«ما امام را درک کردیم. کسانی که میگفتند مبارزه حرام است، امام را درک نکردند. اگر بناست کسانی امام(ره) را بشناسد، آنهایی هستند که لحظات حساس خدمت امام(ره) بودند.»
به گزارش ایسنا، هفتهنامه "طلوع صبح" گفتوگویی را با آیتالله هاشمی رفسنجانی انجام داده که در «عصر ایران» بازنشر شده است.
متن این گفتوگو به نقل از «عصر ایران» در زیر میآید:
همانطور که میدانید، پس از توافق هستهای و همچنین بسته شدن پیامدی، همچنان برخی صداهای مخالف شنیده می شود که البته بالذات بد نیست اما برخی میگویند مخالفان استدلال دقیقی ندارند. شما توصیهای به دلواپسان داخل ندارید؟
اولا در مقابل زیادهخواهیهایی که جمهوریخواهان و لابی اسرائیل در آمریکا دارند و کارهایی که میکنند، در ایران هم باید صدایی باشد. یعنی این طور نباشد که همیشه آنها طلبکاری کنند و ما در اینجا بنشینیم و دفاع کنیم. ثانیا تمام افراد و گروههای داخلی باید بدانند که این موفقیت متعلق به همه است. به خصوص باید نقش رهبری را در اینجا جدی بگیرند. رهبری نمیخواهند وارد میدان اجرایی شوند و مثل دولت حرف بزنند اما مصالح کشور را با توجه به ظرفیتها میدانند. میدانید که بحث مذاکره با آمریکا هم پیش از این که این دولت بیاید، با اجازه رهبری شروع شده بود. سلطان قابوس، پادشاه عمان در سفر به ایران پیام آمریکاییها را آورده بود و رهبری هم پذیرفته بودند. در اعلام این مواضع هم خود ایشان پیشقدم شدند و در ایام عید گفتند که من با مذاکرات مخالفتی ندارم. در مباحث عملی هم قدم به قدم در جریان بودند. هر مرحلهای که میگذشت، به ایشان گزارش میدادند و اگر مسیر نیاز به اصلاح داشت، اصلاح میکردند. البته انصافا زحماتش را دولت و به خصوص تیم مذاکره کننده کشید.
آقای ظریف طی گفتوگویی که چند ماه پیش با «طلوع صبح» داشتند، گفتند امیدوارند که مواضع دلواپسان از سر نگرانیهای انتخاباتی نباشد. تصور شما چیست؟ این مواضع واقعا از سیر خیرخواهی است یا بعضا میتواند انتخاباتی باشد؟
با آن عملکرد و این مواضع اگر انتظار و امید دارند که مردم به آنها رأی میدهند، مصداق آن ضربالمثل هستند که میگوید: «آرزو بر جوانان عیب نیست.» حرکتهای همه گروهها و احزاب سیاسی در همه جای دنیا انتخاباتی است و در ایران هم این حرکت در هر دو جناح هست. یعنی البته هم این طرفیها و هم آن طرفیها برای انتخابات برنامه دارند. آنچه در این حرکات مهم است، این است که نباید مصالح و نیازهای واقعی کشور تحت الشعاع اهداف جناحی و سیاسی قرار بگیرد. ما باید تا آن جا پیش برویم که به مصالح کشور آسیب نزنیم. من بعید میدانم که نیروهای داخلی این مقدار متوجه نباشند که باید این دستاورد را حفظ کنند.
پس از صحبتهای چندی پیشِ حضرتعالی مبنی بر حمایت بخشی از روحانیون از تفکرات جریان انحرافی، واکنشهایی دیده شد. نظر شما در مورد واکنش این گروهها که بعضا اصرار دارند که انتخاب آنها در سال 84 صحیح بوده چیست؟
بعضی از انسانها هر کاری که میکنند، زود برنمیگردند و اشتباهات را تکرار میکنند. مگر آن جریان که بر سر کار آمده بودند، خودشان چنین موقعیتی در جامعه داشتند؟ کسانی که به خاطر بغض، حبّ آن جریان را به دل گرفته بودند، آنها را بیش از حد تقدیس کردند و حرفهایی چون خلیفه الهی، معجزه هزاره سوم و دولت امام زمان درباره آنها زدند و ادعاهای واهی و کارهای آنها را پذیرفتند، در حالی که هر یک از گفتار و رفتار آن جماعت مانند این که می گفتند: «امام زمان(عج) میآید و گردن این علما را میزند، رأی ما به خاطر حمایت بزرگان پایین آمد و یارانه پول امام زمان است و ...»، کافی بود که تبرّی بجویند ولی دیدید که چگونه حمایت میکردند و هنوز هم دل از آنها نکندهاند.
آیا قبول دارید که این بخش از روحانیت در خود جریان و جماعت روحانیت هم در اقلیت محض هستند؟
بله، قبول دارم که در اقلیت هستند اما اقلیت نیزهدار و زباندار.
با وجودی که قطعا خاطرات شما پیش از انتشار بارها و بارها مطالعه میشود و به سمع و نظر حضرتعالی میرسد، آیا حذف نکردن بخشی از خاطرات شما که میدانید باعث جنجال میشود، عامدانه است؟ چون چنین چیزی در میان سیاستمداران چندان باب نیست که تا این اندازه شفافیت در خاطرات داشته باشند.
فکر میکنم این سبک خاطراتی که من دارم، بیسابقه باشد. نمیدانم شما میتوانید سابقهای اینگونه پیدا کنید یا نه. از سال ها پیش شروع کردم که خاطرات را پخش کنم. بعضی از افراد زنده هستند که میگویند با او جلسه داشتیم و این گونه گفته شد. اگر غیر از این باشد، خودش میگوید که این گونه نیست. مواردی هم پیش میآید، یعنی افرادی هستند که وقتی کتاب چاپ میشود، میگویند آن موضوعی که برای من نوشتید خوب یا بد چیزی کم یا اضافه داشت. ما هم میگوییم که در چاپ بعد اصلاح میکنیم. البته فعلا سعی میکنیم از آنهایی که هستند، بپرسیم. چون من خیلی مختصر مینویسم و ممکن است چیزی از قلم بیفتد. البته سبک نگارش من روزانه است و حتی ساعت را که صبح یا عصر یا شب بود، مینویسم که روشن است. در سفرها هرکاری میکنم، مینویسم و روشن است. در زمانی که امام(ره) بودند، یک نفر پیدا نشد که بگوید این حرف اشتباه بود. امام(ره) خاطرات را میخواند. امام(ره) هم خطبههای نماز جمعه و هم سخنرانیهای مجلس مرا گوش میدادند و میخواندند و اگر چیزی بود، میگفتند. مطمئنا اگر یک مورد هم بود، میگفتند، چون خیلی حساس بود که کسی حرف خلافی نقل کند. اینگونه نیست که اینها میگویند.
امام(ره) یک استثنایی داشتند که اینها میفهمند چه چیزی است. زمانی امام(ره) گفتند که ائمه جمعه نباید جزو حزب جمهوری باشند و فوری استثنا کردند که غیر از آیتالله خامنهای و فلانی (هاشمی رفسنجانی). این استثنا چه معنایی برای اینها دارد؟ این یک حرف بزرگ است که آن همه امام جمعه بودند و ایشان به همه گفتند که جزو حزب نشوند اما دیدند که ما دو نفر هم به نماز جمعه میرویم که گفتند این دو نفر استثناء هستند. از این موارد خیلی زیاد است.
اما می بینیم که آنها در مواجهه یک سند بزرگ و اصیل که در تاریخ به وجود آمده و خواهی نخواهی مرجع است، چه واکنش هایی دارند. چون از وقتی که خاطراتم را اینگونه روزانه مینویسم، هرکس میخواهد بداند که من هر لحظه از شبانهروز در کجا بودم و چه کار میکردم و با چه کسی حرف میزدم، به این مرجع نگاه میکند. هر سیاستمداری برای خودش ایامی دارد که معلوم نیست چکار میکند اما من حتی اگر در تعطیلات و استراحت هم به جایی میرفتم، فضای همانجا را و همانگونه که بودم، منعکس میکردم. تا زمانی که امام(ره) حیات داشتند، کسی جرأت نمیکرد این حرفها را بزند و جرأت این حرفها را نداشتند. چون امام(ره) فوری به دهنشان میزد. یک بار خواستند در مسأله مک فارلین وارد شوند که در مقابل خطاب بزرگ «أَینَ تَذهَبُون» امام(ره) قرار گرفتند و گفتند که رادیو اسرائیل هم مثل شما این قدر وقیح حرف نمیزند. من فکر میکنم کسی که اینها را میداند، به حرفهای این جماعت توجه نمیکند. همان موقعها گاهی بزرگان با امام(ره) کار داشتند که حل نمیشد. پیش من میآمدند و من برای آنها حل میکردم. وقتی انسان مقید نباشد که حقیقت را بگوید، همه چیز را میگوید.
منتقدان شما اما، بهانه شان تکذیب خاطرات شماست.
اگر بناست کسانی امام(ره) را بشناسد، آنهایی هستند که لحظات حساس را خدمت امام(ره) بودند. از لحظه هایی که امام(ره) کارشان را شروع کردند و تا آخرین لحظه که از دنیا رفتند، جزو امنای امام(ره) بودند. اعتمادی که امام(ره) در تاریخ خودشان به ما داشتند به کمتر کسی داشتند. اینهایی هم که چنین حرف هایی می زنند، یک ادعاست و بی دلیل می گویند. ما می خواهیم امام (ره) را همان گونه که هستند، بشناسانیم. اصلا افتخارمان این است که امام(ره) را درک کردیم. آنهایی که درک نکردند و می گفتند که جواب این خون ها را چه کسی می دهد و مبارزه حرام است، باید فکری بکنند.
روایت قدیمی اخیرتان در مورد شورایی شدن رهبری کمی جنجالی شد و واکنش های زیادی را موجب شد. به نظر می رسید برخی از این جنجال ها برای یک تقابل سازی تصنعی اتفاق افتاده است و خودتان نیز اخیرا گفتید این واکنش ها، طرح برخی مباحث انحرافی توسط بهانه جویان با سوء برداشت از سخنان تان بوده است؟
آیتالله خامنهای تنها شخصی هستند که صلاحیت رهبری جامعه اسلامی ایران را داشتند و دارند. مردم عاشق امام و در مرحله بعد رهبری هستند و رهبری باید برای همه جامعه باشد. الان محور اساسی هم برای حیات انقلاب و هم امنیت کشور ایشان هستند و ایشان مرکز مدیریت کشور هستند و ما هم باید به ایشان کمک کنیم. آیتالله خامنه ای از شاگردان خوب امام راحل بودند. نمونه آیتالله خامنهای را زیاد نداشتیم. خودم که سال ها ایشان را میشناسم. همه علما که هستند، هم دوره تحصیل ما بودند و همه را میشناسم. کمتر کسی را نمیشناسم. هیچ فکر نکردم اگر مثل فلانی را جای آیتالله خامنهای میگذاشتیم، بهتر بود. ایشان برای رهبری بی نظیر است اما یک عده مدعیان حمایت از رهبری این سرمایه دینی و ملی را منحصر به خود میدانند و با توهین و تهمت و افترا نسبت به دیگران فکر میکنند که دارند به رهبری خدمت میکنند در حالی که نباید به اسم دفاع از رهبری حرفهای نسنجیده زد. همان طور که گفته ام و مثل معروفی هم هست، دفاع بد، بدترین حمله است.
در آخرین انتخابات هیأت رئیسه خبرگان در سال گذشته ظاهرا آن گونه که در رسانه ها منتشر شد، حضرتعالی دو، سه ساعت قبل از این که انتخابات هیأت رئیسه برقرار شود، مطلع بودید از این که احتمالا رأی نیاوردن زیاد است.
این حرف دقیقا برعکس است. همان روزها دو، سه نفر از خبرگان پیش من آمدند و گفتند که ما بررسی کردیم، 48 نفر به شما رأی مشخص می دهند و افرادی هم هستند که نمی خواهند بگویند و شاید هم بیشتر باشد و اصرار داشتند. گفتم: من رئیس بودم و خودم کنار رفتم و چرا اصرار می کنید؟ گفتند: این شرایط یک شرایط خاص است. توضیحاتی دادند که مرا قانع کردند تا نامزد شوم و شدم. تمایل نفسانی ام نبود چون به مشورت اهمیت می دهم و صاحب نظرانی از مجمع جمع شدند و گفتند که نامزد شوم.
فکر میکنید اتفاقی افتاد که آخرین لحظات این گونه شد؟
من نمی دانم و نمی خواهم کسی را متهم کنم. به هر حال این مقدار رأی دادند.
انتهای پیام


نظرات