• شنبه / ۲۷ مرداد ۱۳۸۶ / ۱۲:۰۰
  • دسته‌بندی: دین و اندیشه
  • کد خبر: 8605-15322
  • منبع : خبرگزاری دانشجویان ایران

سيد محمد خاتمي : هيچ وقت به سرنوشت ملت، انقلاب و اسلام پشت نخواهم کرد دنياي اسلام در ميان موج اسلام‌هراسي و خشونت‌گرايي متحجر دست و پا مي‌زند

سيد محمد خاتمي :
هيچ وقت به سرنوشت ملت، انقلاب و اسلام پشت نخواهم کرد
دنياي اسلام در ميان موج اسلام‌هراسي و خشونت‌گرايي متحجر دست و پا مي‌زند

با توجه به اهميت فوق العاده سخنان حجت الاسلام والمسلمين سيد محمد خاتمي در سيزدهمين نشست تخصصي بنياد باران و پاسخ رييس جمهور سابق كشورمان  به شائبه‌هاي بوجود آمده در مجامع سياسي و اجتماعي در خصوص سفرهاي داخلي و خارجي وي ، روابط عمومي اين بنياد متن کامل اين سخنراني را منتشر کرد.

رييس موسسه بين المللي گفت و گوي فرهنگها و تمدنها در اين سخنان با اشاره به اينکه به صداي او به عنوان کوچکتر همه ملت ايران در جهان با احترام گوش داده مي شود در خصوص بازگشت به قدرت رسمي و تنگ شدن فضا براي او توضيحات مهمي ارائه داده است.

به گزارش سرويس تاديان و تمدنهاي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، متن کامل اين سخنراني بدين شرح است:

«شايد از من پرسش شود که چه لزومي دارد بنده به بعضي سفرها مي روم و بعضي دعوت ها را اجابت مي کنم؟

من نمي خواهم موقعيت فوق العاده حساس که تاريخ بشر در اين لحظه از زمان دارد وموقعيت وي‍ژه اي كه جامعه اسلامي و امت و سرزمين هاي اسلامي در آن قرار دارد و مشکلاتي که براي اين بخش دنيا بيشتر و خطرناک تر است را تشريح کنم .

دنياي اسلام به جهات مختلف مورد توجه است، يکي از اين جهت که اين جهان( خاور ميانه را به طور خاص مي گويم. البته جهان اسلام بزرگتر از خاورميانه است، ولي به طور خاص مشکلي که وجود دارد متعلق به خاور ميانه است.)حساس ترين نقطه عالم است. از تنگه هرمز تا کانال سوئز به جهات استراتژيک و ژئواستراتژيک و ژئو پولتيک مهمترين نقطه عالم است که خداوند آن را به مردم اين منطقه عنايت کرده است. طبيعي است که اين نقطه مهم استراتژيک مورد توجه همه قدرت‌ها باشد. به خصوص قدرت‌هايي که داعيه جهان داري و جهان خواري دارند و دلشان مي خواهد بر اين منطقه حاکم باشند و بالاخره کسانيکه در سرشان روياي ابرقدرتي را مي پرورانند، احساس مي کنند که در دست نداشتن اين منطقه لطمه بزرگي به قدرت جهاني آنهاست.

دوم اينکه بازار بسيار خوبي براي همه توليد کنندگان و قدرت هاي جهاني است و تسلط بر اين بازار برايشان مهم است ؛ اين دو انگيزه اقتصادي ، سياسي سبب شده است خاورميانه مورد توجه باشد.

از جهت ديگر خاورميانه روي هم رفته با اينکه پيروان اديان ديگري هم در آن هستند، داراي هويت اسلامي است و اين هويت در طول تاريخ شکل گرفته است.

اسلام در اين منطقه بوجود آمده و اسلام منشاء ايجاد يک نظام شده است. دولت‌هاي اسلامي در اين منطقه عالم شکل گرفته و از زمان ظهور اسلام تا امروز مردم اين منطقه تحت تاثير اسلام داراي هويتي شده‌اند که ايشان را از ديگران متمايز مي كند و نوع مردم كشورهاي اين منطقه داراي فرهنگ، آداب ، رفتارها و شيوه هاي مشابه و پاي بند به ارزش‌هاي اسلامي هستند.

مسلمانان و حتي غير مسلماناني که در اين منطقه زندگي مي کنند به نحوي تحت تأثير اين هويت قرار دارند.

اين هويت در دوران اخير سبب شده است يک نوع مقاومتي در اين دنيا عليه سلطه اجانب و تجاوز به اين سرزمين ها، پيدا شود که اين امر مثبت و مهمي است و نيز در اين قسمت دنيا گرايش‌ها و جنبش‌هايي ناظر به تأمين زندگي اجتماعي و ايجاد نظام اجتماعي به نام اسلام و به نام دين وجود داشته و دارد.

اين هويت، هويتي است که براي دنياي امروز مهم است ، شما مي دانيد که از سه ، چهار قرن پيش در دنياي غرب يک جريان بسيار گسترده با دستاوردهاي شگفت انگيز پديد آمده است. و به غربي به خصوص در قرن 18 و19 غروري بخشيده است و او را دچار اين پندار كرده است که به هر حال جهان بايد تحت سلطه معنوي و مادي و سياسي غرب قرار گيرد. اين غرور را در آثار و رفتار سياستمداران و نيز آثار انديشمندان بزرگ غرب مي بينيم. وقتي صحبت از پايان تاريخ مي شود اين در واقع بازتاب دهنده يک نوع ذهنيتي است که طي 3-4 قرن در غرب رخ داده است واين پندار غلط را پديد آورده است كه تاريخ در غرب به کمال رسيده است و غرب در ليبرال دموکراسي کمال يافته است و ليبرال دموکراسي در آمريکاي مرکزي اوج كمال خود را تجربه مي كند، بنابراين از اين پس تاريخي نيست که بشر به سوي آن برود و آنچه در غرب مشخص شده است ، اين الگويي است که همه بشر بايد آن را بپذيرد، اگر چه اظهار کننده اين نظر اخيرأ از نظر خود برگشته يا در آن ترديد کرده است، ولي اين حرف حرفي است که نشان دهنده ذهنيتي است که در تاريخ وجود داشته و دارد.

پيشرفت‌هاي عظيم و شگفت انگيز و غول آسايي که غرب در همه عرصه‌ها به خصوص علم و تکنولوژي داشته است بر اين غرور افزوده است. انصافاً هم دستاوردهاي غرب، دستاوردهاي بزرگي بوده است و اين زمينه را درست مي کرده که چنين غروري پيدا شود.

غرب مي خواسته و مي خواهد بر جهان استيلاء يابد و اين امر بخصوص در چهره سياسي آن همان استعمار چه به صورت تاريخي و چه جديد آن است، ولي استعمار بخصوص در اين منطقه با ديواري به نام هويت اسلامي روبرو شده است که داراي بنايي فلسفي، ذهني و ارزشي ديگري است و ناظر به زندگي عيني- اجتماعي هم هست، بر اساس آن بنا مي تواند اين زندگي را بسازد، گرچه اين هويت مي تواند با بسياري از جنبه هاي مثبتي که تمدن غرب دارد. تضاد و تعارض نداشته باشد، ولي خودخواهي و غرور آن طرف و به خصوص سياستمداران هيچگونه تعارض و اختلافي را نمي پذيرد و يكسره خواستار تضعيف ديگران است و بخصوص اگر آن اختلاف به منافع آنان كه با منافع ديگران تضاد دارد لطمه بزند.

من در مذاکراتي که در غرب دارم مي گويم که بياييد دمي از ديد من شرقي به غرب نگاه کنيد، من درشرق از غرب، دموکراسي آن را نديده‌ام ، من در شرق، از غرب حاکميت مردم بر سرنوشت خودش را نديده‌ام، من در شرق از غرب سيستم مدرن مديريت به نفع کل جامعه را کمتر ديده ام. من در شرق از غرب احترام به افکار و آزادي هاي مطلوب را نديده‌ام، من از شرق شاهد حکومت هايي بوده‌ام که بر استخوان هاي من و هم نوعان من کاخ هاي خودشان را بنا کرده‌اند، من شاهد حکومت هايي بودم که به جاي انديشيدن به منافع ملت و سرزمين خود به منافع ديگران انديشيده‌اند و اين حكومت هاي فاسد و مستبد مورد حمايت سياست هاي غربي بوده‌اند.

من شاهد فقر، تبعيض، عقب ماندگي کشور خود بوده‌ام و شاهد اين بوده‌ام که فاسدترين حکومت هاي خودكامه و وابسته ترين حکومت هاي مستبد مورد حمايت قدرت‌هايي بوده‌اند که از غرب به اين سو مي آمدند.

من اينگونه غرب را مي بينم. طبيعي است، که اين ديد، يعني ديد نسبت به وجه استعماري غرب به صورت طبيعي و عاطفي و عکس العملي به ذات تمدن غرب سرايت پيدا کند و يک نوع بدبيني به تمدن غرب پيدا شود. و باز اعمال معيارهاي دو گانه و رفتارهاي غير عادلانه هم سبب مي شود يک حرکت هايي اينجا پيدا شود که فکر بکند براي حفظ حرمت و منافع خود راهي جز توسل به زور در برابر غرب ندارد و اين تقابل از اين ذهنيت حاصل و يا تشديد مي شود در حاليکه اگر غرب از غرور خود مي كاست و از دستاوردهايي که بدست آورده است در خدمت رشد همه بشريت قرار مي داد، اوضاع ديگري را شاهد بوديم.

وقتي در اسکندريه يک خبرنگار از من پرسيد پيامي داريد که به ملت امريکا بدهيد؟ گفتم به ملت امريکا زياد پيام داده‌ام، ولي اگر شما مي خواهيد پيامي از سوي من به آنها بدهيد بگوييد: امريکا کشور بزرگي است، ملت امريکا ، ملت بزرگي است و به حق داراي برخورداري‌ها و دستاوردهاي عظيم است . جهان انتظار دارد که اين دستاوردها و اين امکانات و اين مکانتي که امريکا پيدا کرده است، در خدمت رشد و پيشرفت همه بشريت قرار بگيرد و نه اينکه از اين قدرتِ آمريکا براي سرکوب، اشغال و پايمال کردن حقوق ملت هاي ديگر سوء استفاده شود ،اين ملت امريکا است که بايد آن را احساس کند، ملت امريکا مي تواند با همه وجود به سوي جهاني برود و کمک کند که در جهان عدل، برخورداري از امنيت و صلح برقرار باشد. مشکلات ما اين است که سياستمداران آمريکا از اين امکانات براي تحميل جنگ و تبعيض و اعمال معيارهاي دو گانه سوء استفاده کرده اند و اين ملت امريکاست که نبايد بگذارد از آن حيثيت و دستاوردهايي که دارد چنين سوء استفاده هايي شود و به سوء ظن هاي تاريخي دامن زده شود.

در اين وضعيت که جهان اسلام داراي هويت است، ثروتمند است، به لحاظ استراتژيک مهم است و مورد توجه قرار دارد در چنين وضعيتي ما با دو پديده روبرو هستيم که هم براي دنياي اسلام و هم براي کل دنيا بسيار خطرناک است.

يک پديده اسلام وفوبيا يعني اسلام هراسي است که همه امکانات گسترده علمي، رواني، تبليغاتي، امنيتي قدرتهايي در غرب پشت اين قضيه است تا بگويد دشمن بزرگي براي غرب به نام اسلام وجود دارد و قصد آن نابودي کل غرب است.

بنابراين منِ سياستمدار نماينده غرب حق دارم، هر گونه رفتاري با اسلام و پيروان دين اسلام انجام بدهم، براي توجيه اشغال ها، کودتاها، سرکوب ها و مشکلات ديگري که وجود دارد.

