انفجار تروریستی ساعت 14 و 39 دقیقه روز جمعه در منطقه ابراهیم منذر در بخش مسیحی نشین اشرفیه بیروت بیشباهت به چهاردهم فوریه 2005 نبود، روزی که رفیق الحریری، نخست وزیر اسبق لبنان در انفجاری مهیب در وسط بیروت در نزدیکی هتل سن جورج کشته شد. به دنبال ترور حریری در آن زمان، فصل جدیدی در تاریخ سیاسی لبنان آغاز شد که آثار آن به شکلی وسیعی سراسر خاورمیانه را فرا گرفت.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) از بیروت، سلسله تحولات خاورمیانه پیش از ترور رفیق حریری از 11 سپتامبر 2001 از قلب آمریکا آغاز شد زمانی که حملات تروریستی مشکوک برجهای تجاری نیویورک را فرا گرفت تا پس از آن حمله آمریکا به افغانستان (2001/10/7) تحت عنوان مبارزه با تروریسم در آسیا و خاورمیانه شکل گیرد. پس از آن جهان شاهد حمله ارتشهای آمریکا و انگلیس به عراق در تاریخ 20 مارس 2003 تحت عنوان مبارزه با تروریسم و نابودی سلاحهای کشتار جمعی در عراق بود که نتیجه آن سقوط دولت صدام حسین بود. استقرار ارتش آمریکا در بین مرزهای ایران، ترکیه، سوریه و اردن معنایی خاص برای استراتژی آمریکا در خاورمیانه داشت، جایی که منبع مهم تامین انرژی دنیا است. با گذشت کمتر از یک ماه از استقرار نظامی و اشغال عراق توسط آمریکا، واشنگتن با اعزام وزیر خارجه وقت خویش و هیاتهای سیاسی به دمشق خواستار تجدید نظر سیاستهای سوریه در قبال خاورمیانه و به خصوص موضوع اسرائیل و لبنان میشود.
یکی از خبرنگاران برجسته عرب به نقل از سفیر وقت سوریه در آمریکا در انتخابات دوره دوم جورج بوش (پسر) میگوید: در جریان انتخابات دوره دوم ریاست جمهوری جورج بوش در آمریکا بودم و طی آن ملاقاتی با سفیر وقت سوریه "مصطفی عماد" در واشنگتن داشتم.
وی درخصوص حمله آمریکا به عراق و پیام های متوالی آمریکایی ها پس از استقرار در عراق گفت: دو هفته پس از اشغال عراق به وزارت امور خارجه آمریکا فراخوانده شدم تا با مقامی عالی رتبه در پنتاگون دیدار کنم. این مقام عالی رتبه با لحنی خاص از من سوال کرد که فکر میکنید ارتش آمریکا چند روز وقت میخواهد تا از بغداد به دمشق برسد؟ من به او گفتم ممکن است که شما به دمشق برسید اما این که چه چیزی در دمشق منتظر شما است را نمی توانید پیش بینی کنید؟ این مقام آمریکایی با لحنی خاص گفت که ما کمتر از 48 فقط وقت لازم داریم تا به دمشق برسیم.
این خبرنگار عرب اضافه میکند: مقامات آمریکایی به شکل رسمی در قالب مذاکرات کاملا محرمانه خواستار تجدید نظر سیاستهای سوریه در خاورمیانه به خصوص روابط با ایران، لبنان و مقاومت اسلامی و هماهنگی با تحولات جدید در عراق بودند اما سوریه نه تنها در سیاستهای خود تجدید نظر نکرد که در جهت مخالفت با اشغال عراق و نزدیکی بیشتر به ایران و حمایت از مقاومت اسلامی در لبنان و فلسطین گام برداشت.
