاله روزنامه شرق نوشت: «در خبرها آمده است دکتر صادق زیباکلام، همکار ما در دانشگاه تهران، از دانشگاه آزاد اخراج شده است. وقتی این خبر را شنیدم، بسیار تأسف خوردم، زیرا همیشه احترام خاصی برای ایشان قائل بوده‌ام. ایشان را فردی جسور می‌دانم که منافع جامعه را بر منافع شخصی ترجیح می‌دهند و به اصلاحات به معنای واقعی کلمه باور دارند. کاری به منویات درونی یا اهداف سیاسی دکتر رهبر - باز هم همکار ما در دانشگاه تهران که حالا رئیس دانشگاه آزاد است - در بیرون‌ کردن امثال آقای دکتر زیباکلام از دانشگاه آزاد ندارم. به‌ عنوان یک عضو تمام‌وقت دانشگاه تهران باور دارم و خوب می‌دانم که چند شغله‌ بودن آفت بزرگی در کشور ماست و هر کسی در هر رده‌ای چنین رفتاری داشته باشد، حتی اگر غیر قانونی نباشد، کاری خلاف مصالح جامعه انجام داده و قطعا با اصلاح‌طلبی میانه‌ای ندارد. معتقدم اگر بناست عضو هیات علمی کار اجرائی انجام دهد، یا باید کاملا خود را به دستگاه جدید منتقل کند یا از شغل دانشگاهی خود مرخصی بدون حقوق بگیرد و حقوق خود را از محل جدید دریافت کند. حداکثر زمانی که ما برای کار در شبانه‌روز داریم، بر حسب توان هر انسانی، بین ٨ تا ١٦ ساعت تفاوت دارد. یک عضو تمام‌وقت دانشگاه تهران موظف است همه پنج روز کاری هفته تا ٤٠ ساعت سر کارش حضور داشته باشد؛ به‌ خصوص برای یک فعال اجتماعی مانند آقای زیباکلام که مرتب در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی هم فعال‌اند، داشتن یک شغل تمام‌وقت آن‌ هم در دانشگاه بزرگی مانند دانشگاه تهران، به ‌اندازه کافی از ایشان وقت می‌گیرد و اگر در دانشگاه آزاد نیمه‌وقت باشند، یا از کار دانشگاه تهران می‌زنند یا عکس آن. البته هر عضو هیات‌ علمی می‌تواند به دانشجویان دانشگاه آزاد به‌ عنوان فرزندان جامعه دانشگاهی مشورت یا اجازه حضور سر کلاس‌های درس خود را بدهد. معتقدم دانشگاه‌های معتبر باید بتوانند دانشجویان دیگر دانشگاه‌ها را به‌ عنوان میهمان قبول کنند؛ اگر متقاضی در دانشگاه دولتی باشد که عملی پایاپای است و اگر غیر دولتی باشد از آنها مطالبه پول کنند و درصدی را هم به‌ عنوان گرانت به استاد اختصاص دهند.

اما چرا این مشکل پیش آمده است؟ یکی از اشکالات دانشگاه و حتی مدیریت سیاسی کشور، اصل ١٤١ قانون اساسی است که اعضای هیات علمی را از قانون منع دو شغله‌ بودن مستثنا کرده است. این اصل رانتی برای بخشی از سیاسیون ایجاد کرده است که هم از داشتن مزایای اعضای هیات علمی دانشگاه بهره‌مند شوند و هم پست‌های سیاسی را اشغال کنند. از طرفی، این اصل انگیزه‌ای برای افراد سیاسی درست کرده است تا به هر شکل ممکن خود را به‌ عنوان عضو هیات علمی به یک دانشگاه وصل کنند و سپس از مزایای دو تا چند شغل بهره‌مند شوند. شاید در زمانی که قانون اساسی در اوایل انقلاب نوشته می‌شد، کسی تصور نمی‌کرد در این مملکت تأسیس دانشگاه این‌ قدر راحت شود که حتی در جزیره هرمز هم واحد دانشگاهی داشته باشیم. آن زمان بسیاری از استادان از کشور رفته بودند و تعداد دانشگاهیان بسیار کم بود. برای اداره امور کشور یا تأمین نیاز دانشگاه‌هایی که از کمبود مدرس رنج می‌بردند، شاید توجیهی بر دو شغله‌ بودن وجود داشت ولی در شرایطی که ده‌ها هزار فارغ‌التحصیل دکترای کشور بی‌کارند، چنین قانونی گرفتن فرصت از دیگران است و با عدالت اجتماعی و شغلی سازگاری ندارد.

نگارنده همیشه منتقد گسترش بی‌رویه دانشگاه‌ها بوده‌ام؛ چرا که افت شدید کیفیت را در پی داشته و بر تقلبات علمی و فروش مقاله و پایان‌نامه دامن زده است. اگر استاد توانمندی در دانشگاه معتبری است، این اعتبار و توان را باید فقط برای دانشگاهی صرف کند که در آن استخدام شده است. رفتن و تدریس در دانشگاه دیگری که سطح دانشجویانش پایین‌تر از دانشگاه محل خدمت اوست، باعث می‌شود انگیزه دانشجویان برای تلاش و قبولی در دانشگاه معتبر گرفته شود. به همین دلیل، پولدارها می‌گویند فرقی نمی‌کند در دانشگاه تهران پذیرفته شویم یا دانشگاه آزاد، استاد ما در هر دو حال امثال آقای زیباکلام است.

از آقای زیباکلام نقل شده است: «اگر در مرغداری کار می‌کردم، شأن‌ بیشتری داشتم.» خیلی دلم می‌خواست این نقل‌ قول غلط باشد. دیدم که تیتر بسیاری از خبرگزاری‌هاست و تکذیب هم نشده است. اولا شأن خود را سوای مرغداران نمی‌دانم، هم آنها شأن خود را دارند و هم من شأن خودم را اما کدام شأن بالاتر از این است که آقای زیباکلام برای کمک به زلزله‌زدگان اعلام حساب بانکی می‌کند و چندین میلیارد تومان به حسابش واریز می‌شود. اگر یک مرغدار این کار را می‌کرد، آیا مردم همین کار را می‌کردند؟ هر روز که با همکاران دانشگاهی‌ام صحبت می‌کنم، اغلب از حقوق خود می‌نالند. من هم می‌دانم حقوق استادیاران جوان شاید از یک مسافرکش اسنپی هم کمتر باشد اما هیچ‌وقت حقوق خود را با ١٩ سال سابقه کاری با کسانی که از من درآمد بیشتری دارند، مقایسه نکرده و نمی‌کنم. همین الان اگر بروم چین، ماهی شش هزار دلار به‌ عنوان استاد مدعو حقوق می‌گیرم ولی من خودم را با خواهر معلمم مقایسه می‌کنم که می‌دانم از من خیلی بیشتر کار می‌کند و درآمدش کمتر از یک‌ سوم من است. من این را تبعیض بزرگ می‌دانم و معتقدم در جامعه معلمان در دانشگاه و مدرسه تفاوتی ندارند. البته که یک دانشگاهی به دلیل آن که در سن بالاتر شغل پیدا می‌کند، معمولا در بیشتر کشورهای دنیا درآمد بیشتری دارد ولی این تفاوت باید از تناسب منطقی برخوردار باشد. آن چه باید من را از معلمان مدرسه متمایز کند، گرانت پژوهشی مناسب است که با آن بتوانم امور پژوهشی خود و دانشجویانم را به‌ درستی مدیریت کنم. برای نمونه با آن بتوانم حقوق مناسب به دانشجویان دکترا و پسادکترا بدهم. برای نظام دانشگاهی کشور شرم‌آور است که حقوق من در ١٥ سال گذشته حدود ١٠ برابر افزایش داشته است ولی گرانت پژوهشی همچنان با واحدی ٢٠٠ هزار تومان تکان نخورده است. آن چه ما باید بنالیم و مطالبه کنیم، این حق است که متأسفانه بسیاری از همکارانم صدایشان درنمی‌آید.

در خاتمه بین دعوای آقایان دکتر زیباکلام و دکتر رهبر، باور من آن است که هم بودن جناب زیباکلام در دانشگاه آزاد اشتباه است و هم ریاست جناب رهبر بر آن دانشگاه. هر دو همکار دانشگاهی من در دانشگاه تهران‌اند و صرف‌نظر از پایگاه متفاوت سیاسی‌شان، افرادی بسیار توانمند هستند که اگر عمرشان را صرف خدمت به خانه خود کنند، آثار این خدمت در درازمدت برای ایران و علم مفید‌تر خواهد بود. آقای دکتر رهبر هم اگر تمایل دارد در دانشگاه آزاد رئیس باشد، منصفافه این است که ابتدا بر داشتن حکم استخدامی در آن دانشگاه افتخار کند و جایگاه خودش را در دانشگاه تهران به نیرویی جوان بدهد. دانشگاه آزادی که مدعی بزرگ‌ترین دانشگاه جهان است ولی نمی‌تواند استاد یا رئیس مناسب برای خود پیدا کند و با همکاران و مدیران «موقت» امورش را می‌گذراند، هرگز دانشگاه معتبری نخواهد شد؛ حتی اگر در کاخ سفید یا جزیره کومودو هم شعباتی داشته باشد.»

انتهای پیام 

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha