« تصور ميكنم مهمترين كاري كه بايد در جمهوري اسلامي انجام شود، توليد انديشهي ديني درست و بازگشت به قرائتي است كه امام راحل از اسلام داشتند.»
دكتر سيدطه هاشمي، روزنامهنگار و كارشناس مسايل سياسي ، در گفتوگو با خبرنگار ايسنا، بحث سازگاري دين و دموكراسي را از مباحث بسيار قديمي دانست و با اشاره به شروع آن از دوران حكومت در يونان باستان افزود:
« دين به عنوان مجموعهاي كه براي هدايت بشر آمده و عمدتا مسائل آن زندگي فردي و اجتماعي را پوشش ميدهد، لذا به طور طبيعي بحث حكومت در كانون توجه دين بوده است.»
هاشمي با اشاره به ريشههاي دموكراسي و سوابق آن در جهان تصريح كرد:« بدون ترديد مهمترين و اصليترين علت اين امر كه امروز در افكار، بحث تقابل بين دين و دموكراسي مطرح ميشود، به خاستگاه اين تقابل برميگردد كه اين خاستگاه از غرب آغاز شد.»
وي با بيان اين كه اشتباه بزرگ كساني كه امروز بحث تقابل اسلام با دموكراسي را مطرح ميكنند، در اين است كه از همان منظري به دموكراسي نگاه ميكنند كه مسيحيت قرون وسطي به دموكراسي نگاه ميكرد، گفت:« اينها اگر حقيقتا از منظر اسلام ناب به بحث دموكراسي و نوآوريهاي علمي نگاه كنند به هيچوجه تقابلي بين دموكراسي به عنوان يك روش حكومتي و محصول علم بشر و اسلام نميبينند.»
اين روزنامهنگار خاطرنشان كرد:« اسلام ديني است كه روشهاي جديد و حركت نوآوري علمي را تاييد ميكند، بنابراين دموكراسي به عنوان يك روش حكومتي نميتواند در برابر اسلام باشد. اسلام ممكن است كه محصولات علمي بشر را پالايش و بومي كند و مطابق با نيازهاي جامعه آنها را دستهبندي نمايد، اما هيچگاه در مقابل آن نميايستد. كما اين كه دين در مقابل غرايز بشر نيز هيچگاه نايستاده و بلكه آن را تعديل و هدايت كرده است. در واقع متدينين جاهل و متفكران و روشنفكران بيدين، دو مجموعهاي هستند كه دين و دموكراسي را در مقابل يكديگر ميبينند. در حالي كه عالمان انديشمند و آگاه به زمان كه اسلام را حقيقتا شناختند و زمان را به درستي ميشناسند و معتقدند كه اسلام منهاي عقلانيت و علم نميتواند به وظيفهي خود عمل كند، هرگز دموكراسي را در مقابل ديني تعريف نميكنند.»
هاشمي به مصاديق اين دو گروه در جامعه نيز اشاره و تصريح كرد:« مصاديقي كه امروز وجود دارد در جامعهي ما دو دستهاند. يك دسته متحجراني هستند كه به اسلام يك نگاه سطحي و قشري دارند و در طول تاريخ نيز اين افراد وجود داشتهاند. به طور مثال ايستادگي گروه خوارج در برابر حضرت علي (ع)، يعني ايستادگي قشريگرايان و متدينان جاهل در مقابل اسلام انديشمند و صاحب علم، اسلام جامع و اسلام علي (ع). همواره اسلام علوي در برابر اين نوع اسلام يعني اسلام متحجرانه قشريگرايانه بوده است. تا امروز هم اين جريان ادامه داشته است. در مقابل تمامي مصلحان و عالمان انديشمند و روشنفكر جوامع مختلف در طول تاريخ در مقابل اين جريان متحجر ايستادگي كرده و اتفاقا مهمترين مانع پيشرفت دين هم همين جريان بوده است.»
اين صاحبنظر ادامه داد:« اما طبيعتا هر جرياني كه در مقابل نوطلبي و علم بشر بايستد محكوم به فناست.»
وي مهمترين هنر حضرت امام خميني (ره) را اين دانست كه در برابر اين تفكر ايستاد و افزود:« اگر امام راحل در برابر اين تفكر متحجر پيروز نميشد هرگز نميتوانست انقلاب اسلامي را به پيروزي برساند و يك حكومت نميتوانست به عنوان جمهوري اسلامي از يك طرف با اتكاء به آخرين پيشرفتهاي جامعه بشري كه نظام جمهوريت است و از طرفي با عقلانيت ديني نظام جمهوري اسلامي را طراحي كند.»
اين روزنامهنگار ادامه داد:« هنر امام راحل اين بود كه قبل از آن كه با شاه مبارزه كند و در برابر استكبار و فزونخواهي آن بايستد، در برابر متحجران ايستاد و پيروز شد و اسلام را از چنگال متحجرين درآورد و وقتي حقيقت اسلام را به درستي معرفي كرد سيل جمعيت به سمت ايشان حركت كرد و ايشان را به عنوان رهبري پذيرفت.»
وي گفت:« البته اكنون نيز اين جريان در جامعه به انواع مختلف وجود دارد. در مقابل اين جريان نيز طبيعي است مصاديقي را ميتوان نام ببريم به نام روشنفكران لاييك. كساني كه اصلا اسلام را نميشناسند و همواره به اسلام از همان زاويه و منظري نگاه كردند كه دانشمندان قرون وسطي و دانشمندان دورهي نوزايي به مسيحيت نگاه ميكردند. وقتي شما با اين افراد بحث ميكنيد تصويري كه آنها از اسلام دارند همان تصويري است كه علما و دانشمندان اروپا و غرب در قرون اوسطي و دوره نوزايي از مسيحيت داشتند در حالي كه واقعا بين اسلام حقيقي و مسيحيت قرون وسطي فرسنگها فاصله وجود دارد. چون آن محصول قواعد و انحرافات فكري اصحاب كليسا بود، اما اتكاي اين دين به قرآني است كه صدها آيه دارد كه بشر را به سمت علم آموزي، دانش، تحقيق و تفكر و نوآوري سوق ميدهد.
متاسفانه روشنفكران لاييك و كساني كه دين را قبول ندارند به خود اجازه ندادهاند كه اسلام حقيقي را به درستي مورد مطالعه قرار دهند. زيرا هر روشنفكري كه در حوزهي مطالعهي اسلام آمده و اسلام را از منشا و منبع حقيقي خود مطالعه كرده معتقد شده كه اسلام با اديان ديگر متفاوت است. روشنفكران بيدين و روشنفكران لاييك مخالف تعامل دين و دموكراسي هستند و تصور آنها اين است كه اسلام نميتواند با دموكراسي جمع شود.»
وي در مورد تقابل اين دو گروه در آينده و نقش آنها در فضاي سياسي آينده، گفت:« همه اين مسائل به اين برميگردد كه حاكميت جمهوري اسلامي چگونه بتواند آينده كشور را رقم بزند. به هر حال امروز قدرت، امكانات و امكان تبيين درست اسلام در دست مسوولان نظام جمهوري اسلامي است و به اسم اسلام حكومت جمهوري اسلامي تشكيل شده، دانشگاهها، مراكز علمي و حوزهي علميه و … امروز در اختيار اين مجموعه است.»
هاشمي افزود:« اگر اين مجموعه با برنامهريزي درست بتواند اسلام حقيقي را به درستي تبيين كند و جلو نفوذ جريانهاي متحجر از يك سو و جريان لاييك را از طرف ديگر بگيرد و اسلام حقيقي را تبيين كند، اينها ديگر جايي براي خود نميبينند. البته اگر قرار باشد كه ايدئولوژيستهاي نظام حكومتي و كساني كه توليد علم ميكنند از جريان متحجر باشند طبيعي است تصويري كه از اسلام ارائه خواهد شد يك دين متحجرانه است و قاعدتا موضع روشنفكران سكولار تقويت خواهد شد و در نقطهي مقابل طبيعي است اگر تبيين اسلام متوقف بماند و اسلام حقيقي معرفي نشود قاعدتا جريانهاي سكولار قوت ميگيرند و عنوان ميكنند دين نميتواند با مظاهر جديد تعامل برقرار كند.»
وي در پايان تصريح كرد:« لذا تصور ميكنم مهمترين كاري كه بايد در جمهوري اسلامي شود، توليد انديشهي ديني درست و بازگشت به قرائتي است كه امام راحل از اسلام داشت. در واقع يك بازخواني مجدد بايد از اصول فكري امام شود چرا كه اسلامي كه امام منادي آن بود اسلام ناب بود اسلامي كه به هيچوجه نميتواند در تقابل با علم و دانش و نوآوري قرار گيرد.»
انتهاي پيام


نظرات