به گزارش ایسنا، روزنامه ایران نوشت: «چندی پیش رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران اعلام کرد این صنف دچار خسارت ۹۰درصدی شده و ۱۰ درصد باقی مانده هم صرفاً مربوط به فروش آنلاین است وگرنه وضع دردناکتر از اینهاست. هومان حسنپور همچنین گفته بود ناشران به امید نمایشگاه، تمام سرمایه خود را برای تولید کتاب گذاشتند که آن هم برگزار نشد و حالا نه نقدینگی دارند، نه میتوانند سر موعد چکهای شان را پاس کنند.
اگر سه واژه ناشر، کتاب و کرونا را در اینترنت جست و جو کنید، به انبوهی از گفتوگوها از سوی اتحادیههای ناشران استانهای مختلف برمیخورید که همگی آنها به نوعی اعلام ورشکستگی میکنند یا نسبت به آن هشدار میدهند. اما آیا ورشکستگی ۹۰ درصدی ناشران به این معناست که ۹۰ درصد از میزان مطالعه جامعه ایرانی با گرفتاریهای ناشی از کرونا کاهش پیدا کرده است؟
آیا میتوان ادعا کرد با افزایش فراغت و خانهنشینی، لااقل بخشی از جامعه ایرانی بیش از پیش به مطالعه روی آورده اما در عین حال از ترس کرونا و همین طور از ترس قیمتهای کمرشکن کتاب، کمتر تمایلی به خرید دارد و نیاز خود را به اشکال دیگری برآورده میکند؟
داوود پنهانی، روزنامهنگار و گرداننده کانال «کتابخانه کوچک من» میگوید: «من در مورد آمار ورشکستگی ناشران تردید دارم و از طرف دیگر با بازخوردهایی که در فضای مجازی میگیرم، نسبت به بالا رفتن سطح مطالعه خوشبین هستم. چون هم به نظرم خرید آنلاین زیاد شده، هم مطالعه کتابهای پی دی افی و زیراکسی بالا رفته که این دو مورد آخری هیچ وقت در آمار مطالعه گنجانده نمیشود. حالا این که چرا کاغذ گران است و چرا قیمت کتاب این طور سرسام آور شده یا چرا خیلی از ناشرها نمیخواهند تن به قواعد جدید بازار بدهند، تقصیر مخاطب نیست. مخاطب خوراک خود را هر طور شده، تهیه میکند. خود من در همین روزهای دورکاری و خانه نشینی لااقل ۳۰ جلد کتاب پی دی افی دانلود کردم و خواندم. چند بار هم البته سفارش خرید آنلاین دادم.»
کسانی که چنین دیدگاهی دارند، معتقدند سیاست غلط افزایش تعداد ناشران در سالهای گذشته و وابسته کردن آنها به رانت دولتی نهتنها تا کنون هیچ کمکی به بالا رفتن سطح مطالعه نکرده، بلکه اغلب باعث به هم خوردن تعادل بازار و سرخوردگی ناشران و مخاطبان واقعی نیز شده است و حالا که با تنگنای اقتصادی روبهرو شدهایم و به تبع آن رانت نیز کاهش یافته، بخش قابل توجهی از ناشران به مشکل برخوردهاند. از این که بگذریم، گرانی کاغذ و افزایش هزینههای چاپ و درنهایت کرونا به عنوان شلیک نهایی، ناشران شناخته شده را هم با مشکل مواجه کرده است اما ظاهر معادلات بازار کتاب و کتابخوانی در حال جابهجایی است به این معنی که هرچه میزان خرید کتاب پایین میآید، سطح مطالعه افزایش پیدا میکند.
سعید معیدفر، جامعهشناس، در تحلیل چنین وضعیتی میگوید: «طبعاً وقتی اشتغال کم میشود و از تردد افراد در خیابان و رستوران و پارک یا تفریحاتی مثل دورهمیها و مهمانیها کاسته میشود، آدمها در خانه فرصت و فراغت بیشتری پیدا میکنند اما این طور نیست که بگوییم حالا چون خانهنشینی و فراغت در خانه بیشتر شده، حتماً همه به سمت مطالعه خواهند رفت. در واقع بهتر است این طور بگوییم که افراد به عادتهای پیشین خود تمایل بیشتری نشان میدهند. خب مردم ما در خانه به تلویزیون و کانالهای ماهوارهای و پیگیری شبکههای اجتماعی از طریق تلفن همراه تمایل بیشتری دارند اما میتوان گفت به همین میزان مطالعه هم رشد کرده است یعنی نسبت افزایش هر دو یکسان است. کسی که اهل مطالعه بوده، حالا از فراغت خود بیشتر استفاده برده اما نمیشود گفت رسانههای مکتوب در دوران خانهنشینی جای رسانههای دیداری شنیداری را گرفتهاند، چون در کل ایرانیها به رسانههای دیداری شنیداری علاقه بیشتری دارند و در این میان تلفن همراه پرمصرفترین کالای فرهنگی ماست.»
معیدفر افزایش مطالعه را میپذیرد با این قید که نسبت آن را برابر با افزایش استفاده از تلفن همراه، تلویزیون و شبکههای ماهوارهای میداند اما اصغر مهاجری اساساً هیچ یک از عوامل بالا را نشانهای از بالا رفتن یا پایین آمدن میزان مطالعه جامعه ایرانی نمیداند. به اعتقاد این جامعهشناس نه کرونا، نه ورشکستگی ناشران، نه افزایش خرید آنلاین کتاب و نه استقبال از کتابهای زیراکسی و پیدیافی و نه حتی برگزاری نمایشگاه کتاب یا به هم خوردن آن، نشانه تغییر رویه جامعه ایرانی در زمینه مطالعه نیست: «کتاب خواندن نسبت مستقیمی با نوشتن دارد و از آنجایی که جامعه ایرانی، یک جامعه نانویس است، سطح مطالعه همیشه پایین بوده؛ بنابراین متغیرهایی که به آن اشاره میکنید، در کل تغییر معناداری ایجاد نمیکند. بحث اصلی این است که جامعه ایرانی به عکس جامعه اروپایی از روی عصر گوتنبرگ یا عصر چاپ پریده و در نتیجه جامعهپذیر هم نشده است، در حالی که اروپاییها هم عصر گوتنبرگ را پذیرفتند هم جامعهپذیر شدند. بنابراین ما از یک عصر شفاهی به عصر دوم شفاهی منتقل شدهایم و این را میشود از حجم مکالمات تلفنی، تحلیلهای بیپایه و اساس روزمره و ... دید.»
همان گونه که حرف زدن با شنیدن ارتباط مستقیمی دارد، خواندن هم با نوشتن مرتبط است و از نظر مهاجری ناتوانی در نوشتن میتواند به معنای ناتوانی در خلاقیت، عمقبخشی و قدرت نظمدهی باشد که مشکل اساسی جامعه ایرانی است و ریشهای تاریخی دارد. آسیبی بزرگ که مانع رسیدن به توسعه فراگیر است. او به عنوان مثال به ناتوانی بخش بزرگی از دانشجویان برای نوشتن پایان نامه اشاره میکند و میگوید: «اگر دانشجوی ما نمیتواند پایاننامهاش را خلاقانه، عمیق و منسجم بنویسد، تنها به این دلیل نیست که تمرین انشا ندارد، نوشتن خلاقانه موضوعی بزرگتر از انشاست. همین طور ما با پدیده فراگیری به نام کپی کردن روبهرو هستیم که باز دلیل دیگری برای نانویس بودن جامعه ایرانی است.»
وی عصر دوم شفاهی را بازتولید دوره پیش از چاپ در شبکههای مجازی میداند و به پژوهشهای متعددی اشاره میکند که در این زمینه صورت گرفته است. به اعتقاد او، همان طور که اشاره شد، ریشه بخشی از این مشکل را باید در تاریخ استبدادزده ایران و احساس ناامنی از نوشتن و ثبت کردن جستوجو کرد. بنابراین نیازی به گفتن نیست که در جامعه ما گوشها تیزتر از چشمها، زبانها تواناتر از قلمهاست. اما آیا این پایان راه است؟ آیا نمیتوان به خودآگاهی آرامآرام جامعه ایرانی در مسیر خواندن و نوشتن خوشبین بود؟ به نظر میرسد کرونا در این زمینه هر هنری که در آستین داشته، صادقانه و دلسوزانه در طبق اخلاص گذاشته است چنانچه به گفته بسیاری از متفکران، امروزه اندیشیدن به مسائل ساده پیرامونی، به یکی از عادات روزمره عامه مردم تبدیل شده است. مگر منظور از مطالعه چیست؟
بیژن اشتری، روزنامهنگار و مترجم آثار تاریخ معاصر سیاسی با تأکید بر این نکته میگوید: «کرونا شوک بزرگی برای بشر بود؛ یک اتفاق عظیم که تاریخ را به دو بخش تقسیم کرد؛ تاریخ پیش از کرونا و تاریخ پس از کرونا. به نظر من در سالهای آینده کتابهای زیادی از اندیشمندان و متفکران جهان درباره این اتفاق بزرگ خواهیم خواند. بنابراین طبیعی است که همه ما درباره آن فکر کنیم و درمورد رابطه خودمان با یکدیگر، رابطه و نقش و جایگاهمان بین جوامع دیگر یا نوع رابطهای که با طبیعت داریم بیندیشیم. همه ما به نوعی در حال بازاندیشی و پیدا کردن دوباره خودمان هستیم. این اتفاق، اتفاق بزرگی است.»
این اتفاق بزرگ و آثار و تبعات آن، اخبار ناگوار روزانه، مرگ هممیهنان و فشارهای اقتصادی با فراغت و خانهنشینی هم معنای عجیب ومتضادی میسازد. از یک سو به گفته اشتری دست و دلت به کار نمیرود و از یک سو زمان بیشتری برای اندیشیدن و مطالعه داری: «راستش را بخواهید من این مدت بیشتر مشغول کار خودم بودم؛ یعنی ترجمه و آن طور که باید و شاید نتوانستم مطالعه کنم. چون مطالعه تمرکز و خیال راحت میخواهد.»
وی در عین حال آمار ورشکستگی ناشران را هم اغراق آمیز میداند و میگوید: «لااقل مشاهدات میدانی من نشان میدهد مردم همچنان کتاب میخرند؛ البته حضور در کتابفروشیها کم شده اما به همان میزان خرید آنلاین هم بالا رفته است. این که ناشران در فشار هستند و حتی یک سوم یا یک دوم درآمد خود را از دست دادهاند، میتواند درست باشد اما این نه به معنای ورشکستگی کامل صنعت نشر است نه این که مردم دیگر کتاب نمیخوانند.»
چه کسی میداند؛ شاید عدو سبب خیر شد و لااقل کرونا یادمان داد از این پس گوشها را ببندیم و چشمها را باز کنیم، زبان در کام بگیریم و بخوانیم و بنویسیم. ظاهراً راه دیگری برای توسعه انسانی یافت مینشود، جستهاند پیش از ما.»
انتهای پیام
نظرات