• چهارشنبه / ۲۲ مهر ۱۳۸۳ / ۱۱:۱۶
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 8307-08949
  • منبع : نمایندگی خراسان رضوی

اسلامي ندوشن از دستگاه‌هاي آموزشي به‌خاطر گسيختگي ارتباط ميان نسل جديد و آثار ادبي گذشته انتقاد كرد «تمام بار تفكر ايراني در طول تاريخ بر دوش ادبيات بوده است»

از زمان پيدايش زبان فارسي و در تمام طول تاريخ، بار تفكر فرد ايراني بر دوش ادبيات بوده است. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، دكتر محمدعلي اسلامي ندوشن در جلسه‌اي كه با تلاش سازمان دانشجويان جهاد دانشگاهي دانشگاه اقتصاد و علوم اداري در دانشگاه فردوسي مشهد برگزار شد، درباره چگونگي گذار از ادبيات سنتي به مدرن گفت: التيام نتايج حاصل از برخورد سنت و صنعت و سنت و مدرنيته به تدبير تازه اي نياز دارد و اگر بي محابا و بدون فكر كار شود و بخواهيم مدرنيسم را بدون توجه به چگونگي سازگاري آن وارد سنت كهن قديمي كنيم، به آشفتگي فكري برخواهيم خورد كه نتيجه آن ستروني و نازايي فكري است كه ركود خطرناكي در جامعه به وجود مي‌آورد. وي افزود: تقليد كوركورانه از غرب به هيچ وجه با مزاج ايراني سازگار نيست و بايد اين كار سنجيده و با پختگي انجام شود و به آرامي مراحل طي شود و بدون طي مراحل مثل اين است كه در خلاء گام برداريم. اين پژوهشگر و نويسنده خاطرنشان كرد: دنياي جديد اقتضائات ديگري دارد و تفكر خاص احساساتي ايراني هم اقتضا مي‌كند كه ما به دنبال نوعي روش جديد باشيم. با ازدياد جمعيت و تراكم و نيز افزايش نيازهاي انساني، جامعه بايد به چگونگي تطبيق با شرايط جديد فكر كند و اينكه با گذشته خويش چگونه تعامل برقرار كند و آينده را چگونه ببيند. اگر اين مسائل روشن نشود، نوعي حالت سرگرداني در آدمها به وجود مي‌آيد؛ براي نسلي كه به ويژه بايد مسؤوليت جامعه را بر عهده بگيرد يعني نسل جوان امروز. وي با انتقاد از دستگاه‌هاي آموزشي كشور در خصوص گسيختگي ارتباط ميان نسل جديد و آثار ادبي باارزش گذشته گفت: چرا آموزش و پرورش و دانشگاه هاي ما نتوانسته‌اند رسالت انتقال انديشه‌هاي نخبه گذشته را انجام بدهند. در حالي كه جوامع ديگري كه آنها هم با تجدد مواجه هستند اين مشكل را ندارند و مي‌توان نتيجه گرفت كه اين امر به علت ورود تجدد به ايران نمي‌تواند باشد، در جوامع صنعتي كه خود كانون علم و صنعت هستند با چنين مشكلي روبرو نبوده و نيستند و ارتباط بين دانش آموزان و دانشجويان با گذشته خودشان سير طبيعي خود را طي مي‌كند و آموزشهاي لازم به آنها داده مي‌شد تا با آثار بزرگ كشورشان آشنا شوند و تا آخر هم با اين آثار در ارتباط مي‌مانند. او سپس با طرح اين پرسش كه اگر اين نسل از آثار گذشتگانش جدا بيفتد بايد پرسيد چه در دستش مي‌ماند و وقتي سالهاي بي مسؤوليتي جواني سپري شد به چه چيز مي‌خواهد دلبسته شود و بنيه فرهنگي او را چه چيز تشكيل خواهد داد؟ اظهار داشت: وقتي بين آثار گذشتگان و نسل كنوني بريدگي ايجاد شود، فرد دچار نوع خلا و جدايي شده و نمي‌داند بر چه بايد تكيه كند و نكته مهم ديگر اينكه اگر آثار تاريخي و بومي مردمي نتوانند بر او تاثير بگذارند فرهنگ بيگانه و فرهنگ ديگر هم نمي‌تواند اين جاي خالي را پر كند. فرد ايراني پرورده فضاي خاصي است كه لازم است اول خودش را بشناسد بعد برود سراغ آثار بيگانه. اين نويسنده و محقق يادآور شد: آموزش چيزي نيست كه با تعداد آموزشگاه‌ها و مدرسه‌ها يعني فقط با عدد و كميت آنرا سنجيد، اين مسلما توليد اشكالات اساسي در آينده خواهد كرد؛ براي اينكه نيم آموخته موجودي كم و بيش خطرناك است، نيم آموخته توقع يك انسان آموخته را دارد؛ ولي توانايي يك انسان آموخته را ندارد. اگر نيم آموخته‌ها را در اجتماع به حال خود رها كنيم، اجتماع با مشكلات بسيار بزرگي روبه‌رو خواهد شد و همه به اين سبب است كه آموزش وظيفه علمي خود را درست انجام نداده است و فقط در عدد و كميت حركت كرده و عدد پرستي چيزي است كه بايد در اولين قدم از بين برود. هر نوع هنري اعم از شاعري يك امر كيفي است؛ چون ضرورت اجتماعي ندارد و بعد مادي ندارد و فقط جنبه معنوي دارد. اگر در سطح بالا بود، ارزش دارد؛ وگرنه اعتبارش را به كلي از دست خواهد داد و دست و پا گير خواهد شد. محصولات فكري و توليدات هنري بايد در سطحي بالا عرضه شوند؛ والا تاثيرگذار نخواهند بود و نخواهيم توانست با چالشهايي كه دنياي امروز با آنها روبه‌رو است مقابله كنيم. او با اعتقاد به اينكه ايراني‌ها بيشتر از ساير ملل ادبياتي هستند، اذعان داشت:‌از زماني كه فارسي دري ايجاد شد 1100 سال پيش در دوره ساماني‌ها اين زبان شكل گرفت، تا به امروز بار تفكر ايراني بر ادبيات قرار گرفت و اين امر علل تاريخي دارد؛ زيرا ايراني درد دلهايي داشت و حرف‌هايي مي‌خواست بزند. وي درباره دلايل تاريخي اين امر توضيح داد: ايران پيش از اسلام دچار يك نوع پراكندگي و نامني و حكومتهاي فرقه‌يي و جنگهاي داخلي شده بود، تمام اينها روي هم از ايراني يك قوم ناآرام ساخته بودند كه نگران بود، چشم به آينده داشت و اين دلمشغولي به زمان حال و اميد به آينده همه جا در ادبيات فارسي خود را نشان مي‌دهد و اينگونه بود كه تمام استعداد ايراني روي ادبيات، روي گفتن متمركز شد و اين گفتن هم غالبا به زبان شعر بود و تفاسير و نثرهايي كه جاودانه شده‌اند و چون ايراني جماعت نياز داشت به پناه بردن به شعر تنها اينگونه نوشته‌ها دلنشين شد. ندوشن ادامه داد: بر اين اساس فرهنگ ايران شكل گرفت؛ اما فرهنگ راه بازي جلويش نبود، يعني چنانچه مي‌دانيد ساير شاخه‌هاي هنري مثل موسيقي و نقاشي و غيره در دوره‌هايي جلويش گرفته شد، درست است كه هميشه موسيقي وجود داشته و هيچوقت متوقف نشده و موسيقي حداقل در بزم‌هاي خصوصي و در بين ثروتمندان جريان داشت، خودشان را محروم نمي‌كردند؛ اما بين عوام و به صورت گسترده در جامعه وجود نداشت، بنابراين وزنه تفكر ايراني بر شعر قرار گرفت و تنها شعر مي‌توانست به نياز هنري انسان كه در ايراني‌ها اين نياز بسيار قوي بود پاسخ بگويد. مترجم كتاب ”شور زندگي” در ادامه افزود: تفكر دو شاخه عمده دارد؛ تفكر استدلالي و تفكر احساساتي و ايراني‌ها در طول تاريخ به تفكر احساساتي و كمتر تفكر استدلالي گرايش داشته‌اند و اين امر در دوران پيش از اسلام به نوعي تجلي مي‌كرده و بعد از اسلام به نوع ديگر و نتيجه اين روال اين شد كه اينهمه آثار ادبي به وجود آمد و زبان فارسي را تبديل به يكي از پرشعرترين زبانهاي دنيا كرد و انبوهي از كلام موزون در اين زبان جا گرفت. وي افزود: متاسفانه ما يك سير انحطاطي هم پيدا كرديم، از زماني كه ادبيات فارسي شروع شد از زمان ساماني‌ها تا به مشروطه و دوران معاصر به طور كلي يك سير نزولي داشتيم؛ صرف نظر از استثنائات و اينكه خط فكري ايراني پشت به پشت حركت مي‌كرده، مستقيم حركت نمي‌كرده، در عين حال بعد از مغول ما ناظر به سه گوينده بزرگ هستيم؛ مولوي و سعدي و حافظ؛ اما باز بعد از آنها سير نزولي شروع مي‌شود و تا برسد به دوران مشروطه كه شكل تازه اي پيدا مي‌كند و همينطور تا زمان حال. در حال حاضر ما با نقطه ضعفي در نهاد فرد ايراني روبه‌رو هستيم كه از اسلافش براي او به يادگار مانده و آن احساساتي بودن است. با اين كه همه مردم شعر نمي‌گويند ولي گونه‌اي از تفكر بين آنها جريان دارد كه از درون داراي انسجام نيست و از هم گسيخته است؛ ضمن اينكه همراه با استدلال نيست و اين يعني نوعي حالت شاعرانه. اسلامي ندوشن سپس به علت عدم برقراري ارتباط ميان نسل امروز و آثار گذشتگان پرداخت و گفت: آثار گذشته در مدرسه‌ها به نحو زنده درس داده نشده است، يك شعر از كسي مثل فرخي سيستاني يا منوچهري يا عنصري و ديگران به عنوان يك امر مجزا درس داده مي‌شود و دانش آموز يا دانشجو وقتي به اين اشعار برمي‌خورد مي‌بيند چيزي مرتبط با زندگي او ندارند، داستانهاي مثنوي به عنوان يك كتاب بزرگ فارسي هيچ نوع پيوستگي با زندگي او ندارند، يا حتا شعرهاي سعدي و به همين دليل هيچ نوع چسبندگي با جوان امروز پيدا نمي‌كند، ادبيات گذشته ايران يك پيام به طور كلي دارد كه اين بايد در مؤسسات آموزشي موقع تدريس گرفته شود. او گفت: اگر يك شعر در ارتباط با بستر تاريخي و جريانهاي اجتماعي و سياسي روزگار سراينده‌اش تدريس شود، درس حالت زنده پيدا خواهد كرد و تاثير مطلوبي خواهد گذاشت. البته در اين بازخواني تاريخ لازم است كه همه وقايع با ديدي نقادانه بررسي شود كه براي اين كار بايد تفكر استدلالي را در خودمان تقويت كنيم. بايد از حالت قبولي در بست بياد بيايم بيرون، ما يا چيزي را مي‌پذيريم و مي‌بريمش در حد بالا و يا كلا رد مي‌كنيم؛ بدون اينكه استدلالي براي رد يا قبول داشته باشيم، و اين در مورد آثار بزرگانمان هم صدق مي‌كند. يا رد مي‌كنيم يا بدون هيچ نظر و نقدي به آنها نگاه مي‌كنيم و يا اينكه به حالت بي اعتنا و بي تفاوت نگاه مي‌كنيم. وي افزود: ممكن است اين آثار قديمي ارتباطي به زندگي روزمره ما نداشته باشند؛ اما بنيه فرهنگي كه يك ملت لازم دارد تا به آن تكيه كند و به تسلاي خاطر دست پيدا كند، از دست مي‌رود و خلاء دروني به وجود مي‌آيد؛ چيزي كه كمابيش در بين جوانان ديده مي‌شود. علت زياد شدن حالت بدبيني و يا خودكشي و يا مهاجرت اين است كه يك خلا فردي در كار آمدن است، جوان امروز چراغي نمي‌يابد كه راه او را روشن كند و نمي‌داند چه چيز را بايد خوب بدانند و چيز را بد، همه اينها به هم ريخته شده است. اين نويسنده با اشاره به اهميت اتخاذ مشي مشخصي براي فكرانگيزي در جامعه كنوني خاطرنشان ساخت: مهم است كه جريان فكري حاكم بر كشور فكرانگيز باشد و تفكر افراد را به تكاپو و انديشه ورزي وادارد. براي فكر انگيز بودن بايد بتواند به پيامهاي مهمي كه در تمدن يك كشور هست بپردازد و آنها را منتقل كند، بايد بدانيم پيام آن دوران براي زندگي امروز چه بوده است؛ چرا كه ماهيت زندگي بشر در كليات خود تغيير نكرده، عمق زندگي بشر و مسائل مبتلا به او همان است كه بود فقط طرز برخورد با مسائل تغيير كرده است. وي در بررسي وضعيتي كه ما هم اكنون با آن روبه‌رو هستيم گفت: الان انواع و اقسام محافل ادبي خصوصي و عمومي شيوع پيدا كرده كه اغلب به مسائل سطحي مي‌پردازند. كه در واقع يك نوع مورفين است براي كسي كه مي‌خواهد فراموش كند، وقتي كه فضا براي انسان احساس كدورت و ملال به همراه دارد و به ويژه با سرعتي كه هم اكنون زندگي به خود گرفته است و فشارهاي بالاي زندگي جديد و وقتي كه ابزار و امكانات دلخواه و سنجيده هنري در اختيارش نيست، فرد براي دلخوشي رو مي‌آورد به چيزهاي سطحي تر و ساده تر يك حالت تسلي براي خود به وجود بياورد و به همين سبب امروزه ما شاهد روي‌آوري زياد افراد به طرف انواع فعاليتهاي سطحي هنري و ادبي هستيم. اين براي اين است كه ما از مسائل عميق و تامل برانگيز دور شده‌ايم. بايد به اين مسئله توجه كرد تا به انحراف كشيده نشود. دكتر اسلامي ندوشن با اشاره به اينكه ازدياد جمعيت نيازهاي تازه ايجاد كرده است، بنابراين راه حل‌هاي تازه مي‌طلبد افزود: ديگر نمي شود با تفكر صد سال پيش و با حالت خونسردي همه چيز را حواله به تقدير و سرنوشت كرد و با تفكر روستايي و باري به هر جهت با مسائل روبه‌رو شد و بايد اول از همه انسان امروز از نظر فكري تجهيز شده و از دور تفكر احساسي خارج شود. او در پايان تاكيد كرد: دستگاه آموزش ما در درجه اول و تمام رسانه‌ها در درجه دوم بايد متوجه باشند كه الزامي است كه يكنوع انضباط فكري از همان بچگي در جوان ايراني ايجاد بشود و به او ياد داده شود كه چگونه مقداري منطق در تفكر خود راه بدهد و در واقع چيزي كه لازمه زندگي امروز است؛ يعني حسابگري و برنامه ريزي به او آموزش داده شود. انتهاي پيام
  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha