/درست بنویسیم و درست بخوانیم/ ۲۵

نگاهی به اِشکال‌های گفتاری و نوشتاری امروز

درباره درست خواندن و گفتن و نوشتن، تاکنون بسیار گفته‌اند و نوشته‌اند و شنیده‌ایم و خوانده‌ایم؛ ولی کافی نیست. پاسداشت زبان فارسی و برطرف کردن اشکال‌ها، نمی‌تواند به چندنوشته، برنامه، کتاب و جزوه منحصر باشد؛ بدین منظور بر آن شدیم تا برخی اشکال‌های رایج امروزی را که در گفتار و نوشتار مردم، فراوان دیده و شنیده می‌شود، یادآوری و اصلاح کنیم.

دکتر هادی انصاری، تحصیلکرده دکترای زبان و ادبیات فارسی، در مقاله‌ خود با عنوان «درست بنویسیم و درست بخوانیم» که آن را در اختیار ایسنا قرار داده است، می‌نویسد: درباره درست خواندن و گفتن و نوشتن، تاکنون بسیار گفته‌اند و نوشته‌اند و شنیده‌ایم و خوانده‌ایم؛ ولی کافی نیست. پاسداشت زبان فارسی و برطرف کردن اشکال‌ها، نمی‌تواند به چندنوشته، برنامه، کتاب و جزوه منحصر باشد و اگر هر روز هم یادآوری شود، تکراری نخواهد بود و تأثیرخود را خواهد گذاشت.

حرف (ف)

فاکتور / فاکتور

فاکتور واژه‌ی فرانسوی است و با یک املا، دو معنا دارد: ۱- فاکتور (facteur) یعنی عامل؛ بیشتر در بین درس خواندگان علم ریاضی و شیمی کاربرد دارد. مثال: این مورد یکی از فاکتورهای لازم است. یا؛ از فاکتورهای فلان کار می‌توان به این نکته‌ها اشاره کرد. ۲- فاکتور (facture) یعنی ورقه‌ای که فروشنده روی آن، بهای کالاها را می‌نویسد و به خریدار می‌دهد، صورتحساب. در تلفّظ مانند همند ولی معنایشان متفاوت است.

فِراق / فَراغ

فِراق به کسر (ق) و با حرف (ق) مصدر باب مُفاعله، فِعال است. یعنی دوری و جدایی ازهم، دورافتادن، جدا شدن و جدایی. فَراغ به فتح (ف) و با حرف (غ) به معنی فَراغت و آسایش و آسودگی است و از نظر املا و تلفظ، با فِراق کاملاً تفاوت دارد. در سال‌های اخیر در اغلب اطّلاعیه‌های ختم و دیگر نوشته‌ها، به اشتباه می‌نویسند: چهلمین روز فراغ، یا؛ سالگرد فراغ. به یقین اگر نویسنده، معنی عبارت خود را بداند، هرگز چنین نمی‌نویسد! با این که در این گونه نوشته‌ها، (فِراق) درست است؛ نه (فَراغ)، در زبان فارسی بهتر است به جای (فِراق) از (در گذشت) یا (روز درگذشت) استفاده کرد: چهلمین روزِ درگذشت؛ سالگردِ درگذشت؛ سومین روزِ درگذشت.

فُرغون / فُرقون

املای این واژه با (غ) است؛ فُرغون. یعنی صندوق فلزی یا جوپی مجهّز به یک چرخ و دومیله‌ی بلند که برای حمل اشیا، به ویژه مصالح ساختمانی به کارمی‌رود. اصل این واژه روسی است و نوشتن آن به صورت فرقون نادرست است.

فرمانبُردار / فرمانبَردار

فرمانبُردار از (فرمان + بُردار) تشکیل شده است. (بُردار) اسمی است که از فعل (بُرد) ساخته شده و (بُرد) بن ماضی از (بُردن) است. فرمانبُردار صفت مرکّب است یعنی کسی که فرمان و امر و دستور را می‌بَرَد؛ مُطیع. به شکل مصدر (فرمانبُرداری کردن) هم به کارمی‌رود. فرمانبَردار از (فرمان + بَردار) تشکیل شده؛ (بَردار) بن مضارع از (برداشتن) است. این واژه هم صفت فاعلی است. به معنی کسی که فرمان را برمی‌دارد؛ بردارنده‌ی فرمان. با این توضیح فرمانبُردار است که معنی مطیع و اطاعت کننده دارد؛ نه فرمانبَردار.

فروش برای عموم آزاد است!

دیده بودیم که برروی شیشه‌ی مغازه یا فروشگاه و مکان‌های دیگر می‌نوشتند: خرید برای عُموم آزاد است. یعنی خرید از این مغازه یا فروشگاه منحصر به قشرخاصی نیست. به عبارت دیگر،  عُموم مردم یا همه، از این فروشگاه می توانند خرید کنند. ولی دیدن این اطلاعیه کمی تعجّب آوراست:( فروش برای عموم آزاد است) این جمله یعنی این که عموم مردم یا همه، می‌توانند بیایند و در این فروشگاه اجناس خود را به فروش برسانند. در صورتی که منظور نویسنده، همان خرید کردن مردم بوده، نه فروش! در واقع باید می‌نوشت: خرید برای عموم آزاد است. (این که یک هموطن، عُموم را عَموم خوانده بود، بمانَد!)

فروگذار کردن / فروگذاری کردن

فروگذارکردن یا فروگذاشتن به معنی ازدست نهادن، رهاکردن، دریغ کردن و صرف نظرکردن است. فروگذار اسم مصدر است از فروگذاشتن؛ و نیازی به (ی) ندارد. بیشتر به معنای دریغ به کار می‌رود. فروگذار کردن یعنی دریغ کردن (نه فروگذاری کردن). مانند: او از هیچ کمکی فروگذارنکرد؛ یعنی دریغ نکرد. یا شما می‌توانستید، ولی فروگذارکردید؛ یعنی دریغ کردید.

فِطرت / فَترَت

املا و اِعراب (حرکت) این دو واژه باهم متفاوت است. فِطرت به کسر (ف) و با حرف (ط) یعنی خصوصیت هرموجود از زمان تولّد، سرشت و طبیعت. فَترَت به فتح (ف) و با حرف (ت) یعنی فاصله‌ی میان ظهور دو پیامبر، دو پادشاه، دو شخص؛ یا فاصله بین دو دوره‌ی رکود و سُستی و بی‌حاصلی میان دو دوره‌ی فعّالیّت. مثال: این، یک دوره‌ی فَترَت حساب می‌شود. (یعنی دوره‌ای است که بین دوره‌ی پیشین و پسین، فاصله افتاده است.) یا فطرتِ او از پلیدی و دروغ، دور است. (یعنی سرشت و ذاتش از...)

فَعلَه / فَحله

فَعلَه به فتح (ف) و با حرف (ع) جمع مکسّر (فاعل) است. فَعلَه در فارسی به معنی کارگر یا کارگران است که کار غیرفنّی بنّایی انجام می‌دهند. گاهی فَحله گفته و خوانده می‌شود که نادرست است.

فلاسک / فلاکس

واژه‌ی فلاسک (flask) یا (flasket) واژه‌ی غربی است. به معنی قُمقُمه و دَبّه‌ی مخصوص و بطری کوچک. وسیله‌ای است برای نگهداری مایعات آب، چای. گاهی آن را به صورت فلاکس می‌گویند و می‌نویسند که نادرست است و فلاسک درست است.

فولادِآبداده / فولادِآدبدیده

آبداده، صفت فولاد و آهن است؛ یا شمشیر فولادی و شمشیر آهنی. آبداده به این معنی است که ابتدا فولاد و آهن را درآتش ِتفته (داغ) می گذارند، سپس، به آب می زنند تا مقاوم‌تر و محکم‌تر شود و زنگ نزند. شمشیر یا آهن آبداده یعنی این که محکم است و زنگ نمی‌زند. درصورتی که آبدیده، یعنی تَر شده با آب، تباه و فاسد. اصولاً هر فلزی مانند آهن و فولاد اگر در معرض تماس با آب باشد، زنگ می‌زند،آسیب می‌بیند و فاسد می‌شود. گاهی فولاد آبداده، مُشبّه بهِ یک تشبیه می‌شود: او فولاد آبداده است، یعنی او همچون فولاد، بسیار محکم و پُرطاقت است و این معنا از آبداده برمی‌آید؛ نه از آبدیده.

انتهای پیام

  • سه‌شنبه/ ۲۵ آبان ۱۴۰۰ / ۱۶:۱۹
  • دسته‌بندی: قزوین
  • کد خبر: 1400082519891
  • خبرنگار :

برچسب‌ها