• شنبه / ۱۹ تیر ۱۴۰۰ / ۱۹:۳۶
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 1400041913652
  • منبع : مطبوعات

شمایل نویسندۀ ایرانی با آرزوی «خانۀ بیهقی»

شمایل نویسندۀ ایرانی با آرزوی «خانۀ بیهقی»

محمود دولت‌آبادی یک چند در جوانی بازیگر تئاتر بوده و می‌توانست به شخصیت یا تیپ تبدیل شود اما نویسنده شد و حالا یک شمایل است؛ شمایل نویسندگی ایران.

به گزارش ایسنا، مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت: «سال ۶۴ که نوشتن کلنل پایان یافت، از همسرم خواستم آن را بخواند. وقتی کتاب را خواند از من پرسید این کتاب را کی نوشتی؟ پاسخ دادم وقتی همه خواب هستند، من می‌نویسم و در نتیجه زمانی که شما خواب بودی من این کتاب را نوشتم که البته هنوز در محبس است. شما با من آرزو کنید این کتاب از محبس آزاد شود زیرا ۳۶ سال برای در محبس ماندن یک کتاب خیلی زیاد است.»

با این که چهار - پنج روز از مناسبت این سخنان محمود دولت‌آبادی، نویسندۀ پرآوازۀ ایرانی، می‌گذرد اما بهانۀ این نوشته نه روز قلم است که سپری شده باشد و نه حتی زاد روز او که ۲۰ روز دیگر است و نمی‌خواهم به خاطر ۸۰ سالگی باشد. بلکه نویسندۀ پرآوازه را بدین سبب در چارچوب «یک چهره – روایت» قرار می‌دهم که با تلاش و سخت‌کوشی بسیار خود را به یک «شمایل» تبدیل کرده است.

در سینما میان شخصیت و تیپ تفاوت و تمایز قایل می‌شوند و می‌گویند «تیپ» نشان‌دهندۀ کاراکتری است که «خصوصیات گروه یا طبقه‌ای از مردم» را بازمی‌تاباند و هنوز فردیت ندارد و اگر از هم شخصیت او گفته می‌شود منظور شخصیت تیپیک است. مثلاً معلمین آموزش و پرورش خصوصیات مشترکی دارند که آنها را از کسبه و فروشندگان جدا می‌کند.

رضا براهنی می‌گوید: «ممکن است قصه‌نویس شخصیت خود را از روی یک تیپ انتخاب کند و آن تیپ وقتی وارد قصه می‌شود احساسات و اندیشه‌های طبقۀ خود را وارد قصه می‌کند.»

سیروس شمیسا هم می‌گوید: «‌فرد، خصوصیات مخصوص به خود را دارد و خلقیات او همگانی نیست مثل قهرمان «بوف کور» که شاید در دنیای واقعی هم مصداق نداشته باشد. اما «تیپ»، نمایندۀ قشر و صنفی از مردم و جامعه است. یعنی طبقه و گروهی از مردم همان خلقیات و رفتار را دارند. وقتی او را بشناسیم انگار هزاران نفر را می شناسیم. مثل قهرمان داستان «حاجی آقا»ی «صادق هدایت». در حالی که در «مدیر مدرسه» جلال آل احمد، مدیر مدرسه نمایندۀ یک تیپ است اما معلم، یک فرد است و به زبان سینما: شخصیت.»

محمود دولت‌آبادی یک چند در جوانی بازیگر تئاتر بوده و می‌توانست به شخصیت یا تیپ تبدیل شود اما نویسنده شد و حالا یک شمایل است؛ شمایل نویسندگی ایران.

منظور از شمایل، قدسی‌کردن شخص نیست. این است که ویژگی‌ها را بازبتاباند. منحصر به آدم‌های بزرگ و استثنایی هم نیست تا بگوییم غلامرضا تختی شمایل ورزشکاری است یا عزت‌الله انتظامی شمایل بازیگری. محمدرضا حیاتی هم با تسامح بسیار مدت‌ها شمایل گویندگی خبر بود و به خاطر همین فعالیت‌های تازۀ او را بسیاری نمی‌پسندند. یا وقتی می‌گویند کارگردان سینما هر قدر هم اصغر فرهادی و عباس کیارستمی جهانی شده باشند و مسعود کیمیایی در فستیوال بزرگی جایزه‌ای نبرده باشد او برای شمایل سینماشدن مناسب‌تر است یا دست کم نزد این نویسنده چنین است و به همین خاطر محبوبیت شهاب حسینی پس از طعنه به کیمیایی به‌شدت افت کرد چون مشخص شد آن قدر دربارۀ تیپ و شخصیت خوانده و یادگرفته که از شمایل غافل شده؛ حال آن که خود در صورت تصحیح این گفتارها و رفتارها قابلیت تبدیل به شمایل بازیگری ایرانی را دارد. کیمیایی که سهل است. به عمد مثال حیاتی را هم آوردم تا گمان نشود غرض بزرگ‌نمایی است؛ هر چند دولت‌آبادی بزرگ است ولی بیشتر شمایل است. چرا؟ چون اگر قرار باشد مجسمۀ یک نویسندۀ ایرانی را بسازند بهترین نمونه است. از حیث چهره با آن صورت ایرانی از نوع خراسانی. از نظر زبان با گویش درست و دقیق. به لحاظ سیاسی هم سابقۀ زندان در رژیم گذشته و ... از جنبۀ کسب درآمد و مهم‌تر از همه تشخصی که به نویسندگی داده و برای نان، ناله نکرده است...

نمی‌دانم این شایعه تا چه حد درست است که به عنوان نامزد جایزۀ ادبی نوبل هم معرفی شده و همۀ اینها یعنی محمود دولت‌آبادی شمایل نویسندگان ایران است؛ حتی کسانی که به لحاظ فکری منتقد اویند یا نثر متأخر او را نپسندند و تکرار بدانند. او از ویژگی غالب ایرانیان که مداراست برخوردار است و هم در کنفرانس برلین شرکت می‌کند و هم پرخاشگران را به سکوت فرامی‌خواند. هم در ایران می‌نویسد و هم تن به سانسور نمی‌دهد.

برخی از سخنان او در آیین روز قلم را که فیبیدو در فضای کلاب‌هاوس ترتیب داد نقل می‌کنیم. چه خوب که فیبیدو و کلاب‌هاوس هست؛ وگرنه از نظر صداوسیما نویسنده باید در خدمت اهداف سیاسی و ایدئولوژیک قلم بزند. جملاتی از آن چه چند شب قبل گفت:

«-ذهن من همیشه در حال کار کردن است. وقتی پشت میز می‌نشینم، به‌ طور اجرایی این کار را می‌کنم. در غیر این صورت هم ذهنم همیشه دنبال کاری است که انجام می‌دهم. معمولاً تا کاری را انجام ندهم، حرف آن را نمی‌زنم ولی به هر حال هرگز بی‌کار نیستم.

- ناچارم بگویم در طول زندگی‌ام چهار بار ضمن کار تا لب مرگ رفته و برگشته‌ام که سه بار آن را در «روزگار سپری‌شده» و یک بار آن را در «طریق بسمل‌شدن» تجربه کردم. بنابراین عجیب است اگر خواننده من این حس صادقانه را نگیرد یا نتواند بگیرد، که این هم به مخاطب مربوط است. یعنی من آن‌ چه شرط بلاغ است گفته‌ام. این‌ که دیگری آن حس را بگیرد یا نه، خیلی به من مربوط نیست.

- در جاهای دیگر دنیا شهرداری‌ها برای خود نسبت به هنرمندان مسئولیتی تعریف کرده‌اند اما در کشور ما چنین نیست. همین چند وقت پیش به شهرداری پیشنهاد دادم جایی در اختیارم بگذارند تا وقتی که زنده‌ام، خانه بیهقی را در تهران پدید بیاورم که جوابی نگرفتم و فقط به این طرف و آن طرف حواله کردند. آخر سر هم یکی گفت می‌توانیم ۲۰ میلیون به شما بدهیم که گفتم اگر می‌خواستم خم بشوم و چنین پول بردارم، در این عالم پول زیاد بود. من یک نگاه دور دارم، من می‌خواهم خانه بیهقی در تهران پدید بیاید و احیا شود. بنابراین در کشور ما شهرداری‌ها ظاهراً کار دیگری دارند که الحمدللّه پرونده‌های‌شان هم هست.

- نویسنده در این کشور یعنی دشواری و عبور از دشواری‌ها. اگر توان این کار را دارید، ادامه دهید، اگر توان آن را ندارید به امید این‌ که کسی دست شما را بگیرد نباشید. یعنی یا خودتان باید دست به کمر همت بزنید یا این‌ که به کسی امید نداشته باشید. یعنی این آقایانی که من در طول این ۵۰ سال تجربه کردم، اصلاً مسئله‌شان ادبیات و کتاب نبوده و نیست. بنابراین اگر کسی می‌خواهد در کشور ما نویسنده شود باید پیه این چیزها را به تن خود بمالد.»

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha