نام مرتضي حاجي در سالهاي اخير همواره با مطالبات فرهنگيان، برنامههاي وزارت آموزش و پرورش و شخصي كه بارها پشت تريبون مجلس براي پاسخدادن به سوالات نمايندگان حاضر شده ، گره خورده است. اما “ رياست ستاد انتخابات خاتمي“ در حماسهي دوم خرداد، عنواني است كه در آستانهي فرارسيدن سالروز يك انتخابات تاريخي، هر خبرنگاري را ميتواند به گفتوگو با او ترغيب كند.
آنچه در پي ميآيد حاصل گفتوگوي خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) با رييس ستاد انتخاباتي سيد محمد خاتمي در انتخابات رياستجمهوري دوم خرداد 1376 است؛ البته كمتر در حول و حوش عناوين كليشهاي كه اين روزها دربارهي اصلاحات ميگويند، بلكه دربارهي حال وهواي آن روزها و خود اوست.
مرتضي حاجي، متولد 7 مرداد 1327 در خيابان قصرالدشت، كوچه نظرباقي، پلاك 95 است. پدر و مادرش اهل روستاهاي قم هستند. در اوايل سال ششم ابتدايي پدرش را از دست ميدهد و به علت وضعيت معيشتي درس را رها كرده و در شغل نقاشي ساختمان به كارگري ميپردازد اما درسخواندن را در شبها ادامه ميدهد.
در ابتدا معلم كلاس پنجم ابتدايي در دبستان دانش و اخوت در فلكه دوم خزانه بخارايي ميشود. در سال 1344 به علت برخي از فعاليتهاي سياسي دستگير و به زندان ميافتد. در سال 1355 بعد از فراغت از تحصيل در رشته رياضي دانشگاه، دبير رسمي در شهرستان بابل ميشود و در ساماندهي تظاهرات معلمان در استان مازندران نقش موثري ايفا ميكند. حضور در ردههاي مسؤليتي سپاه پاسداران و استانداري مازنداران از فعاليتهاي بعدي اوست.
وي داراي فوق ليسانس رياضي است و دورههاي مديريت استراتژيك و مديريت دولتي را گذرانده است.
از او ميخواهيم از قبل از سال 76 بگويد و او ميگويد كه مديرعامل روزنامه همشهري و قائممقام مديرمسوول روزنامه در زمان كرباسچي، شهردار اسبق تهران بوده است.
بعد از اتمام دوره دوم استانداري، سيدمحمد خاتمي، وزير ارشاد اسلامي وقت از وي به عنوان معاون سياحتي و زيارتي وزارتخانه دعوت ميكند كه حاجي اين وظيفه را ميپذيرد. بعد از استعفاي خاتمي از وزارت ارشاد و خروجش از دولت، با رفتن خاتمي به كتابخانه ملي به عنوان مشاور به صورت پارهوقت در كتابخانه ملي، خاتمي را همراهي ميكند كه اين دوران از نظر حاجي از دورههاي بسيار خوب كارياش بوده است.
با وجود آنكه استاندار سابق مازندران ارتباط كاري در خور توجهي به لحاظ اجرايي و اداري با خاتمي داشته است اما عمده آشنايياش با وي را در دوران معاونت سياحتي و زيارتي او عنوان ميكند.
از او ميپرسيم چقدر خاتمي را ميشناختيد و از نظر شما او چه ويژگي داشت كه برايتان قابل توجه بوده است؟
حاجي ميگويد: فروتني فوقالعاده، رفتار صميمانه با همكاران، روشنبيني و دقت نظر نسبت به مسائل به ويژه مسائل فرهنگي آن روز كشور و شهامت در پذيرش اشتباهات از ويژگيهاي مثبتي بود كه به نظرم هر كارگزار و كارمند و عامل اجرايي را به خود جذب ميكند و با وجود آنكه تجربياتمان يكي در سطح استاني و ديگري ملي بود، اما خوشبختانه جاذبههاي شخصيتيشان به نحوي بود كه در خدمتشان با افتخار كار ميكردم.
بحث را به زمان انتخابات ميكشانيم و از او ميخواهيم كه بگويد وجه تمايز خاتمي از ديگر كانديداها چه بود؟
او ميگويد: ببينيد، در بطن جامعه خواستهها و تمايلاتي وجود داشت كه از نظرسنجيها و مراودات عادي با مردم به راحتي استنباط ميشد. همين قدر كه اينها را نميتوانستي در گفتهها و برنامههاي كانديداهاي ديگر ببيني. حرمت به مردم، گفتوگو به جاي ستيز، مدارا و تحمل مخالف و نفي خشونت، ايجاد باب مراوده منطقي بر اساس عزت، حكمت و مصلحت كشور و پايبندي به منافع كشور، جزو برنامههاي خاتمي بود كه منش و شخصيت خاتمي معرف اين ويژگيها بود. لذا يك عده از شخصيتهاي فرهنگي و سياسي كشور به دنبال شخصيتي بودند كه بتواند به خواستهها و تمايلات درون جامعه پاسخ دهد. بنابراين در بررسيها و گفتوگو با شخصيتهاي مختلف نظرات متوجه خاتمي شد، اما ايشان با سختي بسيار پذيرفتند كه وارد اين ميدان شوند.
حاجي ميگويد: همان موقع هم مشخص بود كه لااقل طرفداران بعضي از كانديداهاي ديگر خيلي از اين حضور خوشحال نميشوند، البته براي بعضي ديگر اين تصور وجود داشت كه با تشديد رقابت انتخاباتي و اطمينان از اينكه در انتخابات موفق خواهند بود، احساس ميكردند يك مشروعيت بهتري نيز پيدا ميكنند.
به هر حال واقعي بودن انتخابات وجود رقابت را ثابت كرد، اما پيشبيني خيليها كه فكر ميكردند شخص برنده از قبل تعيين شده است، درست از آب درنيامد و حضور مردم نتيجه ديگري داد.
رييس ستاد انتخابات خاتمي در خرداد 76، ميافزايد: معتقدم برنامههاي خاتمي از لحاظ تبليغاتي، رسانهاي، فرهنگي و اجتماعي بسيار متفاوت بود اما اين برنامهها سناريوهايي از قبل نوشته شده نبود، بلكه دقيقا كاري بود كه بر اساس عشق و اعتقاد صورت ميگرفت و نه براي مزد. لذا چون از دل برميآمد بر دل هم مينشست.
وي دربارهي حضور كساني كه در كارهاي تبليغاتي بيش از ديگران حضور داشتند، ميگويد: شخصيتهاي فرهنگي كه از دوران وزارت خاتمي با وي همكاري ميكردند، بسيار دلسوزانه و هنرمندانه وارد ميدان شدند و آثار بديعي خلق كردند.
به سوال اصلي ميرسيم ، ” چگونه وارد ستاد انتخاباتي خاتمي شديد؟ “ چه كسي از شما خواست؟
آقاي خاتمي از من خواست و محل ستاد هم خيابان ”بهآفرين“ بود كه اسم خيلي قشنگي هم داشت و ما خود اين اسم را هم به فال نيك گرفته بوديم.
وي در ادامه دربارهي تعرضاتي كه در موقع فعاليت به محل ستاد وارد و به بستهشدن ستاد دو روز قبل از انتخابات منجر شد اظهار ميدارد: حمله نشد، يك بيتدبيري صورت گرفته بود. برداشت اشتباهي كه از وضعيت ساختمان ستاد شده بود كه با تدبير رياستجمهوري آن زمان حل شد. خوب ايشان (هاشمي رفسنجاني) بالاترين مسوول اجرايي كشور و در جريان كامل قضايا بودند و من فكر ميكنم در آن مقطع درباره انتخابات وظيفه خودشان را خيلي خوب انجام دادند.
وي دربارهي هسته اصلي ستاد انتخابات ميگويد: اولا بگويم در ستاد چيزي به عنوان رييسي كه تصميم بگيرد كه ديگران به آن عمل كنند، وجود نداشت. گروهي بودند كه با همديگر دربارهي مسائل مختلف همفكري ميكردند.
ستاد اداري، بخشهاي تبليغاتي، رسانهاي، مالي، واحدهاي شهرستانها و استانها، بخشهاي دانشجويي و دانش آموزي و ....كه هر كدام به تناسب توان و دركشان از مسائل سعي ميكردند به لحاظ فكري خاتمي را تغذيه كنند. در كنار اينها گروهي از مشاوران بودند كه خاتمي روي موضوعات برنامههايش با آنها به گفتوگو ميپرداخت. بسياري از گروههاي دانشجويي، NGO ها و تشكيلات مردمي بودند كه ما خيلي از آنها را نميشناختيم و الان هم نميدانيم كه بسياري از آن افراد كجا هستند. لذا ستاد علاوه بر بخش مشاوران رسمياش از يك پشتيباني وسيع مردمي بهرهمند بود.
وي دربارهي مشاوران رسمي ستاد ميگويد: آقايان معين، رمضانيانپور، صفايي فراهاني، گنابادي، تاجزاده، امينزاده، ابطحي، شريعتي، اخويهاي آقاي خاتمي، باقريان، كاشفي و انصاري لاري، سازگارنژاد و از خانمها، خانم نوري كه ايشان در دوران وزارت ارشاد با آقاي خاتمي همكاري داشتند.
البته گروهي از اشخاص بودند كه همكاري نزديك داشتند اما بعضا در جلسات رسمي نبودند و بيشتر مسووليت هماهنگي تشكلهايي كه از خاتمي حمايت ميكردند را داشتند، مجيد انصاري، علي هاشمي، كرباسچي، نبوي و ...
حاجي در ادامه به شيوههاي تبليغاتي خاتمي اشاره ميكند و ميگويد: ويژگي مهم خاتمي اين بود كه مردم را ريز و درشت و يا چپ و راست نميكرد، به خصوص در سمت رياستجمهوري. او با همهي وجود خود را رييسجمهور آحاد مردم ميداند حتي مخالفانش. لذا وظيفهي خود ميدانست كه با همه مردم سخن بگويد و براي همه برنامه ارايه كند.
وزير آموزش و پرورش دربارهي اينكه خاتمي چقدر توانست شعارهايي را كه در دوم خرداد مطرح كرد، عملي سازد، اظهار ميدارد: در نوع تبليغات و برخوردهاي خاتمي با مردم در خرداد 76، نوعي سادهزيستي و سادهانديشي وجود داشت كه بسياري معتقدند آقاي خاتمي در اين مقطع توانست راي مردم را در هر طبقه اجتماعي به خود جلب كند.
وي در ادامه در پاسخ به اين پرسش كه آيا بعدها اين مسير تغيير نكرد و برخي از اصلاحطلبان در پي آن نبودند كه حاملان اصلاحات را از حاملان انقلاب( كه اغلب محرومان و مستصعفان بودند) به سمت طبقهاي خاص (شمالشهريها) تغيير دهند؟ ميگويد: معتقدم خاتمي امروز هيچ تفاوتي با خاتمي خرداد 76 و وزارت ارشاد ندارد، همان رفتار صميمانه، سعه صدر و اعتقادات قبلي را كه داشته همچنان حفظ كرده است. اما بايد ديد تا چه اندازه شرايط و امكانات اجرايي در تحقق اهداف و برنامههاي رييسجمهور كه به عنوان امري اسلامي، انساني و بر اساس قانون اساسي بايد انجام ميگرفت، فراهم شده است.
وي در ادامه ميگويد: اساس اعتقاد به طبقهبندي مردم و دوگانه انگاشتن آنها چيزي خوبي نيست. همه شهروندان جمهوري اسلامياند و هر كسي كه متعلق به اين آب و خاك است، بايد حرمت و امنيت داشته باشد. طبيعتا اقشار ضعيفتر جامعه به كمكهاي بيشتري نياز دارند و اين حمايتها بايد به طور منطقي تدوين شود. اينكه تصور شود خاستگاه خاتمي در دوم خرداد 76 جنوب شهر و الان شمال شهر است، قطعا قضاوت درستي نيست و صحبت برخي در اين خصوص به خودشان برميگردد، اما با اطمينان ميگويم كه خاتمي از در آغوش گرفتن يك بچه جنوب شهري محروم همان قدر لذت ميبرد كه از يك بچه شمال شهر.
البته با اين توجه كه آن فرزند محروم به مراقبتهاي زيادتري احتياج دارد و به طور عادي توجه بيشتر خاتمي را به خودش جلب ميكند. اگر خاطرتان باشد خاتمي در سفرهاي تبليغاتياش با اتوبوس به ميان مردم ميرفت. لذا اگر امروز شرايط مشابه آن روز ايجاد شود، همان خواهد بود اما يك كانديداي رياستجمهوري با يك رييسجمهور ضريب امنيتياش فرق ميكند و نبايد توقع رفتاري يكسان را داشته باشيم. گرچه خاتمي در مناصب مختلف تا حدودي اين حفاظتها را شكسته و در مواقعي بدون هماهنگي به ميان مردم رفته و با آنها صحبت ميكند. مطمئنم يكي از با لذتترين لحظات براي خاتمي همان لحظاتي است كه با مردم صميمانه و آزاد گفتوگو ميكند.
رييس ستاد انتخابات خاتمي در خرداد 76، يكي از دلايل حضور پرشور جوانان در اين مقطع را به دليل آنچه تحميل يك كانديداي خاص مينامد، عنوان ميكند و ميافزايد: اينكه حق تصميمگيري عادي و معمولي از سوي عدهاي رعايت نميشد، طبيعتا حساسيت ما را بر حضوري جديتر به وجود ميآورد. مواردي مثل نوشتن ترتيب اسامي كانديداها بر خلاف قاعده معمول و يا تعطيل كردن ستاد انتخابات يك كانديدا آنهم دو روز مانده به انتخابات، طبيعتا نگراني جوانها و مردم ما را نسبت به اينكه يك وقت حمايتهاي لازم از خاتمي قطع شود، در پي داشت.
حاجي ميافزايد: اما در دور دوم انتخابات، اين نگراني از سوي مردم، جوانان و طرفداران خاتمي نسبتا كمتر احساس ميشد و خيالشان راحت بود كه ايشان برنده انتخابات هستند. اگر چه معتقدم اين خوشخيالي نبايد باعث ميشد كه مردم كمتر پاي صندوق راي بروند اما به هر حال يك نوع آرامش را احساس ميكردند.
البته عدهاي توقع داشتند خيلي از شعارهايي كه براي كشور و انقلاب در همان دوره چهار سال اول مطرح شده بود عملي شود كه از روند به وجود آمده، ناراضي بودند.
وي در ادامهي گفتوگويش با خبرنگار ايسنا، دربارهي اينكه اگر خاتمي با تجربيات اين هفت سال، امروز براي اولين بار كانديداي رياستجمهوري ميشد، چه برنامههايي را ارايه ميكرد؟ ميگويد: فكر ميكنم همان برنامهها را داشتند. برنامههاي ايشان تحت عنوان گام دوم در دوره دوم انتخابات رياست جمهوري - در اصول - همان برنامههاي دور اول بود و چيزي از اصول برنامهها تغيير نكرد.
رييس ستاد انتخابات خاتمي در خرداد 76، ميافزايد: انسان از تجربيات جديدش براي رسيدن به هدفش استفاده ميكند. اين مساله در دور دوم استانداريام در مازندران هم وجود داشت. در دور اول، پول يك روز نفت در اختيار استاندار، قرار ميگرفت كه صرف هزينه امور جاري و روزمره ميشد، اما در دور دوم اين پول نبود.
لذا با تجربيات گذشتهاي كه داشتم بايد در نوع هزينهكردنها تجديدنظر ميكرديم. لذا معتقدم هدفها در برنامه خاتمي تغيير نكرده است. هدفهاي فرهنگي خاتمي همان خدمت به مردم شعار ”زنده باد مخالف من“، ايجاد فضاي امن براي اظهارنظر مخالفان، تامين آزاديهاي مصرح در قانون اساسي، ترويج فرهنگ مدارا و گفتوگو به جاي ستيز و خشونتگرايي و تامين حداقل معيشت براي مردم است.
حاجي ميگويد: يكي از آفتهايي كه دوم خرداد را متاثر ساخت، هيجانزدگي و شتاب زدگي بعضي از افراد بود كه رسيدن به اهداف را در زمان كمي تصور كردند و از سوي ديگر به مطالبات مردم دامن ميزدند.
لذا اين حرف را كه بعد از چهار سال تجربه كردن، بايد در روشهايمان تجديدنظر كنيم قبول داريم اما اينكه هدفها تغيير كرده، من اين را نميبينم!
به دورهي فعاليت ستاد برميگرديم و از حاجي ميپرسيم كه چند ماه قبل از انتخابات، در ستاد چه ميگذشت؟
وي ميگويد: ما مرتبا نظرسنجي داشتيم و نتايج اين نظرسنجيها براي ما آرامش ايجاد ميكرد. روزي كه وارد كار انتخابات شديم، غالب دوستان به اينكه خاتمي پيروز انتخابات خواهد بود معتقد نبودند. من در آن مقطع حرفم اين بود كه ما يك نمونهاي از رفتار درست و قانونمند را در برگزاري انتخاباتي عرضه و تجربه ميكنيم.
سعيمان بر اين بود كه با حفظ حريم كانديداها به قوانين و مقررات پايبند بمانيم. در نظرسنجيهاي اوليه كه در اسفند 75 انجام شده بود راي يكي از كانديداها 28 درصد و راي خاتمي 19 درصد بود. در نظرسنجي بعدي رقم 28% به 26% رسيد و 19 درصد خاتمي به 21% و در نظرسنجيهاي بعدي فاصلهها به تدريج كم شد تا اينكه رقم كاملا برگشت و آراي خاتمي به 35% و رقيب به پايينتر از 20 درصد رسيد. لذا از سوي ستاد موفقيت خاتمي در انتخابات اعلام شد.
وي دربارهي عكسالعملها ميگويد: عدهاي ميگفتند كه شما چقدر خوشخيال هستيد.
در اولين ديداري كه تعدادي از دوستان از اصفهان و يا مازنداران به ديدار خاتمي در زيرزمين محل ستاد آمده بودند من چون دقيقا در جريان نظرسنجيها بودم گفتم به دفتر رييسجمهور خوش آمديد، اما بعد برخي از دوستان نزديك داخل ستاد به من اعتراض كردند كه اين حرف تو خيلي خوشبينانه است و من گفتم كه مطمئنم و اين واقعيت است، اما خب عدهاي به خاطر بعضي از تحركات غيرعادي و خارج از روال نگران بودند. در 48 ساعت آخر كه تقريبا تبليغات به انتها رسيده بود بيشتر نگرانيمان از تقلبهاي گسترده حوزههاي انتخابيه بود كه همان موقع مواردي از آنها كشف شده بود. البته آقاي هاشمي رفسنجاني خيلي كمك كردند كه جلو رفتارهاي تقلبآميز گرفته شود و يك پروندهاي هم براي آن تشكيل شد.
ادامه دارد....
نظرات