• شنبه / ۲۳ دی ۱۳۹۱ / ۰۷:۵۲
  • دسته‌بندی: دین و اندیشه
  • کد خبر: 91102313020

پاسخ به یک پرسش

چرا علم غیب امام رضا(ع) مانع از خوردن انگور زهرآلود ‌نشد؟

چرا علم غیب امام رضا(ع) مانع از خوردن انگور زهرآلود ‌نشد؟

در برخی مواقع برخی از افراد این سوال برایشان بوجود می‌آید که چگونه با علم ناتمامی که معصومین(ع) داشته‌اند پس چرا بعضی از وقایع در زندگی آنان تاثیرات شگرفی گذاشته است.

در برخی مواقع برخی از افراد این سوال برایشان بوجود می‌آید که چگونه با علم ناتمامی که معصومین(ع) داشته‌اند پس چرا بعضی از وقایع در زندگی آنان تاثیرات شگرفی گذاشته است.

به گزارش خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی، پرسش و پاسخی پیرامون این موضوع در اختیار این سرویس خبری قرار داده است که در ادامه متن آنها می‌آید:

پرسش: اگر امام رضا(ع) می‌دانستند که شربت انگور یا انگورهایی که می‌خورند آغشته به زهر است که خوردن آن‌ها خودکشی محسوب می‌شود که در اسلام جایز نیست و اگر نمی‌دانستند که آن شربت یا انگورها سمی هستند که این با عالم بودن و علم کامل امامان منافات دارد که چنین مطلبی را ندانند؟

پاسخ: این سوال و اشکال در مورد سایر امامان به خصوص امام حسین(ع) در حرکت به سمت کربلا و حرکت امام علی(ع) به سمت مسجد و... هم مطرح است و منشاء این پرسش هم به علم امامان از آینده بر می‌گردد.

در مقام پاسخ ابتدا باید دانست که دانش و آگاهی پیامبران و امامان(ع) بر دو قسم است:

1 - علم‌هایی که از راه‌های عادی فراهم می‌آید، که در این دانش‌ها با مردم دیگر تفاوت زیادی ندارند.

2 - علومی که از راه‌های ماورای طبیعی (علم لدنی = وحی و الهام) حاصل می‌گردد.

در کتاب "کافی" بابی(فصلی) وجود دارد با عنوان "ان الائمة اذا شاؤوا ان یعلموا علموا"، یعنی امامان هرگاه می‌خواستند که چیزی را بدانند، از آن آگاه می‌شدند. در این باب روایات بسیاری جمع آوری شده است.(1)

پیشوایان و امامان وظیفه نداشتند در تمام موارد، طبق علومی که از راه‌های غیر عادی حاصل می‌شد عمل کنند، بلکه تکالیف دینی آنان همواره طبق علومی بود که از راه‌های عادی پیدا می‌شد.

روش و رفتار آنان در زندگی، در معاملات، معاشرت، زناشویی، پوشیدن، نوشیدن، خوردن، خوابیدن، تندرستی و بیماری، صلح و جنگ، فقر و توانگری، حکومت و سیاست، مثل سایر مردم است، مثلا پیامبر(ص) و امامان(ع) منافقان را خوب می‌شناختند و می‌دانستند که آن‌ها ایمان واقعی ندارند، ولی هرگز با آن‌ها مانند کفار برخورد نمی‌کردند، بلکه از نظر معاشرت و ازدواج و دیگر احکام با آن‌ها مانند سایر مسلمانان بودند.

همچنین هنگامی که در مسند قضاوت و حل و فصل مشکلات مردم می نشستند، مطابق قوانین قضایی اسلام حکم می‌کردند و از علم خدادادی خود استفاده نمی‌کردند و در موردی که دلیل شرعی مثلا بر قاتل بودن متهمی وجود نداشت، امام یا پیامبر با تکیه بر علم غیب، حکم قصاص صادر نمی‌کردند.

معصومان(ع) می‌توانستند در خود مصونیتی به وجود بیاورند که ضربه شمشیر و سم در آن‌ها اثر نکند، یا اگر مؤثر شد، سریعا از راه اعجاز، خود را شفا بدهند، ولی این کار را نکرده‌اند، زیرا بشر هستند و قضای کلی الهی بر این است که در زندگی مانند سایر مردم عمل کنند. از این رو وقتی مریض می‌شدند، به طبیب مراجعه کرده و از دارو استفاده می‌کردند و درد را تحمل می‌کردند و در بستر بیماری می‌افتادند. زیرا اگر غیر از این بود امتحان، آزمایش، صبر و مقاومت در برابر مشکلات معنا نداشت.

آنها در این جهت مانند مردمان عادی بودند که در معرض آزمون‌های سخت قرار می‌گرفتند و علم لدنی آنها در اینجا هیچ دخالتی نمی‌توانست داشته باشد.

گرچه امامان(ع) از علم خدادادی برخوردار بودند و از گذشته و آینده خبر می‌دادند و از نحوه شهادت خود با خبر بودند، ولی مؤظف نبودند طبق علم‌شان عمل کنند، بلکه در همه موارد (مگر مصلحت ایجاب کند) مطابق آن چه علوم عادی اقتضا می‌کرد، عمل می‌نمودند. همان گونه که خداوند می‌توانست در تمام برخوردهای بین کفر و توحید، پیامبران، امامان و اولیای الهی و رهروان راه حق را پیروز گرداند و کفر و کافران را مغلوب کند، ولی این کار را جز در موارد استثنایی انجام نداد، چرا که سنت الهی بر این است که جریان امور دنیوی به طور عادی و طبیعی پیش رود. در غیر این صورت دنیا بستر آزمایش برای بشر نخواهد شد.

امام حسین(ع) بر اساس علم عادی خود و در پی نامه‌های گوناگون شیعیان کوفه و اضطرار خروج از مدینه و بر حسب مساعد دیدن اوضاع عراق به سمت کوفه حرکت می‌کنند، هر چند به علم امامت می‌دانند که این سفر به داستان کربلا منجر خواهد شد.

همان طور که برای علی(ع) بر اساس علم عادی بشری شب نوزدهم رمضان سال چهلم هجری مانند سایر شب‌هاست. به همین جهت به سمت مسجد حرکت می‏‌کند. علم غیبی که به اذن خداوند در مورد شهادت خود دارد، برای ایشان تکلیفی ایجاد نمی‏‌کند و مأمور است که بر اساس علم عادی عمل کند.

البته اگر از راه طبیعی، کسی به ایشان خبر می‌داد که امشب بنا است شما را در مسجد ترور کنند، حضرت از رفتن خودداری می‌کرد، یا احتیاط بیشتری به خرج می‌داد، چنان که وقتی چنین خبری به امام حسن(ع) داده شد، حضرت زیر لباس خود زره پوشیدند.

دلیل این نوع سلوک و رفتار می‌تواند امور و دلایل مختلفی باشد از جمله:

1 - عمل بر اساس علم غیب با حکمت بعثت انبیاء(ع) و نصب ائمه(ع) منافات دارد، زیرا در این صورت جنبه اسوه و الگو بودن خود را از دست خواهند داد. افراد بشر از وظایف فردی و اصلاحات اجتماعی به بهانه برخوردار بودن آنان از علم غیب و عمل بر اساس علم خدادادی از وظیفه خود سرباز خواهند زد.

2 - عمل بر اساس علم غیرعادی موجب اختلال در نظام عالم هستی است، زیرا مشیت و اراده خداوند به جریان امور بر اساس نظام اسباب و مسببات طبیعی و علم عادی نوع بشر تعلق گرفته است. به همین جهت پیامبر(ص) و ائمه(ع) برای شفای بیماری خود و اطرافیان خویش از علم غیب استفاده نمی‏‌کردند. شاید یکی از حکمت‏‌های ممنوع بودن تمسک به نجوم، تسخیر جن، برای غیب گویی و کشف غیر عادی حوادث آینده، همین امر یعنی اختلال در نظام عالم هستی باشد.

در نتیجه؛

گرچه مورد امام رضا(ع) اصولا از این بحث خارج است و آن حضرت اختیاری در نخوردن از آن انگور یا شربت مسموم نداشته و به انجام این عمل مجبور شدند؛ اما در سایر موارد امیر مؤمنان علی(ع) جریان شهادت خود را می‌دانسته و قاتل خویش را می‌شناختند، لیکن این علم افاضی (خدادادی) بود و بر حضرت لازم نبود طبق آن عمل کند و به مسجد نرود بلکه وظیفه آن بود که طبق علم عادی رفتار کند و "ابن ملجم" هم تصمیم‌اش مبنی بر شهادت حضرت علی(ع) را مخفی نگه داشته بود و از این امر کسی غیر از همدستانش با خبر نبود.

در نتیجه موقعی که علی(ع) به مسجد تشریف بردند، در ظاهر مطلبی که دلالت کند فردی در مسجد مصمم بر قتل حضرت است، وجود نداشت. از این رو حضرت مثل سایر روزها برای اقامه نماز جماعت به مسجد تشریف برده و براساس علم عادی خود رفتار کردند و به علم غیر عادی خود ترتیب اثر ندادند، چون مکلف و مأمور نبود تا به علم غیبی خود عمل کند، این حرکت حضرت هم خودکشی نبود.

چنان که در قضاوت و حکومت و تدبیر امور و انجام سایر تکالیف، طبق راه‌ها و علم‌های معمولی عمل می‌فرمودند، نه طبق علم غیب. اگر در ظاهر آب نبود، ولی از راه علم غیب از وجود آب اطلاع داشت، تکلیفش مثل دیگران تیمم بود.(2)

امام حسین طبق تکلیف الهی عمل کردند. از بیعت سر باز زده و دعوت کوفیان را اجابت کردند و همان گونه که روش طبیعی و مرسوم اقتضا می‌کرد، قبل از حرکت سفیرانی را به کوفه فرستاده و سپس دست به جهاد با دشمن زده و شهید شدند.

با توجه به معنای اخیر انداختن در هلاکت و خودکشی هم مورد ندارد، چون در امور عادی خود، علم و آگاهی غیبی به ماجرا نداشتند یا در این امور، اراده علم غیب نمی‌کردند تا از آن آگاه شوند و یا اگر علمی هم داشتند، مأمور بودند که به علم عادی رفتار کنند. در حالی که خودکشی و هلاکت به از بین بردن جان خود با اسباب عادی و از طریق علم عادی و طبیعی است.

برای مطالعه بیشتر در این خصوص می‌توانید به کتاب معارف دین، نوشته آیت‌الله لطف الله صافی گلپایگانی(ج 1، ص 120 به بعد) مراجعه کنید.

پی‌نوشت‌ها:

1. ثقة الاسلام کلینی، الکافی، دار الکتب الإسلامیة تهران، 1365 ه ش، ج1، باب: ان الائمة اذا شاؤوا ان یعلموا علموا.

2. علامه مجلسی، بحارالأنوار. نشر اسلامیه، تهران بی تا، ج 42؛ ص 258 و 259.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۳۹۱-۱۰-۲۳ ۰۹:۵۵

با سلام، اشکالات فنی فراوان بر این متن وارد است . خواهشمند است در این خصوص به نطرات وارده از فلاسفه علوم اسلامی مانند ملا صدرا، علامه طباطبایی و استاد شهید مطهری مراجعه کرده و اطلاعات صحیح را در اختیار مردم قرار دهید. مطالبی که در متن فوق آورده شده(البته نه تمام آن بلکه بخشی از آن) مبتنی بر آراء عمیق فلسفه اسلامی نیست.

avatar
۱۳۹۱-۱۰-۲۳ ۱۰:۲۹

با توجه به توضیحات ارائه شده در باره علم ماورای طبیعی یا لدنی ،اصولا کارکرد و خاصیت این علم چیست ؟ چنانچه تکلیف ائمه(ع)،رفتار و انجام امور بر اساس علم عادی بوده ، با چه منظور و هدفی این علم از سوی خداوند به ائمه داده شده است ؟ و اگر داشتن این علم را برای آنها - جز در موارد خاصی که خداوند اراده فرماید - قائل نباشیم چه تفاوتی حاصل می شود ؟

avatar
۱۳۹۱-۱۰-۲۳ ۱۰:۵۱

بسمه تعالی با سلام با اصطلاح جالبی مواجه شدم به نام مصلحت ، جای بحث زیاد دارد، چرا که در جامعه کنونی ما هم فکر کنم مطرح است و به نظرم بی نهایت آسیب زا است ، فرمودید امامان از علوم وحی و الهی استفاده نمیکردند مگر مصلحت ایجاب کند (نقل به مضمون فرمایشات شما اینطور بود) ، آیا مصلحتی بالاتر از این وجود دارد که امام معصوم امت به شهادت نرسند و رهبری جامعه را همچنان عهده دار باشند ؟ مگر احکام اسلامی به خودی خود عین مصلحت جامعه اسلامی نیستند ؟ تشخیص مصلحت با کیست ؟ ، در جامعه کنونی و حتی آینده کشورمان میشود با دلیل مصلحت ، احکام اسلامی را تعطیل کرد؟ چه کسی یا چه کسانی قرار است این مصلحت را تشخیص دهد ؟ محدوده مصلحت تا کجاست ؟ نظر شخصی اینجانب این است و پافشاری بر درست بودنش ندارم اما به نظرم اینگونه میرسد ، سخن در این باره زیاد است اما مختصر به عرض رساندم. با آرزوی سعادت و موفقیت هر چه بیشتر. سید محسن انگجی

avatar
۱۳۹۱-۱۰-۲۳ ۱۲:۰۹

دوست عزیز چرا میخواید همه چی رو توجیه کنید؟

avatar
۱۳۹۱-۱۰-۲۳ ۲۰:۵۵

به امید روزی که همه ما آزاد و با مطالعه و تفکر بیشتری بیندیشیم و تعصب و غرض را از خود دور کنیم و کمی به شعور مخاطب احترام بگذاریم.

avatar
۱۳۹۱-۱۰-۲۵ ۰۷:۳۵

با سلام خدمت همه دوستان؛ نظرات برخی دوستان را که خوندم تذکر برخی موارد را لازم دیدم: 1- در مورد موضوعات دینی معمولا جوابهای مختلفی در سطوح متفاوت وجود دارد که طرح همه آنها در کنار هم صحیح نیست و منطقی‌ترین شیوه در این شکل پاسخگویی، رعایت میانگین در سطح درک مخاطبان و فضای پرسشگری است. این همان شیوه‌ای بود که خود امامان نیز در پیش می‌گرفتند و در فضای عمومی اصحاب خود نکات دقیق و عمیق را غالبا مطرح نمی‌کردند؛ در مورد این سوال هم هرچند یکی از بهترین و دقیق‌ترین پاسخ‌ها مطلبی است که علامه طباطبایی در مورد تجلی صفت علم الهی در امامان معصوم بیان می‌کنند، اما این مطلب دقیق نیازمند تاملات فلسفی و عرفانی است و نمی‌توان طرح آن را برای مخاطب عام منطقی دانست؛ به‌علاوه که جوابهای مذکور مورد اشاره متکلمان کنونی بوده و منطبق بر روایات هم محسوب می‌شود و اتفاقا شهید مطهری هم همان مساله تکلیف‌آور نبودن علوم غیبی را مطرح می‌فرمایند.

avatar
۱۳۹۱-۱۰-۲۵ ۰۷:۴۳

2- در مورد کارکرد این علم امامان باید گفت ماهیت اصلی برخورداری ائمه(ع) از مخزن علم الهی و امکان دسترسی آنها به علم لدنی را باید در حوزه وظایف و مسئولیتهای ایشان دید؛ در واقع امام و رسول در جایی به علم غیب رجوع می‌کنند که هدایت مردم یا حفظ جایگاه و موقعیتشان اقتضاء نماید و الا از آنجا که امام الگوی عملی زندگی مومنانه برای همه انسانهاست، نباید همواره و همیشه از این علوم غیبی بهره ببرد تا شخصیت او قابل دسترسی و الگوبرداری برای دیگران نباشد. امام در موضوعاتی که به اثبات جایگاه او یا ارائه جزئیات احکام دین و معارف وحیانی یا تشخیص مصادیق مرتبط با وظایف مومنان و اموری از این دست برمی‌گردد، به علم غیب رجوع می‌کند و این همان مصلحتی است که دوست دیگری در مورد آن نقد داشت.

avatar
۱۳۹۱-۱۰-۲۵ ۰۷:۴۴

یعنی اگر فردی غیرمسلمان بیاید و سئوالی را از امام بپرسد و قصد تخریب ادعای امامت امام را داشته باشد، مصلحت اقتضا می‌کند که امام خبری از غیب بدهد و جایگاه خود و دین خود را تایید و تثبیت کند؟ اما اگر امام در زندگی شخصی خود مثلا در حال معامله با یک مسلمان دیگر بود و احیانا ممکن است در این معامله گرفتار زیان و ضرر گردد، آیا منطقی است که از علم غیب بهره ببرد و خود را از این ضرر در معامله برهاند؟ البته تشخیص معیار دقیق موارد مصلحت و عدم مصلحت با خود امام است و بنا نیست که ما همه این موارد را دریابیم - به نظر می‌رسد دوستان جواب را دقیق نخواندند زیرا سخن در این نیست که امام از مرگ خود آگاهی نداشت بلکه گفته شد که مصلحت عمل کردن برخلاف ساختار علّی و معلولی در عالم نیست و اگر بنا بود امام با علم خود جلوی عملکرد ظالمی به نام مامون را بگیرد و نقشه پلید او را در قتل یک امام معصوم، خنثی کند، چگونه جامعه اسلامی پی به خباثت درونی این خلفای عباسی ببرد و اصولا این امر را چگونه می‌توان با اختیار انسان در اعمال خیر و شر - که هدف آفرینش است- همخوان دانست؟

avatar
۱۳۹۱-۱۰-۲۵ ۰۷:۴۵

4- به دوستان دقیق و اهل مطالعه هم پیشنهاد می‌شود کتاب "رسالة فی علم الامام" نوشته علامه محمدحسین مظفر را که به فارسی هم توسط استاد شیروانی ترجمه شده، مطالعه بفرمایند.

avatar
۱۳۹۲-۰۲-۱۳ ۱۹:۲۴

علم غیب امام از جانب خداوند است. وقتی امام از ناحیه خدا میفهمد که در مسجد کشته میشود، اگر به مسجد نرود1؛ - با ایمان او به علم خدا منافات دارد. 2- مقابله اراده خداوند ایستاده است. 3- امام از جانب خدا فهمیده که در مسجد شهید میشوند، حال اگر به مسجد نرود و کشته نشود، این چه خبر غیبی بوده که خدا به امام داده و انجام نشده است؟ خود شما اگر از طریق خداوند مطمئن شوید که امروز در خیابان تصادف میکنید و میمیرید، چه میکنید؟ اگر به خیابان نروید که اعلان جنگ با قدرت خداوند است و مطمئن باشید هر کاری هم که بکنید خداوند به طریقی شما را به خیابان میکشاند و جانتان را میگیرد!