از سوي ديگر به خاطر ناکامي هايي که جنبش هاي ملي و سوسياليستي و ايسم‌ها و غيره در اين دنيا داشته‌اند، هم گرايش به سوي اسلام بيشتر شده است .هم بخش‌هايي از نيروها وقتي مي بينند نمي توان مشکلات را بصورت عادلانه و منطقي حل کرد روز به روز شاهد يک نوع حرکت تند، افراطي هستيم که با کمال تاسف به جاي تکيه بر عمق اسلام که پيامش پيام انسانيت و محبت است به ظواهر و قشرها پيدا مي شود و به اين نتيجه مي رسد که در مقابل خشونت غرب، خشونت استعمار و در مقابل خشونت حكومت‌هاي وابسته، فاسد و غير مردمي راهي جز توسل به خشونت نيست. حرکت هايي با صداهايي خشن پيدا مي شود و متاسفانه اين صدا به اسلام نسبت داده مي شود. يعني امروز دنياي اسلام در ميان موج اسلام هراسي و خشونت گرايي متحجّر دست و پا مي زند.

با امکانات وسيعي که غرب و اخيراً صهيونيسم دارد . صداي آن دو پديده بزرگ مي شود ( منظور از غرب کل غرب نيست، يعني سياست هاي حاکم بر غرب) و در اين ميان اسلام لطمه مي بيند.

کدام اسلام؟ اسلامي که به نظر من مي تواند و بايد خلاء بسيار عميق دنياي مدرن غرب را پركند، که خوشبختانه خود غرب هم متوجه اين خلاء شده است و خوشبختانه متفکران و تحليل گران غرب لااقل در اين دو سه دهه اخيرا غرور اجدادشان را ندارند و آمادگي بيشتري براي شنيدن صداي ديگران را دارند و خودشان را نقد مي کنند. و بخصوص حکمت معنوي اسلام و ارزش‌هاي والاي اسلام قادر است آن خلا را پر كند، يعني مي تواند تمدن غرب را از يک مشکل بزرگي نجات دهد و در عين حال خودش مي تواند منشاء تمدني باشد که در آن اخلاق و معنويت همراه با حرمت انسان ، آزادي انسان و پيشرفت و ترقي انسان توام باشد.

من اسلام را اينچنين مي بينم و پيشوايان بزرگ ما هم اينچنين مي ديده‌اند و مي بينند . ما در ايران هم تجربه اش را داريم، دشمنان وقتي از اسلام مي گويند، روي عمل تروريستي دست مي گذارند که معلوم نيست همه آنها متعلق به مسلمانان باشد شايد خود قدرت‌ها هم برنامه ريزي کرده باشند، تابگويند مسلمانان خشونت گرا هستند . شما ببينيد در همين دوران در ايران با سابقه درخشان به نام اسلام انقلاب شد و از دل اسلام جمهوري اسلامي در آمده است.

جمهوري اسلامي که بعضي از خشونت گرايان و تندروها آن را بدعت مي دانستند و امام(ر) روي اين مسأله اصرار داشتند که جمهوري معنا دارد، و حاکميت مردم بر سرنوشت خودشان و علم و پيشرفت مورد نظر اسلامي است كه امام (ره)آن را بيان مي كردند.

مي گويم بيائيد حتي با معيارهاي خودتان بسنجيد که تحولاتي که در ايران رخ مي دهد ، ميزان بودن راي مردم، وجود پارلمان، اينکه حکومت ها با راي مي آيند و با راي مي روند نگاهي که نسبت به زن، جوان و مسايل مختلف وجود دارد با خيلي از جاهاي ديگر که مسلمان هستند يا نيستند مقايسه کنيد.

اسلام داراي يک بينش، منش وروشي است و غرض آن هم نجات انسان است و نه تنها خود مسلمانان، بلكه همه بشريت، البته غرب هم مباني فلسفي و ارزشي خود را دارد؛ و در يك فضاي عاري از سوء ظن اين دو مي توانند با هم گفت‌وگو و تبادل انديشه کنند. همچنان که در تاريخ رخ داده است. غرب توانسته از اسلام بگيرد، اسلام هم توانسته از غرب بگيرد. امروز هم مي شود اين مساله را انجام داد، اگر جنبه‌هاي سياسي استعماري و جنبه هاي سياسي و خشونت گرا از متن و روح غرب و اسلام جدا كنيم.

