محمدرضا روزبه: توجه به شهيدان، مبارزان و قشر فرودست، در شعر دهههاي 70 و 80 كمرنگ شده است فقدان اين مضمونها، نشانهي انحطاط فكر و فرهنگ در جامعه است
محمدرضا روزبه معتقد است: در دهههاي 70 و 80 توجه به مضامين انساني مثل شهيدان، مبارزان و طبقات فرودست جامعه در شعر ما كمرنگ شده است.
اين منتقد و شاعر در گفتوگويي با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، دربارهي چگونگي و لزوم توجه شاعران به اين مضامين گفت: اين مساله به ساخت شناختي جامعه، ساخت جامعهي ادبي، رويكردهاي غالب آن، فعل و انفعالات اجتماعي، فكري، فرهنگي و نيز طرز فكر طبقهي شاعر مربوط ميشود؛ بسته به اين عوامل، اين مضامين گاه شدت مييابد يا رو به ضعف ميرود.
او در ادامه افزود: در دوران انقلابها و جنگها و تحولات حاد اجتماعي - سياسي، ستايش از شهيدان، مبارزان و حمايت از قشر فرودست در ادبيات افزوني دارد، مثلا در دورهي مشروطيت، پس از كودتاي دههي 30، در دههي 40 با رشد ادبيات جامعهگرا و پس از انقلاب و در دههي 60 با رويكرد مذهبي و مردمي، توجه شاعران به اين مضامين پر رنگ بود.
روزبه در عين حال يادآور شد: اما در دهههاي 70 و 80 با توجه به غلبهي روح معناگريزي و جامعهگريزي در شعر معاصر و گرايش به بنيادهاي فكري، فلسفي و اساطيري و همچنين آفاق فرماليستي و ساخت گرايانه، اين گونه مضامين، بهخصوص در شعر شاعران جوان رو به ضعف گذاشته كه باز ريشه در ساخت فكري و رواني شاعران دارد.
او همچنين متذكر شد: اساسا ادبيات آرمانگرا در دوران ثبات اجتماعي و سياسي كمرنگ ميشود و در دوران تپش و تلاطم است كه شاعران، شعر آرمانگرا ميسرايند و از اين حيث است كه در دوران بحران و تلاطم، اين نوع شعر برجستگي و تشخص مييابد.
او با بيان اينكه نگاه و ذات شاعران هم در اين بين تاثيرگذار است، در عين حال گفت: حكومتهايي كه زمينهي فقر و اختناق را فراهم كنند، رشد ادبيات جامعهگرا را باعث ميشوند، ولو به صورت مخفي و زيرزميني، ولي حكومتهاي دموكرات و آزادانديش، اعتراض و مخالفت را در جامعه برنميانگيزند، درنتيجه اين مضامين چندان كاربردي ندارد؛ اما در اين جامعهها چنانكه فاصلهي طبقاتي باشد، باز شاعران مجال پيدا ميكنند به اين نوع مضامين بپردازند و به ساخت قدرت و ساخت اقتصادي - فرهنگي جامعه اعتراض كنند.
روزبه دربارهي اينكه شخصا چه قدر به پرداختن شاعر به اين مضامين اعتقاد دارد، گفت: مسلما نبض شاعر بايد، بدون ديكته و دستور، در مسير اهداف انساني بتپد و تعهد اجتماعي - انساني در او فوران كند؛ چنانكه در شعر و ادبيات يك دوران، فقدان مضامين اجتماعي - انساني پديدار شود، نشانهي انحطاط در فكر و فرهنگ آن جامعه است. البته آرمانگرايي و جامعهگرايي شكلهاي مختلفي دارد و منظورم شكل ايديولوژيك و يا آنچه رياليسم سوسياليستي تبليغ ميكرد نيست، ولي به هر حال معتقدم شاعر نبايد از رخدادهاي اجتماعي غافل و در عالم خلسههاي شاعرانهاش باشد كه اين نوعي انحطاط است.
اين مدرس دانشگاه سپس دربارهي شاعراني كه در پرداختن به شهيدان و مبارزان موفق بودهاند و در برشمردن دلايل موفقيت آنها گفت: در قلمرو ادبيات معاصر، از عصر بيداري مشروطيت به اين سو طيف گستردهاي از شاعران ما به مبارز و شهيد پرداختهاند و به ستايش قهرمانان تاريخي، سياسي، اجتماعي و ديني گرايش داشتند؛ از سرودههاي بهار، عارف، عشقي و فرخييزدي گرفته تا شاعران جامعهگراي دهههاي 30 و 40 و نيز شاعران دههي 60 كه در سوگ شهيدان و مبارزان شعر گفتند. اما موفقترين آنها شعرها و شاعراني هستند كه اين سرود و ستايش را بر مبناي مفاهيم ازلي - ابدي و منازعهي دايئمي خير و شر و آن جريان هدفمند تكاملي تاريخ گذاشتند؛ نه بر مبناي نگاهي گذرا. برجستهترين اينها در شعر شاعراني مثل اخوان ثالث، شاملو، آتشي و شفيعي كدكني نمود دارد كه تا سالهاي انقلاب گاه همينها و گاه شاعران مذهبي اين رسالت فرهنگي را عهدهدار شدند كه در شعر امينپور، حسيني و هراتي و تعداد زياد ديگري از شاعرن اين موضوع را ميبينيم.
او همچنين دربارهي شاعراني كه به طبقات فرودست جامعه توجه داشتهاند، گفت: شاعراني كه در پرداختن به فقر، باز مفاهيم ازلي - ابدي و ستيز دايمي حق و باطل را مد نظر داشتند، موفقتر بودند. شاعران مشروطه به طبقهي زحمتكش، رنجبر و كارگر گرايش داشتند؛ اما به صورتي شعارگونه، خام، ضعيف و بعضا غير هنري. در دهههاي 30 و 40 هم گرايش به محرومان چاشني نگاه چپ و ماركسيستي داشت كه شعر را زمانمند، مكانمند و محدود ميكرد. شاعران موفق در اين حيطه هم شاملو، اخوان ثالث و بعضا سايه و امثالهم بودند كه انسان را در فقر در گسترهي تاريخياش به تماشا نشستند و جنگ بين فقر و غنا را در يك وسعت ازلي - ابدي ديدند.
روزبه افزود: عدالتخواهي، ستم ستيزي و مظلومنوازي در برههاي از شعر شاعراني مثل شاملو و فرخزاد قويتر و غنيتر است، چرا كه با رويكرد به انسان، فلسفهي وجود او، عشق و ديگر مفاهيم انساني گره خورده و به بيانيهي ايدئولوژيك و ادبيات كارگري و چريكي تبديل نشده است.
محمدرضا روزبه در پايان اين گفتوگو، غزل «كويري» را از شعرهاي خودش، براي بخش ادب ايسنا خواند:
چيستي تو اي شگفت، با توام تو اي كوير
اي سكوت پرخروش، اي خموش پرنفير
تو طنين آسمان، تو حضور بيكران
تو شكوه بيغروب، تو سرود بينظير
همچو راز سربهمهر، آرميده در خيال
همچو حس ناشناس، پا گرفته در ضمير
اين بهشت مال تو، تا ابد وبال تو
بعد از اين من و هبوط، بعد از اين من و كوير
جوي شير و جوي مي، خندهآور است هي!
بسكه موجها زبون، بسكه اوجها حقير
اين بهشت خانگي است، رسم آن دوگانگي است
يك طرف همه حضيض، يك طرف همه سرير
يك طرف هميشه رنج، يك طرف هماره گنج
اين ز گنج ناگريز، آن ز رنج ناگزير
چون فراز بيفرود، كاخهاي سربلند
چون فرود بيفراز، كوههاي سربهزير
شرح خوابهاي اين، مثل خشكي گليم
شعر خوابهاي آن، مثل نرمي حرير
وه! چه خو گرفتهاند با جهان زشت خويش
ماكيان به آبدان، ماهيان در آبگير
كيستي كه بيغروب، با من است ياد تو
در تمام اين سفر، در تمام اين مسير
باز در حريم دل، عطر ياد ميوزد
نغمههاي جاننواز، شروههاي دلپذير
خسته آمدم ز راه، در برم بگير آه
عاشقم تو را غريب، عاشقم تو را كوير!
انتهاي پيام
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نظرات