ترجمه خاطرات این روزنامه نگار عرب و عدم عقب نشینی سوریه از مواضعش در قبال ایران و مقاومت اسلامی به شکل رسمی تر در قطعنامه 1559 شورای امنیت در خصوص لبنان و سوریه قابل مشاهده است. این قطعنامه که با دخالت مستقیم آمریکا، انگلیس و فرانسه در تاریخ 2 سپتامبر 2004 ( یکسال و 24 روز پس از اشغال عراق توسط آمریکا ) صادر میشود به شکل رسمی از ارتش سوریه ( تحت عنوان نیروهای خارجی) میخواهد تا خاک لبنان را در اسرع وقت ترک کنند. از میان کشورهای عربی، پادشاهی سعودی حامی پشت پرده و جدی این طرح بود زیرا پس از سقوط صدام حسین، سعود الفیصل، وزیر خارجه سعودی در دیداری با جورج بوش، رئیس جمهور آمریکا رسما خواستار تغییر حاکمیت سوریه شده بود. به اعتقاد سعودیها با سرنگونی صدام در عراق و به قدرت رسیدن اکثریت شیعه در دولت جدید عراق، ساختار توازن طایفی حاکمیتهای سیاسی خاورمیانه تغییر کرده و در قبال سرنگونی حاکمیت سنی صدام حسین، حکومت اقلیت علوی در سوریه باید جای خود را به دولتی سنی دهد (بنا به دیدگاه طایفی دولت سعودی).
پنج ماه و 14 روز بعد از صدور قطعنامه 1559 شورای امنیت سازمان ملل درخصوص لزوم اخراج ارتش سوریه از لبنان، رفیق الحریری در تاریخ 14 فوریه 2005 در وسط بیروت ترور می شود. به دنبال این ترور دادگاه بینالمللی رفیق الحریری تشکیل میشود و افسران برجسته لبنانی نزدیک به سوریه در لبنان به اتهام دخالت در ترور حریری دستگیر میشوند (افسرانی که چهار سال پس از دستگیری از اتهام مبرا و از آنان اعاده حیثیت میشود) اما اتهام ترور حریری همچنان متوجه سوریه باقی میماند با آن که برخی از رهبران 14 مارس از جمله سعد حریری و ولید جنبلاط از اتهامات وارده به دولت بشار اسد رسما عذر خواهی میکنند. پس از این ترور سیاسی که باید از آن به ترور سیاسی سرنوشت ساز در خاورمیانه یاد کرد، فقط 2 ماه و 12 روز وقت لازم بود تا ارتش سوریه در نتیجه انعکاسها و آثار سریع ترور رفیق الحریری، خاک لبنان را ترک ( 2005/4/26 ) و سپس جریان موسوم به 14 مارس حاکمیت مطلق لبنان را در دست میگیرد، جریانی که به عنوان هم پیمان جدید آمریکا و اتحادیه اروپا در خاورمیانه پس از ترور حریری قد علم نمود. خروج ارتش سوریه بهترین هدیهای بود که دولت آمریکا می توانست به اسرائیل اعطا نماید. در سایه همین خروج و با هدف نابودی و سرکوب کامل مقاومت اسلامی لبنان، ارتش اسرائیل جرات پیدا میکند تا در تاریخ 2006/7/12 جنگی گسترده و فراگیر که به "جنگ 33 روزه" شهرت پیدا کرد آغاز اما در پایان، ارتش پرقدرت اسرائیل شکستی سخت را متحمل و نه تنها از قدرت مقاومت کاسته نشده که منجر به قدرت سیاسی حزبالله در لبنان میشود و از همین مرحله دادگاه بینالمللی رفیقالحریری وارد کارزار شده و انگشت اتهام را به سوی چهار تن از عناصر حزبالله لبنان نشانه میگیرد تا خون رفیق حریری همچنان دست مایه ایجاد جنگی طایفی در خاورمیانه و به خصوص بین شیعیان و اهل سنت لبنان شود.
روز جمعه گذشته بار دیگر سناریوی ترور رفیق الحریری رقم خورد و این بار سرتیپ "وسام الحسن" ( از طایفه اهل سنت لبنان ) و رئیس شعبه اطلاعات امنیت داخلی لبنان مورد هدف قرار میگیرد.
اما وسام الحسن کیست؟
وسام الحسن 44 ساله در عهد نخست وزیری رفیق الحریری ریاست بخش تشریفات نخست وزیری را به عهده داشت و از آن سال ارتباط نزدیک بین وی و رفیق الحریری و خانواده وی آغاز شد و عملا اداره دفتر حریری از سال 1995 را به دست گرفت و به سرعت مراحل پیشرفت را طی نمود. در سال 2005 و در زمانی که رفیق الحریری ترور میشود وی از مسئولین امنیتی تیم حفاظتی وی به شمار میرفت به همین دلیل برخی این سوال را طرح کردهاند که وی در روز ترور حریری چرا همراه کاروان حفاظتی وی و در همراهی حریری نبوده است؟ وی در سال 2006 ریاست بخش اطلاعات اداره کل امنیت داخلی لبنان را به دست گرفت.
در سال 2007 به پاس خدمات وی به رتبه سرهنگ تمامی ارتقاء درجه یافت.
از سال 2006 تا 2010 به دنبال تلاشهای بیوقفه حزب الله لبنان و همکاری مقاومت اسلامی لبنان با این بخش، تشکیلات تحت امر وی موفق به دستگیری اعضای سی و شش شبکه جاسوسی اسرائیل در لبنان شد که گفته میشود ضربات جبران ناپذیری به نظام جاسوسی اسرائیل در لبنان زده است.
وی درخصوص دادگاه بینالمللی رفیق الحریری از شخصیتهای تاثیر گذار بوده است و به رغم آن که این دادگاه آخرین اتهامات خود را متوجه حزبالله لبنان کرده است از همین رو شخصیت وی در هالهای از ابهام قرار دارد تا جایی که برخی او را وابسته جریان 14 مارس ارزیابی کردهاند و این گمانه زمانی بیشتر شکل واقعی به خود می گیرد که شاهدان دروغین در موضوع پرونده حزبالله و دادگاه رفیق حریری نقش کلیدی در اتهامات وارده به حزبالله را بازی کردهاند، شاهدانی که تحت حمایت شعبه اطلاعات امنیت داخلی لبنان بوده اند. وی در زمانی که غازی کنعان "نماینده 12ساله امنیتی سوریه در لبنان" بود، از روابط نزدیکی با وی برخوردار بوده و حتی گفته میشود حضور وی در دفتر حریری بی ارتباط با این روابط نزدیک با کنعان نبوده است. وی پس از ترورهای سیاسی در لبنان و تحکیم جایگاه بخش اطلاعات امنیت داخلی لبنان و تشکیل دادگاه بینالمللی رفیق الحریری، ارتباط گستردهای با سازمانهای اطلاعاتی غربی و عربی پیدا نمود و همین امر باعث شد تا وی به رغم آن که کمتر در انظار بود اما به شخصیتی پر قدرت تبدیل شود. پس از ترور حریری و تحکیم قدرت وسام الحسن، ارتباطش با خانواده حریری هم چنان مستحکم باقی ماند تا جایی که حمایت بی چون چرای سعد الحریری را در همه دورههای پس از ترور رفیقالحریری داشته است.
مسئولیت دستگیری اعضای شبکههای تروریستی از گروههای سلفی و دیگر گروههای موجود در لبنان برعهده اداره تحت امر وی بود. در آخرین دستاوردهای وی دستگیری میشل سماحه، وزیر سابق لبنانی بود که از ارتباطات نزدیکی با دولت سوریه برخوردار بود. وی متهم است که با کمک دولت سوریه در صدد ایجاد انفجارات در بخشهای مختلف لبنان بوده است، اتهامی که هنوز به دادگاههای صالحه لبنانی نرسیده اما گروههای سیاسی 14 مارس لبنان از آن به عنوان احکام قطعی یاد میکنند و در همین رابطه 14 مارس لبنان از عملکرد وسام الحسن بارها قدردانی کردهاند.
حتی زمانی که نجیب میقاتی نخست وزیر کنونی لبنان که منسوب به جریان 8 مارس لبنان است درصدد عهده داری نخست وزیری لبنان بود گفته میشود که به دلیل روابط وسام الحسن با سعد الحریری، با هرگونه تعیین جانشین برای وسام الحسن مخالفت کرده بود. بر اساس اطلاعات موجود قرار بود تا پس از بازنشستگی "اشرف ریفی" مدیرکل اطلاعات داخلی لبنان، وسام الحسن جایگزین وی شود به خصوص آن که به درجه سرتیپی نیز ارتقاء یافته بود.
به بیانی دیگر همچنان که بسیاری از کارشناسان لبنانی معتقدند وی مخزن اسرار 8 ساله اخیر اطلاعات و امنیت لبنان بوده است که از لبنان تا بسیاری از تحولات سیاسی منطقهای و بینالمللی را شامل میشده است.
وی ساعت 14 و 39 دقیقه بعد از ظهر روز جمعه گذشته در بیروت در فضایی از صدها سوال امنیتی ترور شد. اما نکته مهم در این ترور انگشت اتهام به سوی دولت سوریه و هم پیمانان او در لبنان است، سناریویی که پس از ترور رفیق الحریری در سال 2005 عینا و تمام قد اجراء شد و این در حالی است که با گذشت هفت سال از ترور وی هنوز هیچ ادله قطعی وجود ندارد که چه کسی یا چه طرفی پشت صحنه این ترور بوده است. و جالب است با آن که بخش مهمی از کارشناسان امنیتی و سیاسی و از جمله حزبالله لبنان، به قاطعیت از دست پشت پرده اسرائیل در همه این ترورها سخن میگویند اما در صحنه جریمه قتلها تاکنون هیچ گواه ملموس مبنی بر اتهام قطعی پیدا نشده است و این در حالی است که کارشناسان لبنانی معتقدند وقتی نشانی از جانیان و قاتلان در لبنان پیدا نکردید بدانید که اسرائیلیها پشت این ترورها و قتلها بودهاند.
براساس برخی اظهارات رسانهای وسام الحسن طی دو ماهه اخیر بارها با تماسهای تهدید آمیز روبرو بوده است گرچه منبع این تهدیدات نیز همچنان مخفی مانده است.
اسعد بشاره، نویسنده سیاسی روزنامه الجمهوریت لبنان مینویسد: او روز پنجشنبه ساعت 7 شب وارد بیروت شد و ساعت 2 و 39 دقیقه بعدازظهر ترور شد.
اسعد بشاره مینویسد: دو روز پیش (از ترور) در آلمان (برلین) به افسران همکاران خود در هیات امنیتی اطلاعات داخلی لبنان گفته بود که در معرض ترور قرار دارد. همکارانش از او سوال میکنند که از ترور میترسی؟ او پاسخ میدهد که این طوری امور پیش میرود!
نویسنده ادامه میدهد: هیات امنیتی لبنان به ریاست اشرف ریفی و همراهی وسام الحسن و گروهی از افسران امنیتی در آلمان به منظور گفتگو پیرامون آموزش و تجهیز تشکیلات امنیتی لبنان توسط آلمانیها حضور داشتند. در جریان این گفتوگوها مقامات امنیتی آلمان خطاب به وی و ریفی میگویند: شما ثابت کردید که از قویترین نیروهای پلیس امنیتی در جهان هستید و برای انجام کمک به شما در هر زمینهای که درخواست کنید، آمادهایم. اسعد بشاره ادامه میدهد: وسام الحسن در این سفر مثل همیشه نبود و افسران هیات را به شام دعوت و برخی از هزینههای جاری آنان را پرداخت نمود که تعجب همراهانش را برانگیخت.
خانواده وسام الحسن به دلیل مسائل امنیتی در فرانسه زندگی میکردند و وی بیشتر اوقات را در محل کارش و یا در دیدارهای کاری در لبنان میگذراند.
معروف است که وی درخصوص مسائل امنیتی هیچگاه سهل انگاری نمیکرد و در این امور از جمله امنیت شخصیاش جدی بود. بر همین اساس ماشینهای تیم امنیتی او از ماشینهای مختلفی بودند که بسیاری از آنها در مسیرهایی حرکت میکردند که معروف به کاروانهای خیالی بودند و وی با راه انداختن آنها سعی میکرد که هرگونه عملیات تروریستی را از خود دور کند در حالی که خود با ماشین یا ماشینهای دیگری مسیر مورد نظر را طی میکرد و البته این امر مخصوص وی نبود بلکه بسیاری از شخصیتهای سیاسی لبنان سالها است از این شیوه استفاده میکنند. برخی گفتهاند که پیش از آن 3 بار در معرض ترور قرار گرفته است و این در حالی بوده که وی در ارتباط دقیق با دادگاه بینالمللی بوده است.
از مشکلات عمدهای که در لبنان وجود دارد اتهامات سیاسی بدون ادله قضایی است در همین راستا همه نیروهای سیاسی 14 میگویند از وقتی وی میشل سماحه را بازداشت کرد به قتل تهدید شده و هیچکس نمیگوید شعبه امنیتی او فقط مسئول دستگیری میشل سماحه نبوده بلکه مسئول دستگیری تعداد زیادی از جاسوسان اسرائیلی بوده که از 36 شبکه جاسوسی بودهاند و همین میتوانسته او را در معرض ترور اسرائیلیها قرار دهد. روزنامه السفیر نوشت که اداره او تا زمان ترورش 100 شبکه جاسوسی اسرائیل در لبنان را متلاشی کرده که در هیچ کشور عربی چنین ضربات امنیتی به اسرائیل وارد نشده است، ضرباتی که در سایه همکاری تشکیلات امنیتی مقاومت اسلامی در لبنان با شعبه اطلاعات امنیت داخلی لبنان وارد شد. برخی از رسانههای لبنانی کشف این شبکهها را به نوعی حمایت عملی وی از مقاومت اسلامی در لبنان دانستهاند. به همین دلیل و در حالی که ارتباط تشکیلات او با غربیها از جمله اروپاییها، فرانسویها و آمریکاییها بسیار نزدیک بوده است و از قضا از فرانسه به بیروت بازگشته است، آیا این امر نمیتواند دلیلی بر احتمال مجرمیت اسرائیل در ترور وی باشد؟
وی آن قدر در مسائل امنیتی دقیق و حساس بوده که حتی همکارانش نیز که از آلمان بازگشته بودند، نمیدانستند که او روز جمعه در لبنان به سر میبرده است و از طریق فرانسه به بیروت بازگشته است این در حالی است که اشرف ریفی، مدیر کل اداره امنتی داخلی لبنان صبح روز قبل وارد بیروت شده بود. اداره کل اطلاعات داخلی لبنان برای حفظ امنیت هیات اعزامی به برلین سه روز پیش (از ترور وسام الحسن) اعلام کرده بود که هیات لبنانی به مدت چند روز در برلین خواهند بود و این اعلامیه رسانهای زمانی منتشر میشود که هیات به لبنان بازگشته بود تا چتر حمایت امنیتی برای اعضای هیات ایجاد کنند. وسام الحسن از برلین برای دیدار خانوادهاش به فرانسه رفته و سپس ساعت 19 پنجشنبه از فرانسه وارد بیروت میشود. ترور وی در بعد از ظهر روز جمعه گویای این امر است که رفت و آمدهای آنها در آلمان و فرانسه تحت کنترل بوده است.
شدت انفجار در ترور وسام الحسن آن قدر شدید بوده که از طریق جنازهاش نتوانستند تشخیص بدهند که او جزو قربانیان حادثه ترور بوده است. شدت این انفجار و چگونگی آن شبیه به ترور رفیق الحریری بوده است.
حتی تا حدود سه ساعت پس از انفجار هیچکس نمیدانسته که او هدف اصلی بوده و کشته شده است. ابتدای امر همه رهبران سیاسی 14 مارس تصور میکردند هدف از این عملیات حزب کتائب بوده است زیرا انفجار در 20 متری محلی صورت گرفت که در آن در سال 1982 بشیر جمیل در یک انفجار قوی کشته شد. گمانه زنیها در ابتدا متوجه انتقال بحرانهای امنیتی و درگیریهای جدید بین مسیحیها بود کما این که در نخستین واکنش امین جمیل، رئیس حزب کتائب لبنان در محل حادثه حاضر شد و هدف از انفجار را مسیحیها و حزب کتائب لبنان اعلام کرد.
بر اساس اعلام اشرف ریفی از بخشی از کلت همراهش و ساعت مچی وسام الحسن توانستند تشخیص دهند او جزو قربانیان عملیات ترور بوده است. با توجه به نقل و انتقال وسام الحسن بین برلین، پاریس و بیروت براساس یکی از فرضها دقیقترین وسیله برای کنترل و تشخیص محل اقامت وی در بیروت ماهواره و وسایل پیشرفته اتصالات و الکترونیک بوده است، این وسایل میتوانستند محل عبور ماشین وی را تعیین و شناسایی کنند ( فرض و احتمالی که در ترور رفیق الحریری نیز با قوت حضور دارد) و یا در فرضی دیگر فردی بسیار نزدیک به وی در جریان اجرای عملیات ترور وی بوده است. این در حالی است که الحسن از منزلی به کلی سری در منطقه اشرفیه بیروت حرکت تا به محل کارش برود آنهم بدون آن که همکارانش از مسیر حرکت وی مطلع باشند، کاری که همیشه انجام می داده است اما در این جا روشن است یا از ماهواره برای کنترل وی استفاده شده است و یا این که کسی غیر از احمد محمود صهیونی ( همراه و همکارش که با وی کشته شد ) از محل اقامت، زمان حرکت و هدف وی از حرکت به سوی دفتر و خیابانهای محل عبورش مطلع بوده است. نکته مجهول و سوال برانگیز در این ترور این است که او چگونه در کمتر از 24 ساعت از بازگشت از فرانسه، ترور شده است؟ آیا یک تشکیلات محلی با این سرعت میتواند زمینههای ترور وی را با ضریب موفقیت صد درصدی فراهم کند؟
در حالی که احزاب و سازمانهای عضو 14 مارس در شب ترور وسام الحسن با تشکیل جلسه اضطراری رسما سوریه و احزاب و سازمانهای هم پیمان او در لبنان را متهم به ترور وی کردهاند اما حتی اشرف ریفی، مدیرکل اطلاعات داخلی لبنان نیز فرضیه احتمال دخالت اسرائیل در ترور وی را رد نکرده است. این در حالی است که حزبالله لبنان و تمامی گروههای 8 مارس از وسام الحسن به عنوان "شهید ملی" یاد کرده و هدف از ترور وی را از بین بردن وحدت ملی لبنان و ایجاد فتنه داخلی بین شیعه و سنی اعلام کردهاند. اشرف ریفی چهار احتمال را در ترور وی وارد و قابل بررسی دانسته است که میتوانسته انعکاسی از نتیجه تلاشهای وسام الحسن و شعبه اطلاعاتی وی بوده باشد:
1- ترور وی در واکنش به دستگیری میشل سماحه بوده که به طراحی برای ترور و انفجار در لبنان متهم و دستگیر شده است و میشل سماحه فرد مقرب به سوریه بوده است.
2- ستون پنجم داخلی در لبنان با هدف ایجاد فتنه طایفی بین شیعه و سنی و دیگر طوایف لبنانی این ترور را عملی کرده است.
3- پس از کشف دهها شبکه جاسوسی صهیونیستی، اسرائیل پشت این ترور بوده باشد.
4- ترور پاسخی به کشف شبکههای تروریستی طی یک سال اخیر در لبنان از سوی سازمانهای تروریستی بوده باشد.
اما بیانیه شتاب آلود 14 مارس لبنان پس از اتهام زنی به گروههای داخلی لبنان که بخش مهمی از آن متوجه حزبالله لبنان است ضمن فرافکنی شدید سه موضوع را در بیانیه پایانی خود طرح کرده است که عبارت بودند از: اتهام دولت سوریه به ترور وسام الحسن - استعفای دولت میقاتی – تسلیم متهمین از سوی دادگاه بینالمللی به ترور رفیق حریری به این دادگاه که اشاره به اتهام چهار تن از عناصر حزبالله از سوی این دادگاه دارد.
روزنامه الاخبار لبنان نوشته است: وسام الحسن سلاح کلاشینکوف به رنگ طلایی در دفتر کارش نگهداری میکرده است که یکی از همکارانش روزی از او سوال میکند که از صدام حسین هدیه گرفتهای؟ او پس از لحظاتی مکث با چهرهای خاص در پاسخ میگوید: این هدیهای از سوی حضرت سید (سماحة السید) است.
و اشاره او به سید حسن نصرالله است که در محاورهاش همیشه از عنوان "سماحة السید" استفاده میکرده است.
از سوی دیگر با آن که او از منسوبان تیم حریری بوده اما در کشف شبکههای جاسوسی اسرائیل همکاری نزدیکی با حزبالله داشته است. برخی رسانههای لبنانی مدعیاند که او در جنگ 33 روزه از تلاش دولت سینیوره برای سرکوب حزبالله جلوگیری و نقش میانجی بین سعد حریری و حزبالله را ایفاء میکرده است. به همین دلیل این سوال متبادر می شود که آیا این سیاست وی میتواند در تسویه فیزیکی وی توسط غرب و اسرائیل نقش داشته باشد؟
ترورهایی از این دست در لبنان همیشه با نگاههای سیاسی مورد ارزیابی قرار میگیرد. از همین رو خط کلی روزنامههای نزدیک به جریان 8 مارس شرایط ذیل در ترور وی موثر دانستهاند:
- ترور زمانی صورت گرفت که اخضر الابراهیمی در سوریه بود و همه امیدوارند تا در سایه توافقی منطقهای و بینالمللی افقی روشن در تحولات سوریه ایجاد شود.
- ترور زمانی صورت میگیرد که قاچاق سلاح به لبنان به منظور ارسال به سوریه و شبکههای نظامی تروریستی در داخل لبنان، بیشترین حجم در سالهای اخیر در این کشور را تشکیل میدهد.
- ترور زمانی صورت گرفت که 14 مارس بیشترین حملات را به حزبالله پس از ارسال هواپیمای شناسایی بدون سرنشین "ایوب" به اسرائیل را انجام داد.
- ترور نشان میدهد که همچون ترور حریری دارای ابعاد منطقهای و بینالمللی است که نشانه بارز آن صدور بیانیه شورای امنیت در محکومیت این ترور است.
- لبنان باز هم نشان داد که تحولاتش تاثیرات مستقیم بینالمللی و منطقهای دارد.
اکنون لبنان شرایط سیاسی بسیار خطرناکی را طی میکند. جناح 14 مارس نخست وزیر دولت لبنان را که از اهالی طرابلس به شمار میرود در تنگنایی شدید قرار داده تا وی را وادار به استعفاء کند. از سوی دیگر جریان نیروهای لبنانی مشهور به قوات لبنانیه به ریاست سمیر جعجع، خواستار استعفای وزرای منسوب به جناح ولید جنبلاط در کابینه دولت لبنان شدهاند و چنانچه هر یک از آن ها عملی شود عملا دولت کنونی لبنان جایگاه رسمی خود را از دست خواهد داد. نجیب میقاتی، نخست وزیر لبنانی در کنفرانسی مطبوعاتی آمادگی خود برای استعفاء را اعلام اما گفت که رئیس جمهور از وی مهلت خواسته است تا با همه طرفهای ملی لبنان گفتوگو و سپس وی برای استعفاء تصمیم بگیرد.
همچنان که در سال 2005 با ترور رفیق الحریری قدرت در لبنان به دست نیروهای 14 مارس افتاد و جنگی تبلیغاتی و بزرگ علیه سوریه و هم پیمانانش در لبنان به راه افتاد امروز نیز عین همان تحولات در لبنان در حال شکل گیری است و این در حالی است که قاتل اصلی ترورهای سیاسی لبنان اکنون آزادانه میچرخد و از آثار مخرب و ویرانگر اقدامات جنایتکارانه خود در لبنان لذت میبرد. دیروز با فریاد انتقام خون رفیق الحریری سوریه تا آستانه صدور حکم اعدام گروههای 14 مارس علیه خویش پیش رفت در حالی که چهار سال بعد با روشن شدن ادعاهای کذب و دروغین تا مرحله عذر خواهی رسمی از سوریه پیش رفتند و امروز فقط 2 ساعت پس از روشن شدن ترور وسام الحسن، بار دیگر فریاد انتقام از سوریه و هم پیمانانش در لبنان به آسمان برخاسته است.
موازنه قوای جناحها و طرفها نسبت به سال 2005 هیچگونه تغییری پیدا نکردهاند، آنهایی که آن روز علیه مقاومت بودند و خواستار خلع سلاح وی در برابر اسرائیل بودند امروز نیز با همان شکل و با همان موضع حضور دارند و صف مقابل 14 مارس نیز تاکنون با همان صف و با همان چهرهها باقی ماندهاند. آنچه امروز تغییر کرده است بهانههای مقابلهها و برخوردهای جدید است. امروز به نام وسام الحسن اوضاع داخلی لبنان به هم ریخته است در حالی که هیچکس به راستی و به حقیقت نمیداند چه کسی وی را در پیچیدهترین شرایط امنیتی ترور کرده است؟
بسیاری در لبنان معتقدند نقشههای آمریکا از سال 2001 طبق برنامههای از قبل تعیین شده پیش میرود گرچه در بسیاری از اوقات به دلیل مقاومتهای صورت گرفته مجبور به تجدید نظر در چگونگی اجرای نقشههایش میشود و یا مجبور به جابجایی برنامههایش میگردد اما قلب همه نقشههای آمریکا همان استراتژی "هرج و مرج هوشمندانه" است که فرصت فکر کردن و تصمیم گیری بیشتری به استراتژیستهای آمریکایی میدهد و این در حالی است که لبنان همیشه یکی از پایههای اصلی سناریوهای آمریکا برای خاورمیانه است که هدف اصلی آن محو کامل مقاومت اسلامی در این کشور و تامین امنیت رژیم صهیونیستی است.
گزارش از خبرنگار ایسنا در بیروت: علی منتظری
انتهای پیام


نظرات