در اين دنيا متاسفانه و يا خوشبختانه با اين صدا هاي بلندي که هست صداي من با همه ناتواني كه دارم ، شنيده مي شود. البته شنيده مي شود، معلوم نيست که قبول شود، ولي با احترام شنيده مي شود؛ به هر حال شرايط طوري شده است که به من هم در ايران، که کوچکتر از همه شما و همه ملت ايران هستم و هم در عرصه‌هاي جهاني به عنوان يک روحاني مسلمان يک نوع توجهي بشود، البته من از اسلامي دفاع مي کنم که طرفدار حقوق انسان است. من از اسلامي دفاع مي کنم، که براي آزادي احترام قايل است، من از اسلامي دفاع مي کنم که در قانون اساسي آن آمده است. حاکميت بر جهان از آن خداست و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعي خود حاکم گردانيده است و هيچکس حق ندارد که اين مساله را از انسان بگيرد و من از اين اسلام دفاع مي کنم. و معتقدم خيلي از اين خشونت گرايي ها با روح اسلام بيگانه است. اما از معنويت اسلام، از اصول اسلام، از اسلامي که خواستار استقرار يک نظام اجتماعي، سياسي ، فرهنگي و اقتصاديِ پيشرو هست دفاع مي کنم.

من به غرب نقدهاي بزرگي دارم و به هر حال وظيفه ديني، شرعي، انقلابي و ملي و انساني خود مي دانم که از اين موقعيت استفاده کنم، اگر مي خواستم به همه دعوت ها پاسخ بدهم قاعدتاً هيچ وقت نبايست در ايران باشم. تحملش هم نداشتم و جاهايي را انتخاب مي کنم که موقعيت بهتري دارد و نيز از طريق گفت وگوي تمدن‌ها که به لطف خدا در حال شکل گيري است به ياري خداوند با هدف دفاع از اسلام و صلح و عدالت در عرصه جهاني، مقابله با افراط گرايي و خشونت در دنيا ، ايجاد امنيت جهاني تلاش خواهم كرد.

بايد کوشيد که افکار عمومي در دنياي اسلام و غرب را از قشري هاي ظاهر پرست و خشونت گرا گرفت و در اختيار منطق و عقل و معنويت و اخلاق قرار داد.

اين رسالتي است که در خودم احساس مي کنم و فکر مي کنم اين زمينه را نبايد از دست داد. اما اين به هيچ وجه به اين معنا نيست که به ايران توجه نداشته باشم . و حتي اعلام مي کنم براي آرامش دل خيلي ها که قدرت را خيلي دوست دارند. من عطاي قدرت رسمي را به لقاي آن بخشيدم . تا قدرتمندان احساس نکنند کسان ديگري مدعي هستند و مزاحم آنها هستند، اما مطمئن باشند که بنده به سرنوشت ملت، انقلاب، اسلام، هيچ وقت پشت نخواهم کرد و از همه کساني که داراي تفکر درست، دلسوز انقلاب، و شايستگي هستند، دعوت حضور مي کنم و کمک و مساعدت مي کنم تا در عرصه حضور داشته باشند و بيايند خدمت خودشان را به ملت انجام دهند . البته ما و کسانيکه داراي تفکر ما هستند نمي خواهند جا را براي کسي تنگ کنند، اما انتظار داريم و اعلام مي کنيم که نمي خواهيم جا براي ما تنگ شود. فضا را سالم و آزاد بگذارند.

جاها را ملت بايد تعيين بکند و ملت در صورتي جاها را تعيين مي کند که در يک فضاي آزاد ، آرام و امن امکان تصميم گيري و اعلام تصميمش وجود داشته اشد. انتخاب بکند و همه بايد براي اين کار تلاش كنيم و يقينا در همه انتخابات‌ها در همه عرصه ها بايد حضور داشت و همه دوستانم را دعوت مي کنم که در همه عرصه ها حضور داشته باشند و همه براي خدمت به انقلاب و ملت تلاش خواهيم کرد.»

انتهاي پيام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha