در پنجمین شب داستان خوانی در برج میلاد گفته شد، احمد محمود هنگام روایت مرثیه شهادت برادرش، در رمان «زمین سوخته» سه شبانهروز تب کرد؛ با انتشار این رمان خیلیها در اعتراض به احمد محمود گفتند رمان به نفع حاکمیت است، بسیاری افراد درون حکومت نیز گفتند؛ رمان، جنگ را به نفع چپیها تفسیر کرده است، اما هیچ کدام رمان زمین سوخته را نفهمیدند.
به گزارش خبرنگار ادبیات و نشر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) رضا امیرخانی در پنجمین شب داستان برج میلاد که پنجشنبه چهارم مهر برگزار شد، گفت: اگر بخواهیم بنابر تعاریفی که در تمام دنیا رایج است صحبت کنیم، باید بگویم برخلاف این عقیده که میگوید جنگ ایران و عراق، مردمی بوده است و تمام مردم کشور را در خود درگیر کرده، معتقدم جنگ ما مردمی نبوده بلکه بیشتر داوطلبانه بوده است. نگاه رایجی درباره جنگ ایران و عراق میگوید ما جنگی مردمی را پشتسر گذاشتیم، ولی من با این عبارت، زاویه دارم و آن را مردمی نمیدانم زیرا این تعریف از جنگ، بدان معناست که همه مردم ایران درگیر جنگ بودهاند، اما آنچه از تعریف جنگ مردمی در دنیا رواج دارد، متفاوت است.
وی ادامه داد: به نظرم جنگ ما انتخابی و داوطلبانه بود و به این ترتیب، مفهوم وسیعتری دارد زیرا بیشتر کسانی که وارد آن شدند، داوطلبانه به جنگ رفتند و اگر وارد مسائل ساده جنگ شویم، این مساله را در ابعاد گوناگون آن میتوانیم مشاهده کنیم؛ به عنوان مثال، نوجوانها مطابق کنوانسیون جهانی اجازه ندارند به میدان جنگ بروند ولی درباره جنگ ایران و عراق، نوجوانان ایرانی برای رفتن به جبهه، داوطلب میشدند و به نظرم این اتفاق، نکته مثبت و برتری جنگ ما به دیگر جنگهای دنیاست.
نویسنده رمان «ارمیا» همچنین متذکر شد: حتی فکر میکنم همه خانوادههای ایرانی در آن زمان، درگیر جنگ نبودهاند و تعداد کسانی که به دلیل بمباران از تهران بیرون رفتند، کمتر از کسانی بوده است که طی سالهای اخیر به خاطر آلودگی هوا به شهرهای دیگر رفتهاند یا جانشان را در تصادفات بین جادهای از دست دادهاند. اگر بخواهیم این وضعیت را درباره مسائل اقتصادی مطرح کنیم هم، همینگونه است و به این ترتیب معتقدم هر آنچه پیرامون جنگ پیش آمده و ساخته شده، داوطلبانه بوده است، حتی نویسندگان ! کسی با بخشنامه، داستان نویس جنگ نشده است.
وی پیش از خواندن داستانش گفت: از نگاه من، قصه یک فن شفاهی نیست، در حالی که نمایشنامه این خصوصیت را دارد و میتوان دیالوگهای آن را شفاهی خواند و لذت برد. اما وقتی در یک داستان مینویسیم «در قهوهای بزرگ را باز کرد»، خواننده، آن را نمیخواند بلکه بلافاصله آن را تصور میکند، بنابراین با خودم قطعهای آوردهام که به فن شفاهی نزدیکتر باشد، قطعهای که میخوانم یک شعر- داستان است که در 20 سالگی آن را نوشتم، یعنی زمانی که جنگ تمام شده بود؛ به همین دلیل حال و هوا، تبعات و فضای پس از جنگ را تصویر میکند. البته این مثنوی را که در وزن بلند سروده شده است، همزمان با نگارش رمان «ارمیا» نوشتم و حالا حس میکنم خط داستانی آن بیشتر از وجه شعریاش است، با این محوریت آنطور که باید و شاید از جنگ بهره نبردهایم.
همچنین محمدرضا گودرزی، اثری منتشر نشده با نام «عکسها» را خواند. او پیش از آن، خاطرهای از حضور احمد محمود در خانه ادبیات داستانی تعریف کرد و گفت: محمود چند ماه پیش از فوتاش، برای داستانخوانی و گفتوگو دربارهی رمان «درخت انجیر معابد» به خانه ادبیات آمده بود، از من خواست نظرم را بگویم، من هم گفتم داستان میتوانست کوتاهتر از این باشد مثلاً شخصیت اصلی داستان در یک فصل، 84 بار چای میخورد و نویسنده هر 84 بار را توضیح داده است. او در تمام مدتی که من حرف میزدم، لبخند زد و آن نگاه و رفتار مهربان و نقدپذیرش را حفظ کرد.
فریدون عموزاده خلیلی، نویسنده ادبیات کودک و نوجوان در پاسخ به پرسش محسن حکیم معانی – مجری برنامه- مبنی بر اینکه نوشتن از جنگ برای کودک و نوجوان مستلزم رعایت چه مسائل و نکاتی است، گفت: نوشتن از جنگ برای کودکان و نوجوانان، نیازمند ظرافت و ریزهکاریهای مخصوصی است. به علاوه معتقدم باید پیش از نوشتن از جنگ برای کودکان، به سوالهایی مثل این پاسخ داد؛ تا کجا اجازه داریم بخشهای تلخ جنگ، خشونتها یا ایدئولوژی جنگ را برای کودکان بازگو کنیم؟! با توجه به این مسائل، فکر میکنم اگر چاشنی طنز را وارد این داستانها نکنیم و سعی کنیم جنگ را با ایدئولوژی به کودکان نشان دهیم، نمیتوان و نباید از جنگ برای کودکان نوشت.
نویسنده کتاب «زرد مشکی» در بخش دیگری از سخنانش به نقش و اهمیت برنامههایی از قبیل «شبهای داستان» اشاره کرد و گفت: برگزاری این برنامه مرا به 30 سال قبل برد، زمانی که نخستین جلسههای ادبی بعد از انقلاب، در حوزه هنری شکل گرفته بود و افرادی مثل رسول ملاقلیپور، فرجالله سلحشور یا جعفر بیگلو و حبیب غنیپور که شهید شدند، در آن شرکت میکردند، داستان و شعر مینوشتند و میخواندند و دیگران را هم به نوشتن ترغیب میکردند.
بابک اعطا، پسر زندهیاداحمد اعطا (محمود) داستان «جستوجو» را از مجموعهی «قصه آشنا» برای حاضران قرائت کرد،
وی دربارهی نگاه احمد محمود به جنگ گفت: پدرم برای اینکه جنگ و فضای آن را بشناسد، اصرار بسیار زیادی داشت به جبهه برود و با اینکه اجازه رفتن به جبهه را نداشت، از طریق یکی از دوستانش که در بانک کار میکرد، این اجازه را گرفت و به جبهه رفت، قبل از اینکه پدرم شروع به نوشتن «زمین سوخته» کند، عمویم در جبهه شهید شد و زمانی که پدر، به فصلی رسید که میخواست در آن، مرثیه شهادت برادر را بنویسد، زار زار میگریست و حتی از ناراحتی، به مدت سه شب تب کرد. هنوز هم کسی قدر و منزلت رمان «زمین سوخته» را درک نکرده است. وقتی «زمین سوخته» منتشر شد، خیلیها به احمد محمود اعتراض کردند و گفتند او این رمان را به نفع حاکمیت نوشته است. از سوی دیگر، بسیاری از افراد درون حکومت نیز گفتند که این رمان، جنگ را به نفع چپیها تفسیر کرده است؛ در حالی که هیچ کدام به درستی متوجه عمق رمان نشدند و نفهمیدند که داستان درباره آدمی و درد و رنجهایش است.
یاسمن احسانی از مخاطبهایی که اثرش برای خواندن در شبهای داستان پذیرفته شده بود، داستان کوتاه «از یک به دو، از دو به یک» را با مضمون جنگ خواند. همچنین در این برنامه قرار بود فیلمی هم از حبیب باوی ساجد (شامل قصهخوانی عدنان غریفی) پخش شود که به دلیل وجود مشکلات فنی، نمایش آن به شبهای آینده موکول شد.
شبهای داستان برج میلاد از 31 شهریور تا 6 مهرماه هر شب از ساعت 18 تا 20 در سالن شماره شش مرکز همایشهای برج میلاد برگزار میشود و میزبان علاقهمندان ادبیات داستانی است. در ششمین شب (5 مهر) قرار است محمدعلی علومی، جمال میرصادقی، مجید قیصری و سعید فیروزآبادی داستان بخوانند و یکی از اعضای خانواده اسماعیل فصیح نیز اثری را از آن مرحوم روخوانی کند.
انتهای پیام
نظرات